
حامد پارسافر: وقتی ایران دعوت آمریکا و مصر برای شرکت در نشست شرمالشیخ را نپذیرفت، برخی رسانههای خارجی و تحلیلگران غربی این تصمیم را لجبازی یا انزواطلبی تعبیر کردند! اما گذشت زمان نشان داد این تصمیم نه اشتباه و نه عجولانه، بلکه برآمده از درک عمیق واقعیتهای صحنه بود. امروز، با تکرار نقض آتشبس از سوی رژیم صهیونیستی و سکوت شرمآور مدعیان صلح، منطق جمهوری اسلامی در رد این نشست، اصولی، پیشنگر و واقعبینانه جلوه میکند.
نشست شرمالشیخ در ظاهر برای توقف درگیریها و ارسال کمکهای انسانی به غزه برگزار شد اما در واقع طراحی شده بود تا میدان را از مقاومت بگیرد و بحران را به اتاقهای دیپلماتیک منتقل کند؛ جایی که آمریکا و متحدانش بتوانند آتش مقاومت را خاموش و از فروپاشی اسرائیل جلوگیری کنند.
دعوت از ایران نیز بخشی از این سناریو بود: تلاش برای کشاندن تهران به گفتوگوهایی که در باطن، عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را تسهیل کند و جبهه مقاومت را به عقبنشینی سیاسی وادارد اما تهران این بازی را خواند!
دستگاه دیپلماسی کشور با تشخیص دقیق ماهیت نشست، اعلام کرد حضور در چنین مجمعی بدون پرداختن به ریشه بحران، یعنی اشغال و تجاوز، معنایی ندارد. جمهوری اسلامی از ابتدا تأکید کرد صلح واقعی تنها با برقراری عدالت و پاسخگو کردن اشغالگر ممکن است؛ نه زمانی که قربانی تجاوز را به خویشتنداری فرامیخوانند و تجاوز را با عنوان «دفاع از خود» توجیه میکنند. اکنون، پس از نقض مکرر آتشبس و ادامه بمبارانها، حقانیت این نگاه بیش از همیشه آشکار شده است. همان دولتهایی که در شرمالشیخ با ژست انساندوستانه از آتشبس سخن گفتند، امروز در برابر نقض عهد رژیم صهیونیستی در غزه و حملات نظامیاش سکوت کردهاند. حتی بسیاری از تحلیلگرانی که پیشتر سیاست ایران را نقد میکردند، حالا به صراحت مینویسند: نمیتوان از صلح گفت و همزمان برای رژیمی که عامل اصلی جنگ است، مشروعیت خرید.
از منظر ایران، «آتشبس بدون ضمانت اجرایی» معنایی جز خرید زمان برای ارتش صهیونیستی ندارد. تجربه نشان داده هر بار مقاومت به ابتکارهای آمریکا و متحدانش اعتماد کرده، نتیجهاش بازسازی اسرائیل و تدارک حملهای جدید بوده است. بنابراین، تهران با رد دعوت شرمالشیخ، از به دام افتادن در اشتباهی تاریخی خودداری کرد؛ تصمیمی که در آن لحظه برای برخی مبهم بود اما امروز در پرتو تحولات میدان، کاملاً عقلانی و درست به نظر میرسد.
بیش از همه، دوگانگی غرب و برخی کشورهای عرب در رفتار و گفتار، درستی این رویکرد را ثابت کرد. همان کشورهایی که در شرمالشیخ از «ضرورت توقف درگیریها» سخن گفتند، چند هفته بعد با انتشار خبر «همکاری پنهان با اسرائیل» بیآبرو شدند. این امر به روشنی نشان داد هدف آنان نه آتشبس، بلکه خاموش کردن امید ملتهاست. در چنین شرایطی، تصمیم ایران برای عدم حضور، نمادی از استقلال رأی و عقلانیت انقلابی بود. تهران نهتنها در دام بازی تبلیغاتی غرب نیفتاد، بلکه با موضعگیری شفاف خود، معادله مشروعیت را برهم زد.
امروز، اگر نشست شرمالشیخ در حافظه بسیاری از مردم منطقه و افکار عمومی جهان، به عنوان تلاشی بیثمر و نمایشی یاد میشود، بخشی از آن به خاطر غیبت آگاهانه ایران است؛ غیبتی که صدایش از بسیاری حضورها رساتر بود.
در نهایت، زمان ثابت کرد نگاه جمهوری اسلامی به صلح، نگاهی واقعی و ریشهای است؛ صلحی که بر پایه عدالت بنا شود، نه مصلحت قدرتها. صلحی که اشغالگر را آزاد و مظلوم را محدود کند، خود نوعی تداوم جنگ است. تصمیم ایران درباره نشست شرمالشیخ، نماد همین درک عمیق بود. اکنون که آتشبسها یکی پس از دیگری شکسته میشود و چهره واقعی مدعیان انسانیت برملا شده، جهان بهتر میفهمد چرا تهران آن روز گفت: «در نمایشی که حقیقت در آن جایی ندارد، شرکت نمیکنیم». تاریخ، مثل همیشه، حق را به کسی داد که با صداقت ایستاد.