25/ارديبهشت/1404
|
18:36
۱۲:۰۹
۱۴۰۴/۰۲/۲۵

فقیهی در لباس جمهور

در میان انبوه گزارش‌هایی که درباره کارنامه اجرایی آیت‌الله رئیسی منتشر شده، کمتر به لایه‌ای ژرف‌تر از وجود او توجه شده است؛ همان لایه‌ای که در سحرگاهان قم و مشهد، در حلقه‌های درس خارج فقه شکل گرفت.

فقیهی در لباس جمهور

حسین کاظم‌زاده؛ در هیاهوی سیاست، نام‌ها معمولاً با قدرت و مناصب گره می‌خورند؛ اما برخی نام‌ها، ورای سیاست، با علم، اخلاق، و معنا پیوندی ژرف دارند. آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی از جمله چهره‌هایی بود که در میانه مسئولیت‌های کلان حکومتی، ریشه‌هایش را در خاک سترگ حوزه رها نکرد. او تنها رئیس‌جمهوری نبود که از حوزه علمیه برخاسته باشد، اما بی‌تردید از معدود کسانی بود که حتی در عالی‌ترین سطح اجرایی کشور، درس و تدریس فقه را ترک نکرد.

در میان انبوه گزارش‌هایی که درباره کارنامه اجرایی آیت‌الله رئیسی منتشر شده، کمتر به لایه‌ای ژرف‌تر از وجود او توجه شده است؛ همان لایه‌ای که در سحرگاهان قم و مشهد، در حلقه‌های درس خارج فقه شکل گرفت و در میان مباحث دقیق اصول و قواعد فقهی، جان گرفت. برای او، علم دینی صرفاً ابزاری برای ورود به قدرت نبود؛ بلکه گوهر ارزشمندی بود که حتی در پیچیده‌ترین معادلات سیاسی، آن را بر سینه نگه می‌داشت.

دوستان ایشان از این شهید بزرگوار نقل می کنند که «من درس بحثم از ابتدا تا الان هیچ وقت -به جز یک مقطع کوتاهی که درگیری مستقیم با جریان منافقین داشتم- قطع نشد. در آن مقطع به جهت اضطرار و اقتضای شرایط از درس و بحث فاصله گرفتم؛ اما قبل و بعد آن، درس من هیچ وقت تعطیل نشد»

رئیسی، از همان سال‌های جوانی در مشهد، در کنار تحصیلات کلاسیک و قضاوت، مسیری را در پیش گرفت که او را نه‌فقط به دستگاه قضایی، که به کرسی تدریس فقه رساند. آن‌گاه که در کلاس‌های فلسفه شهید مطهری می‌نشست یا در حلقه‌های درسی آیت‌الله بهشتی (عضو فعلی مجلس خبرگان) تأمل می‌کرد، بنای فکری‌اش را بر مبنای اجتهاد متعهد بنا نهاد؛ اجتهادی که باید هم‌زمان عمیق، کاربردی و پاسخ‌گو باشد.

او هرگز به علم به مثابه یک امر انتزاعی و محفوظ در کتابخانه‌ها نگاه نکرد. شاید به همین دلیل بود که از دل مباحث دشوار فقه وقف و مسائل مستحدثه، به عرصه اجرایی آستان قدس آمد؛ همان‌جا که علمش را به میدان عمل برد و تلاش کرد سنت دیرینه وقف را به زبان امروز بازخوانی کند. حلقه‌های پرشور درس خارج فقه در مشهد، نشان می‌داد که رئیسی توانسته میان نقش "خادم الرضا" و "مدرّس فقه" توازن برقرار کند؛ توازنی که کم‌نظیر بود. کتاب وقف ایشان را که آستان قدس چاپ کرده علامت خوبی برای عمق علمی و فقهی ایشان است.

دوره‌ای که معاون اول قوه قضائیه بود و سازمان بازرسی کل کشور، صبح‌های زود، در مدرسه امام حسین علیه السلام شهرری، تحت اشراف آیت الله حسینی مازندرانی، به صورت مداوم درس خارج قضا می‌گفتند که الان حدود 1500 صفحه از آن بحث‌ها پیاده شده است. همچنین ایشان در مدرسه مروی و مدرسه مجد، سطوح عالی تدریس داشتند. یعنی چه در سطح و چه در خارج، در سال‌های مسئولیت تدریس ایشان قطع نشد.

از نکات کمتر دیده‌شده در زندگی علمی او، رابطه شاگردی‌اش با مقام معظم رهبری است. یعنی در کنار تدریس و پژوهش، تحصیل و شاگردی اساتید بالاتر از خود را هم فراموش نمی کرد.  از همان سال 1368، زمانی‌که رهبر انقلاب برای نخستین‌بار درس خارج فقه را آغاز کردند، آیت‌الله رئیسی جزو شاگردان ثابت آن حلقه بود. این رابطه علمی، چیزی فراتر از پیوند اداری یا سیاسی بود؛ پیوندی بود فکری، ریشه‌دار، و نشان‌دهنده آنکه نگاه فقهی رئیسی، چگونه با اندیشه‌های کلان نظام پیوند خورده بود.

علاوه بر این و در همان سالها محضر آیت الله موسوی خلخالی را هم درک کرده بودند و کتاب الاجاره را خدمت این شاگرد مبرز آیت الله خویی تلمذ کرده بودند. و استاد با وجود اینکه از فقهای نجف و به سخت گیری در اجازه اجتهاد شهره بودند، اما در مورد شهید رییسی بارها فرموده بودند که « ایشان اجازه اجتهاد دارد» [1]

درس خارج اصول آیت الله هاشمی شاهرودی را هم قریب به 10 سال، یعنی در اوج فعالیت‌های هر دو بزرگوار حاضر می‌شدند. حساب کنید که ایشان یک دور درس خارج اصول را در محضر ایشان نشسته بودند. یک دوره اصول آن هم آن خارج اصول فنی مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی!

شاید مهم‌ترین میراث علمی او، نه صرفاً در کتاب‌ها و تقریرات، که در شیوه نگاه او به علم دینی بود: نگاهی مأمور به پاسخ‌گویی، آگاه به زمانه، و متعهد به نیاز جامعه. او نه تنها باور داشت که "فقه" می‌تواند در دل جامعه جاری باشد، بلکه خود مصداقی از این باور بود. درس می‌داد، می‌نوشت، و در میدان‌های پیچیده مدیریت، هم‌چنان به تکیه بر علم دینی اعتماد داشت.

در مسائل روز اصرار داشت که همچنان فقاهت شیعی امتداد پیدا کند و مثلا نقل شده که «فقه رمزارزها مقید بودند که آرا را ببینند. هم در سطح فتوا و هم در سطح استدلال نگاه می‌کردند و نظر داشتند. یا در مسئله حیله‌های شرعی، در خصوص ربا نکاتی را می‌فرمودند.»[2]

در روزگار ما، که فاصله علم و عمل گاه به دره‌ای عمیق بدل می‌شود، آیت‌الله رئیسی نماد آن تلاش‌ صبورانه‌ای بود که می‌کوشد این فاصله را پر کند. او به ما نشان داد که می‌توان هم فقیه بود و هم مدیر، هم معلم بود و هم مجری، و در همه حال، شاگرد باقی ماند؛ شاگرد علم، اخلاق، و مردم.

او هیچ‌گاه "فقیه پشت میز" نبود؛ بلکه "فقیه میدان" بود. چه در قضاوت، چه در ریاست‌جمهوری، و چه در تربیت شاگرد، همواره علم را با مسئولیت اجتماعی پیوند زد.

پایان پیام /


 
 
ارسال نظر