علی حسینخانی: آقای کرباسچی در دیدار مدیران رسانه با آقای لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، پیشنهاد کرده است آقای لاریجانی نقش هاشمی در دوران پایان جنگ با رژیم صدام در سالهای انتهایی دهه 60 را بازی کند و سیاست صلح را در پیش گیرد. این پیشنهاد مبتنی بر یک پیشفرض سادهانگارانه در تحلیل وضعیت است و آن اینکه میتوان میان رویداد اخیر جنگ رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران و رویداد جنگ دهه 60 خورشیدی سده قبل که رژیم بعث صدام علیه ایران آغاز کرد رابطه «اینهمانی» برقرار کرد. حال سوال این است: آیا میتوان جنگ اخیر رژیم و آمریکا علیه ایران را با جنگ ۸ ساله ایران و عراق «اینهمان» دانست؟ پاسخ کوتاه این است: خیر! قیاس ممکن است اما در سطح «همانندی»، نه «اینهمانی».
* همانندیهای ۲ جنگ
هر ۲ جنگ با تجاوز آشکار دشمن خارجی آغاز شد و ایران شروعکننده جنگ نبود. در هر ۲ جنگ طرفهای آغازکننده جنگ در هدف کلی مشترک بودند. ساقط کردن دولت در ایران در گام نخست و تجزیه ایران در گام بعد هدف اصلی هر ۲ جنگ بود.
در هر ۲ جنگ دشمن در درک توان دفاعی ایران، همچنین در فهم هویت ملی ایرانیان در ایجاد انسجام و وحدت در برابر دشمن دچار اشتباه محاسباتی شد. همین همانندی در اشتباه محاسباتی دشمن در فهم توان دفاعی و ملی ایرانیان را رهبر فرزانه انقلاب ۳ ماه پیش از آغاز جنگ مورد اشاره قرار میدهند؛ آنجا که در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی میفرمایند: «آن متوهم خیالباف اعلام کرد ایران ضعیف شده؛ آینده نشان خواهد داد چه کسی ضعیف شده. صدام هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده، حمله را شروع کرد. ریگان هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده آن کمکهای آنچنانی را به رژیم صدام انجام داد؛ آنها و دهها متوهم دیگر به درک واصل شدند و نظام [جمهوری] اسلامی روزبهروز رشد کرد؛ من به شما عرض میکنم به فضل الهی این تجربه این بار هم تکرار خواهد شد».
در هر ۲ جنگ حکومت ایران جنگ را به سرعت به امر ملی و دینی تبدیل کرد و دست به بسیج هویتی علیه دشمن زد. در هر ۲ صحنه، جنگ از نزاع سیاست خارجی فراتر رفت و به «آزمون هویت ملی» بدل شد.
* تمایزهای ۲ جنگ
تفاوتهای امروز با دهه ۶۰ را نمیتوان نادیده گرفت و همین تفاوتهاست که امکان هرگونه «اینهمانی» میان جنگ کنونی و جنگ ۸ ساله را از میان میبرد. نخست، در سطح نظام بینالملل باید گفت دهه ۶۰ در متن جنگ سرد میگذشت؛ فضایی دوقطبی که نهایتاً زمینه را برای اجماع شورای امنیت و صدور قطعنامه ۵۹۸ فراهم کرد و پایان جنگ را در چارچوبی نهادمند رقم زد اما امروز جهان در نظمی چندقطبی و پر از رقابت قدرتهای بزرگ قرار دارد؛ وضعیتی که اجازه تکرار آن الگو را نمیدهد و مسیرهای نهادمند حلوفصل را بسیار دشوارتر کرده است.
دوم، در حوزه بازیگران نیز تفاوت بنیادین وجود دارد. در جنگ عراق علیه ایران، طرف مستقیم ایران یک رژیم مشخص بود که با حمایت خارجی میجنگید اما امروز ایران با اسرائیل و ائتلافی پیچیده از قدرتهای غربی و منطقهای درگیر است. تفاوت در ترکیب بازیگران، شکل و ماهیت جنگ را به طور کامل دگرگون کرده است.
سوم، نوع جنگ نیز تغییر کرده است. جنگ دهه ۶۰ عمدتاً کلاسیک، متعارف و فرسایشی بود؛ جبههها روشن، اهداف سرزمینی ملموس و شیوه نبرد کلاسیک. در مقابل، جنگ کنونی ترکیبی است از حملات موشکی و پهپادی، نبردهای سایبری، درگیریهای دریایی نامتقارن و کارزارهای اطلاعاتی و عملیاتهای روانی. به بیان دیگر، با نبردی چندبعدی و هیبریدی مواجهیم که قواعد متفاوتی دارد.
چهارم، سازوکار توقف درگیریها نیز قابل مقایسه نیست. دهه ۶۰ یک قطعنامه الزامآور سازمان ملل آتشبس را تثبیت کرد، حال آنکه امروز توقفها شکننده و بیشتر حاصل موازنه بازدارندگی و «تنظیم آتش» میان طرفهاست، نه نتیجه یک توافق نهادمند و الزامآور.
پنجم، نقش آمریکا نیز تغییر کرده است. سال ۱۳۶۷ آمریکا با نیروی نیابتی دست چندم با ما میجنگید که البته در نهایت در خلیجفارس شلیک مستقیم به ایران از جمله یک هواپیمای مسافری ایران را هم در دستور کار قرار داد اما امروز نقش واشنگتن بسیار فعالانهتر است. او امروز تبدیل به یک طرف جنگ شده و با مهمترین دارایی خود در منطقه یعنی رژیم صهیونی به جنگ ایران آمده است. این مهم در درک تفاوت بنیادین وضعیت بسیار تعیینکننده است.
و در نهایت، بستر داخلی ایران تفاوت اساسی دارد. دهه ۶۰ نظام سیاسی ایران تازهتأسیس بود اما امروز ایران به دولتی تثبیتشده، ساختار امنیتی و نظامی نهادینه و ابزارهای متنوع قدرت نامتقارن مجهز شده است.
مجموعه این تفاوتها نشان میدهد اگرچه مقایسه جنگ امروز با جنگ ۸ ساله میتواند آموزنده باشد اما قیاس «اینهمان» خطاست و تنها در سطح «همانندی» میتوان به درسآموزی پرداخت.
* راهحل چیست؟
در شرایط حاضر که دشمن دست به ماشه برده و جنگ را آغاز کرده است، راه صلح از مسیر بازسازی ابزار بازدارندگی میگذرد.
وجود یک نفر با پیام صلح هیچ کمکی به پایان جنگ نمیکند، کمااینکه بسیاری از سیاستمداران ایرانی در موقعیت ارسال پیام صلح هستند، همچنان که ایران در پشت میز مذاکره صلح بود که با حمله همهجانبه دشمن مواجه شد. تصمیم به جنگ از سمت ایران گرفته نشده و تغییر تصمیم دشمن به انصراف از ادامه جنگ به ابزارهای متنوعی بستگی دارد. مساله این است که تصمیمگیر جنگ با ایران - مشخصا ترامپ - باید در زمین واقعیت درک کند تصمیمش برای آمریکا پرهزینه و بیفایده است. اینگونه میتوان امنیت و آرامش را برای ایرانیان به ارمغان آورد. تحمیل این درک به معنای جنگطلبی نیست، بلکه راهی به سوی صلح است.
بازسازی بازدارندگی به عنوان یکی از ابزارهای اصلی تامین صلح و امنیت برای ایرانیان در شرایط حاضر مستلزم توسعه قدرت دفاعی کشور بوده و هست؛ کاری که دولت مورد حمایت آقای کرباسچی و مرحوم رفسنجانی در طول ۸ سال ریاست جمهوری حسن روحانی در جهت تقویت آن هیچ گام موثر و تعیینکنندهای برنداشت.
آقای روحانی، کرباسچی و دیگر همراهان مرحوم رفسنجانی باید درک کنند امروز در مقام پیشنهاد نیستند، بلکه در مقام پاسخند و باید به افکار عمومی و نخبگان کشور توضیح دهند جز مذاکره چه کاری برای جلوگیری از تصمیم دشمن به جنگ انجام دادهاند. باید توضیح دهند نیروی هوافضای سپاه در دوران حکمرانی اعتدالیون، منابع تحقیق و توسعه توان موشکی ایران را چرا با فروش زمینهای خود تامین میکرد؟ باید توضیح دهند سهم این دارایی راهبردی ایرانیان یعنی موشک از بودجه به چه میزان بوده است؟
پاسخی به راهحلهای سادهسازانه و سادهانگارانه یاران مرحوم رفسنجانی
آقای کرباسچی! این جنگ همان جنگ نیست
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها