24/شهريور/1404
|
01:23
سیاست‌های یک‌طرفه آمریکا در برابر قاره سبز، اروپایی‌ها را وادار به تجدیدنظر در سیاست‌های‌شان می‌کند؟

ترامپ اروپا را برده آمریکا می‌خواهد

سارا عبدالکریمی: تبدیل شدن به یک کشور تحت‌الحمایه ایالات متحده اجتناب‌ناپذیر نیست، بویژه با توجه به خشم فزاینده افکار عمومی از مجموعه امتیازات و تحقیرهایی که شاهد آن هستیم.
برای اروپا، ترسیم مسیر سیاسی خود از ونتوتنه (جزیره‌ای در ایتالیا)، جایی که «آلتیرو اسپینلی» (در سال 1941) مانیفست «برای اروپای آزاد و متحد» را نوشت، به یک سنت تبدیل شده است. یادآوری این رویداد هرگز به اندازه اکنون ضروری نبوده است.
اتحادیه اروپایی به طرز خطرناکی تکه‌تکه و ضعیف به نظر می‌رسد و در یک محیط خصمانه داخلی و خارجی گیر افتاده است. اروپا که تنها ۵ درصد جمعیت جهان را در خود جای داده و شکاف اقتصادی فزاینده‌ای با سایر قدرت‌های بزرگ دارد، نه تنها با جهانی از امپراتوری‌های قاره‌ای روبه‌رو است، بلکه در معرض خطر واقعی تبدیل شدن به برده آمریکا نیز قرار دارد.
این موضوع پس از امتیازات غیرمتقابلی که به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، درباره هزینه‌های دفاعی و تجارت داده شد و همچنین پذیرش نقش فرعی اروپا در مدیریت جنگ اوکراین، آشکار شد. علاوه بر این، از غزه گرفته تا قره‌باغ کوهستانی، دخالت اتحادیه اروپایی در درگیری‌های خارجی، یا به دلیل فقدان جایگاه معتبر بین‌المللی یا به دلیل نبود وحدت، تا حد زیادی بی‌اهمیت شده است.
در داخل اتحادیه، دوره دوم ریاست اورسولا فون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا، به طور غیرمنتظره‌ای با لغو توافق سبز - پروژه شاخص دوره اول او - همراه شد؛ گویی تغییرات اقلیمی بدتر خواهد شد. کمیسیون همچنین یک چارچوب مالی چندساله‌ نه‌چندان قوی بدون هیچ رشد واقعی پیشنهاد داده است و در نتیجه سیاست انسجام را فدای اولویت‌های جدید در محصولات و تحقیقات دفاعی کرده است. در همین حال، راست افراطی پوپولیست بدبین و اروپاهراس، هرگز در کشورهای عضو یا نهادهای اتحادیه اروپایی قوی‌تر از این نبوده است.
* مقامات اتحادیه از فقدان چشم‌انداز سیاسی و رهبری واحد رنج می‌برند
در حال حاضر به نظر می‌رسد اتحادی نامحتمل از هواداران ترامپ و آتلانتیک‌گرایانِ نوستالژیک، هم بر شورای اروپا و هم بر کمیسیون اروپا تسلط دارد. بنابراین، خط مشی غالب، تملق و خشنود کردن رئیس‌جمهور ایالات متحده به امید کنترل تنش و خسارت است که به نوبه خود وابستگی سیاسی، استراتژیک و حتی اقتصادی بروکسل به واشنگتن را تقویت کرده و در عمل، کارساز نبوده است.
برای ترامپ، قراردادها فقط طرف مقابل را متعهد می‌کند، نه او را و به جای بازداشتن او از تعرفه‌های تنبیهی یا تقویت حمایتش از اوکراین، موافقت با صرف ۵ درصد تولید ناخالص داخلی اتحادیه برای دفاع و خرید بیشتر سلاح و گاز طبیعی از ایالات متحده، حتی تعهد او را به امنیت جمعی افزایش نداده است. در عوض، از معاملات مواد معدنی تا فروش اسلحه، این موضوع عمدتاً به یک رابطه صرفاً تجاری تبدیل شده که بر اساس پیشبرد منافع اقتصادی آمریکا و «شانس» استوار است. اکنون باید مشخص شده باشد ترامپ متحد بروکسل نیست و هرگز نخواهد بود. آمریکای او یک شوک ژئوپلیتیک، اقتصادی و فرهنگی بزرگ برای اروپاست اما تبدیل شدن قاره سبز به تحت‌الحمایه ایالات متحده اجتناب‌ناپذیر نیست، بویژه با توجه به نارضایتی فزاینده افکار عمومی از مجموعه امتیازات و تحقیرهایی که شاهد آن هستیم.
* راهبردی برای رهایی از باج‌گیر
یک مسیر جایگزین وجود دارد؛ تقویت مجدد اکثریت طرفدار اروپا در ۳ نهاد این بلوک - بویژه پارلمان اروپا - هنوز هم می‌تواند به تعیین سرنوشت این قاره منجر شود. پارلمان طبق قانون، نقش کنترل کمیسیون را دارد و می‌تواند خواستار جهت‌گیری جدید شود، زیرا قدرت انتقاد از آن را دارد. برای شروع، پارلمان می‌تواند کاهش تعرفه‌ها بر محصولات آمریکایی را مسدود کند؛ اقدامی که مطمئناً مورد استقبال رأی‌دهندگان قرار خواهد گرفت و نشان‌دهنده آمادگی اروپا برای ایستادگی در برابر باج‌گیری است. علاوه بر این، بروکسل باید اتحاد سیاسی خود را تقویت کند و بر «وتوکراسی» جریان راست رادیکال غلبه کرده و سیستم دفاعی خود را بسازد؛ سیستمی که به ایالات متحده وابسته نباشد و بتواند القای ترس کند.
بار دیگر، این تصمیمات در بین اکثر شهروندان اتحادیه اروپایی محبوب خواهد شد. همان‌طور که ماریو دراگی، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا گفت «ما فقط با راه‌اندازی مجدد دستور کار بازار داخلی و رقابت‌پذیری خود، به یک قدرت ژئوپلیتیک تبدیل نخواهیم شد؛ ما باید به اتحادیه‌ای فدرال تبدیل شویم که محدود به الزامات اجماع یا فقدان صلاحیت‌های مناسب در سیاست خارجی و امنیتی نباشد».
کشورهای عضو پیشرو باید فوراً ابتکار عمل را برای فعال‌سازی بند دفاع مشترک خود آغاز کرده و معاهدات را با همکاری پارلمان که قدرت وتوی بودجه را دارد، اصلاح کنند، در غیر این صورت، ائتلافی از کشورهای داوطلب باید یک «جامعه دفاعی اروپایی» جدید با ابعاد پارلمانی و مالی راه‌اندازی کند که برای همه کشورهای عضو علاقه‌مند به پیوستن، باز باشد. اگر هیچ اقدامی انجام نشود و ما منتظر بحران بعدی بمانیم تا در تصمیمات سخت به صورت اضطراری عمل کنیم، اروپا به عنوان یک پروژه سیاسی در معرض خطر نابودی قرار می‌گیرد.
منبع:  پلیتیکو

ارسال نظر
پربیننده