رضا رحمتی: تنشها بین ایالات متحده آمریکا و جمهوری بولیواری ونزوئلا که سابقهای دیرینه دارد، در ماههای اخیر بار دیگر ابعاد بحرانی و خطرناکی به خود گرفته است. دور جدید تشدید روابط، با نمایش نظامی واشنگتن در آبهای بینالمللی مجاور کارائیب و اتهامزنیهای متقابل درباره «قاچاق مواد مخدر» همراه شده است. اگرچه واشنگتن، عملیات خود را تحت عنوان «مبارزه با قاچاق مواد مخدر» توجیه میکند اما ریشههای این تقابل را باید در اعماق استراتژی ژئوپلیتیک آمریکا و تلاش آن برای اعمال هژمونی بر «حیاط خلوت» تاریخی خود جستوجو کرد. تحلیل این بحران، تنها از طریق چارچوب ژئوپلیتیک میسر است؛ چارچوبی که در آن، موقعیت استراتژیک، منابع طبیعی و اراده یک کشور برای تعریف مسیر مستقل خود، در تقابل با میل یک ابرقدرت به حفظ حوزه نفوذش قرار میگیرد.
* بنیانهای ژئوپلیتیک تنش؛ دکترین مونرو و مفهوم حیاط خلوت
برای درک رفتار آمریکا در قبال ونزوئلا باید به ۲۰۲ سال قبل و «دکترین مونرو» (۱۸۲۳) بازگشت. این دکترین که شعار «آمریکا برای آمریکاییها» را تبلیغ میکرد، در عمل به معنای اعلام هیمنه انحصاری ایالات متحده بر قاره آمریکا بود. بر اساس این نگاه، نیمکره غربی به عنوان «حیاط خلوت» آمریکا تعریف شد؛ منطقهای که حضور یا نفوذ قدرتهای فراقارهای (مانند اروپا) در آن تحمل نمیشد و کشورهای این منطقه باید در مدار سیاستهای واشنگتن حرکت میکردند. این دکترین، پایه و اساس مداخلات بیشمار آمریکا در طول تاریخ در آمریکای لاتین، از گواتمالا و شیلی گرفته تا نیکاراگوئه و پاناما بوده است.
ونزوئلا با دارا بودن بزرگترین ذخایر اثباتشده نفت خام جهان، همواره جایگاهی کلیدی در این محاسبات ژئوپلیتیک داشته است. امنیت انرژی و توانایی تاثیرگذاری بر بازارهای جهانی نفت، از ارکان اساسی قدرت آمریکا در قرون بیستم و بیستویکم بوده است. بنابراین وجود دولتی در کاراکاس که نهتنها مطیع واشنگتن نباشد، بلکه به صراحت در مقابل آن بایستد و با رقبای ژئوپلیتیک آمریکا مانند ایران، روسیه و چین روابط استراتژیک برقرار کند، برای سیاستگذاران آمریکایی یک «ناهنجاری» خطرناک و غیرقابل تحمل محسوب میشود.
* ونزوئلا در تقاطع ژئوپلیتیک انرژی و ایدئولوژی
به قدرت رسیدن هوگو چاوز در سال ۱۹۹۹ را میتوان نقطه عطف روابط آمریکا - ونزوئلا دانست.
چــــاوز بــــا شــعارهای ضدامپریالیستی، سیاستهای توزیع مجدد درآمدهای نفتی و تأسیس بلوکهای منطقهای مانند آلبا (ALBA) در سال 2004 به مقابله مستقیم با هژمونی آمریکا در منطقه پرداخت. این اقدامات ونزوئلا را از یک متحد قابل پیشبینی در زمینه انرژی، به یک بازیگر مستقل و اغلب متخاصم برای واشنگتن تبدیل کرد. از منظر ژئوپلیتیک، کنترل ونزوئلا به معنای دسترسی انحصاری یا حداقل تاثیرگذاری قاطع بر یکی از کلیدیترین مخازن انرژی جهان است. این کنترل، اهرم قدرتمندی در برابر رقبایی مانند چین است که بخش عمدهای از نیاز انرژی خود را از ونزوئلا تأمین میکند. علاوه بر این، موقعیت جغرافیایی ونزوئلا در شمال آمریکای جنوبی و مجاورت با دریای کارائیب، به آن اهمیت استراتژیک دوچندانی میبخشد. نمایش نیروی دریایی آمریکا در نزدیکی سواحل این کشور، تنها یک نمایش نظامی نیست، بلکه یادآوری نمادین مالکیت تاریخی آمریکا بر این آبها و توانایی آن برای اعمال فشار از طریق محاصره دریایی در صورت لزوم است.
* بهانهای به نام مبارزه با مواد مخدر؛ جنگ روایتها
اتهام قاچاق مواد مخدر که اخیراً از سوی آمریکا علیه دولت نیکولاس مادورو و نزدیکانش مطرح شده، در تحلیل ژئوپلیتیک، بیشتر یک «ابزار روایتسازی» برای توجیه مداخله به نظر میرسد. آمریکا با تمرکز بر این اتهام، در پی آن است برای دولت قانونی ونزوئلا در عرصه بینالملل جرمزایی (criminalize) کند و مشروعیت آن را زیر سؤال ببرد. این تاکتیک، مشابه توجیهات استفادهشده برای مداخله در پاناما در سال ۱۹۸۹ (دستگیری مانوئل نوریگا، رئیسجمهور قانونی این کشور به اتهام قاچاق مواد مخدر!) است.
* هدف روایتسازی
۱- توجیه فشار اقتصادی: تحریمهای فلجکننده آمریکا علیه ونزوئلا که نقش عمدهای در بحران انسانی این کشور داشته است، نیاز به توجیه اخلاقی در افکار عمومی دارد. برچسب «دولت مواد مخدر» این توجیه را فراهم میکند.
۲- مشروعیتزدایی از مادورو: با معرفی رهبر یک کشور به عنوان «قاچاقچی مواد مخدر»، فضایی ایجاد میشود که هر گونه اقدام برای براندازی وی، نه به عنوان یک تجاوز، بلکه به عنوان یک «ماموریت پلیسی» یا حتی «عمل اخلاقی» جلوه داده شود.
۳- تقسیمبندی داخلی و بینالمللی: این اتهامها درصدد است حمایت نظامیان ونزوئلا از دولت مادورو را کاهش دهد، همچنین متحدان بینالمللی این کشور را تحت فشار قرار دهد تا روابط خود را با کاراکاس قطع کنند.
در این میان، بردن جایزه «نوبل صلح» توسط «ماریا ماچادو» از چهرههای مخالف دولت ونزوئلا نیز در راستای همین جنگ روایتها قابل تحلیل است. غرب با تقدیر از چنین چهرههایی، در پی ارائه تصویری از اپوزیسیون ونزوئلا به عنوان «مبارزان راه دموکراسی و صلح» است تا در مقابل، دولت مادورو را به عنوان دولتی سرکوبگر و غیرقانونی معرفی کند. این اقدام، بخشی از یک استراتژی بزرگتر برای مشروعیتبخشی به آلترناتیو مورد نظر واشنگتن است.
* رقبای جهانی و بعد جدید ژئوپلیتیک بحران
بحران کنونی تنها به رابطه دوشاخه آمریکا - ونزوئلا محدود نمیشود؛ حضور قدرتمند بازیگران فراقارهای مانند روسیه و چین، بعد جدیدی به این معادله ژئوپلیتیک بخشیده است.
مسکو با اعزام نیروی نظامی و مستشار به ونزوئلا و انجام مانورهای مشترک، به وضوح در حال ارسال این پیام به واشنگتن است که نیمکره غربی دیگر انحصاری نیست. چین نیز با سرمایهگذاریهای کلان در بخش انرژی ونزوئلا و اعطای وامهای سنگین، منافع اقتصادی و استراتژیک عمیقی در بقای دولت فعلی دارد. این حضور، بحران ونزوئلا را به یک «پروکسی وار» (جنگ نیابتی) بالقوه تبدیل کرده است.
برای آمریکا شکست دولت مادورو نهتنها به معنای بازپسگیری کنترل بر یک منبع انرژی استراتژیک است، بلکه به معنای بیرون راندن رقبای اصلی از حیاط خلوت سنتی خود محسوب میشود. از سوی دیگر، برای روسیه و چین، حفظ دولت مادورو به معنای تداوم شکاف در سیستم هژمونیک آمریکا و اثبات این موضوع است که جهان در حال گذار به سمت یک نظم چندقطبی است.
* شکلگیری بلوکبندی جدید پیرامون کاراکاس
تنشهای فعلی بین آمریکا و ونزوئلا صرفاً یک اختلاف سیاسی یا حتی یک درگیری بر سر دموکراسی نیست. این تنشها تبلور یک نبرد ژئوپلیتیک عمیقتر است؛ نبرد بین اراده یک ابرقدرت برای حفظ هژمونی تاریخی خود در منطقهای حیاتی و اراده یک دولت ملی برای حفظ حاکمیت و تعریف مسیری مستقل. استفاده آمریکا از اتهام قاچاق مواد مخدر، نمایش نظامی و تحریمهای اقتصادی، همه در چارچوب یک استراتژی کلان برای اعمال فشار حداکثری و ایجاد تغییر رژیم در کاراکاس قابل درک است.
این استراتژی ریشه در دکترین مونرو و نگرش به آمریکای لاتین به عنوان حیاط خلوت دارد. با این حال، جهان امروز با جهان قرون ۱۹ و ۲۰ تفاوت اساسی دارد. ظهور قدرتهای جدید و تمایل آنان به به چالش کشیدن نظم موجود، فضای مانور بیشتری برای کشورهایی مانند ونزوئلا ایجاد کرده است.
نتیجه نهایی این بحران، نهتنها تعیینکننده سرنوشت مردم ونزوئلا، بلکه آزمونی برای تعیین توازن قوای جدید در نظام بینالملل و تعریف مرزهای جدید «حیاط خلوت» در عصر چندقطبیگرایی است. شکست یا موفقیت آمریکا در ونزوئلا، پیامدهای گستردهای برای سایر کشورهای منطقه و آینده هژمونی جهانی واشنگتن در پی خواهدداشت.
نگاه
نبرد ژئوپلیتیک در حیاط خلوت
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها