
محمد رستمپور: درها، ورودی و خروجی و داخل سالن به بنزین هواپیما آغشته شده بود. درها از بیرون قفل شده بود. ۲۰ دقیقه از ۹ شب گذشته بود. «گوزنها» روی پرده بود. لهیب آتش و فریادهایی که هنوز پس از ۴۷ سال از خیابان شهرداری آبان شنیده میشود. چهارم سپتامبر ۱۹۷۸، شانزده روز پس از آتشی که ۴۰۰ جان عزیز را گرفت، نشریه تایم گزارشی نوشت از اتفاقی که آبادان را در شوک فرو برد: «تراژدی رکس سیلی از تلخی به راه انداخت؛ حس زهرآگین و یکسان نسبت به عاملان آتش زدن سینما، همچنین مقامات بیکفایت محلی که ناکارآمدیشان به طور حتم در افزایش کشتار سهیم بوده است. شاهدان عینی گزارش دادهاند نخستین ماموران آتشنشانی با سپری شدن حدود ۳۰ دقیقه به رکس رسیدهاند. وقتی به آنجا میرسند درمییابند هیچکدام از شیرهای آتشنشانیشان کار نمیکند. تانکرهای سیار آبی که با خودشان به صحنه آورده بودند پیش از مهار آتش خشک میشود. نعره افراد در حال مرگ در خیابانها شنیده میشد، در حالی که نجاتدهندگان درمانده به تماشا ایستاده بودند. یکی از شاهدان بعدا این اتهام را مطرح کرد که مرکز پلیسی که تنها یک کوچه با رکس فاصله داشت، هیچ کوششی برای آزادی افرادی که در دوزخ گرفتار آمده بودند نکرد». دادگاه سینما رکس پیش از انقلاب برگزار نشد اما شهریور ۵۹ به ریاست سیدحسین موسویتبریزی با ۵۰ ساعت محاکمه، ۲۰ جلسه دادگاه، ۶ حکم اعدام، ۴ حکم اعدام غیابی، ۱۵ حکم زندان و ۵ تبرئه، سرانجام مختومه شد. ساواک در ماههای منتهی به انقلاب سعی کرد از سینما رکس علیه انقلابیون پروندهسازی کند اما عبدالرضا آشور، از متهمان حاضر نشد چیزی علیه انقلابیون بگوید. سرتیپ رزمی که ۷ ماه قبل از مرداد ۵۷ در دی ۵۶ در واکنش به اعتراض مردم به مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات علیه حضرت امام(ره) دست به کشتار مردم زده بود، ریاست شهربانی آبادان را بر عهده داشت. نیروهای شهربانی هنگام فرار مردم از سینما به سمت آنان شلیک کرده بودند و اجازه خلاصی نداده بودند. سینما رکس آبادان به مخمصهای برای ساواک تبدیل شده بود. پرویز ثابتی راهی آبادان شد اما امام خمینی(ره) پیام تسلیت داد و خشم مردم به نیروی توفنده آبادان علیه رژیم تبدیل شد. ماجرا پس از ۴۷ سال در اینترنت پرابهام، متناقض و پرجزئیات است. ویکیپدیا با ارجاعات پرشمار در تلاش است آتش زدن سینما رکس آبادان را به انقلابیون نسبت دهد و میان متهمان پرونده و آیتالله جمی، از رهبران انقلاب اسلامی در آبادان خط و ربطی پیدا کند. بر اساس یک ارزیابی، بات هوش مصنوعی ۴۰ درصد ورودی محتواهای خود را از ویکیپدیا میگیرد. در نتیجه، در ذهن مخاطب امروز که ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ ایران را ندیده یا حتی درباره آن مطالعه نکرده، آن که سینما رکس آبادان را آتش زده، ساواک نیست؛ همان انگارهای که امام خمینی(ره) در پیام تسلیتشان بدان اشاره کردند، یعنی القای وحشت بزرگ در صورت انقلاب، به اشکال گوناگون در اتفاقات تلخ دیگری سرخط برنامههای رسانههای معاند شده.
پس از وقوع حادثه دردناک تروریستی حمله به حرم حضرت شاهچراغ در شیراز در ۴ آبان ۱۴۰۱ که به شهادت مظلومانه ۱۳ نفر انجامید، رسانههای متعددی تلاش کردند ذهنیت جامعه متأثر از ناآرامیهای پس از مرگ مهسا امینی را به این سمت ببرند که جمهوری اسلامی در پی ایجاد حادثهای است تا مخالفتها را تمام کند. ادعای «کار خودشونه» که معمولاً با اتهامات حقوق بشری همراه میشد و زمینههای تاریخی متعددی نیز بدان پیوست میشود، در پی آن است تا سویه خشم پدیدآمده را از دشمن به سمت نظام سیاسی بازگرداند. تیراندازی تروریستها به کیان پیرفلک در روز ۲۵ آبان ۱۴۰۱ و حتی ترور دانشمند شهید مسعود علیمحمدی در ۲۲ دی ۱۳۸۸ از دیگر رخدادهایی است که درباره آنها انگاره «کار خودشونه» به کار رفت.
هدف از کاربست این انگاره، تلاش برای مقصرسازی جناح و جریان مظلوم و کندسازی خشمی است که ممکن است نحوی از درهمتنیدگی و بههمپیوستگی بسازد. مخاطب فیلم گوزنها در شب آتشسوزی سینما رکس آبادان نسبت به آن نابرابری فزایندهای که به شکل مضاعف در سازوکارهای سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی بازتولید میشد و در آبادان، مرکز تولید و استخراج ثروت ملی ایران و جلوی چشم هزاران زن و مردی که ساخت محلات باشکوه و ثروتمند انگلیسیها را میدیدند، بروز عینی و تجسم ادراکی مییافت، وقت خروج از سینما حس میکرد باید کاری کند. مانند حسی که ایرانیان، صرف نظر از جناح و جریان و فکر و طبقه اجتماعی و زیست سیاسی در مقابل تجاوزگری رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر دریافتند.
برای مقابله با این حس نیرومند که میتواند امر ملی بسازد، تشکیک در روایت و تفرقهسازی میان قربانیان لازم است. یادآوری رنج عظیم قربانیان سینما رکس آبادان و الگویی که ساواک به کار گرفت تا جنایتش را به یک سوژه حمله علیه انقلابیون تبدیل کند و همچنان هم آثار آن ادامه دارد، ضروری است.