مهدی مرسلی: شامگاه ۲۷ مرداد، برای هواداران پرسپولیس به جای شادی آغاز فصل، با حسرت و تردید به پایان رسید. تیمی که قرار بود با حضور وحید هاشمیان جان تازهای بگیرد، در نخستین میدان رسمیاش مقابل فجرسپاسی نه تنها 3 امتیاز را از دست داد، بلکه در تمام طول بازی تصویری ناپخته و سردرگم از خود به نمایش گذاشت. نتیجه مساوی یک – یک شاید روی کاغذ فاجعه به نظر نرسد اما سبک بازی و نشانههای آشفتگی، هواداران را به فکر فرو برد که آیا هاشمیان، انتخاب درستی بوده است یا نه.
* سرمربی تازه، مسیر پرخطر
پرسپولیس درست در زمانی به وحید هاشمیان پناه برد که پروژه همکاری با اسماعیل کارتال به بنبست خورد. فسخ یکطرفه قرارداد توسط کارتال به بهانه شرایط خاص کشور، مدیریت باشگاه را ناچار کرد سراغ گزینهای ایرانی برود. انتخاب هاشمیان بیشتر شبیه تصمیمی اضطراری بود تا یک پروژه از پیشطراحیشده. مردی که سالها در فوتبال آلمان و ایران تجربه اندوخته، حالا باید بزرگترین چالش مربیگریاش را پشت سر بگذارد. او از همان ابتدا وعده داد تیمی هجومی و منسجم خواهد ساخت اما بازیهای تدارکاتی و حالا نخستین دیدار رسمی، خلاف این وعده را فریاد میزند.
* ناکامی در ارائه سبک مشخص
وقتی صحبت از پرسپولیس به میان میآید، انتظارات بالاست اما در این دیدار هیچ خبری از تیم هجومی وعدهدادهشده نبود. حملات پراکنده و اغلب بیثمر، ارسالهای شتابزده و ناهماهنگ، موقعیتهای معدودی که روی دروازه حریف خلق شد و یک خط دفاع لرزان که روی تنها گل خورده تیم آشکار شد. گل علی علیپور در لحظات پایانی تنها مُسکن موقت بود تا شکست خانگی به تساوی بدل شود اما کسی را متقاعد نکرد که اوضاع تحت کنترل است.
* سردرگمی روی نیمکت
آنچه بیش از همه در جریان مسابقه به چشم آمد، کلافگی و آشفتگی هاشمیان بود. او بارها و بارها دست به تغییر پست بازیکنان زد، سیستم پایه تیم را عوض کرد و حتی بازیکنانی را در موقعیتهایی به میدان فرستاد که تخصصشان نبود. این حجم تغییر و نوسان، بیش از آنکه تاکتیک باشد، نشانهای از دستپاچگی بود. شاید بخشی از این سردرگمی به دلیل غیبت چند بازیکن کلیدی – چه به خاطر مصدومیت و چه به دلیل صادر نشدن کارت بازی – توجیهپذیر باشد اما هواداران انتظار دارند مربیشان حتی در سختترین شرایط، نظم و انسجام را به نمایش بگذارد.
* فقدان برنامه روشن در حمله
مهمترین ضعف پرسپولیس در این بازی، ناتوانی در طراحی حملات هدفمند بود. تیمی که زمانی به پاسکاریهای سریع و نفوذهای برقآسا شهره بود، حالا بیشتر شبیه تیمی بود که توپ را بیهدف به سمت دروازه حریف میفرستد. مهاجمان در انزوا قرار گرفتند، هافبکها سردرگم بودند و حتی مدافعان کناری که باید در سیستم هاشمیان نقش کلیدی ایفا میکردند، نتوانستند بار هجومی تیم را به دوش بکشند. این همه به یک حقیقت تلخ اشاره دارد: پرسپولیس هنوز از ایدههای فنی سرمربی جدیدش هیچ بهرهای نبرده است.
* مشکلات دفاعی؛ زنگ خطر جدی
در کنار بینظمی در حمله، خط دفاع پرسپولیس هم پر از اشتباه بود. روی گل خورده، بازیکنان در جاگیری و پوشش ضعف آشکاری داشتند و همین اشتباه کافی بود تا حریف جسورانهتر بازی کند. اگر فجر شهید سپاسی تیمی پرقدرتتر بود، شاید نتیجه به مراتب بدتر از تساوی میشد. این ضعف در سازمان دفاعی مسالهای نیست که بتوان آن را به غیبت یک یا 2 بازیکن ربط داد، بلکه نشان میدهد ساختار تیمی هنوز شکل نگرفته و فاصله زیادی تا رسیدن به یک تیم منظم وجود دارد.
* زمان، دوست یا دشمن؟
هاشمیان بارها تاکید کرده برای پیادهسازی تفکراتش نیاز به زمان دارد. این حرف درست است، هیچ تیمی یکشبه ساخته نمیشود اما مشکل این است که در فوتبال ایران، صبر و حوصله کالایی کمیاب است. پرسپولیس تیمی نیست که فرصت چند ماهه به مربی بدهد تا آرامآرام به هماهنگی برسد. هواداران و رسانهها هر هفته عملکرد تیم را زیر ذرهبین میبرند و مدیریت باشگاه هم نمیتواند نسبت به نتایج بیتفاوت باشد. بنابراین، زمان برای هاشمیان هم میتواند فرصت باشد و هم تهدید؛ اگر سریعتر تغییرات ملموس ایجاد نکند، همین زمان به دشمن اصلی او بدل خواهد شد.
* فشار هواداران و رسانهها
پرسپولیس تنها یک باشگاه فوتبال نیست، یک پدیده اجتماعی است. میلیونها هوادار پرشور دارد که با کوچکترین لغزش تیم، فضای مجازی و رسانهها را پر میکنند. تساوی خانگی برابر تیمی تازهوارد، در نگاه این هواداران یک عقبگرد بزرگ بود. فریادهای اعتراض آنها در پایان بازی و واکنشهای تند در شبکههای اجتماعی، نشان داد هاشمیان از همین ابتدا زیر فشار سنگینی قرار گرفته. این فشار اگر درست مدیریت نشود، بهراحتی میتواند جو تیم را متشنج کرده و فضای رختکن را به بحران بکشاند.
* فرصت بازسازی یا آغاز سقوط؟
دیدار نخست را شاید بتوان به حساب بدشانسی یا شرایط خاص تیم گذاشت اما ادامه مسیر جایی برای توجیه باقی نمیگذارد. هاشمیان حالا باید با شجاعت تصمیم بگیرد: یا خیلی زود نظم و هویت تازهای برای تیمش بسازد یا دچار همان سرنوشتی شود که بسیاری از مربیان پیش از او در پرسپولیس تجربه کردهاند؛ پایان تلخ. تنها امتیاز مثبت فعلی برای او، حضور بازیکنان باتجربهای است که اگر درست مدیریت شوند، میتوانند تیم را از این سردرگمی خارج کنند.
* راه دشوار مرد آهنین
نخستین حضور وحید هاشمیان روی نیمکت پرسپولیس با تساوی و نمایش ناامیدکننده همراه شد. او باید بداند در این باشگاه، فرصت آزمون و خطا محدود است و هر لغزش میتواند به بحرانی بزرگ تبدیل شود. تیمی که هوادارانش عادت به قهرمانی دارند، تحمل بازیهای بینظم و نتایج نصفه و نیمه را ندارد. حالا همه نگاهها به بازیهای بعد دوخته شده تا مشخص شود آیا مرد آهنین میتواند از این آزمون سخت عبور کند یا خیر. آینده پرسپولیس و شاید آینده مربیگری هاشمیان، به سرعت واکنش او در هفتههای پیش رو گره خورده.
همان هفته اول آغاز شد
بحران زودهنگام
پرسپولیس در نخستین قدم لیگ بیستوپنجم نتوانست هوادارانش را امیدوار کند. مسابقهای که همه انتظار داشتند با یک برد شیرین خانگی برگزار شود، در نهایت به تساوی ختم شد و تازه پرسپولیس از شکست گریخت. تک گل علی علیپور در واپسین لحظات تنها دستاورد سرخها بود؛ گلی که نه از برنامه تاکتیکی و بلکه بیشتر از هوش فردی و شلوغی محوطه جریمه به ثمر رسید. همین تصویر کافی است تا روشن شود پرسپولیس در آغاز فصل، نه نشانی از یک مدعی قدرتمند داشت نه طرحی برای تسلط بر حریف تازهوارد لیگ.
رضا درویش مدتهاست در توفان انتقادها ایستاده است. او در بازار نقلوانتقالات سرعت را بالا برد و در چند روز اغلب خریدهای پرسپولیس را انجام داد. هفتههای نخست به نظر میرسید برنده رقابت است اما هرچه جلوتر آمدیم، تناقضها آشکار شد. پرسپولیس بیش از حد در یک خط هزینه و سایر نقاط زمین را فراموش کرد. خریدهای متعدد در بخش کناری زمین باعث شد عمق و دفاع تیمی بدون تقویت بماند.
هواداران که از این تصمیمات به ستوه آمدهاند، در ورزشگاه شعار «حیا کن، رها کن» را نثار مدیرعامل کردند. آنان حق داشتند، چرا که حتی بازیکنان جذبشده هم بهموقع آماده نشدند و کارت بازی بسیاری در هفته نخست صادر نشد. همین تعلل کافی بود تا تیمی که باید در اوج باشد، دستوپابسته مقابل فجر شهید سپاسی ظاهر شود. به این ترتیب، وعدههای پرطمطراق درویش بار دیگر روی کاغذ ماند و در میدان نتیجهای به بار نیاورد.
وحید هاشمیان تازهنفس آمده بود تا بعد از کارتال جان تازهای به تیم بدمد اما ورود او با فهرست نیمهبستهای همراه شد. بخشی از خریدها پیشتر انجام شده بود. هاشمیان برای تکمیل تیمش چند بازیکن دیگر هم آورد اما مشکل اصلی اینجا بود: او برای استفاده از مهرههایش هیچ نقشه منسجمی ارائه نداد.
پرسپولیسِ او در همان بازی اول نه سازمان دفاعی مشخصی داشت، نه راهبرد هجومی قانعکننده. تیم بیشتر به گروهی از بازیکنان نامدار شبیه بود که کنار هم قرار گرفتهاند، بدون اینکه ایدهای روشن از نحوه هماهنگی وجود داشته باشد. البته نمیتوان از بینظمی اداری و تاخیر در صدور مجوز بازی خریدهای تازه چشمپوشی کرد اما در نهایت مربی باید برای چنین احتمالاتی راهکار داشته باشد. وقتی تیمی بیبرنامه در زمین قدم میگذارد، مسؤول مستقیم آن نیمکت است، حتی اگر تنها یک هفته از شروع لیگ گذشته باشد.
بزرگترین نقد به مجموعه پرسپولیس در تابستان همین ناترازی آشکار در خریدهاست. آنها به جای تمرکز بر نقاط ضعف، انرژی و سرمایه را در پستهایی ریختند که نیاز فوری نبود. نتیجه این شد که پرسپولیس در روز نخست فصل، با کمبود بازیکن آماده در بعضی خطوط مواجه شد و مقابل تیمی که تازه از لیگ آزادگان آمده بود، مجبور شد به گل دقیقه آخر بسنده کند.
هواداران از همان لحظه آخر مسابقه میدانستند این نتیجه فقط یک مساوی ساده نیست؛ نشانهای است از مشکلات عمیقتر. تیمی که قرار بود با انتقالهای پرهیاهو آغازگر فصلی متفاوت باشد، هنوز درگیر همان کاستیهای فصل قبل است.
پرسپولیس با هاشمیان در نقطهای حساس ایستاده است. او باید ثابت کند فقط یک انتخاب اضطراری بعد از ناکامیهای مدیریتی نیست، بلکه توانایی ساختن تیمی مدرن و کارآمد را دارد. هرچند تنها یک بازی برگزار شده و نمیتوان حکم قطعی داد اما آنچه در زمین شهر قدس دیده شد، هشداری جدی بود. اگر نظم تاکتیکی و شفافیت در برنامهها بهسرعت به تیم تزریق نشود، خیلی زود فاصله پرسپولیس با دیگر مدعیان زیاد خواهد شد.
هواداران پرسپولیس صبور نیستند. آنها از تیمشان انتظار بردهای متوالی دارند، نه توجیههای مدیریتی و فنی. هاشمیان اگر نتواند از این فرصت برای نشان دادن تواناییهایش بهره ببرد، به سرعت در همان مسیری قدم خواهد گذاشت که مربیان پیش از او رفتند؛ مسیری کوتاه، پر از فشار با پایان زودرس.
نقطه تلاقی ناکارآمدی مدیریتی و سردرگمی فنی، تصویری است که پرسپولیس امروز دارد: تیمی پرهزینه، پرهیاهو و در عین حال بیاثر. مساوی مقابل فجر سپاسی شاید روی کاغذ فاجعه نباشد اما در عمل نشانهای از بیبرنامگی عمیق است. اگر این روند ادامه پیدا کند، پرسپولیس بار دیگر در گرداب حاشیه و اعتراض هواداران گرفتار خواهد شد.
برای باشگاهی با این ابعاد، هیچ چیز خطرناکتر از آغاز فصلی ناامیدکننده نیست. هنوز راه زیادی مانده اما همین نخستین قدمها گویای آن است که پرسپولیس بیشتر از آنکه آماده رقابت باشد، گرفتار آشفتگی درونی است؛ آشفتگیای که محصول مشترک نیمکت و مدیریت است و اگر درمان نشود، میتواند یک فصل کامل را از بین ببرد.