11/تير/1404
|
04:53
۲۲:۱۵
۱۴۰۴/۰۴/۱۰
واکنش شاعران ایرانی به جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی

غزل به مثابه موشک

میلاد جلیل‌زاده: ادبیــات مقاومت پیشـینه‌ای صدها ساله دارد و در پیچ و تاب‌های متعدد تاریخ، رنگ زمان‌ها و زمین‌های مختلف و رویدادهای گوناگون را به خود گرفته و تکوین آن به مرور تکمیل شده است. این ادبیات را به طور عمومی می‌شود در 2 دسته کلی تقسیم کرد؛ ادبیات انقلابی و ادبیات جنگ؛ چه اینکه مقاومت می‌تواند در یکی از این 2 وضعیت رخ بنماید. آنچه به آن ادبیات مقاومت می‌گویند، در حقیقت اشاره‌ای کلی‌تر است به هنر مقاومت در شاخه‌های مختلف مثل موسیقی، سینما، نقاشی، تئاتر و... اما اینکه واژه ادبیات درباره‌اش به کار می‌رود، لااقل درباره جایی مثل ایران چندان تصادفی و بیراه نیست. چنانکه در جنگ تحمیلی اخیر دیده شد، نخستین هنری که توانست به موضوع جنگ واکنش درخور و مناسبی نشان بدهد شعر بود و نهایتاً وقتی بعد از چند روز موزیک تاثیرگذار محسن چاوشی به نام «علاج» منتشر شد، باز هم می‌شد دید که نه نوع خواندن چاوشی ترقی خاصی کرده بود و نه ملودی و تنظیم کار چیزی جلوتر از کارهای قبلی همین خواننده و آهنگساز داشت، بلکه آنچه این اثر را به‌روز و متناسب با احوال حال حاضر جامعه ما می‌کرد، در حقیقت شعر کاظم بهمنی بود. در جنگ تحمیلی اول که ۸ سال به طول انجامید، حدود یک سال پس از تجاوز رژیم بعث، نخستین فیلم جنگی ایران ساخته شد؛ فیلمی اکشن که تقلیدی دست‌چندم از مدل‌های خارجی بود و نخستین فیلم دفاع‌ مقدس سینمای ایران در سال ۶۴ جلوی دوربین رفت. یعنی حدود ۵ سال بعد از شروع جنگ (پرواز در شب از رسول ملاقلی‌پور). این بار اما به نظر می‌رسد ما اینقدر فرصت نداشته باشیم تا برای خلق نخستین الگوهای بومی متناسب با این جنگ در عالم هنر صبر کنیم. در حقیقت همان الگوی دفاع‌ مقدس ۸ ساله هم چیزی است که به عنوان پس‌زمینه ذهنی و پیشینه الگوساز، می‌تواند ما را اندکی جلوتر بیندازد. آنچه رسیدن جامعه فرهنگی یک کشور به ساحت ادبیات مقاومت، چنانکه متناسب با احوال روزآمد یک جنگ باشد را تسهیل می‌کند، صرفاً مسائل تکنیکی نیست. اگر ساخته شدن نخستین فیلم دفاع‌ مقدس در سینمای ایران ۵ سال طول کشید، به دلیل ضعف‌های تکنیکی در سینمای ایران نبود، بلکه یک ایده باید متشکل می‌شد و فرم مشخص خود را پیدا می‌کرد. اتفاقاً اینجاست که شعر می‌تواند اهمیت تعیین‌کننده خود را نشان بدهد، چون ایده‌ها در شعر می‌توانند به‌سرعت متشکل شوند و فرم هنری پیدا کنند. در نخستین روزهای تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، نخستین شعرهایی که در واکنش به چنین رویدادی سروده شد بیشتر مایه‌های رمانتیک عشق به وطن داشت، طوری که اگر خیلی از آنها را با ماشین زمان به یک سال یا ۱۰ سال پیش هم می‌بردیم، هیچ چیزشان با شرایط آن روزگار ناهمخوان نبود. حتی بعضی شعرا در همان روزهای اول بعضی آثار قدیمی‌تر خودشان را مجدداً جلوی دوربین قرائت کردند که این یعنی هنوز بارقه‌های اصلی برای ادبیات مقاومت ندرخشیده و چیزهایی که به طور دقیق منطبق با شرایط فعلی باشد، پدید نیامده بود. نخستین شعرها وطنی بود و این البته خودش نوعی اعلام موضع بود. اعلام اینکه ما در چنین هنگامه‌ای بدون هیچ لکنتی و با وجود بسیاری از دلخوری‌های سابق‌مان از همدیگر، همه چیز را کنار می‌گذاریم و پشت هم برای وطن می‌ایستیم. اندکی بعد فضا کمی از آن حالت خنثی بیرون آمد و اشاره به خود دشمن هم وارد ابیات و مصرع‌ها شد. این مرحله مهمی بود چون به نوعی پذیرفتن موقعیت جنگی به حساب می‌آمد و حب وطن را از وضعیت لازمان و رمانتیک بیرون می‌آورد. مردم به صحنه آمدند و هم دنیا را نسبت به حمایت تمام قدشان از میهن‌شان غافلگیر کردند هم حتی خودشان را. اینجا دیگر فقط عده قلیلی از وطن‌فروشان از دایره بیرون مانده بودند و اعلام موضع درباره میهن، مثل روزهای اول نبرد ضروری به نظر نمی‌رسید. برای همین باید یک قدم پیش‌تر می‌رفتیم و صریح‌تر به وجود دشمن اشاره می‌کردیم. باز هم چند روزی گذشت و هم واژه‌ها و تعبیرها مصداقی‌تر شدند و هم لحن اشعار قوام بیشتری پیدا کرد و به لحن مقاومت نزدیک‌تر شد. می‌توان گفت تا قبل از اعلام آتش‌بس بین ایران و طرف‌های متجاوز، لحن ادبیات مقاومت در این دوره بویژه تا حدودی تـکامل یافته بود اما هنوز تا مرحله نهایی فاصله داشت. جنگ تمام نشد اما تبادل آتش موقتا متوقف شد و این وضعیت هم فرصتی به ذهن خیلی از شاعران داد تا آنچه رخ داده را با دقت بهتری مرور کنند و فکرشان نسبت به وضعیت مسلط شود. بنابراین ادبیات مقاومت در چند روزی که از آتش‌بس گذشت هم به راه خود ادامه داد و خودش را برای روزهای سرنوشت‌ساز بعدی آماده می‌کند. ادبیات مقاومت باید واجد یک‌سری خصوصیاتی باشد که اگر به اشعار و سرودهای معروف زمان جنگ ۸ ساله نگاه کنیم، سوای از کیفیت فنی آنها چنین خصوصیاتی را درون‌شان می‌بینیم. 
در این ادبیات باید از فعل امر استفاده شود (مثل ‌ای لشکر صاحب زمان آماده باش) یا باید خبر از اتفاقی بزرگ که در راه است داده شود (کربلا کربلا ما داریم می‌آییم) یا اینکه یک تمنای بزرگ مطرح شود (کی رسد این پیام از قرارگاه کربلا؟ کی حرم حسین شود ز دست بعثیون رها؟) 
اگر ادبیات مقاومت ایران را در ۱۲ روز نبرد و ایام پس از آن بررسی کنیم، خواهیم دید که پس از مرحله رمانتیک و احساسی ابتدایی که اعلام عشق به وطن و بعد از آن موضع‌گیری در دوگانه وطن‌دوستی و وطن‌فروشی بود، کم‌کم نام دشمن هم به میان آمد و وجود جنگ بیشتر پذیرفته شد. از آن پس دیگر می‌شد به کار رفتن فعل امر را در بعضی سروده‌ها و سرودها دید که شعر کاظم بهمنی با صدای محسن چاوشی یکی از نمونه‌های مشهور آن است. در این اشعار هم گاهی وعده فتح نهایی داده می‌شود یا آرزوی محو دشمنان و باقی ماندن ایران مطرح شده اما این دو جنبه اخیر هنوز کمرنگ‌تر هستند. به عبارتی، این ادبیات وقتی در این مقطع زمانی کامل خواهد شد که بتواند هم از نظر عقلی و هم احساسی چشم‌انداز و تمنایی برای مردم نسبت به این جنگ بسازد. از یک‌سو چشم‌انداز عقلانی فتح، یعنی باورپذیر کردن پیروزی که همان خبر و وعده بزرگ است و از سوی دیگر آرزوی بزرگ که جنبه احساس‌برانگیزی دارد. در ادامه و بررسی تعدادی از اشعاری که طی این مدت با موضوع جنگ ایران و صهیونیسم و مقاومت مردم ایران سروده شده‌اند به شکل تحلیلی اشاره شده است. در همان روز ۲۳ خردادماه سال 1404 بلافاصله پس از حمله رژیم صهیونیستی به ایران، تعدادی از شاعران ابیاتی را در واکنش به این موضوع سرودند. بسیاری از این شعرها درباره عشق به وطن یا استواری و شکوه آن بودند اما در بعضی موارد دیگر می‌شد اشاره‌هایی دید که مشخصا به اتفاقات جاری مرتبط بودند. مثلاً محمد کاظم بهمنی یک دوبیتی سرود که در بیت اول آن به نظم نوین جهانی و فریبی که مدعیان آن به ایران زده‌اند اشاره می‌کرد؛ اشاره‌ای بسیار تلویحی  لایه‌بندی شده که ممکن است هر کسی آن را دریافت نکند: «مشت جهان و اهل جهان بازِ باز شد، دیگر کسی نمانده که ترفندمان زند». عاطفه خرمی در یک مثنوی کوتاه به دردی که ملت ایران بابت این تجاوز متحمل شد اشاره کرد و نوشت: «فصل صبر ما سر آمد، زخم سختی خورده‌ایم» و در مصرع بعد ‌طلب انتقام کرد و نوشت: «تیغ بردار ‌ای برادر، ما برادر مرده‌ایم». محتوای باقی مثنوی هم به نوعی بازتکرار همین مضمون است. محمدمهدی عبداللهی هم یک دوبیتی سرود که انگار در آن این تجاوز دشمن فرصتی برای محو آن به شمار می‌رفت و جنبه انتقامی آن پررنگ بود:
«این خون که سرآغاز قیام است امروز
یاریگر فصل انتقام است امروز
با نغمه یا علی بگو بر صهیون
کار همه‌ کفر تمام است امروز» 
یکی از اشعار معروف دیگر در این دوران متعلق بود به رضا شیبانی که در غزلی کوتاه اما پرسوز و گداز، از مصیبتی که بر مردم رفته بود، می‌گفت: «این زلف به خون تر شده، زلف وطن ماست/ این پیکر صدپاره، تن ماست، تن ماست» و نهایتاً در 3 بیت آخر سعی می‌کرد روحیه را نبازد و به جنگیدن و ایستادگی تشویق کند: «با این همه هرگز نهراسیم ز دشمن، تا دست علی پنجه مرهب‌فکن ماست». میلاد عرفانپور هم یک دوبیتی سرود از این قرار: 
«صبح از دل این غبار برمی‌خیزد
از معرکه بانگ یار برمی‌خیزد
این خون غدیر است به جوش آمده باز
پیداست که ذوالفقار برمی‌خیزد»
در این دوبیتی چیز خاصی جز اشاره به شروع این جنگ در آستانه عید غدیر و ارتباط دادن آن با وعده ظهور منجی وجود نداشت. این البته مساله کم‌اهمیتی نیست اما در ابتدایی‌ترین برخوردها با چنین اتفاق بزرگی به ذهن می‌رسد.
فاطمه نانی‌زاد نیز شعری در وصف سرداران شهیدی که رژیم صهیونیستی ترورشان کرده بود سرود و نوشت:
«بر بال نسیم می‌رود دست به دست
در متن خبر، باز گل لاله نشست
این عید غدیر، عید قربانش شد
سردار به یاران شهیدش پیوست»
در کنار اینها انبوهی از اشعاری را می‌شد دید که مایه‌های وطنی داشتند. حتی بسیاری از رسانه‌های رسمی یا مجازی که ارتباطی با موضوع شعر و شاعری داشتند، ابیات یا غزل‌هایی را منتشر می‌کردند که متعلق به چند سال اخیر بود و در وصف عشق به میهن و علاقه به جانفشانی برای آن. در آن ایام اخبار به طور لحظه‌ای می‌آمد و یک چشم مردم به تلفن‌های همراه‌شان دوخته شده بود تا ریز به ریز موارد را دنبال کنند و یک چشم دیگرشان به صفحه تلویزیون بود تا ببینند که منابع رسمی چه می‌گویند. این فضای پرالتهاب تا حدود زیادی تمرکز را از همه افراد، منجمله شاعران می‌گرفت و تولیدات کمتری از آنچه لازم و ضروری بود انجام شد اما اتفاقاً در همین میان می‌شد یک دوبیتی را از شهاب مهری سراغ گرفت که واکنشی به مسأله اخبار و اتفاقاتی که برای شبکه خبر افتاد بود. پس از حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشه‌ای صداوسیما و حماسه‌سازی مجری تلویزیون خانم سحر امامی، شهاب مهری سرود:
«از صحبت روشن «سحر» خواهد گفت
از مجری و قاب شعله‌ور خواهد گفت
دیروز تو اخبار جهان را گفتی
امروز جهان از تو خبر خواهد گفت»
باز هم چند روز دیگر که از این جنگ گذشت، اشعار دیگری سروده شد و مفاهیم دیگری منطبق با شرایط روز جامع به رشته نظم درآمدند. معصومه جراح‌زاده غزلی سرود که یک رجزخوانی حماسی در وصف موشک‌های ایرانی بود و در آن اشاره‌ای مستقیم به نام موشک سجیل هم وجود داشت. از آنجا که این غزل یک رجزخوانی تام و تمام بود، خطاب به دشمن سروده می‌شد:
«برخیز و مرگباریِ سجیل را ببین
بر بامِ شهر طیرا ابابیل را ببین»
در همان ایام بهجت فروغی‌مقدم هم شعر دیگری سرود که این‌بار خطاب به مردم داخل کشور بود و از زاویه دیگری درباره این ماجراها می‌گفت. شعر خانم فروغی‌مقدم مردم را به آرامش دعوت می‌کرد و می‌گفت:
«آرام بمانید که این کارِ کمی نیست! 
تا قلّه این دامنه بیش از قدمی نیست»
در ادامه این غزل، بیتی آمده بود که می‌گفت ما در کشتی نوحیم و از صد بارش سیل و موج‌های گوناگون نباید هراس داشته باشیم. شاعر در ادامه بدون اینکه نامی از رهبر انقلاب ببرد، اشاره‌ای به حضور این شخصیت در شرایط حال حاضر می‌کند و می‌سراید:
«صد شکر که از تازش توفان حوادث 
بر چهره معشوق نشان المی نیست»
راضیه مظفری هم غزلی نو سرود که در آن توصیه می‌کرد در این شرایط برای آرامش‌مان قرآن بخوانیم، نسبت به هم رحم و مروت داشته باشیم و با هم مهربان‌تر باشیم:
«محبوب من! از شهر بوی جنگ می‌آید
این روزها با بغض‌هایم مهربان‌تر باش»
یک غزل از مبین اردستانی هم در این ایام منتشر شد که خطاب به موشک‌ها بود و بیشتر به درد دانستن احوال بسیاری از مردم ایران در آن ایام می‌خورد:
«هم از غیرت، هم از انگیزه لبریزید موشک‌ها!
به نام نامی حیدر به پا خیزید موشک‌ها!
طلسم کهنه افسون صهیون را به اعجازی
دمادم بشکنید، از حق نپرهیزید موشک‌ها!»
در این ایام شعری هم سروده شد که واکنشی به مسائل سیاسی روز بود. فائزه زرافشان در غزلی به ادعاهای طلبکارانه رئیس‌جمهور آمریکا و بعضی کشورهای غربی دیگر پاسخ داد که می‌خواستند ایران را پای میز مذاکره بکشند و همان چیزی را که اسرائیل عنوان کرده بود هدف اصلی‌اش از این حمله است با امضای رسمی خود ما از ما بخواهند. او ابتدا در بیت اول به این اشاره کرد که ما از آنچه بر سرمان آمده است به این سادگی‌ها نمی‌گذریم؛
«دل‌های ما هنوز پر از داغ بی‌حد است
ایران من، ادامه بده، راه مقصد است»
و سپس در واکنش به آن درخواست‌های سیاسی مطرح شده، سرود:
«مرگا به ما که خام امان‌نامه‌ها شویم
با قاتلان خود چه کسی راه آمده‌ست؟»
فائزه امجدیان هم قریب به همین مضمون را سرود: 
«دریا نسب ماست! بگویید به مرداب
او مرده و ما تا ابدالدهر روانیم!
ما وعده‌ حقّیم، نخواهید نجنگیم!
ما راهی قدسیم، نخواهید بمانیم!»
معصومه مرادی هم شعر صمیمانه‌ای درباره امدادگران شهری جنگ سرود؛ هرچند عبارت دل شاد در آن مقداری نسنجیده به کار رفته بود و متناسب با صحنه‌هایی که مخاطب از دیدن کار چنین افرادی تصور می‌کند نیست:
«ماشین باباجان
بیل مکانیکی است
بابای پر کارم
ترسو و تنبل نیست
کارش کمی سخت است
اما دلش شاد است
او قهرمانی در
نیروی امداد است
نام خدا دائم
روی لبش جاری‌ست
وقتی که سرگرم
آوار برداری‌ست
بابای خوب من
پیروز میدان است
او با همین کارش
سرباز ایران است»
اعظم سعادتمند شعری برای شهدا سرود که در آن سوگواری را به بعد از جنگ و فرا رسیدن روز پیروزی موکول می‌کرد:
«برایت گریه خواهم کرد اما صبح بعد از جنگ
پس از این لحظه‌های بی‌امان زخمی خون‌رنگ
تو را بعد از عبور دود و آتش، اشک می‌ریزم
پس از پیروزی نور حقیقت بر شب نیرنگ»
فاطمه موسی شعری سرود که توصیف جالبی از اوضاع اجتماعی جنگ داشت:
«و جنگ آمد و شهر را زیر و رو کرد
و هر فرد را با خودش روبه‌رو کرد
یکی گوش خود را به دشمن سپرد و
از اوهام ترسید و با ترس خو کرد
یکی هی خرید و خرید و خرید و
در انبار خودخواهی خود فرو کرد
یکی نرخ ارز و طلا و بلا را
در آوار اخبار هی جست‌وجو کرد
یکی خنده شد بچه‌ها را بغل کرد
و شب صبر شد با خدا گفت‌وگو کرد
یکی پاره‌های دل دیگران را
طبیبانه با صوت قرآن رفو کرد
یکی پنجه در پنجه، شب را عقب زد
شفق شد و با خون پاکش وضو کرد»
وقتی فضا رفته‌رفته محرمی شد، شعرها هم رنگ و بوی حسینی گرفتند و با اوضاع این جنگ که البته به مرحله آتش‌بس رسیده بود هماهنگ شدند. زهرا سپه‌کار در همین احوال سرود: 
«این محرم کربلا آمد به استقبال‌مان
پس محال است آنکه از خون شهیدان بگذریم
پای روضه قد کشیدیم، این مرام موج‌هاست
پس کجا کوتاه می‌آییم، دریاباوریم»
غیر از اینها هم اشعار متعددی پس از تجاوز رژیم به ایران سروده شد که در آنها نام بعضی شهدا، مثلاً کودکان بی‌گناهی که به شهادت رسیده بودند وجود داشت یا واکنشی بودند به پیشنهادهای طلبکارانه و سلطه‌جویانه برای مذاکره و موارد زیادی از آنها هم تلاش‌های شاعرانه برای خلق تعابیر خلاقانه درباره موشک‌ها بودند. پرتکرارترین آرایه ادبی در این باره تشبیه موشک‌های ایرانی به تیری بود که آرش از کمان رها کرد تا مرز ایران را مشخص کند.

ارسال نظر
پربیننده