11/خرداد/1404
|
06:31
۲۳:۰۳
۱۴۰۴/۰۳/۰۹
اعتراضات بی‌پایان سرمربی ملوان به قضاوت بنیادی‌فر

مازیار زارع: تا آخر عمر محرومش کنید

در شب تلخ اراک برای انزلی‌چی‌ها، جایی‌که جام حذفی برای استقلال بالا رفت، صدای اعتراض از لب خط بیرون رفت و به صورت رسمی وارد آرشیو تاریخ شد؛ نه به‌خاطر نتیجه، بلکه برای واژه‌هایی که سرمربی ملوان، با گلوی پُر از خشم و حنجره‌ای زخمی تحویل رسانه‌ها داد.
مازیار زارع، مردی که تیمش را تا فینال بالا آورده بود، با همان صراحت همیشگی گفت: «من تیمم را قهرمان می‌دانم. فقط عوامل فوتبالی نخواستند ما ببریم. ۶ کارشناس داوری گفتند سهرابیان باید اخراج می‌شد؛ نه یکی دو تا!»
سرمربی جوان انزلی‌چی‌ها از همان ابتدا کدهای معنادار داد: «اگر استقلال ۱۰ نفره می‌شد، شاید روند بازی عوض می‌شد ولی انگار قرار نبود چنین چیزی بشود. بازی دست داور بود، نه ما».
او در توصیف سیستم VAR هم چیزی نگذاشت باقی بماند: «سیستم خنده‌داری آوردیم. شاید قطع بود، شاید هم همه‌شان خودشان را زدند به ندیدن. آن صحنه را نه داور وسط دید، نه کمک‌ها، نه داور ویدئویی. انگار همه کور بودند».
در جمله‌ای که بیشتر به یک هشدار شبیه بود تا اعتراض ورزشی، زارع گفت: «با روان یک استان بازی شد. چون آن‌ طرف استقلال تهران است، باید قهرمان می‌شد. برای بازی‌های آسیایی، برای نظم سیستم!»
اما تیر خلاص را آنجا زد که گفت: «بنیادی‌فر باید تا آخر عمر محروم شود. اگر به بازیکن کارت می‌دهند برای یک اعتراض، داور هم باید بابت چنین اشتباهی برای همیشه کنار برود. من باید محروم شوم؟ من که حقم خورده شده؟!»
در میانه‌ طغیان واژه‌ها، مازیار از دل زمین هم حرف زد: «گل استقلال روی صحنه‌ای به ثمر رسید که افسرده روی زمین افتاده بود. اگر ضربه مغزی می‌شد چه؟ داور باز هم بازی را ادامه می‌داد؟ این فوتبال نیست، بی‌رحمی است».
او حتی به صحبت‌های روزبه چشمی هم ارجاع داد و کنایه زد: «بازیکن استقلال می‌گوید چرا بنیادی‌فر داور داربی نیست؟ خب! معلوم است من هم شک می‌کنم چرا حالا او شده داور فینال ما!»
و در پایان، خسته، خشمگین و ناامید گفت: «رئیس فدراسیون برای یک آفساید از استقلال عذرخواهی کرد، حالا نوبت ما است. به ما هم بگویند متاسفیم. فقط اجازه بدهید بروم، قبل از اینکه حرفی بزنم که محرومم کنند».
فینال جام حذفی قهرمان داشت ولی بازنده‌اش کسی بود که احساس کرد فوتبالش دیده نشد. مازیار زارع بازی را باخت ولی فریادش، مثل طعم زخم، هنوز در گوش‌ها مانده.

ارسال نظر
پربیننده