24/ارديبهشت/1404
|
04:46
۲۲:۵۰
۱۴۰۴/۰۲/۲۳
«وطن امروز» از پیامدهای بحران کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور گزارش می‌دهد

زنگ خطر برای جمعیت

استان گیلان در آستانه فاجعه جمعیتی؛ سبقت آمار مرگ از تعداد تولد

محمدحسین فرقدانی: این هفته اعلام شد استان گیلان برای نخستین بار در تاریخ ایران شاهد رکورد غم‌انگیزی شد و تعداد مرگ و میر در این استان از تعداد تولد پیشی گرفته است. این اتفاق، که به تعبیری زنگ خطر جمعیتی کشور محسوب می‌شود، عمق بحران کاهش نرخ باروری را در ایران آشکار کرده است. حسین کرمانپور، رئیس مرکز روابط عمومی وزارت بهداشت، درباره این مساله گفت: «نرخ باروری در گیلان (TFR) به زیر عدد یک رسیده است به طوری که میانگین تعداد فرزند مادران گیلانی اکنون کمتر از یک فرزند است. اگر این روند ادامه پیدا کند، تا سال ۱۴۷۴، شنیدن زبان شیرین گیلکی ممکن است یک خاطره دور باشد».
* ابعاد کاهش جمعیت
بر اساس گزارش‌های منتشرشده توسط مراکز رسمی کشور، استان گیلان به عنوان یکی از مهم‌ترین مناطق فرهنگی و تاریخی ایران برای نخستین بار در تاریخ کشور با بحران جمعیتی روبه‌رو شده است؛ پیشی گرفتن تعداد مرگ و میر از میزان تولدها. این موضوع زنگ خطری جدی است که نشان‌دهنده افت شدید باروری و روند کاهش جمعیت در این استان است. در همین رابطه، گزارش وزارت بهداشت تأکید دارد نرخ باروری کل در گیلان (TFR: Total Fertility Rate) اکنون به زیر عدد یک رسیده است، به این معنا که به‌طور میانگین هر زن گیلانی کمتر از یک فرزند در طول زندگی خود به دنیا می‌آورد. این رقم وقتی بحرانی‌تر می‌شود که بدانیم میزان جایگزینی برای حفظ جمعیت پایدار باید حداقل 2.1 فرزند برای هر زن باشد. یعنی جمعیت گیلان نه‌تنها در حال کاهش است، بلکه این کاهش بسیار سریع‌تر از سایر نقاط کشور رخ می‌دهد. کرمانپور در مصاحبه‌ای به این نکته اشاره کرد که اگر این روند ادامه پیدا کند، تا پایان قرن جاری (۱۴۷۴ شمسی)، زبان گیلکی ممکن است تنها در خاطرات باقی بماند. برای مقایسه، میانگین نرخ باروری کل در سطح ملی (طبق آخرین آمار رسمی تا سال 1401) حدود ۱.۷ فرزند برای هر زن بوده است؛ هرچند این میزان نیز نگران‌کننده است اما استان گیلان یک قدم جلوتر در بحران کاهش جمعیت ایستاده است. در سال‌های اخیر، میزان مرگ و میر سالانه در گیلان به حدود ۲۰ تا ۲۵ هزار نفر رسیده است، در حالی که آمار تولد در همان سال‌ها کمتر از ۱۵ هزار نفر گزارش شده است. این پیشی گرفتن تعداد مرگ‌ها از تولدها برای نخستین بار در تاریخ ایران در گیلان رخ داده است که آن را به نخستین استان با منفی شدن رشد طبیعی جمعیت تبدیل کرده است. بر اساس اطلاعات منتشرشده مرکز آمار ایران، سازمان ثبت احوال و پژوهش‌های مرتبط با جمعیت‌شناسی برآوردها نشان می‌دهد بیش از ۲۰ درصد جمعیت گیلان بالای ۶۰ سال دارند. این رقم، بالاترین نسبت سالمندی در کشور را نشان می‌دهد و به وضوح بیانگر چرایی کاهش شدید رشد جمعیتی در این استان است. مهاجرت جوانان، کاهش تمایل به فرزندآوری و ساختار سنی جمعیت از عوامل کلیدی این بحران است.
اگر نرخ باروری و زاد و ولد در همین سطح باقی بماند یا با آهنگ کندتری کاهش یابد، پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۵۰ میلادی، بیش از یک سوم جمعیت کنونی گیلان از دست بروند. این کاهش یک پدیده بحرانی است که نه‌تنها بافت جمعیتی گیلان، بلکه اقتصاد، فرهنگ و محیط‌زیست آن را نیز متأثر خواهد کرد.
* چرا گیلان در پیشانی بحران جمعیتی قرار گرفته است؟
۱- تغییرات اقتصادی و مهاجرت جوانان
اقتصاد گیلان همچنان وابستگی زیادی به بخش‌های سنتی مانند کشاورزی و گردشگری دارد. با کاهش درآمدزایی در این بخش‌ها، جوانان استان اغلب مجبور به مهاجرت به شهرهای بزرگ و صنعتی می‌شوند. این مهاجرت عمدتاً مربوط به سنین جوانی و اوج توانایی اقتصادی است که امکان ازدواج و فرزندآوری را کاهش داده و به طور مستقیم چرخه جمعیتی منطقه را مختل می‌کند. علاوه بر این، مهاجرت جوانان باعث کاهش نیروی کار محلی شده و رشد اقتصادی استان را نیز محدود می‌کند. این روند نوعی فرار جمعیتی ایجاد کرده است که اثرات آن به کاهش سرمایه‌های انسانی و اجتماعی در بلندمدت منجر خواهد شد.
۲- تغییر سبک زندگی و نگرش‌های فرهنگی
فرهنگ خانواده در گیلان طی چند دهه اخیر دستخوش تغییرات بنیادی شده است. تأثیرات مدرنیته، سبک زندگی پرهزینه‌تری را ایجاد کرده که ترجیح بر ازدواج دیرهنگام و کاهش تعداد فرزندان را تقویت کرده است. از سوی دیگر، رشد امکانات شهری در استان، افراد را به دنبال زندگی مستقل‌تر سوق داده و نگرش سنتی نسبت به ازدواج و خانواده بزرگ‌تر را کمرنگ کرده است. همچنین بالا رفتن هزینه‌های زندگی نظیر مسکن، آموزش و مراقبت‌های بهداشتی یکی از عوامل کلیدی کاهش تمایل خانواده‌ها به فرزندآوری است. این تغییرات فرهنگی در کنار نبود سیاست‌های حمایتی برای خانواده‌ها، عملاً ساختار جمعیتی استان را در وضعیتی شکننده قرار داده است.
۳- کمبود سیاست‌های حمایتی برای خانواده‌ها
بحران جمعیتی گیلان تا حد زیادی ناشی از فقدان سیاست‌های فراگیر حمایتی است. هزینه‌های سنگین زندگی نظیر مسکن، آموزش و درمان، خانواده‌ها را نسبت به فرزندآوری بی‌رغبت کرده است. علاوه بر این، ضعف در اجرای سیاست‌هایی مانند وام ازدواج، کمک‌هزینه فرزندآوری و فراهم کردن امکانات آموزشی و رفاهی رایگان، نقش مهمی در کاهش نرخ زاد و ولد ایفا کرده است. این کمبودها نشان می‌دهد نظام سیاست‌گذاری کشور نتوانسته به شکل مؤثر از خانواده‌ها و جوانان حمایت کند و نیازهای جمعیتی استان را به‌درستی مدیریت کند.
* پیامدهای کاهش جمعیت برای کشور
کاهش جمعیت و در پی آن کاهش جمعیت جوان، پیامدهای گسترده‌ای بر ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و امنیتی کشور دارد و چالشی جدی برای برنامه‌ریزی در آینده محسوب می‌شود. با کاهش جمعیت جوان، نیروی کار فعال کشور محدودتر شده و تولید اقتصادی به‌شدت کاهش پیدا خواهد کرد. این کاهش در نیروی کار نه‌تنها بر چرخه تولید تأثیر مستقیم دارد، بلکه فشار سنگینی بر سیستم رفاهی کشور وارد می‌کند؛ بویژه با افزایش تعداد سالمندان که نیازهای درمانی و مراقبتی آنها هزینه‌های قابل توجهی را به دولت تحمیل می‌کند. از سوی دیگر، با کاهش جمعیت جوان، درآمدهای مالیاتی کاهش یافته و فشار اقتصادی بیشتری بر منابع کشور وارد خواهد شد. در این میان، رهبر انقلاب بارها درباره بحران جمعیت هشدار داده‌اند و از آن به عنوان یک تهدید جدی برای آینده کشور یاد کرده‌اند. ایشان تأکید کرده‌اند کاهش نرخ باروری و کاهش جمعیت نه‌تنها یک چالش پیش روی امروز کشور است، بلکه اگر به آن توجه نشود، در آینده ممکن است آثار جبران‌ناپذیری به همراه داشته باشد. این سخنان بیانگر آن است که بحران جمعیت یک مسأله ملی است و لازم است با اقدامی سریع و جدی، هم در سیاست‌گذاری‌های کلان و هم در سطح اجتماعی، برای مقابله با این کاهش رشد جمعیتی تلاش شود. توجه به این پیامدها و اجرای سیاست‌های کارآمد برای افزایش نرخ زاد و ولد، حمایت از خانواده‌ها و تقویت جامعه جوان یک ضرورت برای حفظ پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و امنیت آینده کشور است.
* بازاندیشی سبک زندگی؛ آیا همه چیز باید 4 نفره باشد؟
بحران جمعیتی ایران چیزی فراتر از آمارها و کمبود نیروی کار است؛ این بحران به شیوه‌ای عمیق‌تر با سبک زندگی و باورهای روزمره ما گره خورده است. یکی از نشانه‌های این وضعیت را می‌توان در استانداردهای اجتماعی و فرهنگی دید که ناخودآگاه زندگی ما را به قالب‌هایی محدود کرده است. چه کسی گفته ماشین‌ها باید جای 4 سرنشین داشته باشند؟ چه کسی گفته میزهای ناهارخوری باید مخصوص 4 نفر طراحی شوند؟
این استانداردها نه‌تنها تصویر ذهنی ما از خانواده را تحت‌تأثیر قرار داده‌اند، بلکه به شکلی خاموش، فرزندآوری بیشتر و خانواده‌های بزرگ‌تر را از مدل زندگی روزمره حذف کرده‌اند. فرهنگ مصرفی که اکنون بر زندگی غالب شده است، بر زندگی‌های کوچک با حداقل اعضا تأکید دارد و عملاً خانواده‌های گسترده‌تر یا فرزندآوری بیشتر را کم‌کم از انتخاب‌های ممکن حذف می‌کند. چرا ماشین‌ها نباید دارای صندلی‌های استاندارد برای خانواده‌های 5 یا 6 نفره باشند؟ چرا تولیدکنندگان مبلمان و میزهای غذاخوری مدل‌هایی برای خانواده‌های بیشتر از 4 نفر طراحی نمی‌کنند؟ این استانداردها که به‌ظاهر بی‌اهمیت هستند، به شکلی ضمنی، نگرش جامعه را درباره اندازه مطلوب خانواده شکل داده‌اند. اگر فرزندآوری یک مسؤولیت اجتماعی است، چرا این محصولات روزمره از خانواده‌های بزرگ‌تر حمایت نمی‌کنند؟
یکی از گام‌های نوآورانه برای مبارزه با بحران جمعیتی، بازاندیشی در طراحی کالاها و خدمات روزمره است. تولیدکنندگان داخلی می‌توانند مدل‌های جدیدی از خودروها، مبلمان و وسایل زندگی طراحی کنند که به خانواده‌های بزرگ‌تر احترام بگذارند و زندگی آنها را آسان‌تر کنند. تبلیغات و پیام‌های فرهنگی نیز می‌توانند به بازسازی این تصویر کمک کنند؛ چرا باید خانواده‌های پرجمعیت به‌ عنوان غیرمعمول دیده شوند؟ سال‌هاست که خانواده‌های کوچک، بدون آنکه آگاه باشیم، به معیار مطلوب بدل شده‌اند. در فیلم‌ها، تبلیغات و حتی طراحی شهرها، خانواده‌های 2 یا 3 نفره محور اصلی هستند، در حالی که نیاز امروز ایران فراتر از این مدل است. سبک زندگی ما نیازمند تغییر نگاه جامعه به خانواده ایده‌آل است. اگر میزهای ناهارخوری بزرگ‌تر، خودروهای 6 سرنشین، خانه‌هایی با فضای بیشتر برای کودکان و الگوهایی برای زندگی‌های جمعی در رسانه‌ها و تبلیغات جایگزین شوند، بخشی از این تغییر شروع خواهد شد. این پرسش‌های ساده اما بسیار عمیق، مردم را به بازاندیشی درباره استانداردهای حاکم بر زندگی روزمره و انتظارات اجتماعی از خانواده وا می‌دارد. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای انطباق با مدل‌های زندگی کوچک، به خانواده‌های بزرگ‌تر بازگردیم و این نگاه را در فرهنگ، طراحی محصولات و ذهنیت عمومی جامعه بازسازی کنیم. بحران جمعیتی ایران فرصتی برای تجدیدنظر در سبک زندگی است. این بحران بیش از هر چیز از تصویری محدود و بسته از خانواده و زندگی اجتماعی نشأت گرفته است؛ تصاویری که در طراحی خانه، وسایل نقلیه و حتی فیلم‌ها و تبلیغات ما مستتر هستند. اگر بتوانیم این تصور را تغییر دهیم و جامعه‌ای بسازیم که خانواده‌های بزرگ‌تر را به رسمیت بشناسد و تسهیل کند، آنگاه نه‌تنها بحران جمعیتی را مدیریت خواهیم کرد، بلکه زمینه‌ای برای پویایی بیشتر در آینده خواهیم ساخت. حمایت اقتصادی از خانواده‌ها باید فراتر از کمک‌هزینه‌های معمول باشد. ارائه مسکن اقساطی با شرایط ویژه، خدمات رایگان آموزشی و درمانی و تسهیلات مالیاتی برای خانواده‌های پرجمعیت می‌تواند امنیت اقتصادی و انگیزه فرزندآوری را افزایش دهد. در کنار این اقدامات، بازسازی تصویر خانواده در فرهنگ عمومی از طریق رسانه‌ها و برنامه‌های جذاب ضروری است. تولید محتواهایی که زندگی خانواده‌های پرجمعیت را به‌ عنوان الگوهای موفق و شاد به تصویر می‌کشند، می‌تواند نگرش جوانان را نسبت به فرزندآوری تغییر دهد. ساخت شهرک‌های دوستدار خانواده با خانه‌های انعطاف‌پذیر، امکانات ارزان‌قیمت برای نگهداری کودکان و فضاهای عمومی مناسب نیز بستری مناسب برای حمایت از خانواده‌های بزرگ ایجاد خواهد کرد. از راه‌حل‌های خلاقانه دیگر، گسترش مشاغل مبتنی بر فناوری و کار از راه دور است که امکان تعادل میان زندگی شغلی و خانوادگی را برای والدین فراهم می‌کند. همچنین ارتقای سبک زندگی مقرون ‌به ‌صرفه با طراحی محصولات و خدماتی که هزینه‌های زندگی خانوادگی را کاهش دهند، نقشی کلیدی در حل بحران دارد. از سوی دیگر، احیای شهرهای کوچک و مناطق کمترتوسعه‌یافته با ارائه فرصت‌های شغلی پایدار و ایجاد انگیزه‌های معافیت مالیاتی، می‌تواند به مهاجرت معکوس و بازگشت جوانان به این مناطق کمک کند. برای مقابله با بحران جمعیتی، این اقدامات باید به ‌صورت هماهنگ و بلندمدت اجرا شوند. تنها با تغییرات ساختاری و فرهنگی فراگیر می‌توان جامعه را از خطر کاهش جمعیت نجات داد و نقش خانواده را به‌ عنوان ستون اصلی پیشرفت و پایداری اجتماعی بازآفرینی کرد. بحران جمعیتی در ایران، بویژه در گیلان، نه‌تنها یک مشکل محلی بلکه یک تهدید ملی است که آینده کشور را به چالش می‌کشد. درک ابعاد این بحران و اتخاذ سیاست‌های مؤثر می‌تواند به حفظ جامعه پویا و پایدار کمک کند. اکنون زمانی است که دولت، جامعه علمی و مردم باید برای تغییر مسیر حرکت جمعیتی ایران تلاش کنند، چرا که این یک اولویت استراتژیک برای کشور محسوب می‌شود. اگر توجه کافی صورت نگیرد و اقدامات لازم انجام نشود، زنگ خطر جمعیتی ایران ممکن است به یک فاجعه جمعیتی تبدیل شود.

ارسال نظر
پربیننده