22/مهر/1404
|
02:33
توضیح منطق ایران درباره آتش‌بس غزه

رد دعوت شرم‌الشیخ؛ حفظ اصالت محور مقاومت

حامد پارسافر:دعوت اخیر ایالات متحده و مصر از جمهوری اسلامی ایران برای حضور در نشست شرم‌الشیخ که با هدف اعلام رسمی «طرح صلح غزه» برگزار شد، در ظاهر حرکتی دیپلماتیک به ‌نظر می‌رسید اما در واقع، صحنه‌ای بود از یک بازی پیچیده‌تر. این نشست نه محلی برای گفت‌وگو یا مذاکره، بلکه مراسمی تشریفاتی برای اعلام توافقی بود که یک‌طرف اصلی آن رژیم صهیونیستی، از سر اجبار و شکست نظامی به آن تن داده است.
در چنین شرایطی، تصمیم ایران برای رد دعوت و عدم حضور در این مراسم، اقدامی حساب‌شده، آگاهانه و مبتنی بر منافع ملی و اصول ثابت سیاست خارجی کشور بود. 
سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه گفت: «نمی‌توان در نشستی شرکت کرد که برگزارکنندگان آن از یک‌سو حامیان رژیمی هستند که مردم غزه را بمباران کرده و از سوی دیگر همان‌هایی هستند که مردم ایران را تحریم و تهدید می‌کنند». همین جمله، خلاصه‌ منطق ایران بود: گفت‌وگو زمانی معنا دارد که بر پایه احترام متقابل و عدالت بنا شود، نه بر محور نمایش قدرت.
* صلح واقعی با نابودی اسرائیل به ‌دست می‌آید
ایران اصل صلح را نه‌تنها رد نمی‌کند، بلکه آن را آرمانی انسانی و اسلامی می‌داند اما صلح زمانی معنا دارد و پایدار است که از دل عدالت بیرون بیاید! نه اینکه بخشی از تاکتیک دشمن شکست‌خورده باشد. آنچه امروز با عنوان «طرح صلح غزه» معرفی می‌شود، بیش از آنکه نتیجه تفاهم باشد، نتیجه ناتوانی و بن‌بست نظامی اسرائیل است. 
آتش‌بس حاصل‌شده تحت فشار افکار عمومی جهانی و بحران در ساختار سیاسی و امنیتی تل‌آویو شکل گرفته است. به عبارت دیگر، صلح با رژیم‌صهیونیستی معنا ندارد و صلح واقعی زمانی حاصل می‌شود که اسرائیل از بین برود.
رژیم صهیونیستی بدون رسیدن به اهداف خود مجبور به پذیرفتن آتش‌بس شده و این نشان‌دهنده پایداری و قدرت مقاومت فلسطین است اما همین مساله احتمال توطئه و خیانت به روند آتش‌‌بس را به طور فزاینده‌ای افزایش می‌دهد. 
ایران از این زاویه به ماجرا می‌نگرد: صلحی که طرف شکست‌خورده برای بازیابی موقعیت خود به آن پناه برده، نه می‌تواند پایدار باشد و نه صادقانه. حضور در نشست شرم‌الشیخ، از این منظر، چیزی جز مشروعیت‌بخشی به تصمیمی سیاسی و نه انسانی و بشردوستانه نبود! تصمیمی که هدف واقعی‌اش بازسازی چهره رژیم صهیونیستی و خروج آن از انزوای سیاسی است.
* نقشه پشت پرده؛ فشار برای عادی‌سازی
از نگاه تهران، برگزاری نشست شرم‌الشیخ فراتر از بحران غزه معنا دارد. این نشست، بخشی از نقشه‌ای بزرگ‌تر است که واشنگتن از زمان دولت ترامپ در دستور کار قرار داده: ایجاد شبکه‌ای از «صلح‌های کنترل‌شده» برای مهار محور مقاومت و در نهایت، کشاندن کشورهای منطقه به مسیر توافق‌های موسوم به «آبراهام».
دعوت از ایران در این چارچوب معنا پیدا می‌کند؛ تلاشی برای نشان دادن وحدت ظاهری منطقه‌ای و در عین حال، مقدمه‌چینی برای فشارهای بعدی اما پاسخ ایران روشن بود: هیچ صلحی که عدالت را نادیده بگیرد و هیچ توافقی که بر پایه مشروعیت‌بخشی به اشغال بنا شود، نمی‌تواند با اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی سازگار باشد. تهران در این مسیر نه ماجراجویی می‌کند، نه عقب‌نشینی. 
* ساختار حماس؛ زخمی اما همچنان قابل اتکا
در تحلیل میدانی وقایع چند روز اخیر غزه، نکته‌ای که حتی ناظران منتقد نیز به آن اذعان دارند، حفظ انسجام و کارآمدی ساختار مقاومت، بویژه درون حماس، در شرایط سخت جنگی است. در روزهای اخیر، زمانی که برخی تحلیلگران از فروپاشی کامل میدانی در غزه سخن می‌گفتند، مدیریت دقیق عملیات آزادی اسرا و کنترل درگیری‌های داخلی و سرکوب خائنان نشان داد این جنبش هنوز از ظرفیت سازمان‌یافته و اراده قوی برخوردار است.
همین انسجام و توان مدیریت بحران، یکی از عوامل اصلی پذیرش آتش‌بس از سوی اسرائیل بود. به تعبیر دقیق‌تر، آتش‌بس نه از موضع برتری تل‌آویو، بلکه در نتیجه‌ ناتوانی آن در ادامه جنگ و حفظ انسجام درون خود رقم خورد. تصمیم ایران برای عدم حضور در نشست شرم‌الشیخ، از همین واقعیت الهام می‌گیرد: صلحی که بر بستر مقاومت و ایستادگی شکل بگیرد، ریشه‌دار و قابل اتکاست اما صلحی که برای جبران شکست تحمیل شود، فاقد دوام است.
* خطای محاسباتی برخی تحلیلگران در کشور
در داخل کشور، برخی منتقدان معتقد بودند شرکت در این نشست می‌توانست فرصتی برای حضور فعال‌تر ایران در معادلات منطقه‌ای باشد اما این دیدگاه از واقعیت پشت صحنه غافل است. شرکت در مجلسی که نتایجش از پیش تعیین شده و نقش ایران صرفاً تزئینی است، نه دستاوردی به همراه دارد و نه با اصول عزت ملی سازگار است.
در مقابل، رد دعوت از سوی ایران در سطح منطقه‌ای بازتاب مثبتی داشت. بسیاری از جریان‌های مردمی و سیاسی عربی این تصمیم را ادامه همان موضع اخلاقی دانستند که ایران طی ۴ دهه گذشته در حمایت از مردم فلسطین اتخاذ کرده است.
حتی برخی رسانه‌های بین‌المللی، با وجود مخالفت با ایران، اذعان کردند که «منطق ایران» در این زمینه بر پایه اصولی روشن است: نمی‌توان همزمان از صلح گفت و به رژیمی که عامل اصلی جنگ است، مشروعیت داد.
* امید به پایان جنگ و آغاز بازسازی
در پس همه تحلیل‌های سیاسی، یک حقیقت انسانی وجود دارد: مردم غزه بیش از هر زمان دیگری نیازمند آرامش، بازسازی و زندگی عادی‌اند. ایران، در موضع رسمی خود، بارها تأکید کرده از هر طرحی که به توقف واقعی درگیری‌ها و بهبود وضعیت انسانی منجر شود، استقبال می‌کند اما تأکید دارد چنین صلحی باید واقعی و پایدار باشد، نه موقت و تبلیغاتی.
با این حال، لحن بیانیه‌های اخیر تهران نیز نشانه‌ای از امید محتاطانه دارد. در برداشت غیرمستقیم از مواضع رسمی، می‌توان دریافت که ایران پایان جنگ را نه شکست، بلکه نشانه‌ای از تغییر توازن قوا به نفع مردم فلسطین می‌بیند. امروز مقاومت، با وجود فشارها و ویرانی‌ها، توانسته ساختار خود را حفظ کند و از دل سخت‌ترین نبردها، نوعی انسجام تازه پدید آورد. این واقعیت، خود امیدی است برای آغاز مرحله‌ای متفاوت در آینده فلسطین.
در آخر، رد دعوت از سوی ایران برای حضور در نشست شرم‌الشیخ، نشانه‌ای از انزوا یا تقابل نیست، بلکه بیانگر درک عمیق‌تری از منطق صلح در خاورمیانه است. تهران بر این باور است که صلح پایدار تنها زمانی ممکن است که عدالت برقرار شود و مردم فلسطین بتوانند آزادانه درباره سرنوشت خود تصمیم بگیرند.
در دنیایی که گاه «صلح» به ابزاری برای تحمیل خواست قدرت‌ها تبدیل می‌شود، حفظ استقلال رأی و پرهیز از بازی‌های نمایشی، خود نشانه‌ای از قدرت و ثبات است. تصمیم ایران، چه در سطح دیپلماسی و چه در نگاه افکار عمومی منطقه، پیامی روشن دارد: صلح بدون عدالت، دوام ندارد و آینده خاورمیانه نه در نشست‌های تشریفاتی، بلکه در پایداری ملت‌ها و صداقت در عمل رقم خواهد خورد.

ارسال نظر
پربیننده