میانجیگری بدون تعهد
زهرا متقیفر: نزدیک یک ماه از نقض توافق آتشبس از سوی رژیم صهیونیستی میگذرد. با وجود علل متعدد سیاسی، نظامی و روانی برهم خوردن توافق، به نظر میرسد یکی از دلایل مهم شکست آن، «عدم ضمانت اجرا» توسط میانجیگران بوده است.
این وضعیت نهتنها به تضعیف اعتبار سیاسی توافق منجر شد، بلکه نشان داد میانجیگری بدون سازوکار اجرایی مشخص، نمیتواند به صلح پایدار منتهی شود. تجربه آتشبس اخیر میان رژیم صهیونیستی و مقاومت فلسطین که با میانجیگری قطر، مصر و حمایت ایالات متحده آمریکا شکل گرفت، نمونهای روشن از فقدان ضمانتهای اجرایی در توافقات آتشبس است. در ادامه تلاش میشود ضمن بررسی نقش و جایگاه میانجیگران، بویژه قطر، نشان داده شود چگونه فقدان ضمانتپذیری در سطوح سیاسی، عملا به بیاثر شدن توافق میانجامد.
* جایگاه میانجیگری در منازعات نامتقارن
در ادبیات روابط بینالملل، میانجیگری یکی از ابزارهای اصلی مدیریت منازعه تلقی میشود. در منازعات نامتقارن، وضعیت متفاوت ۲ طرف، فرآیند میانجیگری و دستیابی به توافق را با پیچیدگیهای زیادی مواجه میکند. درگیری میان رژیم صهیونیستی بهعنوان قدرت اشغالگر و دارای ابزارهای نظامی، دیپلماتیک و رسانهای گسترده که از حمایت آشکار و بیدریغ قدرتهای غربی بویژه ایالات متحده برخوردار است و از سوی دیگر، مقاومت فلسطین که در ساختار رسمی نظام بینالملل مشروعیت سیاسی ندارد، از این جنس منازعه است. در چنین شرایطی هرگونه توافق، بدون سازوکار نظارتی یا ضمانت اجرای روشن، صرفا روی کاغذ باقی میماند و نهایتا در معرض نقض فوری از سوی طرف اشغالگر قرار میگیرد.
* قطر؛ دیپلماسی فعال یا نمایش سیاسی؟
قطر طی سالهای اخیر تلاش کرده است با ایفای نقش میانجی در بحرانهای منطقهای، موقعیت سیاسی خود را به عنوان یک کشور کوچک اما اثرگذار تثبیت کند. این تلاشها که با ابزارهایی همچون دیپلماسی چندسویه، حضور رسانهای پررنگ و روابط همزمان با جریانهای مقاومت و دولتهای غربی دنبال میشود، همواره با پرسشهایی درباره میزان تعهد واقعی قطر به نتایج توافقات همراه بوده است. درباره آتشبس اخیر نیز، قطر در نقش تسهیلکننده مذاکرات ظاهر شد اما هیچگونه تعهد عملی برای اجرای توافقات یا نظارت بر پایبندی طرف صهیونیستی برعهده نگرفت که این امر نشاندهنده آن است که نقش این کشور بیش از آنکه متکی بر ظرفیت واقعی تضمین توافق باشد، معطوف به بهرهبرداری نمادین و پررنگسازی رسانهای بوده است.
این کشور بهرغم تبلیغات گسترده پیرامون نقش خود در تحقق آتشبس، پس از نقض آن از سوی رژیم صهیونیستی، موضعگیری روشن یا اقدام عملی برای حفظ توافق اتخاذ نکرد. طبق گزارش روزنامه القدسالعربی، قطر در بیانیهای رسمی پس از نقض آتشبس، صرفا ابراز «تأسف» کرد، بدون آنکه خواهان پیگرد یا اعمال فشار بر رژیم صهیونیستی شود.
نوع میانجیگری قطر نهتنها کمکی به کاهش بحران نکرد، بلکه عملا به تولید مشروعیت برای طرف متجاوز انجامید. وقتی کشوری در قامت میانجیگر ظاهر میشود اما در لحظه نقض توافق خود را کنار میکشد، با این کار مسؤولیتهای حقوقی و اخلاقی خود را نفی میکند. این وضعیت، تکرار یک ضعف تاریخی در سیاستورزی قطر است: ناتوانی در ایستادن پای مسؤولیتی که خود آغازگر آن بوده.
این نوع میانجیگری بیش از آنکه بر مبنای تعهد به صلح پایدار باشد، معطوف به ارتقای جایگاه منطقهای و بهرهبرداری از چنین موقعیتی در عرصه جهان اسلام است. از این منظر، میتوان ادعا کرد میانجیگری فاقد ضمانت، عملا به نوعی ابزار تولید مشروعیت برای دولتهایی بدل شده که تمایل دارند در بحرانها حضور نمادین داشته باشند، بیآنکه مسؤولیتی حقوقی یا سیاسی بپذیرند.
* فقدان ضمانت اجرایی؛ ضعف ساختاری یا کمکاری میانجی؟
توافق آتشبس اخیر، همانند بسیاری از نمونههای پیشین در درگیریهای میان رژیم صهیونیستی و مقاومت فلسطین فاقد هرگونه چارچوب حقوقی الزامآور، ناظر بیطرف و ضمانت اجرایی روشن بود. این توافق در فضای بسته و غیرشفاف، بدون حضور نهادهای بینالمللی یا ثبت رسمی آن در مجامع مربوط حاصل شد. بنابراین زمینه را برای نقض یکجانبه از سوی رژیم صهیونیستی فراهم کرد؛ بدون آنکه تبعات جدی سیاسی یا حقوقی متوجه ناقض توافق شود. اگر چه میتوان بخشی از این وضعیت را به ضعف ساختاری نظام بینالملل نسبت داد اما نقش میانجیگرانی مانند قطر نیز در این ناکامی انکارناپذیر است؛ کشوری که از نقشآفرینی در آغاز توافق دریغ نکرد اما در زمان نقض آن، به حاشیه رفت.
این نخستینبار نیست که قطر در نقش میانجی ظاهر میشود اما در مرحله پس از توافق، مسؤولیتی بر عهده نمیگیرد. سال ۲۰۱۴ نیز پس از توافق آتشبس میان مقاومت و رژیم صهیونیستی، قطر با وجود حضور فعال در مذاکرات هیچ اقدام عملی در قبال نقضهای بعدی انجام نداد.