23/اسفند/1403
|
09:44
۲۳:۰۵
۱۴۰۳/۱۲/۲۲
نگاه

عقلانیت انقلابی؛ از ابتذال مصرفی تا پیشران تحول

رسول لطفی: در روزگاری که «عقلانیت انقلابی» باید موتور محرک بازسازی هویت انقلابی باشد، بیش از آنکه به مثابه یک پروژه نظری و راهبردی به کار گرفته شود، به ابزاری مصرفی در میدان رقابت‌های رسانه‌ای و سیاسی بدل شده است. در این وضعیت، مفاهیم انقلابی نه برای خلق آینده، بلکه برای طرد و حذف دیگری به کار می‌روند و عقلانیت انقلابی که ذاتاً باید بنیانگذار افق‌های تازه باشد، به برچسبی برای تثبیت وضع موجود تبدیل شده است. این وضعیت از کجا نشأت می‌گیرد؟ پاسخ روشن است: ما فاقد یک نظریه جامع و روش‌مند از عقلانیت انقلابی هستیم. در فقدان چنین نظریه‌ای، آنچه در عمل باقی می‌ماند، استفاده‌ ابزاری و تقلیل‌گرایانه از این ایده محوری است. این خلأ نظری سبب شده عقلانیت انقلابی که در ذات خود پروژه‌ای رهایی‌بخش و تحول‌ساز است، از مسیر خود منحرف شده و سمت و سوی «مصلحت‌گرایی» و «محافظه‌کاری» پیدا کند.  اگر عقلانیت نوعی خردورزی محاسبه‌گرانه تلقی شده است، عقلانیت انقلابی باید چیزی فراتر از این باشد؛ عقلانیتی که در افقی ماورای محدودیت‌های مادی بیندیشد و سویه‌ای عدالت‌ورزانه داشته باشد. آنچه این عقلانیت را متمایز می‌کند، اتکای آن به «سوژه‌ای فعال و تاریخ‌ساز» است؛ سوژه‌ای که نه در قید جبرهای ساختاری گرفتار می‌شود و نه در دام محافظه‌کاری فرومی‌افتد، بلکه اراده‌ای برای خلق آینده‌ای متفاوت دارد.  در این معنا، عقلانیت انقلابی نقطه مقابل عقلانیت مصلحت‌اندیشی است که صرفاً به حفظ وضعیت موجود می‌اندیشد و نوآوری را به بهانه ثبات قربانی می‌کند. عقلانیت انقلابی، برخلاف گرایش محافظه‌کارانه، باید بتواند از محدودیت‌ها عبور کند و امکانات جدیدی را برای تغییر اجتماعی و تمدنی بیافریند. این عقلانیت نه در بازتولید نظم مستقر، بلکه در گشودن راه‌های بدیل و ترسیم آینده‌ای متفاوت تجلی می‌یابد. اما چگونه می‌توان عقلانیت انقلابی را از وضعیت انفعال و ابتذال رسانه‌ای خارج کرد و به ایده‌ای زنده و پویا تبدیل نمود؟ یکی از مهم‌ترین گام‌ها، آن چیزی است که مرحوم دکتر «عماد افروغ» از آن به عنوان «نهاد انتقادی درون‌گفتمانی» یاد می‌کند. نهاد انتقادی به مثابه بستری برای بازاندیشی درونی و پالایش مداوم ایده‌های انقلابی است. بدون چنین نهادهایی، عقلانیت انقلابی دچار تصلب، خودحق‌پنداری و در نهایت افول می‌شود. نهاد انتقادی درون‌گفتمانی همان عنصری است که می‌تواند عقلانیت انقلابی را از شعارزدگی نجات دهد و آن را به یک نیروی زنده و پویای تاریخی بدل سازد.

این نهاد نه‌تنها امکان تحول نظری را فراهم می‌کند، بلکه زمینه‌ساز تحقق عقلانیت انقلابی در سطوح نهادی، اجتماعی و حتی زندگی روزمره خواهد شد.
از دیدگاه افروغ، تنها زمانی می‌توان از آینده انقلاب اسلامی سخن گفت که نقد درون‌گفتمانی در آن نهادینه شود. انقلاب اسلامی اگر بخواهد زنده بماند، نمی‌تواند به کلیشه‌ها و شعارهای مصرفی بسنده کند، بلکه نیازمند عقلانیت پویا و پیشرو است که بتواند خود را در بستر تحولات اجتماعی و تاریخی بازتعریف کند. دکتر افروغ، با تفکیک میان «انقلاب اسلامی» و «جمهوری اسلامی»، تأکید دارد هرگونه نقد سیاست‌ها و عملکردهای نظام مستقر باید بر اساس مبانی، پیش‌فرض‌ها، ارزش‌ها و اهدافی که انقلاب اسلامی را شکل داده است، صورت گیرد. از این منظر، نقد درون‌گفتمانی بدین معناست که انقلاب اسلامی، به عنوان یک پروژه ناتمام و یک حقیقت تاریخی زنده، مبنای سنجش جمهوری اسلامی باشد، نه آنکه هر تصمیم و خطایی که در جمهوری اسلامی رخ می‌دهد، به نام انقلاب اسلامی نوشته شود.
این تفکیک مفهومی اهمیتی حیاتی دارد، چراکه اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به‌ عنوان یک کل یکپارچه در نظر گرفته شوند، هرگونه اشتباه در عملکردها، به‌ جای نقد و اصلاح، تبدیل به یک معضل مشروعیت‌زدا برای کلیت انقلاب اسلامی خواهد شد. در حالی‌ که اگر جمهوری اسلامی را به‌ عنوان نمود عینی و سازه‌ اجرایی بدانیم که می‌تواند دچار خطا و نقصان شود، آنگاه می‌توان با رجوع به اصول انقلاب اسلامی، به نقد و اصلاح آن پرداخت. این نوع نقد ـ که درون‌گفتمانی نامیده می‌شود ـ مانع آن می‌شود که انتقادهای مشروع و ضروری، بستری برای ورود گفتمان‌های بیگانه و مغایر انقلاب اسلامی شود. افروغ بر این باور است نقد درون‌گفتمانی نه‌تنها یک امر ضروری، بلکه یک راهبرد بقا برای انقلاب اسلامی است. چرا که بدون این نقد، انقلاب در خطر ایستایی قرار می‌گیرد و راه را برای رقیبان گفتمانی خود، اعم از لیبرالیسم، پراگماتیسم، سوسیالیسم و ناسیونالیسم که امتحان پس داده‌اند، باز می‌کند. 
بازسازی و عمومی‌سازی عقلانیت انقلابی، نیازمند ایجاد یک نهاد نقد درون‌گفتمانی است که به شکلی نظام‌مند، ظرفیت‌های تحول و اصلاح را در ساختارهای اجرایی و فکری جمهوری اسلامی احیا کند. این نهاد می‌تواند شامل حلقه‌های فکری، رسانه‌های مستقل انقلابی، روشنفکران متعهد و گروه‌های اجتماعی باشد که با رجوع به اصول بنیادین انقلاب، روندهای جاری را مورد بازبینی و تحلیل قرار دهند. عقلانیت انقلابی نباید صرفاً یک گفتمان نخبگانی بماند، بلکه باید بتواند در عرصه‌های «روزمره، اجتماعی و سیاسی» بازنمایی شود. برای این کار، باید یک گفت‌وگوی انتقادی در جامعه شکل بگیرد که به مردم اجازه دهد بدون هراس از برچسب‌زنی، در مسیر احیای اصول انقلاب اسلامی مشارکت کنند.
در نهایت، اگر انقلاب اسلامی بخواهد مسیر آینده خود را مشخص کند، باید عقلانیت انقلابی را از سطح شعاری و رسانه‌ای به سطح فلسفی، نهادی و اجتماعی ارتقا دهد. عقلانیت انقلابی، اگر به‌درستی در بستر نقد درون‌گفتمانی نهادینه نشود، یا به ورطه تحجر و محافظه‌کاری خواهد افتاد یا در مقابل هجمه‌های گفتمان‌های بیگانه به حاشیه رانده خواهد شد.

ارسال نظر
پربیننده