18/ارديبهشت/1404
|
20:24
۲۲:۵۰
۱۴۰۴/۰۲/۱۷
پرونده «وطن امروز» درباره پیام مهم رهبر انقلاب به همایش یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم

حوزه تمدن‌ساز

حوزه تمدن‌ساز
پیام رهبر انقلاب به همایش یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم در تبیین الزامات حوزه پیشرو و سرآمد
مهم‌ترین وظیفه حوزه زمینه‌سازی تمدن نوین اسلامی است

گروه سیاسی: حضرت آیت‌‎الله العظمی خامنه‌ای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در پیامی به همایش «یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم»، ضمن تبیین عناصر و کارکردهای گوناگون حوزه به بیان الزامات تحقق یک «حوزه پیشرو و سرآمد» که نوآور، بالنده، به‌روز، پاسخگوی مسائل نوپدید، مهذب، دارای روحیه پیشرفت و مجاهدت و هویت انقلابی، همچنین مستعد برای طراحی نظامات اداره جامعه است، پرداختند و تاکید کردند: مهم‌ترین وظیفه حوزه «بلاغ مبین» است که از برترین مصادیق آن ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدن نوین اسلامی و تبیین و ترویج و فرهنگ‌‌سازی آن در جامعه است.
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای پیام خود به بیان تاریخچه شکل‌گیری حوزه مبارک قم در میانه حوادث بزرگ و سهمگین طلیعه قرن چهاردهم هجری شمسی و نقش آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائری در بنیان‌گذاری و ماندگاری و رشد حوزه پرداختند و افزودند: یکی از افتخارات حوزه علمیه قم این است که از آن خورشیدی چون حضرت روح‌الله سر برآورد و این حوزه در کمتر از 6 ‌دهه، قدرت معنوی و وجهه مردمی خود را به آنجا رساند که توانست رژیم خائن و فاسد و فاسق پادشاهی را به دست مردم ریشه‌کن کند و پس از قرن‌ها، اسلام را در جایگاه حاکمیت سیاسی کشور بنشاند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه حوزه علمیه فقط یک مؤسسه تدریس و درس‌خوانی نیست، بلکه مجموعه‌ای از علم و تربیت و کارکردهای اجتماعی و سیاسی است، به تبیین سرفصل‌هایی پرداختند که می‌تواند حوزه را به معنی واقعی «پیشرو و سرآمد» کند.
ایشان در تبیین اولین سرفصل، حوزه قم را مرکزی با سرمایه سترگ علمی شیعه دانستند که محصول اندیشه‌ورزی و پژوهشگری هزاران عالم دینی در دانش‌هایی همچون فقه و کلام و فلسفه و تفسیر و حدیث، در طول هزار سال است. 
رهبر انقلاب با اشاره به پدیده‌های پیچیده و پرتعداد در زندگی انسان‌ها و سؤال‌های بی‌سابقه‌ای که فقه معاصر باید آماده پاسخ به آنها باشد، خاطرنشان کردند: امروز با تشکیل نظام سیاسی اسلام، سؤال اصلی، چگونگی نگاه کلان شارع به ابعاد فردی و اجتماعی زندگی بشر و پایه‌های اصولی آن است و فتوای فقیه در هر مساله باید نشان‌دهنده بخشی از این نگاه کلان باشد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکی از وظایف مهم حوزه علمیه را به عنوان یک مرکز علمی ارزشمند و دارای پشتوانه علمی هزارساله، پاسخگویی به مسائل مربوط به حکمرانی اسلامی و نحوه اداره جامعه دانستند و افزودند: مسائلی همچون روابط دولت با مردم و با دولت‌ها و ملت‌های دیگر، موضوع نفی سبیل، نظام اقتصادی و پایه‌های اصولی نظام اسلامی، منشأ حاکمیت از نظر اسلام، نقش مردم در آن و موضع‌گیری در قضایای مهم و در مقابل نظام سلطه، مفهوم و محتوای عدالت و ده‌ها موضوع اساسی و بعضاً حیاتی دیگر، از جمله مسائلی است که باید برای آنها پاسخ فقهی وجود داشته باشد.
ایشان در تبیین دومین سرفصل از حوزه «پیشرو و سرآمد» با تأکید بر اینکه حوزه نهادی برونگراست که خروجی آن در همه سطوح، در خدمت فکر و فرهنگ جامعه و انسان‌هاست، مهم‌ترین وظیفه حوزه را «بلاغ مبین» دانستند و خاطرنشان کردند: لازمه انجام این وظیفه تربیت نیروی مهذب و کارآمد است. رهبر انقلاب اسلامی دامنه بلاغ مبین را گستره‌ای عظیم از معارف والای توحیدی تا وظایف شخصی شرعی و از تبیین نظام اسلامی و شاکله و وظایف آن تا سبک زندگی و محیط زیست و حمایت از طبیعت و عرصه‌ها و زوایای دیگر حیات بشری  دانستند و با تأکید بر اینکه یکی از اشکالات حوزه عدم تناسب میان آورده‌های تبلیغی آن با واقعیت‌های فکری و فرهنگی در میان مردم بویژه جوانان است، خاطرنشان کردند: صدها مقاله و مجله و گفتارهای مجلسی و تلویزیونی و امثال آن در حوزه، در برابر سیل القائات مغالطه‌آمیز، نمی‌تواند وظیفه «بلاغ مبین» را چنانکه نیاز و شایسته است، به انجام رساند. 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای انجام صحیح وظیفه «بلاغ مبین» در حوزه را نیازمند 2 عنصر کلیدی «تعلیم» و «تهذیب» دانستند و افزودند: رساندن پیامی که به‌روز و پرکننده خلأ و برآورنده هدف دین باشد، حتماً نیازمند آموزش و فراگیری است و باید روش‌های اقناع قوی، آشنایی با شیوه گفت‌وگو، آگاهی از نوع تعامل با افکار عمومی و فضای رسانه‌ای و مجازی و انضباط در مواجهه با عنصر مخالف، به طلبه آموزش داده و با تمرین و ممارست، او آماده‌ ورود به این میدان شود.
ایشان با تأکید بر اینکه موضع ایجابی و حتی تهاجمی در کار تبلیغ مهم‌تر از موضع دفاعی است، افزودند: برای برآورده شدن این هدف، حوزه باید «مجاهد فرهنگی» تربیت کند و در کنار تربیت چنین نیروهایی، باید تربیت نیرو جهت وظایف خاص در نظام و اداره کشور، نیز سامان دادن به درون حوزه علمیه  نیز مورد توجه قرار گیرد. 
رهبر انقلاب شناخت و حفظ و تقویت «هویت جهادی» حوزه را سومین سرفصل «حوزه سرآمد و پیشرو» برشمردند و با اشاره به پیام پرمحتوا و تکان‌دهنده امام خمینی(ره) به روحانیت در اواخر سال ۱۳۶۷ افزودند: امام راحل در آن پیام، علما را پیشگام در میدان جهاد و حمایت از میهن و حمایت از مظلومان معرفی و در عین حال نگرانی خود را از اینکه جریان تحجر و تقدس‌نمایی، حوزه علمیه را دچار وسوسه جدایی دین از سیاست و فعالیت‌های اجتماعی کند و راه درست پیشرفت را مسدود سازد، اعلام کردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای این دغدغه  امام بزرگوار را ناشی از جریان خطرناکی دانستند که دخالت حوزه در مسائل اساسی مردم و ورود در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و مبارزه آن با ظلم و فساد را منافی با قدسیت دین می‌داند و روحانیت را به صلح‌ کل بودن و دوری کردن از مخاطرات ورود در سیاست سفارش می‌کند. 
ایشان در این باره تأکید کردند: قدسیت دین بیش از همه‌جا در میدان‌های جهاد فکری و سیاسی و نظامی بروز می‌کند و با فداکاری و جهاد حاملان معارف دین و نثار خون پاک آنان تثبیت می‌شود، بنابراین حوزه علمیه برای حفاظت از اعتبار معنوی و وفاداری به فلسفه وجودی‌اش هرگز نباید از مردم و جامعه و مسائل اساسی آن جدا شود و جهاد را در همه گونه‌هایش در هنگام نیاز، وظیفه قطعی خود بداند. 
رهبر انقلاب مشارکت در تولید و تبیین نظامات اداره جامعه را  چهارمین سرفصل از «حوزه پیشرو و سرآمد» برشمردند و خاطرنشان کردند: این خلأ را حوزه باید پر کند و این در شمار وظایف حتمی حوزه علمیه است و امروز نمی‌توان فقاهت را  همچون ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی دانست، زیرا «فقه امت‌ساز»، محدود به احکام عبادی و وظایف فردی نیست. 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آشنایی حوزه با یافته‌های روز جهان، همچنین همکاری با دانشگاه را از ضروریات طراحی و تنظیم نظامات اجتماعی برشمردند.
ایشان پنجمین سرفصل «حوزه پیشرو و سرآمد» را نوآوری‌های تمدنی در چارچوب پیام جهانی اسلام دانستند و تاکید کردند: برجسته‌ترین انتظار از حوزه علمیه زمینه‌سازی برای «استقرار تمدن اسلامی» است؛ تمدنی که در آن، علم و فناوری و منابع انسانی و منابع طبیعی و همه توانایی‌ها و همه پیشرفت‌های بشری و حکومت و سیاست و نیروی نظامی و هر آنچه در اختیار بشر است، در خدمت عدالت اجتماعی و رفاه عمومی و کاستن از فواصل طبقاتی و افزودن بر پرورش معنوی و ارتقای علمی و شناخت روزافزون طبیعت و استحکام ایمان به کار می‌رود.
رهبر انقلاب تمدن اسلامی را نقطه مقابل تمدن کج‌نهاد مادی کنونی خواندند و تأکید کردند: این تمدن باطل بر اساس سنت حتمی آفرینش رفتنی است و وظیفه ما کمک به ابطال این باطل و تدارک تمدن جایگزین در نظر و عمل است و حوزه علمیه در این بخش وظیفه‌ای خطیر بر دوش دارد که در درجه اول، ترسیم خطوط اصلی و فرعی تمدن نوین اسلامی و سپس تبیین و ترویج و فرهنگ‌سازی آن در جامعه است و این از جمله برترین مصادیق «بلاغ مبین» است. 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تاکید بر توجه به 2 عنصر زمان و مکان در اجتهاد و مراقبت از اینکه نوفهمی تبدیل به ناخالص‌سازی شریعت نشود، درباره شرایط امروز حوزه علمیه قم خاطرنشان کردند: حضور هزاران مدرس و مؤلف و محقق و نویسنده و گوینده و متفکر در معارف اسلامی و انتشار مجلات علمی و تحقیقی و نگارش مقالات تخصصی و عمومی،  تعداد بالای طلاب و فضلای صاحب فکر، حضور فعال در همه میدان‌های انقلاب و حتی در میدان نظامی، گشودن راه به عرصه تبلیغات جهانی و تربیت هزاران طالب علم از ملت‌های گوناگون، توجه فقهای تازه‌نفَس به مباحث مبتلا‌به معاصر، اقبال فضلای جوان به دقت در نکات معرفتی متون معتبر اسلامی بویژه کلام‌الله مجید و ابتکار مهم تشکیل حوزه‌های علمیه بانوان، همه نشان می‌دهد حوزه قم  مجموعه‌ای زنده و پویاست. 
ایشان بخش پایانی پیام خود را به توصیه‌هایی برای تحقق حوزه «پیشرو و سرآمد» اختصاص دادند. از جمله توصیه‌هایی که رهبر انقلاب در این بخش به آنها اشاره کردند، عبارتند از:
«لزوم به روز بودن حوزه»، «اهمیت دادن به تربیت نیرو در همه بخش‌ها»، «افزایش  رابطه حوزویان با مردم»، «مقابله مدبرانه مدیران حوزه با القائات مغرضانه‌ای که طلاب جوان را از آینده ناامید می‌کند»، «نگاه همراه با خوش‌بینی به نسل جوان و تعامل با آنها»، «تدوین دروس حوزه بر مبنای فقه روشن‌بین و پاسخگو و به‌روز همراه با فلسفه روشن و دارای امتداد اجتماعی و دانش کلام رسا و استوار و دارای قدرت اقناع» و «تقویت روحیه زهد، تقوا، قناعت، استغنا از غیرخدا، توکل، پیشرفت و آمادگی برای مجاهدت».

***
برگزاری افتتاحیه همایش بین‌المللی یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم با قرائت پیام رهبر انقلاب
آیت‌الله جوادی آملی: مأمور به اجتهاد یم

 

گروه سیاسی: افتتاحیه همایش بین‌المللی یکصدمین سالگرد بازتاسیس حوزه علمیه قم دیروز با قرائت پیام مقام معظم رهبری و با حضور شخصیت‌های حوزوی و کشوری در سالن همایش مدرسه امام موسی کاظم(ع) برگزار شد. در این مراسم چهره‌هایی از جمله حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی‌گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری، آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی، اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، نمایندگان ولی‌فقیه در استان‌ها، اساتید برجسته حوزه علمیه قم و شماری از علمای جهان اسلام حضور داشتند.
آیت‌الله جوادی‌آملی در آیین افتتاحیه همایش بین‌المللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم و نکوداشت مرحوم آیت‌الله العظمی حاج‌شیخ عبدالکریم حائری با بیان اینکه مرحوم حائری، باعث احیای حوزه در قرن چهاردهم شدند، ابراز داشت: آیات عظام بروجردی و امام راحل نیز به این حوزه آمدند، زیرا دست آنها از قرآن و معارف اهل بیت(ع) پر بود. با همین دست پُر بود که این جایگاه بلند و رفیع شکل گرفت.
 آیت‌الله جوادی‌آملی خاطرنشان کرد: رمز و خصوصیت و ویژگی بزرگ مرحوم آیت‌الله حائری‌یزدی که هم توانست قرآن و علوم عقلی و فقه و اصول را بیش و پیش از گذشته احیا کند را باید جست‌وجو کرد.
مرجع تقلید شیعیان گفت: روزهایی که حوزه علمیه قم شکل گرفت، روزهای خفقان بود. امام ‌راحل در توضیح سختی‌های آن دوران بیان می‌کردند روزها از قم بیرون می‌رفتیم و شب‌ها بر می‌گشتیم. در چنین شرایطی بود که حوزه علمیه قم شکل گرفت.
وی افزود: قانون اساسی اسلام به ما اجازه نمی‌دهد استخری فکر کنیم. یعنی محفوظات را به صورت کتاب و ذخیره دلی دربیاوریم. ما باید چشمه‌ای باشیم. امام صادق(ع) این قانون اساسی را برای شیعیان وضع کردند. ایشان بیان می‌کنند که نباید بیش از سواد خودتان حرف بزنید و ادعایی داشته باشید.
 آیت‌الله جوادی‌آملی همچنین بیان داشت: امام‌صادق(ع) ما را تربیت نمی‌کنند تا فقط محفوظات داشته باشیم. استخر شدن، مشکل یک باغ را حل می‌کند ولی چشمه شدن مشکل یک کشور را حل می‌کند، لذا حضرت صادق(ع) بر اهمیت اجتهاد و نوآوری تأکید می‌فرمایند.
مرجع تقلید شیعیان عنوان کرد: قرآن همیشه سخن نو دارد و برای هر زمان پیامی تازه دارد. آنچه خدا به پیامبر آموخت، منحصر به فرد و بی‌مانند بود؛ دانشی که نه می‌توانست از غیر بیاموزد و نه سابقه‌ای در آموختن آن داشت.
آیت‌الله جوادی‌آملی افزود: ما‌ مأمور به اجتهاد، نوآوری و تفکر نو هستیم اما باید مراقب باشیم سرچشمه این نوآوری از کجاست. نوآوری اگر متصل به چشمه وحی نباشد، عمق و ماندگاری نخواهد داشت. آنچه ماندگار است، سخن و دانشی است که ریشه در قرآن دارد؛ کتابی که نه‌تنها متعلق به گذشته نیست، بلکه زنده و راه‌گشا برای همه اعصار است.
مرجع تقلید شیعیان گفت: امروز نیز همین سخن را به جامعه اسلامی باید بگوییم که باید از قرآن فرابگیریم و غواصی کنیم و از این دریای پرنعمت بهره بگیریم.
وی افزود: اگر انسان توانا باشد و اگر عقل و نقل همچون هم باشد و مثل مرحوم کلینی فکر کنیم هر روز می‌توانیم حرف تازه برای دنیای امروز یافته و آن را عرضه کنیم.
* پیام رهبری ره‌توشه‌ای برای سالیان متمادی
آیت‌الله سیدهاشم حسینی‌بوشهری، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز گفت: پیام ۲۰ صفحه‌ای رهبر معظم انقلاب به این همایش بازتاسیس حوزه علمیه قم ره‌توشه‌ای برای سالیان متمادی همه حوزه‌های علمیه است. این منشور بعد از منشور امام خمینی به حوزه‌های علمیه دومین منشور تاریخی برای حوزه علمیه محسوب می‌شود.
آیت‌الله حسینی‌بوشهری افزود: مقام معظم رهبری علاوه بر جایگاه رهبری به عنوان یک دیده‌بان نیازهای حوزه را به درستی رصد می‌کنند و تنها به بیان آسیب‌ها بسنده نمی‌کنند و در هر جایگاهی راهکار ارائه می‌دهند و دست اعضای شورای عالی و مدیران حوزه را برای اقدام تحولی شگرف باز می‌گذارند.
استاد حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه سطر به سطر این کلمات علاوه بر اینکه تاریخچه شکل‌گیری و بازتاسیس حوزه علمیه قم بود، گفت: همچنین مسائلی که مبتلابه حوزه‌های علمیه و دولت‌هاست و رابطه تنگاتنگی که بین حوزه و دانشگاه از یک سو و بین حوزه و کارگزاران نظام اسلامی از سوی دیگر باشد را به زیبایی ترسیم کرد.
رئیس جامعه مدرسین با اشاره به بخشی از ویژگی‌های حاج شیخ عبدالکریم حائری اظهار کرد: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در بعد مسائل علمی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی الگو بود و یک مینیاتور کوچکی از آنچه در زمان شیخ بود با آنچه که الان در حال رخ دادن است را می‌شود کنار هم قرار داد.
وی با انتقاد از تحریف‌هایی که علیه حاج شیخ عبدالکریم می‌شود، اظهار کرد: هرگز کسی سخنی و تحریفی نگوید که حاج شیخ با سیاست بیگانه بود. حاج‌شیخ در متن سیاست بود. اگر حاج شیخ آن روز با رضاخان قلدر در نیفتاد به خاطر این بود که حوزه بماند و شخصیت‌های برجسته تربیت شوند.
* منشور رهبری راه آینده حوزه‌ها است
آیت‌الله علیرضا اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه نیز در بخشی از این همایش علاوه بر قرائت پیام مقام معظم رهبری، طی سخنانی با بیان اینکه حوزه‌های علمیه، میراث‌دار بیش از هزار سال تاریخ علم و معنویت اسلامی هستند، افزود: این نهاد ریشه‌دار که ثمره مجاهدت علمای سلف و شهدای راه حق از جمله 4000 هزار شهید روحانی و شهدای مقاومت است، امروز باصلابت به مسیر خود ادامه می‌دهد و همچنان پایگاه اصلی فرهنگ، جهاد تبیین و تمدن‌سازی اسلامی در جهان معاصر است.
اعرافی با اشاره به جایگاه برجسته مراجع بزرگ گذشته از جمله آیت‌الله حائری، آیت‌الله بروجردی و آیات ثلاث در احیای مجدد حوزه، عنوان کرد: این شخصیت‌های سترگ، پایه‌های علمی و ساختاری حوزه را در عصر ظلمت پهلوی بنا نهادند و در امتداد نهضت امام خمینی(ره)، پرچم علم و مقاومت را برافراشتند؛ امروز نیز حوزه‌های علمیه نجف، خراسان و قم در پرتو هدایت آنان، درخشنده و فعالند.
رئیس همایش بین‌المللی صدمین سالگشت بازتأسیس حوزه‌های علمیه با اشاره به پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنه‌ای به همایش، آن را منشور راه آینده حوزه‌ها دانست و گفت: پیام راهبردی امام امت، یادآور جایگاه محوری حوزه قم در عصر جدید است؛ حوزه‌ای که با شعار «صدسال شکوه و خدمت با دوازده قرن پیشینه تاریخی»، اکنون در جایگاه تمدنی خود می‌ایستد و رسالت تاریخی خود را با امید و بصیرت دنبال می‌کند. این پیام مسیر تمدن‌سازی، جهاد تبیین و نقش‌آفرینی جهانی روحانیت را ترسیم کرده است.
* حوزه علمیه قم نورچشم جهان اسلام است
آیت‌الله سیدعلی‌اکبر حسینی‌حائری، استاد حوزه علمیه نجف نیز در این همایش به بیان ویژگی‌های مرحوم آیت‌الله العظمی حائری پرداخت و اظهار کرد: اگر بخواهیم از حرکت بزرگ حاج شیخ درس بگیریم و ایشان را الگوی خود قرار دهیم باید به رمزهای زندگی ایشان پی ببریم.
وی نخستین و مهم‌ترین ویژگی آیت‌الله العظمی حائری را ارتباط عمیق با خداوند ذکر کرد و افزود: اگر ارتباط با خدای متعال را از بزرگان دین فرا بگیریم از نظر روحی و تکاملی رشد می‌کنیم.
استاد حوزه علمیه نجف گفت: دومین ویژگی آیت‌الله العظمی حائری‌شیرازی خلوص، پاکی و تقوا است که ایشان را به رمز موفقیت رساند.
آیت‌الله حائری، همت عالی را یکی دیگر از ویژگی‌های آن مرجع تقلید ذکر کرد و افزود: همت بالای مرحوم حاج شیخ سبب شده بود کارهای بزرگی انجام دهند.
وی گفت: آینده‌نگری یکی دیگر از ویژگی‌ها و رمز موفقیت مرحوم آیت‌الله العظمی حائری بود. ایشان در ابتدای تأسیس حوزه علمیه فکر صد سال بعد را کرده بود.
استاد حوزه علمیه نجف با بیان اینکه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری نقش بی‌بدیل و استثنایی در توسعه فعالیت‌های حوزه علمیه داشتند، اظهار کرد: حوزه علمیه قم امروز به نور چشم جهان اسلام در سراسر دنیا تبدیل شده است.
رونمایی ۲۰ جلد از آثار قلمی و تقریرات آیت‌الله حائری‌یزدی بنیانگذار حوزه علمیه قم، رونمایی از ۲۹ مجلد شامل ۲۴۶ مقاله و ۱۱ کتاب، شامل ۱۶ هزار و ۲۹۰ صفحه و همچنین قرائت پیام آیات عظام ناصر مکارم‌شیرازی و حسین نوری‌همدانی از دیگر بخش‌های این مراسم بود. همایش بین‌المللی یکصدمین سالگرد بازتاسیس حوزه علمیه قم امروز نیز ادامه دارد.

***
از فقاهت تا تمدن‌سازی

عباس بنی‌اسدی: پیام رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، نه صرفاً یادآوری یک رویداد تاریخی، بلکه ترسیمی تازه از وظیفه‌ حوزه در چشم‌انداز تمدنی انقلاب اسلامی است. این پیام، برای ما طلاب و اهل حوزه، نقشه راهی است که از تاریخ می‌گذرد و به فردای تمدن‌ساز امت اسلامی می‌رسد. از همین رو، این سخن نه به مثابه کلامی در حاشیه یک همایش، بلکه چون بیانیه‌ای رسالت‌بخش برای حیات نوین حوزه باید خوانده شود؛ بیانیه‌ای که می‌کوشد نسبت نهاد حوزه با امر سیاسی، اجتماعی، تمدنی و اخلاقی را از نو تعیین کند. تأکید رهبر انقلاب بر «بلاغ مبین» به عنوان مهم‌ترین وظیفه حوزه، بازگشت به اصل نبوی رسالت است. اگر پیامبر در آغاز راه، مأمور به «إنّما أنت منذر» بود، حوزه نیز در جایگاه وارث آن مقام، باید «تبلیغ مبین» را به معنای جامع و روشنش، نه فقط در تبیین فقه و عقاید، بلکه در تبیین مسیر آینده امت اسلامی و تمدن اسلامی معنا کند. در این نگاه، تبلیغ نه کارکردی محصور در منبر و محراب، بلکه فرآیندی برای هدایت امر عمومی، جهت‌دهی به جامعه و معنابخشی به زیست جمعی مؤمنان است. یعنی حوزه باید معلم تاریخ آینده امت باشد؛ آینده‌ای که در آن اسلام، نه فقط دین فردی، که منش و مدل تمدنی برای حیات بشر خواهد بود. رهبر انقلاب در این پیام، با اشاره به «نوآوری»، «پاسخگویی به مسائل نوپدید»، «طراحی نظامات اداره جامعه» و «هویت انقلابی»، عملاً طرحی نو در صورت و سیرت حوزه می‌افکنند. حوزه دیگر نمی‌تواند تنها حافظ سنت باشد، بلکه باید به بازتولید خلاق سنت در دل تحولات دنیای معاصر بپردازد. پاسخ به نیازهای نوپدید، یعنی شناخت عمیق از تحولات انسان معاصر، فهم شرایط جهانی، درک بحران‌های اخلاقی و معنوی بشر و یافتن زبان و روش برای حضور در این میدان. طراحی نظامات اداره جامعه نیز یعنی عبور از فقه فردی به سوی فقه اجتماعی، فقه حکومتی و نهایتاً تولید «نظام‌واره»هایی در حوزه اقتصاد، سیاست، آموزش، خانواده، عدالت، رسانه و... که بر بنیادهای اسلامی استوار باشد. در این میان، قم امروز، وارث قم دیروز است؛ قمی که با اراده شیخ عبدالکریم حائری، در میانه فروپاشی خلافت عثمانی و استیلای استعمار بر سرزمین‌های اسلامی، بار دیگر حیات علمی و فکری شیعه را احیا کرد اما رهبر انقلاب در اشاره به نام حضرت امام خمینی(ره) از این نیز فراتر می‌روند. ایشان قم را مادر انقلاب می‌خوانند؛ حوزه‌ای که فرزندی چون حضرت روح‌الله آفرید و او، بساط سلطنت شاهی را برچید و اسلام را بر سریر حاکمیت نشاند. این سخن، تصریحی است بر آنکه حوزه اگر در مسیر رسالت تاریخی خویش حرکت کند، قدرت‌آفرین است، ملت‌ساز است و می‌تواند معادلات قدرت در جهان را دگرگون سازد. از این‌رو، حوزه امروز نیز اگر به وظیفه تمدن‌سازی‌اش وفادار بماند، می‌تواند در مواجهه با بحران‌های تمدن غرب، نه فقط برای ایران، بلکه برای جهان راهی نو نشان دهد. اما تمدن‌سازی، کاری است سترگ. نخستین شرط آن، داشتن «روحیه مجاهدت» است. رهبر انقلاب از حوزه‌ای سخن می‌گویند که اهل مجاهده باشد؛ یعنی نه مأیوس، نه منزوی، نه سرگرم عوالم خویش، بلکه حضوری زنده و مقاوم در عرصه زندگی عمومی امت داشته باشد. مجاهده یعنی هزینه‌دادن، خطر کردن، وارد میدان شدن. چنانکه امام وارد میدان شدند. چنانکه شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر و دیگر فرزندان حوزه وارد میدان شدند. آنها نگران مرگ نبودند، نگران بی‌مهری نبودند، نگران نداشتن تریبون نبودند، دل‌مشغول وظیفه بودند و این همان هویت انقلابی است که رهبر انقلاب بر آن دست می‌نهند: هویتی زنده، مسؤول، حاضر و مشارکت‌جو در سرنوشت امت اسلامی. در این نگاه، حوزه باید «به‌روز» باشد؛ یعنی از دنیای اطراف خود غافل نباشد. «به‌روزبودن» به معنای غرب‌زده‌شدن نیست، بلکه یعنی فهم دقیق از مسائل و جریان‌های فکری و معرفتی روز و ارائه پاسخ‌هایی که از عمق سنت اسلامی برخاسته‌اند، نه تکرار سطحی مفاهیم مدرن. فقیه امروز باید هم حکمت متعالیه را بفهمد، هم فلسفه پست‌مدرن را؛ هم کتاب کافی را بفهمد، هم بحران معنای نیچه و هایدگر را. پاسخ به انسان معاصر بدون فهم عمیق از رنج‌های وجودی او ممکن نیست. در این معنا، حوزه اگر نتواند از دل سنت، افق‌های معنوی برای انسان مدرن بگشاید، عملاً از وظیفه تاریخی‌اش فاصله گرفته است. برای تحقق چنین حوز‌ه‌ای، نیاز به بازتعریف رابطه میان سنت و نوآوری داریم. نوآوری در حوزه، تنها در تولید محتوا نیست؛ در ساختار، در تربیت، در نسبت استاد و شاگرد، در روش تحقیق، در تعامل با نهادهای جامعه و دولت، در مدل آموزش و حتی در مواجهه با رسانه‌های نوین نیز باید نوآور بود. حوزه‌ای که هنوز با واهمه به فضای مجازی نگاه می‌کند، یا آن را در حد یک ابزار تبلیغاتی می‌بیند، از درک ژرف تحولات زیست‌بوم انسانی امروز بازمانده است. حوزه باید خود را در جایگاه «مهندس تمدن» ببیند، نه صرفاً یک مفسر دینی جزئیات. برای چنین جایگاهی، تنها علم فقه کفایت نمی‌کند؛ باید علوم انسانی اسلامی تولید شود، باید فلسفه تاریخ اسلامی احیا شود، باید انسان‌شناسی توحیدی مبنای فهم جامعه قرار گیرد. از سوی دیگر، حوزه برای آنکه در این مسیر بماند، نیاز به «تهذیب» دارد. رهبر انقلاب تصریح می‌کنند که حوزه باید مهذب باشد؛ یعنی طلاب و فضلای آن، در کنار علم، اهل تزکیه، خودسازی، اخلاق و معرفت باشند. چرا که بدون تهذیب، علم به انحراف می‌انجامد و بدون اخلاق، قدرت به استبداد. حوزه، همان‌گونه که در دوران امام، مأمن قدیسینی چون آیت‌الله بهجت و آیت‌الله حق‌شناس بود، باید امروز نیز حامل سنت سلوکی عرفان و تهذیب باشد؛ تا مبادا ابزار قدرت شود یا در دام وسوسه‌های دنیوی گرفتار شود. از دل همه این عناصر، می‌توان به فهمی نو از «وظیفه حوزه» رسید. حوزه دیگر صرفاً «مرکز تعلیم و تعلم دینی» نیست؛ حوزه، مرکز مدیریت معرفت دینی در نسبت با جامعه، فرهنگ و سیاست است. حوزه باید بتواند نظریه اسلامی دولت، عدالت، پیشرفت، علم، تربیت، امنیت و حتی هنر را تولید کند و این، نیازمند هم‌افزایی میان سنت حوزه با توانایی‌های نخبگان دانشگاهی و اندیشکده‌های انقلابی است. حوزه باید محور باشد اما محصور نباشد؛ پیشرو باشد اما جدا افتاده نباشد. برای تمدن‌سازی، یک نظام معرفتی واحد و یکپارچه لازم است که حوزه در آن نقش بنیادگذار دارد. در اینجا نقش مرجعیت و مدیریت حوزه نیز حیاتی است. اگر مدیریت حوزه نتواند اولویت‌ها را بدرستی تنظیم کند، سرمایه‌های انسانی را در جای خود به کار گیرد، فضا را برای شکوفایی اندیشه‌ها فراهم کند و مانع از رخنه جمود و بی‌تفاوتی شود، آنگاه این گنجینه عظیم به رخوت خواهد افتاد. حوزه باید میدان رشد استعدادهای نو باشد؛ نه فقط برای احکام تقلیدی، بلکه برای اجتهاد تمدنی. طلاب باید در حوزه احساس کنند که می‌توانند اندیشه‌ورز، نظریه‌پرداز و حتی کنشگر اجتماعی باشند. باید به آنها میدان داد، انگیزه داد و در برابر هجمه‌ها از آنها حمایت کرد. پیام رهبر انقلاب، پیام آغاز راهی تازه برای حوزه است. حوزه‌ای که باید بار دیگر خود را در جایگاه تاریخی‌اش بازتعریف کند. همان‌گونه که در دوران شیخ انصاری، علم اصول را احیا کرد و در دوران میرزای شیرازی، در برابر استبداد ایستاد، و در دوران امام، نهضت را رهبری کرد، اکنون باید در دوران پیش‌رو نیز پرچم‌دار تمدن اسلامی باشد. این تمدن، نه بازگشتی خیال‌پردازانه به گذشته، بلکه طلوعی نو در افق فردای بشر است؛ با انسان‌مداری توحیدی، عدالت اجتماعی، عقلانیت ایمانی و جامعه‌ای که بر مدار ولایت حق سامان یافته باشد. در پایان، به ‌عنوان طلبه‌ای از حوزه علمیه قم، باید اعتراف کنم این پیام، نه صرفاً افتخاری تاریخی، بلکه هشداری بزرگ نیز هست: اگر حوزه نخواهد یا نتواند به این سطح از مسؤولیت پاسخ دهد، از قافله تمدن‌سازی انقلاب اسلامی باز خواهد ماند و این یعنی واگذاری عرصه به جریان‌هایی که یا درکی ناقص از دین دارند یا اسیر تحجر یا تسلیم تجدد. ما وارث حوزه‌ای هستیم که امام از آن برخاست؛ باید حوزه‌ای بسازیم که امام زمان از آن برخیزد. راه دشوار است اما بی‌تردید، ممکن است. اگر حوزه بخواهد.

***
حوزه در مقام نهاد تولید دانش در تمدن اسلامی
 حمید ملک‌زاده: برای اینکه بتوانیم به شکل معناداری از تمدن‌های بشری صحبت کنیم، باید رابطه میان دانش و نهادهای دانش و حوزه‌های بزرگ تمدنی را به ‌عنوان موضوعی بنیادین در نظر داشته باشیم. اهمیت این موضوع تا حدی است که می‌توانیم بی‌‌آنکه بیمی از خطا باشد ادعا کنیم ایده تداوم تنها وقتی موضوعیت می‌یابد که بتوانیم به شکل معناداری از رابطه میان نهاد دانش و نهادهای مدنی صحبت کنیم. در این معنا تاریخ تحول تمدن‌های بشری چیزی جز تاریخ تحول نهاد دانش تمدنی نیست. در این معنا نهاد دانش، نهاد تولید حکم برای معنادار و ممکن کردن حیاتی متناسب با ارزش‌‌های یک تمدن خاص است. تا جایی که به نوشته حاضر مربوط می‌شود، حوزه علمیه نهاد دانش در حوزه تمدنی اسلامی - شیعی است. اینکه می‌گوییم حوزه علمیه نهاد تولید دانشی است که نفسِ زندگی مؤمنانه در زمانه غیبت را به‌ عنوان اصل راهنمایی برای تولید حکم در نظر می‌گیرد، ما را در مقامی قرار می‌دهد که بتوانیم به اعتبار آن برای حوزه نقشی بیش از نهاد تربیت مبلغ دینی تعریف کنیم. در این روایت، حوزه علمیه به نهادی تمدنی تبدیل می‌شود که تاریخ تحولات آن را باید در پیوند با تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ای که با آن پیوند خورده است مورد مطالعه قرار دهیم. این روایتی است که در پیام دیروز رهبر معظم انقلاب درباره صدمین سالروز بازتأسیس حوزه علمیه قم به‌ وضوح حاضر است. در این یادداشت تلاش خواهم کرد از چنین منظری به پیامی که معظم له در روز گذشته صادر کرده‌اند بپردازم.
* تاریخ حوزه؛ تاریخ ملت
اگر آنچه در مقدمه آورده‌ام را در ذهن حاضر کنیم، آنگاه می‌توانیم انتظار داشته باشیم موضوع بازتأسیس حوزه علمیه قم با ضرورت‌هایی تاریخی و تمدنی پیوند خورده باشد. از این ‌جهت متن پیام رهبر انقلاب اسلامی ایران در صدمین سالروز تأسیس حوزه علمیه قم با روایتی تاریخی درباره مناسباتی آغاز می‌شود که ضرورت این بازتأسیس را به لحاظ تمدنی به وجود آورده است. در روایت رهبر انقلاب، بازتأسیس حوزه علمیه قم توسط حضرت آیت‌الله حائری در وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی برای حوزه تمدنی شیعیان در منطقه غرب آسیا اتفاق افتاده است؛ در وضعیتی آشفته که فهم، صورت‌بندی‌کردن و سامان‌بخشی دوباره آن بر اساس ارزش‌های تمدن اسلامی نیازمند نوعی دانش اسلامی است که در سطوح مختلف فردی و اجتماعی نظام دانش مناسب برای استقراریافتن مؤمنان را در اختیار ایشان قرار داده و سازوکار مناسبی برای تولید حکم شرعی برای زیست مؤمنانه در زمانه آشوب را فراهم می‌کند. از این ‌جهت در پیام رهبر انقلاب حوزه یک نهاد تولید دانش تمدنی است. موضوع مهمی که در این باره باید به آن توجه کرد این است که در روایت رهبر معظم انقلاب از بازتأسیس حوزه علمیه قم، این نهاد از ابتدا با تاریخ سیاسی - اجتماعی حوزه تمدنی ما در منطقه غرب آسیا پیوند خورده است. هم از این‌ جهت که در یک زمینه سیاسی معلوم و در پاسخ به الزاماتی که این وضعیت خاص به وجود آورده بود تأسیس شده و هم از این‌ جهت که در بستر سیاسی خاصی که شکل‌ گرفته و به حیات خود ادامه داده است. 
این معنایی ندارد جز اینکه بگوییم نظام تولید دانش مؤمنانه در حوزه علمیه قم از ابتدا و به لحاظ وجودشناختی با مجموعه‌ای از مناسبات سیاسی پیوند خورده است که مسیر نهایی حرکت آن را تعیین می‌کند. تنها در این معناست که می‌توان تاریخ پربار حوزه علمیه قم را در به نحوی روایت کرد که در عالی‌ترین صورت خود به ظهور چهره‌های برجسته‌ای مانند حضرت امام خمینی(ره) منتهی می‌شود؛ رهبری سیاسی با نظام فکری سیاسی روشنی که نظریه‌های فقهی خود را در پیوند با و برای پاسخ‌دادن به مسائل سیاسی - اجتماعی خاصی که حوزه علمیه قم در بستر آنها تأسیس شده بود تولید کرد. 
* نهاد دانش؛ نهاد قدرت
در روایتی که پیام رهبر انقلاب بر آن استوار شده، مضمونی وجود ندارد که در هر بحثی پیرامون نهادهای دانش تمدنی باید به آنها توجه کرد: دولت و مساله نهاد قدرت. اگر حوزه در مقام نهاد تولید دانش مؤمنانه به لحاظ وجودشناختی با زمینه‌های سیاسی و اجتماعی عصری که در آن به وجود آمده پیوند خورده باشد، لذا دانشی که تولید می‌کند به شکل بنیادینی درباره قدرت، سیاست و تشکیل حکومت متناسب با ویژگی‌های تمدنی جامعه‌ای است که به آن تعلق دارد. این بدان معناست که دانش تولید شده در حوزه به شکل بنیادینی از جنس دانش سیاسی است. یعنی دعاوی روشنی درباره زندگی جمعی و سازوکارهای اداره جامعه دارد. این مساله اخیر در بیان رهبر معظم انقلاب در جایی تعبیه شده است که می‌خوانیم ایشان حوزه را نه به ‌عنوان «یک مؤسسه تدریس و تدرس»، بلکه در مقام «مجموعه‌ای از علم و تربیت و کارکردهای اجتماعی و سیاسی» معرفی می‌کنند. 
اهمیت این مساله در بیان رهبر انقلاب تا آنجا پیش می‌رود که ایشان معنای واژه حوزه علمیه را در نسبت معلومی با این وجه سیاسی و اجتماعی قرار داده و اعلام می‌کنند این سرفصل‌های سیاسی و اجتماعی است که نهایتاً «واژه حوزه علمیه را معنی می‌کند و عناصر تشکیل‌دهنده آن... را نشان می‌دهند». در پیام رهبر معظم انقلاب این معیارهای بنیادین نهایتاً نقش تعیین‌کننده‌ای در مسیری که پویایی و شکوفایی آینده حوزه علمیه دارد. به بیان روشن‌تر تداوم حوزه علمیه قم و بالطبع تداوم و پایداری تمدنی که این نهاد تولید دانش آن را نمایندگی می‌کند، به تداوم و پایداری عناصر سیاسی و اجتماعی تشکیل‌دهنده آن وابسته است. در ادامه این روایت می‌توان اینطور تصور کرد که حوزه علمیه چه در مقام یک مرکز علمی، چه به ‌عنوان نهادی خاص برای تربیت نیروی مهذب و کارآمد باید این اصول تمدنی را که بر تشخیص، صورت‌بندی و مساله‌مندسازی سیاسی و اجتماعی زندگی مؤمنانه استوار است، همواره در نظر حاضر داشته باشد. 
اینطور به نظر می‌رسد تنها در چنین صورتی است که حوزه می‌تواند همچنین نقش شایسته و تاریخی خود به ‌عنوان خط مقدم جبهه تقابل با تهدیدهای دشمن در حوزه‌های مختلف زندگی ما را تضمین کرده و به مرکز مشارکت در تولید و تبیین نظامات اجتماعی تبدیل شود. در نهایت باید این مساله را در نظر گرفت که حوزه علمیه قم و بالطبع دیگر مدارس دینی در ایران و جهان تشیع را نباید به‌ صرف مدارس علوم دینی که درباره مسائل نظری پیرامون موضوعات الهیاتی مطالعه می‌کنند در نظر گرفت. این دسته از مدارس نهادهایی تربیتی هستند. از این‌ جهت مانند همه صورت‌های متفاوت از مدارس تربیتی باید به تولید دانش و انسان سیاسی و اجتماعی مطلوبی دست بزنند که می‌تواند مسؤولیت اداره امر جمعی را متناسب با ارزش‌های دین مبین برعهده گرفته و دانش مناسب برای اداره امور اجتماعی و سیاسی آن را تولید کند. ‌
***
فقه اولویت‌ها؛ پژواک ندای رهبری در سده و گام دوم حوزه علمیه
 آیت‌الله احمد مبلغی*: 100 سال از آن روز فرخنده می‌گذرد که مشعل دانش در سینه قم افروخته شد؛ صدفی گشوده بر گوهر فقه و خرمنی پر زر و زیور از حکمت و اصالت. حوزه، این میراث‌دار قرون، در آفرینش اندیشه، در پاسبانی سنت و در باروری معرفت، صدها برگ زرین به دفتر تاریخ افشانده است. در کنار این شکوه شکوفنده، ندایی به آهستگی اما به تندی، در جان حقیقت‌طلبان طنین انداخته است: اولویت‌ها کجای این کاروان جای گرفته‌اند. فقه، این ستون سترگ شریعت، گاه در پیچ‌و‌خم مباحثی فرعی و فنونی فرعی‌تر، چنان دل می‌سپارد که در آگاهی از برخی نیازهای زمانه بازمی‌ماند. گاه شیرینی تحقیق در ظرایف بی‌ثمر یا کم‌ثمر، آنچنان اندیشمند حوزوی را در خلسه خود فرو می‌برد که نه دستی بر نبض جامعه می‌نهد و نه نگاهی به زخم‌های گشوده سبک زندگی مسلمانان می‌افکند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی با دقتی ژرف و دلسوزانه، پرده از این کاستی برگرفته‌اند؛ فرموده‌اند گاه فرصت‌ها، آن گوهرهای بی‌جانشین، در مسیرهایی هزینه می‌شود که نه به هدایت خلق می‌انجامد و نه به تبیین راه حق.
آری! در هنگامه هجوم تاریکی، بر فقیه است که چراغ در دست گیرد، نه آنکه در بازی نور و سایه متون، خود را فراموش کند.
فقه اگر نتواند در میدان نبرد فرهنگ و ایمان پرچمدار هدایت باشد، چگونه بتواند مدعی جانشینی پیامبران شود؟
حوزه،‌ ای خانه حکمت و حماسه! اکنون که قرن تو به کمال رسیده، هنگام آن است که گامی نو در افق فردا نهی و از میان انبوه عناوین، دل به اولویت‌ها بسپاری؛ آنجا که درد هست، درمان باید و آنجا که فریاد هست، پاسخ باید.
در هنگامه‌ای که فقه از افق مدرسه‌ها برمی‌خیزد و با هزار سال شکوه و شریعت، گام در ساحت حکومت نهاده است، دیگر نه‌تنها بر کرسی فتوا، بلکه بر کرسی تدبیر نیز باید تکیه زند؛ نه‌تنها حلال و حرام عبادت، که عدل و نظم و سیاست را نیز باید تبیین کند. امروز، با طلوع حکومت اسلامی، فقه در موقعیتی نوین ایستاده است؛ بر بلندای یک مسؤولیت تاریخی. و بدین‌سان، رهبر فرزانه انقلاب، آگاه بر زمان و آشنای با زمین، چنین به زبان آورده‌اند: «نکته دیگر، مساله اولویت‌های فقهی است. امروز با تشکیل نظام اسلامی و مطرح شدن حکمرانی به شیوه اسلام، موضوعات مهمی برای حوزه اولویت یافته که در گذشته مطرح نبوده است؛ مساله‌هایی از قبیل روابط دولت با مردمش و با دولت‌ها و ملت‌های دیگر، موضوع نفی سبیل، نظام اقتصادی و پایه‌های اصولی آن، پایه‌های اصولی نظام اسلامی، منشأ حاکمیت از نظر اسلام، نقش مردم در آن و موضع‌گیری در قضایای مهم و در مقابل نظام سلطه، مفهوم و محتوای عدالت و ده‌ها موضوع اساسی و بعضاً حیاتی دیگر، برای امروز و فردای کشور دارای اولویت و منتظر پاسخ فقهی است». اینجاست که فقه، اگر همچنان در زوایای مدرسه محصور بماند و با دقت در فروع دور، از اصول دوران غافل شود، بی‌شک از رسالت خویش عقب می‌ماند. فقه امروز، فقه تمدن‌ساز است؛ فقهی که باید روابط دولت و ملت را بر پایه توحید معنا ، اقتصاد را از چنگال ربا و ظلم آزاد و عدالت را نه در قالبی انتزاعی که در سیمای جامعه و قانون و قضا جاری کند. بیایید شیرینی مباحثه را با تلخی نیاز جامعه بیشتر بسنجیم و دقایق اصول را با دقیقه‌های حساس نظام، جدی‌تر ارزیابی کنیم. فقه اگر نتواند نسبت خود را با عدالت، با مردم، با قدرت، با مقاومت در برابر سلطه و با ساخت تمدن نوین بازیابد، نه از اسلام حاکم، که از اسلام منزوی سخن گفته است. و این، دعوتی است برای حوزه؛ دعوتی به بیداری بیشتر، به بازنگری جدی‌تر، به اولویت‌گذاری دقیق‌تر. فقه باید فریادگر زمانه خویش باشد، نه تماشاگر زخم‌های بی‌پاسخ آن. اولویت‌ها اگر از جانب فقه مهجور بماند، از صحنه کنار نمی‌رود، بلکه بی‌دعوت ما، خود را بر متن زندگی تحمیل می‌کند؛ نه با نرمی هدایت فقیه، که با صلابت سازوکارهای خام و ناپالوده. آنگاه مفاهیم، بی‌پشتوانه استنباط، در قالب فرهنگ نهادینه می‌شود و قواعد، بی‌چراغ فقاهت، در تاریکی آزمون و خطا شکل می‌گیرد و جامعه، پیش از آنکه تفقه کند، تجربه می‌کند و فقه، به‌ جای پیشاهنگی، ناگزیر در پی حوادث می‌دود. آری! اولویت‌ها اگر فقه را نیابند، فقه را پشت سر می‌گذارند و هر اولویتی که بی‌پاسخ بماند، بتدریج از مسأله‌ای علمی به معضلی اجتماعی بدل می‌شود و این، نه فقط کاستی فقه، که خسران تمدن است. و مگر نه این است که خود فقه باید نخستین کسی باشد که به پرسش اولویت‌ها پاسخ می‌دهد؟
آری! اگر فقه نخواهد در گرداب تکرار از زمانه عقب بماند، باید اولویت‌ها را در درون خود بنیان نهد. فقه باید از خویشتن آغاز کند؛ از این پرسش بنیادین: در این گستره بی‌کران از موضوعات، کدامین را باید پیش انداخت و کدام را به انتظار نشاند؟ اولویت، نسخه‌ای گذرا برای عمل نیست، بلکه روایتی درازدامن از خردورزی، زمان‌فهمی و رنج‌آشنایی‌ است؛ حکایتی که از دل نیازها می‌جوشد و به سمت ارائه نسخه دین برای نجات جامعه روان می‌شود. فقه، اگر بر صراط مستقیم اولویت گام نسپارد، نه‌تنها از آلام امت بازمی‌ماند، که از اندوه نهفته در جان خویش نیز غافل می‌شود؛ آنگاه نه زبان دین برای عصر خواهد بود، نه نظامی حاضر در عرصه هماوردی با نظام‌های حقوقی. فقیه پیش از آنکه در پیچ‌وخم استنباط‌ گام نهد، شایسته است در آینه حکمت و فلسفه فقه نظر کند و بپرسد: اولویت من در این روزگار چیست؟ بار زمانه از من چه می‌طلبد؟ و راه من، در امتداد رسالت دینیم، به کدام افق می‌رسد؟
به یقین، از همین خلوت حکیمانه، افقی روشن‌تر گشوده می‌شود و فقه که قرن‌ها چراغ هدایت بوده است، با فروغی بیشتر، همنفس نیازهای نو می‌شود. از همین‌رو، نیکوست اگر در آستانه گام دوم حوزه که با اهتمام و هدایت رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مد‌ظله‌العالی افقی نو گشوده، بانگ ندایی برای برگزاری همایشی فراگیر از عالمان دغدغه‌مند و فقیهان ژرف‌اندیش برخیزد؛ همایشی برای با هم‌اندیشیدن تحت عنوان «فقه اولویت‌ها»؛ تا در سایه آن، معیارها شناخته شود: معیار تشخیص، معیار پرداختن، معیار اهمیت و فوریت و نیز معیار سنجش تأثیر و کارآمدی؛ باشد که این شور علمی، راهی بگشاید به‌ سوی تقویت فقهی همدل با نیازها، همنفس با زمان و هم‌افق با تمدن.

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم عضو مجلس خبرگان *

***
آنچه نمی‌خواهیم؛ «حوزه در حاشیه» و «دانشگاه مسؤولیت‌ناپذیر»
 

علی کاکادزفولی: جامعه ایران هنوز یک جامعه دیندار است، برخلاف القای نظرسنجی‌ها و نگرش‌سنجی‌ها و پیمایش‌هایی که نه سنگ‌ بناهای مفهومی درستی را برای خود برگزیده‌اند و نه از روش‌های درست برای سنجش مفهوم پیچیده «دینداری» استفاده می‌کنند. البته چنین گزاره‌ای ممکن است خوشایند برخی نباشد، بویژه کسانی که سعی دارند از رهگذر «بی‌دین‌نمایی» جامعه، مخالفت خود را با نظام سیاسی دینی برآمده از آن ابراز کنند. در یک جامعه دیندار، نظام معنایی دین که «جامعیت» هم دارد، بر تمام مناسبات اعم از سیاسی و اجتماعی سایه افکنده است و نمی‌توان از تاثیراتش چشم پوشید. به این ترتیب، نظامات اجتماعی هم در بستر همین نظام معنایی شکل می‌گیرد و تعین می‌یابد. برخلاف تصور رایج، نظامات اجتماعی در جوامع دیندار بسیار پیچیده‌تر از جوامع سکولار است. یک دلیل آن است که استعاره‌ها و آموزه‌ها بسیار دیرپاترند و ریشه‌های عمیق‌تری در نهادهای اجتماعی دوانده‌اند و البته به دلایل دیگری که در اینجا محل بحث نیست. این پیچیدگی، ناگزیر ایجاب می‌کند عالمان، مسؤولیت سترگ خود را در این رابطه بپذیرند. 
در جامعه دینی، فقه نمی‌تواند در گوشه و کناری بایستد و تنها رسالت داوری و پیش‌داوری را برعهده بگیرد. ساماندهی امور عمومی، تدبیر حیات جمعی انسان مدرن و اعمال عدالت و انصاف در مقیاس وسیع، مستلزم وجود «نظام‌هایی» منسجم، کارآمد و هدفمند است. این نظام‌ها، مجموعه‌ای از قواعد، ساختارها، فرآیندها و نهادها را دربر می‌گیرند که روابط میان افراد، گروه‌ها، نهادهای مدنی و حاکمیت را تنظیم می‌کنند و بر اساس اهداف و ارزش‌های کلان یک جامعه شکل می‌گیرند. 
در بطن یک جامعه دیندار که اتفاقا حکومتی دینی را روی کار آورده، ضرورت طراحی و استقرار این نظام‌ها بر اساس مبانی الهی و انسانی، نه یک انتخاب، بلکه یک بایستگی بنیادین است. در چنین بستر نظری، رسالت نهادهای فکری مادر، نظیر «حوزه علمیه» به عنوان کانون تفقه و استنباط از متون دینی و «دانشگاه» به عنوان مرکز پژوهش و آموزش علوم مرتبط با جهان و انسان، نقشی حیاتی در این طراحی ایفا می‌کند. متنی که پیش رو است، بر مبنای این ایده استوار است که خلأ یک نظام اجتماعی و حکومتی کاملا طراحی‌شده و برآمده از هم‌افزایی اندیشه‌ دینی و دانش‌های نو، چالشی جدی برای سامانه‌ جمهوری اسلامی است و رفع این خلأ، مستلزم تلاش مشترک، نظام‌مند و مسؤولانه حوزه و دانشگاه با همراهی و جهت‌گیری حاکمیت است.
«نظام» داریم اما «نظام‌سازی» چه؟
هر نظام سیاسی و اجتماعی پایدار، چه بر مبنای فلسفه‌های سکولار بنا شده باشد و چه بر اصول دینی، برای دستیابی به اهداف خود و اداره مؤثر جامعه نیازمند طراحی سازوکارهای معین در حوزه‌های کلیدی نظیر اقتصاد، فرهنگ، تعلیم و تربیت، قضاوت، قانون‌گذاری، مشارکت مدنی و... است. این سازوکارها که مجموعا «نظام‌های فرعی» را شکل می‌دهند، باید با یکدیگر هماهنگ بوده و در قالب یک «نظام مادر» کلان و یکپارچه عمل کنند. در سامانه‌ جمهوری اسلامی که اساس نظری آن بر اصالت ارزش‌های دینی در اداره‌ اجتماع استوار است، شاکله‌ اصلی این نظام‌ها نه می‌تواند صرفا الگوبرداری از مدل‌های توسعه‌یافته‌ بیرونی باشد و نه اکتفا به بیان کلیات و آرمان‌های کلی دینی، بلکه لازم است برآمده از تلفیق عمیق مبانی معرفتی و هنجاری دین با شناخت دقیقِ واقعیت‌های جهان امروز و پیچیدگی‌های جامعه مدرن باشد. واقعیت آن است که پس از گذشت بیش از ۴ دهه، هنوز به «طراحی نظام اجتماعی» به عنوان «مساله» نگاه نشده است. بسیاری از سازوکارهای جاری، یا اقتباسی (غالبا ناقص و بی‌تناسب) از الگوهای بیرونی هستند یا حاصل راه‌حل‌های مقطعی و انباشته‌ای که فاقد پیوستگی نظری و عملی لازمند. این خلأ صرفاً یک ضعف اجرایی نیست، بلکه ریشه در عدم تولید، تدوین و تثبیت نظری الگوی مطلوب نظام‌سازی دارد. به عبارت دیگر، مسیر از اعمال آرمان‌ها در حیات جمعی، لزوما از گذرِ «طراحی» نظام‌واره عبور می‌کند، نه صرفاً از رهگذر حسن‌نیت یا اجرای دستورات مقطعی پراکنده. عدم توجه کافی به این ضرورت، گاه خود منشأ برخی ناکارآمدی‌ها، تعارض‌ها و فاصله گرفتن جامعه از برخی ارزش‌هایی شده که پیش‌تر به آن پایبند بوده است. روشن است سپردن این امر خطیر به افرادی که فاقد دانش نظری عمیق (چه فقهی و چه تخصصی علوم انسانی) باشند یا رویکردی عامیانه به نظام‌سازی داشته باشند، جز استمرار چالش‌های موجود یا تشدید سردرگمی، نتیجه‌ای نخواهد داشت. اینجاست که رسالت علمی و مسؤولیت اجتماعی نهادهای مادر فکری یعنی حوزه و دانشگاه، معنای عمیقی می‌یابد. این رسالت که فراتر از استنباط احکام فردی یا عبادی است، مستلزم بسط قلمرو فقه به عرصه‌ «نظام‌سازی» است؛ یعنی تولید فقه حکومتی و اجتماعی به معنای واقعی کلمه. 
فقه «نظام‌وار» فقط «پیش‌داور» دنیای جدید نیست
برای ایفای نقش در مسیر «نظام‌سازی»، حوزه باید دارای اولویت‌ها و اقداماتی راهبردی باشد. فقه موجود عمدتاً ذیل ابواب فقهی سنتی و متناسب با ساختار جامعه پیشامدرن تدوین شده است. فقیه نظام‌ساز باید توانایی استنباط موضوعات جدید را در چارچوبی داشته باشد که به سوی «نظام‌سازی» جهت‌گیری کند. فقیه برای استنباط در عرصه‌ نظام‌سازی، نیازمند «حضور ذهن» برای استفاده از تصریحات و اشارات کتاب و سنت در قبال «موضوعات جدید» است. این حضور ذهن زمانی محقق می‌شود که فقیه، موضوعات پیچیده‌ نظام‌های اجتماعی و حکومتی امروز را نه به اجمال، بلکه با عمق لازم درک کند. اینجاست که آشنایی عالمانه و نه سطحی با علوم انسانی جدید ضرورت می‌یابد. فقیه باید بداند نظام پولی در دنیای امروز چگونه عمل می‌کند؟ پدیده جهانی‌شدن چه مختصاتی دارد؟ ساختارهای مدیریتی نوین چیست؟ نهادهای مدنی چه نقشی ایفا می‌کنند؟ 
صرفاً آگاهی از اسم پدیده‌ها هم کفایت نمی‌کند، بلکه فهمِ سازوکارهای درونی، پیامدها و نظریات مختلف درباره آنها، «موضوع» استنباط را برای فقیه روشن و او را قادر می‌کند از میان انبوه نصوص دینی، سراغ آیاتی برود که مرتبط با ریشه‌ها و آثار این پدیده‌ها یا ناظر به اصولِ راهبردی برای ساماندهی آنهاست. البته این آشنایی باید با رویکرد نقادانه باشد، یعنی تمییز ارزش‌ها و مبانیِ غرب‌بنیان مستتر در بسیاری از نظریه‌ها از یافته‌های عینی و مدل‌های کاربردی. این رویکرد انتقادی همان چیزی است که نقش دانشگاه را تکمیل می‌کند. خروجی فقه نظام باید از قالب صرفاً بحث‌های نظری انتزاعی فاصله گرفته و به نحوی صورت‌بندی شود که برای طراحان، برنامه‌ریزان و مجریان در ساحت حاکمیت و جامعه، قابل فهم و استفاده باشد. چنین ملاحظه‌ای ممکن است نیازمند ابداع روش‌های جدید در تدوین متون فقهی، استفاده از نمودارها، مدل‌ها و حتی مشارکت در تیم‌های طراحی میان‌رشته‌ای باشد. کار نظام‌سازی را نمی‌توان با تلاش‌های انفرادی یا غیرنظام‌مند پیش برد. حوزه نیاز به تربیت فضلایی دارد که در کنار تسلط بر مبانی فقهی، در یک یا چند حوزه از حوزه‌های نظام‌ساز تخصص عمیق یافته باشند (مثلا فقه متخصص در نظام مالی). چنین مساله‌ای احتمالا نیازمند بازنگری جدی در ساختار آموزشی حوزه و جهت‌دهی هدفمند به پژوهش‌های طلاب و فضلای مستعد است.
گریز «آکادمیک» دانشگاه از مسؤولیتی که «اگر» احساس کند!
دانشگاه به مثابه یک «نهاد» و نه یک سازمان در حالت مطلوب خود هرچه باشد، به احتمال زیاد اصلا شبیه دانشگاه‌های امروزی ما نیست؛ گریز «آکادمیک» از مسائل انبوهی که نظام سیاسی و اجتماعی با آن دست و پنجه نرم می‌کند، در وضع امروز ما احتمالا معنای دیگری برای مسؤولیت‌ناپذیری یا به اصطلاح شانه خالی کردن است. دانشگاه به عنوان مهم‌ترین نهاد تولید علم مدرن، بویژه در حوزه علوم انسانی، نقشی مکمل و بی‌بدیل در امر نظام‌سازی بر عهده دارد. وظیفه اساسی دانشگاه، شناخت عمیقِ نظام‌های حاکمیتی و اجتماعی موجود در جهان است که شامل مطالعه تاریخچه، مبانی نظری، سازوکارها، پیامدها و نقاط قوت و ضعف آنهاست. این مطالعه باید لزوماً با «نگاه محققانه و نقاد» همراه باشد. یعنی دانشگاه باید قادر باشد لایه‌های مختلف یک نظریه یا مدل را کالبدشکافی و تفکیک کند میان: الف) یافته‌های علمی و تجربیِ جهان‌شمول، ب) مدل‌های کاربردی و سازوکارهای فنی، ج) مبانی فلسفی و ارزش‌های بنیادینی که ممکن است در تعارض با مبانی بومی باشند و د) ایدئولوژی‌ها و اغراض خاصی که پشت پرده‌ برخی نظریه‌ها قرار دارد. تشخیصِ «درست و نادرست نظرات رایج» (درست به معنای کارآمد و سازگار با اهداف و نادرست به معنای ناکارآمد یا متعارض با مبانی) حتما یک فرآیند پژوهشیِ پیچیده و تخصصی است که جز در دانشگاه با بهره‌گیری از روش‌های علمی و پژوهش‌های انضمامی میسر نیست. یکی از خدمات اساسی دانشگاه به حوزه و فقه نظام‌ساز، «موضوع‌شناسی» دقیق و جامع است. فقیه نیاز دارد ماهیت و سازوکار یک نهاد مالی جدید، یک ابزار پولی مدرن، یا اثرات اجتماعیِ یک پدیده‌ تکنولوژیک را با تمام جزئیات علمی بفهمد. دانشگاه با انجام پژوهش‌های بنیادی و کاربردی در این زمینه‌ها می‌تواند داده‌های علمی دقیق و تحلیل‌های عمیق در اختیار فقیه قرار دهد تا «حضور ذهن» فقهی برای استنباط در آن موضوع حاصل شود. ارتباط مستمر محققان علوم انسانی با فقهای نظام‌ساز برای معرفی مسائل واقعی جامعه و سازوکارهای مؤثر در آن، ضروری است. ایده‌های فقهی و اصول دینی هرچند عمیق و اصیل باشند، اگر در قالب‌های ناکارآمد اجرایی یا ساختارهای غیرقابلِ پیاده‌سازی ارائه شوند، به ثمر نخواهند نشست. دانشگاهیان با تسلط بر مباحث طراحی نهادی، مدیریت، اقتصاد مهندسی، طراحی سازمانی، علوم ارتباطات و سایر رشته‌های کاربردی می‌توانند به «ترجمه»‌ یافته‌های فقهی و اصول کلی دینی به «الگوهای عملیاتی» برای نظام‌ها و نهادها کمک کنند. چگونه می‌توان یک «نظام آموزشی مبتنی بر فقه تعلیم و تربیت» طراحی کرد که در عمل به مدارس، محتوای درسی و روش‌های تدریسِ قابل اجرا و ارزیابی منتج شود؟ چنین رویکردی مستلزم مشارکت متخصصان دانشگاهی است که بتوانند اصول را به قالب‌ها، برنامه‌ها و سازوکارهای انضمامی تبدیل کنند. در کنار ارزیابی انتقادی علوم موجود، دانشگاه وظیفه دارد در بلندمدت به تولید نظریات و پارادایم‌های علمی بومی همت گمارد؛ طبیعتا چنین همتی به معنای چسباندن پسوند «اسلامی» به رشته‌های موجود نیست، بلکه به معنای بسط مبانی معرفتی به حوزه‌ علوم انسانی، بازتعریف پرسش‌های بنیادی هر رشته و تولید نظریات تبیینی و تجویزی برآمده از این منظر است. این مهم نیز جز با تعامل وثیق و عمیق میان محققان حوزوی (در مباحث فلسفه، عرفان و فقه و اصول) و دانشگاهی (در فلسفه علم، روش‌شناسی و رشته‌های تخصصی) میسر نخواهد شد. طراحی و تدوین شاکله‌ نظامات اجتماعی و حکومتی جمهوری اسلامی ایران، اساسا یک پروژه میان‌رشته‌ای است که هیچ یک از ۲ نهاد به تنهایی قادر به اتمام آن نیستند. فقیه بدون ابزارها و شناخت دانشگاهیان از دنیای مدرن، موضوعِ استنباط خود را کامل نمی‌شناسد و از سازوکارهای لازم بی‌اطلاع می‌ماند. دانشگاهیان نیز بدون درک عمیق از مبانی و اصول فقهی و معرفتی این جامعه که ریشه در دین دارد، نظریات و مدل‌هایی ارائه خواهند کرد که بیگانه با هویت جامعه‌اند و در نتیجه ممکن است دچار کژکارکردی یا ناکارکردی ‌شوند.

***
عقلانیت دینی؛ بنیان تمدن
 

مهرداد احمندی: در آستانه صدمین سال تأسیس حوزه علمیه قم، پیام مقام معظم رهبری نه‌تنها ارزیابی‌ای از گذشته یک نهاد کهن دینی است، بلکه طرحی است برای آینده‌ای که «تمدن نوین اسلامی» را به مثابه افق تاریخی و غایت غایی برای این نهاد ترسیم می‌کند. در این پیام، حوزه علمیه نه صرفا مجمعی برای تدریس فقه و اصول، بلکه قلب تپنده‌ یک مدنیت، عقل سازمان‌دهنده‌ جامعه‌ اسلامی و راهبر مسیر سلوک تاریخی ملت ایران معرفی می‌شود. از همین‌ رو، نسبت حوزه با تمدن ایرانی و نسبت آن با امر سیاسی، امری عارضی نیست، بلکه ماهیتی ذاتی دارد و این نسبت‌گذاری، نه از جنس خواست قدرت‌های بیرونی، بلکه برخاسته از بطن ضرورت تاریخی و رسالت ایمانی این نهاد است. نخست باید به نکته‌ای بنیادین در متن پیام رهبری اشاره کرد: تعبیر «حوزه علمیه، رکن رکین نظام اسلامی» صرفا یک توصیف کلیشه‌ای نیست، بلکه نشانگر پیوندی ارگانیک میان اندیشه دینی و ساختار سیاسی در چارچوب انقلاب اسلامی است. در سنت فلسفه سیاسی کلاسیک، پیوند دین و سیاست در قالب تئوری‌های امر قدسی، قانون الهی و نسبت نبی و مدینه تبیین می‌شد اما در تجربه‌ تاریخی حوزه علمیه، این نسبت‌گذاری از یک وضعیت فلسفی صرف، به یک تجربه‌ عینی و انضمامی بدل شده است. حوزه در متن و بطن تاریخ معاصر ایران، بازیگری کنشگر،  راهبردی و خلاق بوده است، نه فقط حافظ سنت، بلکه مؤسس امر نو. از منظر فلسفه سیاسی، تمدن را نمی‌توان به ساحت مادی تقلیل داد، بلکه تمدن، به تعبیر هایدگر، نوعی گشودگی هستی‌مند به سوی معنای بودن است. در این چارچوب، تمدن نوین اسلامی نه صرفا بازسازی نهادها و تکنولوژی‌های مدرن، بلکه گشودن افقی جدید در معنابخشی به انسان، جامعه و سیاست بر بنیاد وحی و عقلانیت دینی است. 
پیام رهبری در اینجا، حوزه علمیه را به عنوان قوام‌دهنده‌ این افق معرفی می‌کند. حوزه، در نگاه ایشان، تنها حافظ شریعت نیست، بلکه صورت‌بندی جدیدی از عقلانیت اسلامی را ممکن می‌کند؛ عقلانیتی که نه در تقابل با علم و سیاست و اقتصاد، بلکه در درون آنها معنا می‌یابد. نکته‌ مهم دیگر در کلام رهبری، تاکید بر «درهم‌تنیدگی سنت و نوآوری» است. این امر از منظر فلسفی، یادآور رابطه دیالکتیکی میان تاریخ و امکان است. حوزه، با تکیه بر سنت هزار ساله‌ خود، نه در مقام تکرارکننده‌ گذشته، بلکه در مقام بازآفریننده‌ آن بر مبنای اقتضائات زمان حاضر ظاهر می‌شود. از این منظر، حوزه علمیه یک نهاد ایستا نیست، بلکه یک میدان کنش تاریخی است که در آن، سنت به مثابه ذخیره‌ معنای جمعی، در مواجهه با وضعیت تاریخی ما بازتفسیر می‌شود. این بازتفسیر، نه در جهت سکولاریزاسیون شریعت، بلکه در راستای تأسیس نسبت تازه‌ای میان عقل، ایمان و جامعه است. در پیام رهبری، نسبت حوزه با تمدن ایرانی، نه نسبت انکار یا تحقیر، بلکه نسبت تصحیح و تعالی است. تعبیر «حوزه علمیه در ایران، محصول پیوند تاریخی عقلانیت دینی و زیست ایرانی» نشان می‌دهد حوزه، برخلاف پندار مدرنیست‌ها، نه در تعارض با ایرانی بودن، بلکه در درون آن و در امتداد آن معنا یافته است. در واقع، سنت حوزوی، بخشی از سازوکار شکل‌گیری حافظه‌ تاریخی ملت ایران بوده است. بدون نهاد حوزه، ملت ایران نه فقط دین خود، بلکه زبان، تاریخ و روح جمعی خود را نیز از دست می‌داد. حوزه، در لحظه‌هایی چون صفویه، مشروطه، نهضت ملی و انقلاب اسلامی، همواره نقش عقل تاریخی ملت ایران را ایفا کرده است. این نسبت، نسبتی وجودی است. حوزه و ایران، نه ۲ واقعیت مستقل، بلکه ۲ روی یک حقیقت تاریخی‌اند. از این منظر، حوزه علمیه به مثابه «مبدأ خیزش فکری و اجتماعی» در انقلاب اسلامی، نه‌تنها یک نهاد فرهنگی، بلکه یک فاعل سیاسی است. این سیاست‌ورزی البته از سنخ بازی‌های قدرت مدرن نیست، بلکه بر مبنای رسالت هدایت، امر به معروف، اقامه قسط و نهی از منکر تعریف می‌شود. در چارچوب فلسفه سیاسی اسلامی، سیاست نه فن تحکم، بلکه علم تدبیر امت بر مبنای شریعت است. رهبری در پیام خود، بر همین بنیاد، از حوزه انتظار دارد «راهبر جامعه» باشد، نه‌تنها در فقه، بلکه در اقتصاد، در خانواده، در رسانه و در مواجهه با دشمن. این انتظار، مبتنی بر فلسفه‌ای است که در آن، شریعت نه صرفا قواعد فردی، بلکه صورت‌بندی تمام‌عیار یک نظم اجتماعی است. مساله دیگری که در پیام رهبری برجسته است، ضرورت «بازسازی ساختار حوزه» نیز «پاسخگویی به پرسش‌های نو» است. این مساله، بیانگر آگاهی عمیق ایشان به شرایط معرفتی جدید است که در آن، دین بدون قدرت پاسخگویی به مسائل نو، به حاشیه رانده می‌شود. در فلسفه علم معاصر، علم به مثابه یک پارادایم تفسیر واقعیت تعریف می‌شود. حوزه اگر نتواند پارادایم معرفتی خود را با نیازهای جامعه هماهنگ کند، بدل به نهاد حافظ یک موزه خواهد شد، نه فاعل مؤثر در زیست جهان انسانی، لذا تأکید بر «نوآوری در محتوا و روش»، دعوت به یک رفرم درون‌زا در دل سنت است، نه به معنای شکستن شریعت، بلکه به معنای بازگشایی آن به روی تاریخ. در نسبت حوزه و امر سیاسی، آنچه رهبری به روشنی ترسیم می‌کنند، گذار از «سیاست‌گریزی» به «سیاست‌فهمی» است. حوزه‌ای که در انقلاب اسلامی حضور داشته و شهید داده است، نمی‌تواند در زمان دولت‌سازی اسلامی، صرفا به کناری بنشیند. مشارکت حوزه در امر سیاسی، نه یک انحراف، بلکه وفاداری به حقیقت خویشتن خویش است اما این مشارکت، نیازمند بصیرت، فهم ساختارهای قدرت و تربیت نیروهای طراز انقلاب است. از همین ‌رو، حوزه باید نه‌تنها تولیدکننده‌ فقه فردی، بلکه فقه حکومتی، فقه تربیتی، فقه اقتصادی و فقه تمدنی باشد. این همان «فقه نظام‌ساز» است که رهبری از آن سخن می‌گویند؛ فقهی که بتواند طرحی کلی را برای اداره‌ جامعه در چارچوب توحید ارائه دهد. در نسبت حوزه و تمدن، مساله‌ «تمدن نوین اسلامی» به عنوان غایت راهبردی مطرح می‌شود. این تمدن، به تعبیر رهبری، نه یک رؤیای موهوم، بلکه برآمده از توانمندی‌های واقعی ملت ایران، عمق معنویت اسلامی و تجربه‌ دولت اسلامی در قالب نظام جمهوری اسلامی است. در این چشم‌انداز، حوزه باید نقش مهندسی معرفتی تمدن را ایفا کند؛ باید پاسخگوی مسائل زیست‌ جهان معاصر از منظر توحیدی باشد. از همین ‌رو، علوم انسانی اسلامی، به مثابه شاخه‌ای از این مهندسی معرفتی، نباید صرفا تکرار مفاهیم مدرن با واژگان دینی باشد، بلکه باید از دل سنت عقلانی حوزه، با تکیه بر فلسفه، فقه، اصول و عرفان، صورت‌بندی‌ای نو از جامعه، اقتصاد، اخلاق و سیاست ارائه دهد. نکته‌ درخشان دیگر در پیام رهبری، تأکید بر «وحدت حوزه و ملت» است. این امر، بازتابی از یک فهم اجتماعی از دین است. در نگاه رهبری، حوزه نمی‌تواند بی‌اعتنا به نیازهای جامعه، تنها بر طاقچه درس و بحث باقی بماند. علم دینی، مادامی که به رنج مردم، فقر، ظلم، تحقیر و تهاجم بیگانه پاسخ ندهد، بدل به یک زینت می‌شود. از همین ‌رو، حوزه باید در قلب ملت زندگی کند، به زبان آنان سخن بگوید و برای درد آنان راه علاج بجوید. این همان «جهاد تبیین» است که رهبری بر آن تأکید می‌گذارند؛ حوزه باید مرجع تبیین باشد، نه فقط محل تفسیر. باید قدرت بازتعریف مفاهیم، پاسخگویی به شبهات و تولید معنا برای انسان معاصر را دارا باشد. پیام رهبری همچنین حامل دعوتی ضمنی برای «آینده‌نگری حوزوی» است. حوزه اگر بخواهد در آینده نیز نقش تاریخی خود را ایفا کند، باید از اکنون، نگاه راهبردی، تربیت نخبگان مؤمن و انقلابی و تدوین نقشه‌ معرفتی برای قرن آینده را در دستور کار قرار دهد. این همان نقش «مهندسی فرهنگی» است که حوزه می‌تواند و باید ایفا کند؛ مهندسی‌ای که نه بر مبنای ابزارهای تکنولوژیک، بلکه بر مبنای معنا، ارزش، ایمان و حکمت سامان می‌یابد. در نهایت، پیام مقام معظم رهبری یک اعلان مسؤولیت است؛ حوزه علمیه باید خود را مسؤول تمدن‌سازی بداند. این مسؤولیت، سنگین اما ممکن است، چرا که ریشه در سنتی دارد که هزار سال است این ملت را زنده نگه داشته است. حوزه اگر بتواند خود را با این رسالت بازتعریف کند، نه‌تنها در برابر هجمه‌های فرهنگی غرب تاب خواهد آورد، بلکه در موقعیتی تاریخی قرار خواهد گرفت تا جهان را بار دیگر با نور عقلانیت توحیدی روشن کند. این مسیر، نیازمند ایمان، تفکر، سازماندهی و صدالبته مجاهدت است اما اگر حوزه این راه را برگزیند، آنگاه می‌توان به تحقق تمدن نوین اسلامی امیدوار بود؛ تمدنی که نه در تقابل با ایران، بلکه در تعالی آن، نه در تکرار گذشته، بلکه در نوآفرینی آن و نه در دوری از سیاست، بلکه در جهت‌دهی به آن تحقق خواهد یافت.

***
«حوزه پیشرو و سرآمد» و مواجهه با یک متن

محمد رستم‌پور: در هر دقیقه از روز در سال 2024، در بستر اینترنت، 350 هزار توئیت ارسال شده، 6 میلیون و ۳۰۰ هزار جست‌وجو در گوگل انجام شده، 231 میلیون ایمیل ارسال شده و بیش از ۳ میلیون و ۴۷۰ هزار ویدئو در یوتیوب تماشا شده است. آمار تولید و مصرف محتوا در شبکه‌های اجتماعی و فراتر از آن در بستر آنچه فضای مجازی می‌نامیم، سالانه رو به تزاید و افزایش صعودی است تا جایی که برخی از رسانه‌زدگی و تورم داده (Data)  سخن می‌گویند. بیش از ۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون نفر در سراسر جهان گوشی‌های هوشمندی در اختیار دارند که به واسطه آنها امور جاری خود مثل ارتباط، سرگرمی، خرید یا حمل‌و‌نقل را انجام می‌دهند. بر اساس یک پژوهش، مردم جهان در مقایسه با یک دهه پیش 427 درصد پیام‌های بیشتری دریافت می‌کنند و 278 درصد بیشتر پیام می‌فرستند. در چنین جهانی که این حجم و تنوع موضوعات به چشم و ذهن بشر می‌رسد؛ آیا می‌توان از ترند سخن گفت؟ آیا اساسا چیزی امکان بقا در سبد مصرف رسانه‌ای مردم را دارد؟ در نتیجه متن یا پیام، هر اندازه داغ، مفید و دارای ارزش‌هایی مانند دربرگیری و شدت هم باشد، جهان، ذهن، وقت و مصرف مخاطب و پذیرش و هضم آن چه بسا مهم‌تر از خود پیام است. با این مقدمه و بر این اساس، مواجهه با پیام یا محتوای بسیار ارزشمند و مهم و خطیری مانند آنچه دیروز به عنوان پیام تفصیلی رهبر انقلاب درباره الزامات یک حوزه تمدن‌ساز منتشر شد، باید فراتر و بابرنامه‌تر از فرآیند انتشار یا ضریب‌دهی به یک خبر مهم باشد. این ضرورت ایجاب می‌کند سراغ از روش‌های جدیدتر مواجهه یک متن برویم و چه بسا قالب‌های متفاوت‌تر و متمایزتری نسبت به آنچه در امروز رسانه - رسمی یا اجتماعی - می‌بینیم، اتخاذ کنیم.
از جمله روش‌های جدید که می‌تواند توجه مخاطب را برانگیزد، استفاده از ابرکلمات و توجه به دایره واژگانی انتخاب شده در پیام است. برای نمونه، جالب است بدانیم پس از کلمه «حوزه» و «اسلامی» با فراوانی‌های 66 و 23، ما با متنی روبه‌رو هستیم که 22 بار از قید «امروز» استفاده کرده است. در نتیجه مؤلف یا مصنف در پی آن بوده زمان‌مندی و زمان‌بندی را در ذهن مخاطب برجسته کند. مراجعه به متن نیز نشان می‌دهد آیت‌الله خامنه‌ای در پی تأسیس یک نهاد ذهنی از حوزه علمیه هستند که البته طرح و نقشی برآمده از وقایع تاریخی قابل اعتنایی دارد. گویی یک نقاش، ابعاد یک منظره را در یک دورنمای دیگری بالا برده. در نتیجه «حوزه پیشرو و سرآمد» در نظر رهبر انقلاب، غیریتی جز آنچه امروز در ساختار حوزه‌های علمیه جاری است، ندارد. جدا از تفسیر «ظاهر» متن، روش‌های جدید برداشت محتوا نیز نشان می‌دهد متن، در اصطلاح، انتقادی نیست، بلکه به یک معنا، تکمیلی و اصلاحی است. با این حال، اصل صدور چنین پیامی، همچنین کاربرد 23 «باید» و «نباید» در متن، جایی که بیشترین تعداد کلمات، فراوانی 66 را نشان می‌دهد، به این معناست که متن رو به جلو و به دنبال طرح جدیت‌ها و جدیدهایی است که لازم است بدان توجه کرد. مرور بایدها و نبایدها، نقطه اتصال با کلمه بعدی با بیشترین فراوانی است؛ یعنی «نظام» و «نظامات» که با 22 بار تکرار، رتبه چهارم بیشترین تعداد کلمات به کار رفته را به خود اختصاص داده است. این نشان می‌دهد الزامات مورد نظر آیت‌الله خامنه‌ای برای یک حوزه پیشرو و سرآمد، برآمده از یک تجربه غنی و گرانسنگ حکمرانی در 46 سال عمر جمهوری اسلامی است و اتفاقا همین موضوع است که نقطه تمایز یک حوزه علمیه فعال، پویا و زنده و یک حوزه علمیه مندرس و منفعل را تعیین می‌کند. آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند حوزه علمیه باید فقط یک آموزشگاه نباشد و تربیت نیرو کند، ابعاد مختلف ولایت فقیه را تبیین کند، به‌روز باشد، در برابر آسیب‌ها و ضربه‌ها تحمل بالایی بروز دهد و در عین حال، هر گونه کنش و رفتار و سیاست‌گذاری و اقدامی از سوی او باید برآمده از متون اسلام باشد تا به ناخالصی‌های معمول زیست زمانه آلوده نشود. آنچه اعتبار و ارزش درخشان حوزه علمیه در قرون مختلف و متمادی بوده است، پایمردی بر چارچوب فقهی مبتکرانه در مواجهه با رخدادها و رویدادهای نوین است. در نتیجه حفظ اصالت، در عین تذکرات موردی مانند پرخوانی متنی یک طلبه در فرآیند آموزش حوزوی یا نامگذاری سطوح یا مدارک حوزه، باید در صدر بایسته‌های مورد نظر آیت‌الله خامنه‌ای در نظر گرفته شود. نباید فراموش کرد مهم‌تر از اهمیت متن ابلاغی، توجه کردن به سطور بین خطوط متن است. در مواجهه با این متن، آسیب‌شناسی پنهان از وضعیت تبلیغ دین و توجه به امکان‌هایی که حوزه برای دستیابی به یک نهاد تمدن‌ساز دارد، باید آشکارتر، پررنگ‌تر و درشت‌تر شود. به نظر می‌رسد حوزه علمیه مطلوب رهبر انقلاب باید یک مرکز تربیت «مجاهد فرهنگی» باشد تا یک نیروی بادانش و مسلح به توانمندی‌های ارتباطی و اقناعی در برابر سیل توفنده و مخرب نیروپروری در برخی عرصه‌های مهم پدید آید؛ کسی که بتواند با جوان وفادار و مدافع دین ارتباط جدی برقرار کند و برای او فرآورده‌های مفید و ارزشمند فکری داشته باشد. تجربه گفت‌وگو با جوانان در محیط‌های دانشگاهی نشان می‌دهد نجابت، کنجکاوی و حقیقت‌طلبی آنان اگر با شکلی از گفت‌وگوی رفاقت‌آمیز روبه‌رو شود، می‌تواند پرسش‌های اساسی نسل‌های جدید مانند چرایی دینداری را پاسخ گوید. اتکا به ۲ نیروی «فقهای تازه‌نفس» و «فضلای جوان» که در کلام رهبر انقلاب منعکس شده، می‌تواند فاصله قابل توجه حوزه علمیه قم با حوزه پیشرو و سرآمد را که آیت‌الله خامنه‌ای بدان اشاره دارند، پر کند. در نتیجه، مواجهه با متن پیام در جهان پیام‌زده امروز باید از یک حالت رسانه‌ای و سیاسی-به واسطه جایگاه حاکمیتی رهبر انقلاب - خارج شود و شکل آموزشی و البته سیاست‌گذارانه پیدا کند. همان فکری که روزی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم را عطف به نیازهای تربیتی جامعه ساخت، می‌تواند رهنمودهای کاملا اجرایی رهبر انقلاب را عملیاتی کند. علاوه بر این نباید از نظر دور داشت این متن همچون بسیاری از پیام‌ها و سخنرانی‌ها، ۲ گونه مخاطب خاص و عام دارد. اعتنا به مخاطب عام نباید تکلیف مخاطب خاص را به حاشیه برد.

***
چگونه پیام «حوزه پیشرو و سرآمد» را بخوانیم؟

جعفر علیان‌نژادی: با اینکه مخاطب اصلی پیام رهبر انقلاب به طور مشخص حوزه و حوزیان است، در عین حال از آنجا که این روزها اهمیت مدیریت تصویری که از یک پیام یا یک رفتار شکل می‌گیرد، دست کمی از فحوای آن ندارد، لازم است چند نکته‌ای در این باره مورد توجه قرار گیرد. شاه‌بیت چنین توجهی، درک تبیینی پیام رهبر معظم انقلاب است. برای تبیین چنین پیامی در وهله اول، خود پیام باید تبیینی درک و فهم شود، در غیر این صورت، چه بسا اصل مقصود و نیت نگارنده، نادیده گرفته و جای خطوط اصلی و فرعی عوض شود.
نکته اول: با نگاه تبیینی در می‌یابیم روح پیام، مشیر به حرکت از حوزه «موفق کنونی» به «حوزه پیشرو سرآمد» است. رهبر معظم انقلاب بر این اساس، سازه تبیینی خویش را با انتخاب واژگان دقیق و پرمعنا، بر تارک صفحات پیام نگاشته‌اند.
نکته دوم: درک واقع‌بینانه بودن پیام نکته بعدی است که باید مورد توجه قرار گیرد. در واقع‌بینی، آنچه متر و معیار خوانش واقعیت قرار می‌گیرد، خوب‌بینی است. خوب دیدن، مهارتی است تبیینی که نه مشوب به خوش‌بینی می‌شود و نه آلوده به بدبینی. همین واقع‌بینی است که در قضاوت از شرایط موجود، حوزه علمیه را موفق دانسته‌اند و تاریخ تاسیس حوزه علمیه قم و رشد و نمو آن را در 103 سال گذشته، تبیین کرده‌اند؛ موفقیت در عبور از موانع رشد نهاد دین، براندازی دستگاه طاغوتی و تاسیس نظام بر مبنای احکام الهی. در اینجا نکته درس آموز توجه به فلسفه موفقیت حوزه علمیه قم است که لازم است مورد توجه تبیین‌گران و صاحبان قلم قرار گیرد. تنها با فهم دلایل چنین موفقیتی است که استعداد رشد و موفقیت مضاعف این نهاد، مشخص و مبرهن می‌شود. معظم‌له در این پیام، چنین کاری را با دقت و جزئیات بالا انجام داده‌اند. 
نکته سوم: طبیعی است اگر موفقیت وصف‌الحال و وضع موجود چنین نهادی است، در محیط جمهوری اسلامی که موانع سخت برطرف شد و شرایط آماده‌تر، اکتفا به موفقیت کنونی، منطقی نیست و سرآمدشدن و پیشرویی، یک انتظار واقع بینانه است. 
نکته چهارم: پیام منتشر شده از این نظر،  با وقوف به اقتضائات دوران سرآمدی،  فضای دوران موفقیت را مسأله‌گون کرده، به تبیین آن پرداخته و راه‌حل‌ها و توصیه‌هایی پیشنهاد داده است؛ مسائلی که چه بسا با دیدن از منظر دوران موفقیت، رخ‌نمایی نمی‌کرد و به دست نمی‌آمد.  
نکته پنجم: مسلم است تعریف حوزه در دوران سرآمدی، با تعریف آن در دوران موفقیت که دغدغه حفظ و بقا و رشد تدریجی داشت، متفاوت است و به همین دلیل است که مقام معظم رهبری، علاوه بر تدریس و تدرس، کارکردهای سیاسی و اجتماعی را نیز داخل در این تعریف کرده‌اند و به 5 موضوع ذیل آن پرداخته‌اند. 
نکته ششم:  نیل به چنین مقصودی نیز بدرستی با یک چرخش زبانی (حوزه موفق به حوزه پیشرو و سرآمد) ممکن می‌شود. این موضوع ایجاب می‌کند تبیین‌گران برای زبانی‌کردن معنای جدید حوزه علمیه، 5 مفهوم ارائه شده در این پیام را مدنظر قرار دهند و این کار تنها به شکل شعارگون یعنی استعمال بدون معنا حاصل نمی‌شود. 
نکته هفتم: حوزه علمیه به عنوان مادر و مولد انقلاب اسلامی، با اینکه نهادی ذیل هستی سیاسی انقلاب یعنی نظام جمهوری اسلامی تعریف می‌شود اما مسائل دوران سرآمدی ایجاب می‌کند تنها به وظیفه مراقبت  از ذات نظام اکتفا نکند، بلکه همان طور که در پیام آمده، برای تمام خرده‌نظام‌های ذیل این هستی سیاسی، قدرت خلاقانه خود را بازیافته و تولید مدل کند. 

ارسال نظر