قهرمانی تراکتور افتخاری در سایه اتهامات
باربد بهراد: در فوتبال، گاهی یک جام، تمام آن چیزی نیست که در پایان فصل در دست کاپیتان تیم بالا میرود. گاهی ارزش یک قهرمانی، نه در تعداد امتیازات، گلها و کلینشیتها، بلکه در شفافیت مسیر رسیدن به آن سنجیده میشود. قهرمانی تراکتور در فصل ۱۴۰۴–۱۴0۳ از این جنس است؛ موفقیتی فنی که در سایه سوءظنها و کاستیهای مدیریتی گرفتار شده است.
تراکتور بالاخره به آرزوی دیرینه خود رسید؛ جام لیگ برتر. تیمی که در سالهای اخیر بارها با سرمایهگذاری گسترده، تغییرات فنی و جذب چهرههای شاخص در آستانه فتح لیگ قرار گرفت و موفق نشد، این بار با دراگان اسکوچیچ و ترکیبی یکدست و حرفهای، راه را تا انتها رفت. اما در کنار تمام نکات مثبت این مسیر، لکههایی بر تصویر این قهرمانی نقش بسته که نمیتوان به سادگی از کنارشان گذشت.
یکی از اصلیترین کانونهای اختلافبرانگیز، انتقال جنجالی علیرضا بیرانوند از پرسپولیس به تراکتور بود. برخلاف سایر بازیکنانی که بهصورت آزاد تیم خود را ترک کردند، بیرانوند با فسخ یکطرفه قرارداد، راهی تبریز شد. پرسپولیس بلافاصله به کمیته تعیین وضعیت و استیناف شکایت برد و ادعا کرد تراکتور با اغوای بازیکن تحت قرارداد، قوانین را زیر پا گذاشته است. اما حالا، با گذشت ۱۰ ماه، هنوز هیچ رأیی از سوی مراجع قضایی صادر نشده؛ سکوتی معنادار که فضای فوتبال ایران را دچار شک و شبهه کرده است.
این تعلل نهتنها به ضرر روند قانونی فوتبال کشور است، بلکه ضربهای بزرگ به مشروعیت قهرمانی تراکتور وارد کرده است. هیچکس منکر توان فنی تراکتور نیست. اسکوچیچ با نظم، تدبیر و شناخت دقیق از فوتبال ایران، تیمی ساخت که هم در دفاع و هم در حمله، ثبات و انسجام کمنظیری داشت. بازیکنانی که با نظم تاکتیکی، وفاداری به ساختار تیمی و آمادگی ذهنی بالا پا به میدان گذاشتند اما بیتفاوتی فدراسیون در رسیدگی به موضوعاتی چنین حساس، مسیر شفافیت را به گردابی از شایعه و تردید بدل کرده است.
تراکتور در این فصل، از همان ابتدا با هجومی مثالزدنی به بازار نقلوانتقالات وارد شد و مهرههای کلیدی پرسپولیس را یکی پس از دیگری جذب کرد. همین مساله، آتش رقابت را پیش از شروع فصل شعلهور کرد اما خرید بازیکن، حتی از رقیب، در چارچوب قانون مشکلی ندارد. مشکل از جایی آغاز شد که فسخ یکطرفه بیرانوند به عنوان دستمایهای برای اعتراض پرسپولیس، بیپاسخ ماند. این سکوت، قضاوتها را به سمت تئوریهایی برد که ردپای دخالت نهادهای بیرونی را نیز در روند عدم صدور رأی مطرح میکرد.
نکته جالبتر آنکه حتی اگر بیرانوند از سوی کمیتههای قضایی محروم میشد، تراکتور گزینهای مطمئن چون حسین پورحمیدی را روی نیمکت داشت. دروازهبانی که فصل گذشته با ۱۸ کلینشیت، عنوان بهترین دروازهبان لیگ را به خود اختصاص داد و در این فصل نیز همواره آماده حضور در ترکیب بود. بنابراین ادعای برخی مبنی بر اینکه حضور بیرانوند، قهرمانی را تضمین کرده، بیش از آنکه بر تحلیل فنی استوار باشد، بر احساسات هواداری بنا شده است.
اما حقیقت این است که ضعف نهادهای تصمیمگیر در فوتبال ایران، بویژه کمیتههای انضباطی و تعیین وضعیت، تنها تراکتور را قربانی نکرد. این ضعف ساختاری، در سالهای اخیر به دفعات بر سرنوشت لیگ تأثیر گذاشته است. اینبار اما قربانی اصلی شاید خود تراکتور باشد؛ تیمی که بهترین عملکرد را در زمین داشت اما در خارج از آن، اسیر قصور فدراسیون و مدیریت بحرانزده آن شد.
در فضای مجازی، لفظ «قهرمانی ناپاک» بیمحابا از سوی برخی هواداران رقبا استفاده میشود اما این تعبیر، بیانصافی در حق بازیکنانی است که فصل را با تلاش، تعهد و نظم پشتسر گذاشتند. تراکتور بهلحاظ فنی، مستحق این جام بود. بازیکنانی چون ترابی، حسینزاده، آقاسی و هاشمنژاد در کنار اسکوچیچ که تیم را به معنای واقعی کلمه مدیریت کرد، ثابت کردند قهرمانیشان اتفاقی نبوده است.
آنچه امروز باید بر آن تمرکز کرد، نه زیر سؤال بردن اصل قهرمانی، بلکه مطالبهگری از فدراسیون برای شفافسازی، پاسخگویی و پایان دادن به روندهایی است که «اعتماد عمومی» به سلامت رقابت را تخریب میکند. قهرمانی تراکتور شاید از حیث فنی کاملاً پاک باشد اما تا زمانی که پاسخ روشنی درباره پروندههای مشکوک داده نشود، این افتخار در سایهای سنگین باقی خواهد ماند.
در نهایت، اگرچه جام به تبریز رفت اما بار دیگر سؤال اصلی نه از اسکوچیچ و بازیکنانش، بلکه از فدراسیون فوتبال ایران است: تا کی ضعف ساختاری، باید دستاوردهای فنی را به اتهام آلوده کند؟