بهراد رشوند: ۱- این فیلم حتی برای آن دسته از بینندگانی هم که دارای قوه «درست حدس زدن»، «دقیق پیشبینی کردن» و «پیشگویی اتفاقات» پیش روی قصه هستند، در قالب یک اثر شوکهکننده، پرتعلیق و غیرقابل پیشبینی ظاهر میشود؛ از آنها که رسم و رسوم رودست زدن/ بیرحم بودن را خوب میدانند و در فریب دادن/ بازی دادن فکر و ذهن مخاطب مهارت دارند.
۲- داستان درباره پدری به اسم لوییس است که به همراه پسرش به دل بیابانهای مراکش زده تا دخترش را که ۵ ماهی میشود گمشده، پیدا کند. اما این مکگافین ماجرا و حکم قلاب کارگردان را دارد برای جذب بینندهای که نمیداند قرار است با چه مسیر هولناکی روبهرو شود و همچنین نقش دام و تلهای را برای تکتک شخصیتهایی ایفا میکند که مثل مخاطب، نمیدانند خالق فیلم چه خوابی برایشان دیده است.
۳- پس لوییس به همراه پسرش با گروهی از آدمهای آس و پاس و عاطل و باطل راهی جاده میشوند. از نگاه دوربین، خط ممتد آسفالت را طی میکنند، به خط منقطع میرسند تا اینکه از مسیر منحرف شده و فرمان کمپر را به مسیر خاکی بچرخانند؛ همانطور که در ادامه از مسیر اصلی قصه منحرف میشوند و با موانعی دستوپنجه نرم میکنند که رسیدن به مقصد را برایشان سخت و دشوار، ناممکن و محال میکند و حتی بیارزش و مهمل جلوه میدهد.
۴- استفاده مهندسیشده فیلمساز از عنصر جاده، موسیقی، رقص و بیابان، فضای مرموز و مبهوتکنندهای را رقم زده که فرصتی به اشک ریختن و غصه خوردن برای اتفاقات بیرحمانه و ناگهانی داستان را نمیدهد. فیلم پر شده از سکوت، سکون، مکثها و ضرباهنگ آرامی که هم میتواند بهعنوان نقطه ضعفش تلقی شود، هم به پیشبرد تعلیق اثر بیرحم و شگفتآوری کمک کند که در انتها نیز، همانقدر معلق و همانقدر نامعلوم به پایان میرسد.
درباره فیلم جدید «صراط»، برنده جایزه هیأت داوران کن
کولیتر از ترانه
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها