16/شهريور/1404
|
12:09
نگاهی به نامزدی فیلم «صدای هند رجب» با موضوع قتل دختربچه فلسطینی در جشنواره ونیز

اشک تمساح شیر مهربان

میلاد جلیل‌زاده: در جشنواره ونیز ۲۰۲۵، فیلمی به نام «صدای هند رجب» پس از نخستین نمایش جهانی خود، با ۲۳ دقیقه تشویق ایستاده تماشاگران مواجه شد که یک رکورد برای تشویق فیلم‌ها در تمام جشنواره‌های تاریخ سینماست. جشنواره‌های فیلم به خاطر تشویق‌های طولانی‌شان شناخته می‌شوند، اما حد نهایی این تشویق‌ها معمولا به 6 الی 8 دقیقه می‌رسد و این تشویق که برای فیلمی با موضوع غزه انجام شد، رکورد تشویق ۲۲ دقیقه‌ای را که در جشنواره کن ۲۰۰۶ برای فیلم اسپانیایی «هزارتوی پن» به کارگردانی «گیرمو دل تورو» انجام شد، تحت‌الشعاع قرار داده است.
این فیلم بازسازی داستان هند رجب، دختربچه 6 ساله‌ اهل غزه است که به همراه پسرعموها، عمه، عمو و 2 امدادگر که پس از آتش گشودن ماشین‌شان توسط نیروهای اسرائیلی در شهر غزه در ژانویه ۲۰۲۴ به کمک‌شان آمده بودند، کشته شدند.
معتز ملحیس، بازیگر این فیلم، پرچم فلسطین را تکان داد و با هق‌هق گریه، شعار «فلسطین آزاد» را سر داد که توجه حضار معطوف به آن شد و بیشترین واکنش را در جشنواره ونیز امسال دریافت کرد.
هفته گذشته تعدادی از ستاره‌های هالیوود از جمله خواکین فینیکس و رونی مارا و همچنین برد پیت، آلفونسو کوارون و جاناتان گلیزر و همچنین فرانک جوسترا که یک معدن‌دار ثروتمند کانادایی است، به عنوان تهیه‌کننده اجرایی به این فیلم پیوستند. به عبارتی آنها برای پخش این فیلم وارد میدان شده‌اند. فینیکس و مارا در مراسم فوتوکال در ونیز حضور داشتند و همچنین در مراسم افتتاحیه پراحساس فیلم در چهارشنبه گذشته شرکت کردند، جایی که بازیگران فیلم در طول تشویق حضار عکسی از مرحوم هند رجب را در دست داشتند.
«صدای هند رجب» در دوره هشتادودومین فستیوال ونیز نامزد شیر طلایی شده است.  بی‌بی‌سی انگلیسی در گزارش خود از ونیز درباره این فیلم نوشت فیلم «صدای هند رجب» احتمالاً در ونیز جایزه‌ای را از آن خود کند. کوثر بن هنیه تونسی کارگردان این فیلم است که پس از حضور در ونیز، قرار است به عنوان نماینده تونس برای رقابت در بخش بهترین فیلم بلند بین‌المللی جوایز اسکار سال آینده معرفی معرفی شود. بی‌بی‌سی انگلیسی پیش‌بینی کرده این فیلم در اسکار هم از بخت‌های اصلی نامزدی باشد.
چنین وضعیتی اگرچه نشان می‌دهد اوضاع غزه و شدت جنایتکاری رژیم صهیونیستی به حد غیر قابل انکاری رسیده و جوامع رسمی غرب را هم ناچار به اعتراف کرده، اما هنوز از بعضی جهات شگفت‌انگیز است. چطور می‌شود اروپایی‌ها از فیلمی مثل «صدای هند رجب» حمایت مالی بکنند، آن را به جشنواره خودشان راه بدهند، نامزد شیر طلا بکنند اما همچنان حامی جنایت‌های اسرائیل باشند. 
این چیزی نیست که برای نخستین بار از رویدادهای فرهنگی غرب یا رسانه‌های آنها دیده شده باشد. برای درک این موضوع باید قدری بیشتر در تمام ابعاد آن دقیق شویم و ماجرا را از زاویه‌های مختلف ببینیم.
* در ونیز تظاهرات روز قدس برپا شده بود؟
حتی نمایش فیلمی مثل «صدای هند رجب» در جشنواره ونیز ممکن است برای بعضی از ما مردم  آسیا که حمایت‌های بی‌چون و چرای دولت‌های غربی از اسرائیل را دیده‌ایم عجیب به نظر برسد. این شگفت‌زدگی وقتی که می‌شنویم چنین فیلمی با حمایت مالی خود آن کشورهای غربی تولید شده و جشنواره ونیز آن را نامزد شیر طلایی هم کرده پررنگ‌تر می‌شود. آیا این اتفاق بی‌سابقه است؟
چند ماه پیش که جشنواره فیلم کن در فرانسه برگزار می‌شد، فیلمی به نمایش درآمد با عنوان «روحت را در دستت ‌بگیر و قدم بزن». یک فیلم مستند که اتفاقا کارگردان آن هم ایرانی بود و مخالف یا لااقل منتقد جمهوری اسلامی به‌حساب می‌آمد اما درباره مساله غزه، به کشتار مردم آنجا اشاره می‌کرد. البته اینکه کارگردان چنین فیلمی از چنین خاستگاه سیاسی خاصی باشد هم کاملا حساب‌شده و عمدی است. شخصیت اصلی این فیلم زنی جوان از اهالی غزه بود به نام فاطمه حسونا که در جریان ضبط تصاویر همین مستند به شهادت رسید. حالا که فستیوال ونیز در حال برگزاری است هم مجدداً پای فیلمی به آن باز شده با موضوع یکی از شهدای غزه. یک کودک که اتفاقا دختر بچه هم هست. اینجا ممکن است برای کسی که دور از جهان غرب، در غرب آسیا ایستاده و صحنه را نظاره می‌کند، یکسری سوالات پیش آید. چطور ممکن است در دنیای غرب، آن هم در یک رویداد فرهنگی رسمی و بزرگ، اظهاراتی تا این حد صریح علیه رژیم صهیونیستی بیان شود؟
آیا این جشنواره‌ها کاملا منتزع از سیاست‌های رسمی دولت‌های‌شان برگزار می‌شوند و برای همین به رغم اینکه این دولت‌ها حامی علنی رژیم صهیونیستی هستند، در مجامع هنری از این دست، مواضعی متفاوت شنیده می‌شود؟ رویدادهایی مثل کن، ونیز و همچنین فستیوال برلیناله، علنا و عملا وابسته به دولت‌های فرانسه، ایتالیا و آلمان هستند و حتی ابایی از این ندارند که معیارهای هنری را کاملا کنار بگذارند و سیاسی رفتار کنند. در همین دوره اخیر کن که فیلم «روحت را در دستت ‌بگیر و قدم بزن» پخش شد، نخ طلای کن به فیلمی از جعفر پناهی رسید که مطلقا فاقد ارزش‌های هنری بود و همان شب ژان نوئل بارو، وزیر خارجه فرانسه توئیتی زد و نوشت: «در حرکتی به نشانه مقاومت در برابر ظلم و ستم رژیم ایران، جعفر پناهی برنده نخل طلایی شد که امید را برای همه مبارزان آزادی در سراسر جهان زنده می‌کند». حالا که ماه‌ها از آن وقایع گذشته این توئیت وزیر خارجه فرانسه را در ردیف همان جملاتی از صدراعظم آلمان ارزیابی می‌کنیم که می‌گفت اسرائیل در جنگ با ایران به نیابت از ما کارهای کثیفی را که باید انجام می‌شد انجام می‌دهد. یعنی اینها همه در بسته‌بندی تبلیغاتی اروپای غربی برای حمایت از تجاوز نظامی اسرائیل به ایران قرار می‌گرفت. پس چطور ممکن است در همان دوره از جشنواره کن، اینچنین دولت و ملتی که بزرگ‌ترین حامی فلسطین و نماد تمام‌عیار ایستادگی در مقابل اسرائیل است مورد هجمه قرار بگیرد و در عین حال فیلمی که به سوگواری برای مقتولان فلسطینی پرداخته به نمایش دربیاید؟ آیا آنها بین ایران و فلسطین فرق می‌گذارند و در عین حال که دشمن ایران هستند، از فلسطین حمایت می‌کنند؟ در همین 2 سالی که از توفان‌الاقصی می‌گذرد، همین دولت‌های اروپایی بیشترین حمایت مالی را از اسرائیل انجام داده‌اند تا زیر بار فشارهایی که برای پایان جنگ به این رژیم وارد می‌شود، ناچار به پایان جنگ نشوند. این رفتارهای دوگانه عجیب، محل پرسش‌هایی جدی است و سر درآوردن از منطق یا لااقل دلیل آن برای مخاطبی که دور از آن جغرافیا ایستاده و صحنه را می‌بیند، دشوار است.
* در گرداب تناقضات
چنین وضعیت دوگانه و متناقض‌نمایی منحصر به فستیوال‌های فیلم نمی‌شود و کلیت فضای رسانه‌ای غرب در این ایام دچار آن است. به طور مثال بریتانیا جشنواره سینمایی در حد رویدادهایی از قبیل کن، ونیز و برلیناله ندارد اما به لحاظ رسانه‌ای پایگاه قدرتمندی دارد. بی‌بی‌سی انگلیسی گاهی اخباری درباره قربانی شدن و مظلومیت کودکان غزه منتشر می‌کند که کاملاً با لحن همدلانه‌ای تنظیم شده‌اند اما در عین حال کنسرت باب ویلان به دلیل شعار «مرگ بر ارتش اسرائیل» از پخش زنده همین شبکه تلویزیونی حذف می‌شود و کارگردان آن بخش را اخراج می‌کنند. مگر عامل کشتار کودکان غزه که همه بابت آن اظهار ناراحتی می‌کنند همین ارتش اسرائیل نیست؟ اینجا که برای مرگ یک انسان خاصی شعار سر داده نشده بود، بلکه علیه ارتش اسرائیل شعار مرگ سر دادند که این به معنای انحلال آن است. پس چرا چنین برخورد شدیدی با این شعار می‌کنند و در عین حال می‌گویند بابت مرگ کودکان فلسطینی متأسف هستند؟ اینها همه جای سوال ایجاد می‌کنند که چطور باید این رفتارهای متناقض را با هم جمع بست. رسانه‌های داخل ایران و فعالان حامی فلسطین هم دچار وضعیت دوگانه‌ای می‌شوند که نمی‌دانند باید این حمایت از مردم مظلوم غزه در رسانه‌ها و رویدادهای رسمی غرب را گرامی بدارند یا به دلیل عملکردها و مواضع دیگری که از جانب دولت‌های حامی این رسانه‌ها و رویدادها دیده‌اند، چنین مواردی را نادیده بگیرند.
بدون شک جهان غرب در مواجهه با مساله فلسطین یا به تعبیر دقیق‌تر در مواجهه با موجودیتی تحت عنوان رژیم صهیونیستی دچار یک تناقض عیان شده است. شعارهای حقوق بشری و بهانه‌هایی که دستمایه دخالت همین دولت‌ها در امور کشورهای دیگر می‌شد، همگی زیر سایه رفتار رژیم اسرائیل و حمایت کشورهای غربی از آن رفته اما آنها نمی‌توانند برای حفظ خوشنامی خودشان از منافع حیاتی‌شان در منطقه بسیار مهم و استراتژیک غرب آسیا بگذرند. اسرائیل نیروی نیابتی آنها در این منطقه است و برای بقای خود چاره‌ای جز دست زدن به جنایت ندارد. حالا دولت‌های غربی نه می‌توانند رخ دادن جنایت را انکار کنند، نه می‌توانند علنا از آن دفاع کنند و نه می‌توانند از صرافت وجود این نیروی نیابتی بگذرند و جلوی جنایت را بگیرند. برای همین است که یک خانم جوان ایرانی به نام مهدیه اسفندیاری را به جرم حمایت از مردم غزه در یک کانال تلگرامی کوچک، بدون حق دسترسی به وکیل، حتی برخلاف قوانین رسمی خود آن کشور به زندان انفرادی می‌فرستند و در عین حال، همان زمان که آن زن در زندان است، یک زن ایرانی دیگر را با فیلمی درباره زنی که در غزه کشته شده به جشنواره‌شان می‌آورند و اجازه می‌دهند این جشنواره در لحظاتی تبدیل به سوگواره فاطمه حسونا شود. با این وصف اگر درک رفتار غربی‌ها درباره مساله فلسطین دشوار می‌شود، مشکل از ما نیست که فرسنگ‌ها دورتر از آن جغرافیا ایستاده‌ایم و صحنه را تماشا می‌کنیم، مشکل از خود آنهاست که دچار چنین تناقض‌های درونی حادی شده‌اند. این البته به آن معنا نیست که در مقابل چنین مسائلی سکوت مطلق کنیم و هیچ موضعی نداشته باشیم.
* محک تعیین‌کننده صداقت
اعتراضات اجتماعی نسبت به جنایات صهیونیست‌ها در کشورهای غربی، یعنی آنچه توسط مردم عادی انجام می‌شود و اتفاقاً در بسیاری از موارد با برخورد شدید و خشن پلیس آن کشورها مواجه شده، چیزی حقیقی و قابل تحسین است. اینها برای ما که یکی از اضلاع محور مقاومت هستیم، می‌توانند ابزار تبلیغاتی و تبیینی مناسبی باشند اما وقتی کن و ونیز و امثال آن از فیلمی با چنین محتوایی حمایت می‌کنند یا لااقل ورود آن به فستیوال را مجوز می‌دهند و یا وقتی خبری در میان اخبار بی‌بی‌سی یا سایر رسانه‌های غربی دیده می‌شود که به ظلم علیه مردم غزه اشاره دارد، باید پروتکل مشخصی برای موضع‌گیری در قبال آنها داشت که در این تناقضات حل نشود.
این دولت‌های غربی متهم هستند که با حمایت علنی از رژیم صهیونیستی باعث ادامه چنین کشتاری شده‌اند و آوردن یک فیلم سوگوارانه به جشنواره یا درج یک خبر سوگوارانه در این رسانه‌ها، از یک سو تلاشی ریاکارانه است برای ایجاد سوپاپ اطمینان و از سوی دیگر سعی در منحرف کردن اعتراضات از خیابان‌ها به زیر سقف‌های کنترل شده است.
آنچه در خیابان مطرح می‌شود، مربوط به حق مالکیت فلسطینی‌ها نسبت به سرزمین فلسطین است اما سوگواری این جشنواره‌ها و این رسانه‌ها صرفاً اشک ریختن برای کسانی است که کشته شده‌اند. می‌شود چنین اشکی را برای مهاجران غیرقانونی اروپا هم در صورتی که کشته شوند ریخت اما این اشک‌ریزان خنثی و بی‌جهت، به آن مهاجران سهمی از آن کشور به عنوان شهروند نمی‌دهد. آنچه لازم است انجام شود تفکیک هوشمندانه اعتراضات کف خیابان و اعتراضات خنثی و زیر سقف در جهان غرب است؛ چون جهت‌گیری هر کدام به یک سو است و اینها زمین تا آسمان با هم فرق دارند. وقتی فیلم «صدای هند رجب» در فستیوال ونیز پخش شد، حاضران در سالن آن را ۲۳ دقیقه به صورت ایستاده تشویق کردند که رکورد تشویق یک فیلم در تمام جشنواره‌های سینمایی دنیا در تاریخ را شکست. با این حال هیچ ویدئوی با کیفیتی از آن لحظه که یکی از عوامل این فیلم پرچم فلسطین را با خود به وسط صحنه آورد نیست. هیچ ویدئوی با کیفیتی از آن صحنه‌هایی که ستاره‌های مشهور هالیوود واکنش همدلانه‌ای نسبت به این پرچم نشان دادند هم وجود ندارد. در آن سالن حاضران حین کف زدن و تشویق کردن شعار می‌دادند که فلسطین را آزاد کنید اما در ویدئوهای رسمی هیچ علامتی از این صدا وجود ندارد. ما از وجود چنین صحنه‌هایی خبر داریم چون ویدئوهای موبایلی پراکنده‌ای از آن منتشر شده است اما خود دست‌اندرکاران فستیوال نه‌تنها این تصاویر را منتشر نکردند، بلکه تلاش کردند از ثبت و انتشار آنها جلوگیری شود. نکته تعیین‌کننده ماجرا اتفاقاً همین جا است. نباید صرفاً راه داده شدن این فیلم به بخش مسابقه ونیز یا حتی حمایت مالی ایتالیایی‌ها از تولید آن یا حتی جایزه گرفتن این فیلم در ایتالیا را دید. اینها اگر موجودیت اسرائیل یا مجوزهای ادامه جنایت را در معرض تهدید قرار می‌داد، هیچ کدام اتفاق نمی‌افتاد اما وقتی پرچم فلسطین به میان می‌آید و بحث زمین مطرح می‌شود، برگزارکنندگان این رویداد ماهیت واقعی خودشان را نشان می‌دهند. بین 2 عبارت «فلسطین را آزاد کنید» و «کودکان فلسطینی را نکشید» تفاوتی مهم وجود دارد. قطعاً کسی منکر عبارت دوم نیست اما در حقیقت عبارت اول است که به مالکیت فلسطینی‌ها بر فلسطین و اشغالگری اسرائیل دلالت دارد و برای همین است که دست‌اندرکاران ونیز این شعار را که طی آن ۲۳ دقیقه تشویق ممتد مرتب سر داده می‌شد، در ویدئوهای رسمی سانسور می‌کنند.
با این محک سرراست می‌توان هر رفتار ریاکارانه‌ای که از این بعد توسط دولت‌های غربی، رسانه‌های آنها و رویدادهای رسمی‌شان در ژست حمایت از فلسطین رخ داد را به محک گذاشت. آیا از حق مالکیت فلسطینی‌ها بر سرزمین خودشان هم حمایت می‌کنید یا صرفاً به طور کلی می‌گویید کشته شدن آدم‌ها ناراحت‌کننده است؟

ارسال نظر