محمدمجتبی ولدآبادی:
1- سیاست «نفت ارزان» و اهرم مهار تورم و فشار بر روسیه
هرگونه تلاش آمریکا برای اعمال فشار ساختاری بر ونزوئلا را باید در سیاست انرژی دولت ترامپ و نگاه او به بازار جهانی نفت تحلیل کرد. ترامپ همواره قیمت نفت را نه یک متغیر صرفا اقتصادی، بلکه یک ابزار ژئوپلیتیک دانسته است. او باور دارد کنترل قیمت نفت ظرفیت آن را دارد که در داخل ایالات متحده شرایط اقتصادی مطلوب ایجاد کند و در سطح جهانی جریان معادلات امنیتی را تغییر دهد. به همین دلیل هرگونه تحول در سیاست خارجی دولت ترامپ، بویژه در قبال کشورهای دارای ذخایر عظیم نفتی، باید در چارچوب فهم او از بازار انرژی و هدف او برای کاهش قیمت جهانی نفت بررسی شود. ترامپ مزایای کاهش قیمت انرژی را در 2 اولویت استراتژیک پیگیری میکند؛ نخست، کاهش قیمت انرژی را ابزاری برای مهار تورم میداند. ترامپ بر این باور است زمانی که هزینه انرژی برای خانوارها و صنایع پایین باشد، فدرال رزرو فضای بیشتری برای کاهش نرخ بهره خواهد داشت و این امر میتواند زمینه تحریک فعالیت اقتصادی را فراهم کند. از نظر او اقتصاد آمریکا زمانی بیشترین کارایی را دارد که انرژی ارزان در دسترسش باشد و نرخ بهره در سطحی پایین نگه داشته شود تا مصرف و سرمایهگذاری تقویت شود. دومین اولویت ترامپ استفاده از ابزار انرژی برای شکلدهی به معادلات ژئوپلیتیک است. او معتقد است کاهش شدید قیمت نفت میتواند جنگ اوکراین را کوتاه کند، چون مسکو در آن صورت از درآمد لازم برای ادامه عملیات نظامی محروم میشود. او در مجمع جهانی اقتصاد اعلام کرد اگر قیمت نفت پایین بیاید جنگ روسیه و اوکراین فورا پایان مییابد، زیرا درآمد نفتی روسیه دیگر کفاف تامین مالی جنگ را نخواهد داد.
میتوان استنباط کرد ترامپ ترجیح میدهد قیمت نفت خام آمریکا در محدوده ۴۰ تا ۶۰ دلار در هر بشکه باشد. این محدوده قیمت برای او یک توازن میان رونق اقتصادی داخلی و محدود کردن قدرت بازیگران رقیب در عرصه جهانی ایجاد میکند. برای رسیدن به این محدوده، ترامپ سیاست افزایش عرضه را پیش گرفت. یکی از ابزارهای او تقویت تولید نفت شیل بود اما این سیاست موانع جدی دارد. قیمت پایین نفت بزرگترین مانع است. تولید شیل هزینهبر است و هر افت قیمتی حاشیه سود شرکتهای آمریکایی را کاهش میدهد. همین موضوع باعث شده بسیاری از تولیدکنندگان و سرمایهگذاران شیل حاضر نباشند تولید را بالا ببرند، چون افزایش عرضه به معنای کاهش سود خودشان است. در نتیجه بخش خصوصی با سیاست ترامپ همراهی نمیکند. از سوی دیگر، اوپک نیز علاقهای به بازی طبق قواعد ترامپ ندارد. کشورهای اوپک اقتصاد خود را بر پایه درآمد نفت تنظیم میکنند و کاهش قیمت برای آنها مساوی با فشار بودجه است. بنابراین بسادگی سیاست افزایش عرضه آمریکا را نمیپذیرند.
2- جایگاه ونزوئلا در پازل حذف رقبا (ایران، چین و روسیه)
در چنین شرایطی مساله ونزوئلا شکل تازهای پیدا میکند. این کشور با داشتن بیش از ۱۸ درصد ذخایر متعارف نفت جهان، بزرگترین منبع نفتی شناختهشده دنیاست. کنترل این منابع میتواند بازار جهانی نفت را سالها تحت تاثیر قرار دهد. از دید ترامپ، ورود به ساختار سیاسی یا اقتصادی ونزوئلا، مسیر میانبر برای افزایش عرضه جهانی نفت است.
این کشور توان دارد حداقل 1.5 میلیون بشکه در روز در مدت یکسال به بازار اضافه کند و چنین افزایشی میتواند رقبای آمریکا را با فشار اقتصادی جدی روبهرو کند. ایران، روسیه و چین بیشترین آسیب را از این وضعیت خواهند دید. هر 10 دلار افت قیمت نفت برای کشورمان، 5 تا 6 میلیارد دلار درآمد کمتر به همراه دارد؛ رقمی که معادل کاهش فروش 200 هزار بشکه در روز است. روسیه نیز با کاهش درآمد نفتی، با محدودیتهای مالی در سیاست خارجی و حوزه نظامی مواجه میشود. چین نیز با از دست دادن یک متحد انرژی مهم، ناچار میشود وابستگی بیشتری به نفت وارداتی از تنگه هرمز داشته باشد و این وابستگی در شرایط تنشآلود جهان یک نقطه ضعف راهبردی است. تسلط بر منابع نفتی ونزوئلا برای دولت ترامپ فقط یک پیروزی اقتصادی نیست، چنین تسلطی سوخت تازهای برای ماشین جنگی آمریکا فراهم میکند. در دورهای که واشنگتن میخواهد در نقاط مختلف جهان تنش ایجاد کند و موازنههای امنیتی را تغییر دهد، کنترل نفت ونزوئلا میتواند ثبات اقتصادی داخل آمریکا را تضمین کند و هزینه ماجراجوییهای خارجی را برای این کشور پایین بیاورد. علاوه بر این، اگر آمریکا کنترل نفت ونزوئلا را به دست بگیرد، وابستگی خودش و متحدانش به نفت غرب آسیا به شکل جدی کاهش مییابد و این تغییر، نقشه ژئوپلیتیک منطقه را دگرگون میکند.
3- موانع اشغال نظامی و استراتژی «تغییر رژیم»
با این حال ونزوئلا لقمه آسانی برای آمریکا نیست. تجربه عراق باعث شده آمریکا در حمله همهجانبه به کشورها محتاطتر باشد، زیرا هزینههای طولانیمدت آن قابل کنترل نیست. آمریکا در آمریکای لاتین آسیبپذیریهایی دارد که ارتش ونزوئلا میتواند از آنها استفاده کند. یکی از حساسترین نقاط، میادین نفتی در گویان است که در سالهای اخیر با هدف افزایش عرضه جهانی و همراهی با سیاست انرژی ترامپ بشدت توسعه یافته است. هرگونه درگیری میتواند این میادین را در معرض تهدید قرار دهد و هزینههای پیشبینینشدهای برای آمریکا ایجاد کند.
به همین دلیل گزینه مطلوبتر برای آمریکا نه اشغال نظامی، بلکه کنار رفتن مادورو و روی کار آمدن دولتی همسو با واشنگتن است. این روش کمهزینهتر است و نتیجهای مشابه در کنترل منابع انرژی ایجاد میکند. در چنین شرایطی ایران و روسیه باید از دولت ونزوئلا حمایت کنند. رایزنیهای سیاسی، کمکهای اقتصادی محدود و تلاش برای ایجاد ائتلافهای منطقهای شاید بتواند زمان بخرد.
در جمعبندی، ونزوئلا در نقطه تلاقی اقتصاد انرژی و رقابت ژئوپلیتیک قرار گرفته است. ترامپ بازار نفت را میدان اصلی اعمال قدرت میداند و برای او کنترل بزرگترین ذخایر جهان یعنی ونزوئلا، بخشی از راهبردی است که با آن میخواهد اقتصاد داخلی را تثبیت کند و رقبای جهانی را در موقعیت ضعف قرار دهد. آینده این کشور به طور مستقیم با آینده بازار انرژی و سیاست خارجی آمریکا گره خورده است و همین موضوع آن را به یکی از حساسترین کانونهای تنش در سالهای پیش رو تبدیل میکند.
دیدگاه
حمله به ونزوئلا و جنگی که صلحها را بر باد خواهد داد
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها