توافق علیه ایران؟
امیر عباس نوری: پس از بیانیهها و نامهنگاریها، حالا جریان غربگرا در ایران یک دوگانه جدید سیاسی را کلید زده است؛ دوگانه «توافق – جنگ». در روزهای اخیر هم در اظهارات عناصر و هم روزنامههای این جریان، گزاره ضرورت توافق برای جلوگیری از حمله مجدد آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شده است. در واقع این جریان میگوید باید جلوی جنگ را گرفت و برای اینکه جلوی جنگ گرفته شود، باید با آمریکا توافق کرد. این انگاره از اساس اشتباه است و اتفاقا چنین دوگانهسازیهایی خطر جنگ را بیشتر از قبل خواهد کرد. اما چرا میگوییم این انگاره و دوگانهسازیها اشتباه است.
1- پس از حمله رژیم صهیونیستی به ایران، این تلقی که دیپلماسی و مذاکره میتواند مانع حمله نظامی رژیم صهیونیستی یا آمریکا شود، برای همیشه رنگ باخت. در حالی که 2 روز به موعد برگزاری دور ششم مذاکرات عراقچی و ویتکاف مانده بود رژیم صهیونیستی به ایران حمله کرد. رفتار فریبکارانه ترامپ چند ساعت قبل از حمله رژیم صهیونیستی نیز نشان داد او مذاکره را پوششی برای جنگ کرده و با هدف غافلگیر کردن نیروهای نظامی ایران، چند ساعت مانده به حمله رژیم صهیونیستی، بار دیگر بر مذاکره تاکید کرد و حتی گفت حمله رژیم به ایران، قریبالوقوع نیست. بنابراین حمله به ایران، انداختن بمب روی میز مذاکره بود، لذا به هیچ وجه نمیتوان مدعی بود تا زمانی که مذاکره میکنیم، حملهای رخ نخواهد داد.
2- ترامپ هم قبل از حمله رژیم صهیونیستی به ایران، هم در دوره 12 روزه جنگ و هم پس از آتشبس، صراحتا اعلام کرد توافق هستهای زمانی رخ میدهد که ایران از غنیسازی عقبنشینی کرده و برنامه غنیسازی ایران برای همیشه متوقف شود. او حتی در میانه جنگ نیز از واژه «تسلیم» استفاده کرد تا نشان دهد از نظر او، حمله به ایران باید منجر به توقف غنیسازی شود. مواضع ترامپ از زمان آتشبس به این سو نیز تغییر نکرده است. بنابراین میتوان انتظار داشت او خط قرمز غنیسازی اورانیوم در ایران را بپذیرد؟ ماجرا مشخص است.
3- بیایید درباره یک فرض محال صحبت کنیم. اگر ایران از خط قرمز خود یعنی انجام غنیسازی در ایران عقبنشینی کند و برنامه غنیسازی خود را متوقف کند، چه تضمینی وجود دارد طرف آمریکایی یا صهیونیست مجددا به ایران حمله نکند و جنگ به راه نیندازد؟ نهتنها چنین تضمینی وجود ندارد بلکه برعکس؛ چنین تصمیمی احتمال از سرگیری جنگ و حمله مجدد آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران را افزایش خواهد داد. به این 3 دلیل:
الف- ارسال پیام ضعف و ترغیب ترامپ و نتانیاهو برای پیگیری هدف اصلی یعنی تغییر نظام و تجزیه ایران
ب- از بین رفتن توان بازدارندگی هستهای و برآورد ترامپ و نتانیاهو برای کمهزینه بودن حمله نظامی مجدد به ایران
پ- بیاعتباری ترامپ؛ فارن پالیسی در روزهای اخیر مقالهای منتشر کرد که در بخشی از آن، عبارت مهمی درج شده بود. نویسنده مقاله با اشاره به عدم تعادل ترامپ در تصمیمگیری و عدم پایبندی او به تعهدات و قول و قرارها و حتی توافقات، تصریح کرد این رفتار ترامپ باعث شده دیگر هیچ کشوری در دنیا به آمریکا اعتماد نکند. بر همین اساس، هیچ تضمینی وجود ندارد که ترامپ به توافق خود با ایران پایبند بماند. کما اینکه همانگونه که اشاره شد از دست رفتن توان بازدارندگی هستهای ایران، میتواند به معنای ترغیب او و نتانیاهو برای تشدید جنگ علیه ایران باشد.
جنگ را جنگ متوقف میکند
تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان داد قدرت دفاعی و توان بازدارندگی ایران عامل اصلی توقف جنگ بوده است. به اعتراف رسانههای بینالمللی و تحلیلگران مطرح دنیا، حتی نزدیکان ترامپ، تشدید حملات موشکی ایران و استفاده از موشکهای پیشرفتهتر و قدرتمندتر در حملات موشکی ایران به سرزمین اشغالی را عامل کلیدی ترسیدن نتانیاهو و درخواست او از ترامپ برای طرح آتشبس بوده است. همینطور پس از حمله به العدید، آمریکا متوجه شد ایران تصمیم خود برای مقابله به مثل با آمریکا را گرفته و آن را عملیاتی هم کرده است، لذا با توجه به هزینههای حملات ایران به پایگاههای آمریکایی و همینطور اعتراض کشورهای حاشیه خلیجفارس ناگزیر شد جنگ را متوقف کند. بنابراین قدرت دفاعی و توان بازدارندگی ایران، اصلیترین عامل توقف جنگ بود. قدرت دفاعی و توان بازدارندگی کلید مقابله با جنگ یا توقف جنگ است. به عنوان نمونه، غنیسازی ایران خود یک گزاره مهم بازدارنده است؛ ذخایر اورانیوم غنیشده ایران هم همینطور. آمادگی اضلاع مختلف جبهه مقاومت و عملیاتهای آنها علیه ارتش و منافع رژیم صهیونیستی هم در ارتقای توان بازدارندگی ایران موثر است. از طرفی نشان دادن میزان نقشآفرینی ایران در تامین امنیت حملونقل انرژی بویژه در خلیجفارس، دریای عمان و اقیانوس هند هم باعث تقویت توان بازدارندگی ایران میشود.
البته باید به این مهم نیز توجه داشت در کنار قدرت دفاعی و توان بازدارندگی، همبستگی ملی، انسجام اجتماعی و یکپارچگی و یکصدایی مردم در دفاع از کشور هم باعث میشود دشمن در طراحیهای خود علیه ایران، واقعبینانهتر عمل کند.
بنابراین موضوع جنگ و حمله نظامی مجدد رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران را باید واقعبینانه ارزیابی کرد. شواهد نشان میدهد رژیم صهیونیستی با هماهنگی کامل آمریکا درصدد حمله نظامی مجدد به ایران است. مسائلی مانند مذاکرات احتمالی عراقچی و ویتکاف هم مطلقا تاثیری در به تعویق افتادن این حمله ندارد. کما اینکه حمله رژیم صهیونی به ایران در ۲۳ خرداد، ۲ روز قبل از موعد برگزاری دور ششم مذاکرات عراقچی و ویتکاف انجام شد، لذا مذاکره نهتنها مانعی بر سر راه حمله نیست، بلکه حتی برخی معتقدند میتواند مجددا کارکردهایی در زمینه غافلگیری ایران داشته باشد. البته آمادگی نیروهای مسلح ایران به گونهای است که احتمال غافلگیر شدن به مراتب کاهش یافته است. یکی دیگر از مواردی که درباره حمله نظامی مجدد رژیم صهیونیستی و احیانا آمریکا به ایران باید مورد توجه قرار گیرد، برنامهریزیها و راهبردهای جدید نیروهای مسلح ایران در قبال این حمله است.
این راهبردها، برساخت فهم دقیق از برآوردها و محاسبات ترامپ و نتانیاهو علیه ایران است. وقتی آمریکا و رژیم صهیونیستی، جنگ را تنها گزینه -به زعم خود- شکست ایران میپندارند، لذا برای مواجهه و به شکست کشاندن این برآورد، باید سراغ تدابیر و اهرمهای سخت رفت. مقامات نظامی ایران میگویند در صورت حمله مجدد رژیم صهیونیستی به ایران، قرار است کاری کنند که جنگ برای همیشه متوقف شود. منظور فرماندهان نظامی ایران این است در جنگ آینده به گونهای رژیم صهیونیستی را میزنند که نهتنها اهداف پروژه رژیم برای لبنانیزه کردن و استمرار ناامنی در ایران محقق نشود، بلکه رژیم دیگر امکانی برای حمله نظامی به ایران نداشته باشد. در این راستا بدون تردید باید منتظر رونمایی برخی توانمندیها و سلاحهای محرمانه توسط نیروهای مسلح ایران در خلال جنگ احتمالی آینده باشیم. تسلیحاتی کاربردی که ایران از طریق آنها به دنبال تولید یک بازدارندگی طولانیمدت از دل تهدید جنگ است.
بنابراین راهبرد درست در مقابل نقشههای جنگی آمریکا و رژیم صهیونیستی، تدابیر جنگی است. یعنی در برابر یک تهدید سخت، باید مقابله سخت را انتخاب کرد و به معنای دقیقتر، راهحل توقف جنگ و پایان دادن به آن را باید در میدان جنگ یافت.
در چنین شرایطی، سخن گفتن از توافق برای متوقف کردن جنگ، یا نشاندهنده سادهلوحی است یا متاسفانه نمایانگر ردپای خیانت. وقتی رفتار و اقدامات طرف مقابل نشان میدهد انتخاب اصلی و قطعی آنها جنگ است و مذاکره و توافق را صرفا برای کاهش قدرت دفاعی و تضعیف توان بازدارندگی حریف مطرح میکند، سخن گفتن از توافق، آن هم با ایده احتمالی پذیرش شرط ترامپ برای توقف غنیسازی، نهتنها خطر جنگ را دور نمیکند، بلکه احتمال یک جنگ گستردهتر با اهداف شوم را نیز افزایش میدهد.
یک بار دیگر به این گزاره دقت کنید: ایران اکنون در شرایط جنگی با آمریکا و رژیم صهیونیستی به سر میبرد. مقامات آمریکا و رژیم چندین بار به صراحت اعلام کردهاند هدف ابتدایی آنها از حمله به ایران از بین بردن ظرفیت هستهای و قدرت موشکی آن است و با تحقق این اهداف ابتدایی، آنها هدف نهایی خود یعنی تغییر نظام در ایران را پیگیری خواهند کرد. البته بنا بر نظر تحلیلگران و افراد مطلع، هدف نهایی آنها نهتنها تغییر نظام، بلکه تجزیه ایران است.
خب! در چنین شرایطی، طرف مقابل ایده مذاکره و توافق را نیز مطرح کرده است. هم ترامپ و هم نتانیاهو تصریح کردهاند توافق با ایران مشروط به برچیدن برنامه هستهای است. البته نتانیاهو و برخی مقامات آمریکایی بتازگی محدودیت شدید برنامه موشکی را نیز به شرایط توافق اضافه کردهاند، به گونهای که نتانیاهو گفته است در توافق احتمالی باید ایران بپذیرد برد موشکهایش به فراتر از ۴۵۰ کیلومتر نرسد. یعنی موشکهای ایران نباید به سرزمین اشغالی برسد! کاملا مشخص است هدف اصلی ترامپ و نتانیاهو از این شروط، از بین بردن توان بازدارندگی هستهای، همچنین کاهش شدید قدرت دفاع موشکی حریفی است که اکنون در شرایط جنگی با او به سر میبرند. هدف این مواضع ترامپ و نتانیاهو کاملا واضح است. آنها قدرت دفاعی و توان بازدارندگی ایران را مهمترین مانع تحقق اهداف خود از جنگ با ایران میدانند. هم ترامپ و هم - بیشتر از او - نتانیاهو میدانند تا زمانی که ایران یک ظرفیت بزرگ و پیشرفته موشکی، همچنین یک توان بازدارندگی هستهای در اختیار دارد جنگیدن با آن هم دشوار است و هم به احتمال زیاد بینتیجه. لذا آمریکا و رژیم صهیونیستی به دنبال آن هستند این ظرفیت و توان را از ایران بگیرند. به عبارتی حریفی را که در جنگ با او هستند، خلع سلاح کنند، چرا که با خلع سلاح ایران، شرایط برای پیگیری هدف اصلی آنها از جنگ، یعنی تغییر نظام و تجزیه ایران کاملا مهیاست.
حال در چنین شرایطی، اگر عدهای در ایران دوگانه توافق - جنگ را مطرح کنند و تلویحا از ضرورت توقف غنیسازی - یا همان برچیده شدن برنامه هستهای و از بین رفتن توان بازدارندگی هستهای- بگویند آیا معنی این موضع آنها غیر از سلاح و سپر انداختن در مقابل دشمن حربی و تبعات این موضع آنها چیزی جز هموار کردن مسیر و ترغیب ترامپ و نتانیاهو برای آغاز جنگ شدیدتر و پیگیری و پیادهسازی اهداف خطرناک علیه ایران است؟
چگونه میتوان پذیرفت در حالی که صحنه کاملا شفاف است و دشمن صراحتا نقشهاش را لو میدهد، نسبت به این واقعیات و بینات ملتفت نبود؟
اگر این رفتار را در قاعده خیانت عمدی ندانیم دستکم باید گفت متاسفانه ریشه این قبیل مواضع را باید در ترس و دلهره و بزدلی جستوجو کرد. آقایان هنوز نتوانسته - یا نخواستهاند - واقعیات جنگ اخیر را بفهمند و درک کنند. واقعیت این است که جنگ تازه شروع شده است. اگر جنگ پس از ۱۲ روز متوقف شد دلیلش افزایش وزن کلاهک موشکهای شلیکشده به سمت تلآویو و حیفا و بئر سبع و سایر مناطق صهیونیستنشین در سرزمین اشغال شده فلسطین بود. اگر ترامپ پس از ۱۲ روز جنگ، درخواست آتشبس داد دلیلش نه دادن یک شانس دیگر به مذاکره، بلکه حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکایی العدید در خاک قطر بود. دلیلش پیام مهم نورافشانی زیبای موشک سجیل در آسمان بود.
بله! اینها عامل آتشبس هستند اما جنگ تازه شروع شده است و مطلقا نباید فریب مذاکره را خورد. اگر ترامپ به مذاکره یا توافق با ایران اعتقاد داشت پروژه روز ۶۱ را اجرا نمیکرد. همه میدانند ترامپ و نتانیاهو اکنون از مذاکره و توافق میگویند چرا که امیدوارند آنچه را باعث توقف جنگ شد، پشت میز مذاکره از ایران بستانند.
دقت کردهاید چرا نتانیاهو گفت در توافق احتمالی، ایران باید بپذیرد برد موشکهایش بیشتر از ۴۵۰ کیلومتر نباشد. حالا چرا ۴۵۰ کیلومتر؟ چون غیر از سرزمین اشغالی، برد موشکهای ایران نباید به غرب عربستان نیز برسد. چرا؟ چون آمریکا درصدد است بزرگترین پایگاه نظامی خود در غرب آسیا را در غرب عربستان برپا کند. یعنی پس از تحمیل شرایط به ایران، وقتی دوباره جنگ را از سر بگیرند دست ایران به آمریکا نرسد. تا اینبار دیگر حتی آتشبسی در کار نباشد.
اینهایی که در ایران دوگانه توافق - جنگ را اصطلاحسازی میکنند چرا نسبت به این نکات و واقعیات واضح و روشن بیتوجه هستند؟! در جنگ ۱۲ روزه، بمبها و موشکهای آمریکایی که از جنگندهها و پهپادهای رژیم صهیونیستی به تهران و برخی نقاط دیگر ایران شلیک شد بین نظامیان و مردم عادی تفاوت و تفکیکی قائل نشد. بر همین اساس قاعدتا در صورت وقوع مجدد جنگ، این بمبها و موشکها بین اصلاحطلب و اصولگرا نیز تفاوتی قائل نمیشود. همینطور بین طرفداران دوگانه توافق - جنگ و مخالفان عقبنشینی و تسلیم نیز تفکیکی قائل نمیشود.
در مجموع این آقایان چه بخواهند چه نخواهند؛ چه قبول کنند و چه نکنند؛ چه کنار بیایند و چه نیایند؛ بامداد جمعه ۲۳ خرداد شیپور جنگ نواخته شد. پیشتر گفته شد نباید خطای محاسباتی کرد. اگر این جنگ پس از ۱۲ روز موقتا متوقف شد دلیلش مقاومت ما، ایستادگی مردم ما و قدرت دفاعی و توان بازدارندگی ما بود. جنگ متوقف شد، چون جنگیدیم. باید واقعبین بود. جنگ با جنایتکاران و قاتلان کودکان غزه و لبنان و تهران، نه پشت میز مذاکره، بلکه در میدان معرکه متوقف میشود. پیروزی در تدبیر است؛ تدبیر در آمادگی برای جنگیدن.