زمین هندبال مدرک جنایت
در میانه شبی که تهران لرزید و صدای انفجار، ستونهای شهر را به لرزه انداخت، قلب ورزش هم تیر خورد. حمله ناجوانمردانه به پایتخت، فقط یک هجوم نظامی نبود؛ زخمی بود بر پیشانی ورزش ما. در این میان، فدراسیون هندبال شاید کمترین توقع را داشت که یکشبه از خانه خودش بیرون رانده شود.
ساختمان فدراسیون هندبال، همان ساختمان جمعوجور ضلع غربی مجموعه انقلاب، از نخستین جاهایی بود که آماج موج انفجار قرار گرفت. شیشهها شکست، درها افتاد، دیوارها لرزید و خوابگاههایی که بهتازگی با خون دل و بودجه اندک بازسازی شده بود، فروریخت. موج انفجار، حتی رئیس فدراسیون و کارکنان حاضر را از نظر روانی و جسمی تحت فشار گذاشت. هیچ تلفاتی نداشت؟ نه! اما بگذارید دقیقتر بگوییم: هیچ تلفاتی به آمار رسمی اضافه نشد اما هر شیشهای که شکست، بخشی از روح این ورزش هم خرد شد.
شاید عجیب باشد اما همان شب، همان لحظهای که کارکنان با دستهای خالی و قلبهای لرزان از زیر آوار شیشهها بیرون آمدند، نخستین جرقه امید زده شد. کسی از آنها فرار نکرد. هیچ کس تسلیم نشد. هنوز موج انفجار تمام نشده بود که همه، بیهیاهو، شروع به جمع کردن شیشهها، سر پا کردن میزها و آماده کردن سالنها کردند.
بزودی این ساختمان دوباره زنده میشود، وقتی کارمندان از در شمالی وارد میشوند، احتمالا نخستین چیزی که میبینند، رد تلاش است؛ ردپاهایی که نشان میدهد حتی زیر هجوم موشک هم میشود به کار برگشت، به زندگی برگشت، به ورزش برگشت. بیبهانه، بدون ترس و وادادگی و نشان دادن ضعف.
این شاید همان روحیه هندبالی است. ورزشی که در زمین، به جنگ بیامان نیاز دارد. باید زمین بخوری، بایستی، باز زمین بخوری و دوباره برخیزی. حالا همین فلسفه، از سالن مسابقه بیرون آمده و به ساختمان فدراسیون رسیده.
خرابیها زیاد است. سالن، خوابگاهها و حتی دفتر رئیس فدراسیون، همه آسیب دیدهاند. هزینهها سرسامآور است و قطعا بدون کمک وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک، برگشت به شرایط عادی ممکن نیست اما هندبال نشان داد چیزی قویتر از بتن و شیشه دارد: غیرت و ایستادگی.
در کنار هندبال، ساختمانهای فدراسیون فوتبال و کمیته ملی المپیک هم خسارتهایی دیدهاند اما هیچ کدام مثل هندبال، در خط مقدم موج انفجار نبودند. هندبال، قربانی اصلی جنگی شد که هیچ نسبتی با ورزش ندارد. تصویری شفاف و بیرحمانه از اینکه ادعای حمله صرفاً به اماکن نظامی، یک دروغ بزرگ و بیشرمانه است. موج انفجار فرقی نمیگذارد؛ رویای قهرمانان را هم میبلعد.
اما همین جا، وسط این ویرانی، یک چیز زنده است: امید! همان امیدی که هر گل در هندبال با آن به ثمر میرسد. هر دفاع، هر ضدحمله، هر ضربه محکم به دروازه حریف، یادآور این است که زندگی، یک بازی است با فقط یک اصل: «تا لحظه آخر بجنگ».
حالا ساختمان فدراسیون هندبال، با همه ترکها و پنجرههای شکستهاش، به نمادی از مقاومت تبدیل شده است. فردا، وقتی دوباره کارمندان به اتاقهایشان برگردند، وقتی سالنهای خاکگرفته را جارو بزنند، وقتی شیشههای جدید سفارش بدهند، همه میدانند اینجا، چیزی بیش از یک اداره ساده بازسازی میشود: روح یک ملت.
هندبال تسلیم نشد و شاید، همین کافی باشد که دوباره برخیزد، دوباره گل بزند، دوباره افتخار بیافریند. حتی اگر صدای موشکها از آسمان بیاید، هندبال باز هم از زمین بلند خواهد شد.
عکسها را هم به جهان مخابره میکنیم تا دروغ صهیونیستها افشا شود. هم غیرنظامی زدند، هم کودک و هم به زمین ورزش رحم نکردند.
تصاویر تعرض به اماکن ورزشی ایران، پیوست شهادت تاریخ خواهد شد تا بعدا کسی ادعا نکند نقطهزنی کردند و بس! البته اگر منظورشان از نقطه، ترور غیرنظامیان و کودککشی باشد، درست میگویند.