کنسل!
بنیا ابراهیمنژاد: «کنکل» نه قدم در مرز کمدی گذاشته و نه در قلمروی درام سکنا گزیده؛ سریالی که از عنوانش تا میزانسنش، از قابهایش تا کاتهایش، از دیالوگ تا دکوپاژ، سراسر سردرگمی است؛ تقلایی عقیم برای معلق بودن در فضایی میان «خنداندن» و «فهماندن» که نه خنده میگیرد و نه معنا میدهد.
فیلمنامه «کنکل» شباهتی به ساختار سریالی ندارد؛ بیشتر یک مشق شب نمایشی است با لحن گلخانهای و گفتوگوهایی که بوی تئاتر دانشگاهی میدهند؛ همانجا که شخصیت، قربانی دیالوگ میشود و موقعیتها به جای اینکه از دل داستان زاده شوند، وصلههایی هستند بر اندام لاغر روایت. شوخیها، یا لوث هستند یا تقلیدی از کلیپهای سخیف فضای مجازی؛ مثل اشاره بیربط به «احمد ذوقی» یا شوخی لوسی نظیر «مگه تو سیدی که قسم جدت رو میخوری؟» که حتی همان یک بار هم که در قسمت اول استفاده شد، خندهدار نبود، چه برسد به تکرارش در قسمت دوم!
پلان اول قسمت نخست میکوشد با چند کات تند، P.O.V از بالا و تدوین شبههیجانی، فضایی جذاب خلق کند اما بدون استوریبرد، بدون ایده بصری، تنها چیزی که حاصل میشود یک «واهمه تصویری» است؛ ترکیببندیهای بیجهت، حرکاتی بیقاعده و نگاهی که نه رهبری میکند، نه روایت. نورپردازی چنان مصنوعی و بیلطافت است که گویی شخصیتها روی صحنهای تست نور دادهاند. درام؟ نیست. کمدی؟ نیست. پس «کنکل» چیست؟ نمونهای از سردرگمی روایت در عصر الگوریتم؛ سریالی که به جای یافتن زبان خودش، در گلوی اینترنت گیر کرده. داستان پیش نمیرود، بلکه کش میآید. اتفاقات به جای اینکه پیشبرنده باشند، چرخ زدهاند. قسمت دوم، که باید عمق ببخشد، تبدیل به صحنهای از تکرار ملالآور همان تعلیقهای سطحی قسمت اول شده است. شخصیتها تا همینجا هم نمیدانند چه میخواهند، مخاطب هم نمیداند چرا باید ببیند. روایت، همانقدر که ادعا دارد ساختارشکن باشد، محافظهکار است؛ همانقدر که میخواهد شوخطبع باشد، بیمزه است. در این بیبرنامگی، بازیگران کار چندانی نمیتوانند بکنند. آنها در موقعیتهایی بیاوج و فرود، با دیالوگهایی فاقد شرافت نوشتاری، ناگزیر به اجرای تیپهایی میشوند که از ابتدا ناقص هستند. نه میتوانند شخصیت شوند، نه تیپ بمانند؛ در برزخی تصویری دست و پا میزنند. شاید در صحنههایی، جرقههایی از بازی درخشان ببینیم اما آنقدر زود خاموش میشود که حسرتش میماند. «کنکل» نه توانسته کمدی باشد، نه درام. نه جسارت دارد، نه ظرافت. نه جسد روایت است، نه جنین فرم. سریالی که عنوانش را از یک کلمه ترند شده وام گرفته و محتوا را از هیچ کجا. در جهانی که هر ثانیهاش هزینه دارد، تماشای سریالی که حتی نمیداند چه میخواهد باشد، نوعی بیرحمی در حق زمان است. شاید تا هفته گذشته کمی مهربان بودیم، حالا اما با اطمینان کامل مینویسیم: کنکل، کنسل است!