07/اسفند/1403
|
02:55
۲۳:۴۶
۱۴۰۳/۱۲/۰۶
یادداشت

در امتداد حکمت و عرفان

کد خبر: ۴۰۲۱۱۱

مهرداد احمدی: حضرت آیت‌الله‌العظمی عبدالله جوادی‌آملی از متفکران برجسته معاصر است که سلوک علمی او امتزاجی از حکمت، عرفان و تفسیر را نشان می‌دهد. او در تفسیر قرآن، برخلاف قرائت‌های صرفاً لفظ‌گرا یا تاریخی، تفسیری ارائه می‌کند که در آن معناشناسی وحی بر اساس اصول هستی‌شناختی و مبانی فلسفی صدرایی تبیین می‌شود. این رهیافت او را در کنار بزرگانی چون علامه طباطبایی و تفسیر او را در زمره تفاسیر حکمی – عرفانی قرار داده است. تفسیر قرآن همواره در طول تاریخ اسلامی عرصه‌ای بوده است که اندیشمندان هر عصری آن را از منظر معرفتی خود نگریسته‌اند. آیت‌الله جوادی‌آملی در این میان، با بهره‌گیری از حکمت متعالیه و نظام فلسفی – عرفانی ملاصدرا، به تبیینی نو از وحی و معانی قرآنی دست می‌زند. به باور او، قرآن نه صرفاً متنی تاریخی، بلکه حقیقتی وجودی است که مراتب هستی را منعکس می‌کند. چنین رهیافتی، او را در مقام یکی از مهم‌ترین مفسران فلسفی – عرفانی قرار می‌دهد. آیت‌الله جوادی‌آملی در آثار تفسیری خود، بویژه در «تسنیم»، بر این نکته تأکید دارد که قرآن کریم تجلی حقیقت مطلق است و فهم آن مستلزم عبور از ظواهر لفظی به لایه‌های عمیق‌تر معرفتی است. او در امتداد علامه طباطبایی ولی با امعان نظر در مسائل عرفانی، تفسیر را نه صرفاً شرح لفظی آیات، بلکه فرآیندی از کشف و شهود حقیقت وحی می‌داند. آیت‌الله جوادی‌آملی در تبیین وحی، نه به ‌صورت تقلیل‌گرایانه آن را صرف ارتباطی زبانی میان خدا و انسان می‌داند و نه آن را به تجربه‌ای شخصی تقلیل می‌دهد، بلکه وحی را در بستر یک نظام وجودی و هستی‌شناختی تفسیر می‌کند. او وحی را حقیقتی وجودی می‌داند که از سنخ نور است و همانند نور، درجات و مراتب دارد. این برداشت ریشه در مبانی حکمت متعالیه دارد که وجود را حقیقتی تشکیکی می‌داند و به همین سبب، وحی را نیز نوری می‌داند که در مراتب گوناگون وجودی تجلی می‌کند. از منظر آیت‌الله جوادی‌آملی، قرآن نه صرفاً متنی خطی و منقطع از هستی، بلکه وجودی عینی است که از عالم امر به عالم خلق تنزل یافته است. چنین نگرشی که به تأکید بر عینیت وحی منتهی می‌شود، باعث شده در تفسیر او، معانی قرآنی در بستر یک نظام فلسفی بازخوانی شوند.
آنچه آیت‌الله جوادی‌آملی را در کنار بزرگانی چون علامه طباطبایی قرار می‌دهد، تأکید او بر نظام‌مند بودن فهم قرآن است. همان‌گونه که علامه طباطبایی در «المیزان» قرآن را با قرآن تفسیر می‌کرد و بر انسجام درونی آن تأکید داشت، آیت‌الله جوادی‌آملی نیز قرآن را منظومه‌ای منسجم می‌داند که معانی آن از یکدیگر قابل استخراج‌اند اما تفاوت اساسی او با علامه طباطبایی در این است که وی به طور ویژه‌ای بر امتزاج معرفت قرآنی با حکمت و عرفان تأکید دارد. در حالی که علامه طباطبایی با تأکید بر روش تفسیری قرآن به قرآن، از فلسفه و عرفان برای تبیین مفاهیم استفاده می‌کرد، آیت‌الله جوادی‌آملی به نوعی تفسیر حکمی – عرفانی رسیده است که در آن، نظام وجودی قرآن با ساختار هستی‌شناختی عالم هماهنگ است.
آیت‌الله جوادی‌آملی تفسیر را نه صرفاً یک دانش، بلکه نوعی سلوک علمی – عرفانی می‌داند. او بر این باور است قرآن کریم حقیقتی فراتر از الفاظ است و فهم آن مستلزم عبور از مراتب معرفتی است. به همین دلیل، در روش تفسیری او، نقش عقل فعال، شهود عرفانی و استنتاج فلسفی در کنار یکدیگر قرار گرفته‌ است. این رویکرد در آثار تفسیری او، از جمله در تفسیر آیات مرتبط با توحید، معاد و نبوت به وضوح دیده می‌شود. برای مثال، در تفسیر آیات مربوط به معاد، او با الهام از حکمت صدرایی، معاد را نه صرفاً یک رویداد زمانی، بلکه حقیقتی وجودی می‌داند که در متن هستی تنیده شده است.
آیت‌الله جوادی‌آملی در تبیین سازوکار فهم وحی، بر این باور است معرفت بشری از 3 مرتبه حس، عقل و شهود عبور می‌کند و قرآن نیز به ‌مثابه کتاب هدایت، در هر 3 ساحت، مراتب گوناگونی از معنا را عرضه می‌کند. او با تکیه بر حکمت متعالیه، معتقد است فهم عمیق قرآن مستلزم عبور از عقل نظری به عقل شهودی است، زیرا وحی، امری وجودی و نوری است که تنها با سلوک معرفتی و طهارت نفس درک می‌شود. این نگرش، تفسیر را از سطح یک دانش نقلی فراتر برده و آن را در مقام یک معرفت حضوری قرار می‌دهد. از این منظر، مفسر کسی نیست که تنها به دانش‌های زبانی و تاریخی مسلط باشد، بلکه باید در ساحت عقل و شهود به مرتبه‌ای رسیده باشد که معانی قرآنی را از سنخ حقیقت ادراک کند. چنین دیدگاهی، ریشه در آموزه‌های عرفانی ابن‌عربی و ملاصدرا دارد و در امتداد سنت تفسیری حکمای اسلامی قرار می‌گیرد. اگر بخواهیم جایگاه تفسیری آیت‌الله جوادی‌آملی را در مقایسه با سایر مفسران معاصر بررسی کنیم، باید گفت روش او به روش تفسیری علامه طباطبایی نزدیک است اما در عین حال، از تفاسیر رایج فقهی – کلامی فاصله دارد. برخلاف بسیاری از مفسران معاصر که رویکردی کلامی یا اجتماعی به قرآن دارند، آیت‌الله جوادی‌آملی قرآن را در بستر فلسفه وجودی تفسیر می‌کند. این تفاوت باعث شده تفسیر او عمق فلسفی – عرفانی یابد و به‌ عنوان یکی از مهم‌ترین تفاسیر حکمی – معرفتی در دوران معاصر شناخته شود. آیت‌الله جوادی‌آملی از جمله معدود مفسرانی است که توانسته وحی را در ساحت حکمت و عرفان تفسیر کند. در این مسیر، او با تأکید بر مبانی وجود شناختی قرآن، خوانشی ارائه می‌دهد که در امتداد تفکر علامه طباطبایی قرار دارد اما در عین حال، با رویکردی عرفانی – فلسفی، افق‌های جدیدی در فهم وحی می‌گشاید. چنین تفسیری نه تنها موجب تعمیق فهم قرآنی می‌شود، بلکه نشان می‌دهد وحی را باید در بستر یک نظام معرفتی کلان درک کرد. این رویکرد، جایگاه آیت‌الله جوادی‌آملی را در منظومه تفسیر فلسفی – عرفانی قرآن تثبیت کرده و او را در زمره بزرگ‌ترین مفسران معاصر قرار داده است.

ارسال نظر
پربیننده