17/آبان/1404
|
01:47
گزارش درباره به نقاط ضعف رژیم صهیونیستی در مقابل ایران

آیا دور دومی در کار خواهد بود؟

مهدی حسنی: یکی از اصلی‌ترین خطوط رسانه‌ای و البته اندیشکده‌ای در بیش از ۴ ماه و نیم گذشته از آتش‌بس بین جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونی، مساله احتمال وقوع دور بعد درگیری‌ها در میان ۲ طرف است. پرسش اصلی در این خط آن است: با توجه به روند جنگ در روزهایی پایانی آن و البته شیوه خاتمه و طرف پیشنهاددهنده آتش‌بس، تا چه پایه می‌توان انتظار داشت دور بعد درگیری‌ای با محوریت تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ایران اسلامی محتمل باشد؟ 
عموم رسانه‌های بین‌المللی از یک سو و اندیشکده‌های بین‌المللی از سوی دیگر به صورت مغرضانه‌ای دچار ۲ خطای ‌شناختی هستند: آنان از یک طرف بر توانایی اسرائیل به صورت مطلق تاکید و از سوی دیگر، توانایی ایران اسلامی را به هم به صورت حداقلی محاسبه می‌کنند. در این معادله، جنگ به نفع اسرائیل پایان یافته است. 
این سوءمحاسبه اما دلیل خوبی نیست برای آنکه آنان به تمامی بتوانند چشم بر حقایق میدان ببندند. حقایق جنگ میان طرفین، به صورت آشکاری خود را حتی بر خطوط مغرضانه دشمن هم تحمیل می‌کند. بر همین مبناست که این گزارش با کاوش رسانه‌های بین‌المللی و اندیشکده‌های انگلیسی و عرب‌زبان، در تلاش است نشان دهد با توجه به چند محور اصلی، شدت درگیری با ایران و ناکامی در دستیابی رژیم صهیونیستی به اهداف به صورتی بوده است که شاید وقوع دور بعد درگیری چندان محتمل نباشد. محور اصلی این یافته‌ها آن است که جنگ با ایران، اسرائیل را در آسیب‌پذیرترین وضعیت سیاسی، اقتصادی و نظامی خود در تاریخ معاصر قرار داده و همزمان، نظم امنیتی جدید و به مراتب خطرناک‌تری را در منطقه پایه‌گذاری کرده است. 
* شکاف داخلی
اولین محوری که باید به آن پرداخت، مساله تشدید شکاف‌های داخلی و درگیری‌های سیاسی درون رژیم است. اسرائیل در حالی وارد سال ۲۰۲۵ شد که در میانه یک بحران سیاسی و اجتماعی بی‌سابقه قرار داشت. نظرسنجی «شاخص جامعه اسرائیل» که توسط موسسه «برنامه‌ریزی سیاست‌های مردم یهود» (JPPI) در آوریل ۲۰۲۵ (یعنی تنها ۲ ماه پیش از جنگ ژوئن) انجام شد، نشان داد ۷۹ درصد شهروندان اسرائیل عمیقاً نگران وضعیت اجتماعی هستند و ۲۷ درصد معتقدند این رژیم «بسیار نزدیک به جنگ داخلی» است. در همان نظرسنجی، ۵۶ درصد یهودیان اسرائیلی اعلام کردند «اعتماد پایینی» به دولت نتانیاهو دارند. این بحران، ریشه در شکاف‌های اجتماعی عمیق، اصلاحات قضایی بشدت بحث‌برانگیز و ماهیت دولت نتانیاهو به عنوان «راست‌گراترین دولت تاریخ اسرائیل» داشت. 
اگرچه توافق آتش‌بس و آزادی اسرا یک پیروزی سیاسی موقت برای نتانیاهو بود و برخی نظرسنجی‌ها افزایش موقت محبوبیت حزب لیکود (۳۴ کرسی) را نشان داد اما تحلیل دقیق‌تر نظرسنجی‌ها تأیید می‌کند این یک جهش گذرا بوده است. نظرسنجی‌های دیگر نشان می‌دهد بلوک ائتلافی نتانیاهو همچنان فاقد اکثریت لازم (۴۹ کرسی) برای تشکیل دولت بعد است و حزب «وحدت» به رهبری گانتس با ۳۶ کرسی، بزرگ‌ترین حزب کنست خواهد بود. دولت ۶۰ رأیی نتانیاهو به سختی انعطاف برای مانور سیاسی دارد. بنابراین وضعیت شکننده دولت نتانیاهو در انتخابات پیش ‌رو، در عین حال که می‌تواند او را برای باقی ماندن در قدرت به قمار جنگ بکشاند، مانع اول برای دور بعد جنگ خواهد بود.
* صورت‌حساب بلند بالا
محور مهم دیگر، وضعیت اقتصادی و هزینه تمام‌شده درگیری با ایران برای اسرائیل است. این شاخص هم اشاره به هزینه‌کرد نظامی و هم به وضعیت عمومی اقتصادی و شاخص‌های اقتصاد کلان در رژیم دارد. جنگ‌های طولانی‌مدت از اکتبر ۲۰۲۳، اقتصاد اسرائیل را از یک مدل «نوآوری‌محور» به یک «اقتصاد جنگی» ساختاری و سنگین تبدیل کرده است. برآورد می‌شود هزینه کل فعالیت‌های مرتبط با جنگ (از اکتبر ۲۰۲۳ تا پایان سال ۲۰۲۵) از ۶۹ میلیارد دلار فراتر خواهد رفت. بودجه دفاعی ارتش صهیونیستی هم برای سال ۲۰۲۵ به رقم نجومی ۱۰۷ میلیارد شِکِل (۲۹ میلیارد دلار) رسیده است. این رقم که عمدتاً صرف خرید تسلیحات، جبران خسارات و تدارکات می‌شود، نشان‌دهنده افزایش ۶۵ درصدی نسبت به سطح بودجه دفاعی قبل از جنگ است. این هزینه‌های هنگفت، ستون فقرات مالی اسرائیل را در هم شکسته است. پیش‌بینی می‌شود کسری بودجه سال ۲۰۲۵ به ۷ درصد تولید ناخالص داخلی برسد. آژانس رتبه‌بندی S&P کسری ۶ درصدی را پیش‌بینی کرده، در حالی که نهادهای داخلی اسرائیل، کسری بالای ۵ درصد را پیش‌بینی می‌کنند و همزمان، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی به سرعت به ۷۰ درصد نزدیک می‌شود. پیامد مستقیم این وضعیت، سقوط اعتبار رژیم در سطح جهانی بوده است. اعتبار اسرائیل «به طور هشداردهنده‌ای به وضعیت «بنجل» نزدیک شده است که این تنزل، یک فروپاشی فاجعه‌بار در جایگاه مالی یک اقتصاد توسعه‌یافته است». اقتصاد اسرائیل به دشواری می‌تواند با وضعیت پیش‌ رو از پس یک جنگ پرهزینه دیگر با ایران برآید. شاید حداقل می‌توان اینطور گفت که این اقتصاد در آینده کوتاه تاب این اقدام پرمخاطره را ندارد. 
* موشک‌های لوکس
محور مهم و البته شاید یکی از مهم‌ترین محورها، مساله هزینه رهگیری موشک‌ها به عنوان بخشی از اقتصاد جنگ در رژیم است. اگر بحران اقتصادی رژیم وضعیت نگران‌کننده‌ای داشته باشد، بحران لجستیک نظامی که در جنگ ژوئن ۲۰۲۵ آشکار شد، وحشتناک است. این جنگ، آسیب‌پذیری اسرائیل و متحدانش را در زمینه ذخایر گرانقیمت رهگیرهای موشکی آشکار کرد. بر اساس گزارش مهم «موسسه یهودی برای امنیت ملی آمریکا» (JINSA)، کل هزینه رهگیرهای مصرف‌شده توسط ایالات متحده و اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه، بین 1.48 تا 1.58 میلیارد دلار برآورد شده است اما نکته فاجعه‌بار در جزئیات نهفته است؛ سامانه آمریکایی تاد (THAAD) مسؤول تقریباً نیمی از کل رهگیری‌های موفق بوده است. این جنگ موجب شد چیزی حدود ۱۴ درصد کل ذخایر رهگیر تاد ایالات متحده در سطح جهانی مصرف شود. این آمار خیره‌کننده ۲ پیامد مستقیم برای تصمیم‌گیری در رابطه با دور بعد درگیری‌ها دارد: اول آنکه این هزینه‌کرد موشکی ثابت می‌کند ظرفیت رهگیری موشکی اسرائیل که بر اساس سامانه‌های پیکان و فلاخن داوود بنا شده است، برای مقابله موثر با حملات حجیم ایران ناتوان و ناکافی بود و همین حملات هم اسرائیل را مجبور به اتکای مستقیم و حیاتی به مداخله آمریکا کرد. از سوی دیگر، محاسبات آمریکا نیز به عنوان پیامد دوم تلقی می‌شود که در اعمال نفوذ برای عدم شروع دور بعد جنگ بر اسرائیل مهم است. بر این اساس، ایالات متحده بخش عظیمی از رهگیرهای سطح بالای خود را که برای بازدارندگی در برابر چین و روسیه حیاتی هستند، تنها برای نجات اسرائیل مصرف کرد. گزارش‌ها نشان می‌دهد با توجه به نرخ تولید فعلی، جایگزینی رهگیرهای مصرف‌شده در جنگ ۱۲ روزه، ۳ تا ۸ سال طول خواهد کشید. اسرائیل تا زمانی که نتواند فکری به حال وضعیت پدافندی خود کند، با شروع دور جدیدی از جنگ، تنها کیان نیم‌بند خود را بیشتر به مخاطره می‌اندازد. 
* سرافکندگی استراتژیک
مساله بسیار مهمی که باید به آن پرداخت، تناسب تحقق اهداف در جنگ بر اساس هزینه‌کرد سیاسی و نظامی آن است؛ به این معنا که موفقیت در یک جنگ را تنها به صورت کمی نمی‌توان سنجید، بلکه مهم‌ترین متر برای درک موفقیت یک نبرد، تناسب تحقق اهداف اعلامی برای آغاز جنگ و نتیجه آن است. ارزیابی موسسات معتبر بین‌المللی مانند موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک (IISS) عملیات اسرائیل در قالب آغاز جنگ علیه کشورمان را یک «شکست استراتژیک» صریح ارزیابی کرد. دلیل این ارزیابی، عدم تناسب میان هزینه‌های هنگفت عملیات و دستاوردهای ناچیز آن بود. 
گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی (CSIS) این موضوع را بیشتر شکافت و توضیح داد چرا این عملیات یک شکست بوده است: «عملیات «شیر خیزان» مساله هسته‌ای ایران را حل نکرد و در بهترین حالت، این عملیات صرفاً با هزینه‌ای بسیار بالا آن را به تعویق انداخت». گزارش موسسه (IISS) نیز با تصریح بر «کارایی محدود» این جنگ برای اسرائیل، نتیجه گرفت تکرار چنین اقدامی، با توجه به هزینه‌ها و ریسک‌هایش، «غیرقابل قبول» است. 
این ۲ گزارش بسیار مهم و البته راهبردی تلقی می‌شوند، به دلیل آنکه تنها به معنای گزارش‌های تایید‌کننده‌ای برای امکان به تعویق انداختن جنگ با ایران تلقی نمی‌شوند، بلکه این یافته‌ها پیامدهای عمیقی برای دکترین امنیتی اسرائیل دارد. دکترین «بگین» که بر حملات پیشگیرانه برای نابودی تهدیدات وجودی استوار بود، ستون فقرات بازدارندگی اسرائیل علیه دشمنانش در منطقه‌ محسوب می‌شد. عملیات «شیر خیزان» و آغاز جنگ رژیم با ایران قرار بود تجلی مدرن این دکترین در برابر برنامه هسته‌ای ایران باشد اما ارزیابی‌های CSIS و IISS نشان می‌دهد این دکترین در عصر حاضر، در برابر یک برنامه هسته‌ای پراکنده، عمیق و پیشرفته، دیگر کارایی ندارد. حمله نظامی دیگر یک «راه‌حل» نیست، بلکه صرفاً یک «تأخیر پرهزینه» است. این شکست، عملاً رژیم را از مؤثرترین ابزار سنتی خود علیه ایران خلع سلاح کرده و احتمال وقوع مجدد آن را هم از بین برده است. 
* جامعه ورشکسته
مهم‌ترین عاملی که هرگونه جنگ آتی را محدود می‌کند، نه در میدان نبرد، بلکه در جبهه داخلی اسرائیل قرار دارد. بیش از ۲ سال جنگ در غزه، لبنان و ایران، مستقیماً به فروپاشی «تاب‌آوری» و از بین رفتن اجماع سیاسی برای جنگ منجر شده است. نظرسنجی‌های «شاخص تاب‌آوری» که توسط موسسه دموکراسی اسرائیل (IDI) انجام شد، به صراحت شاخص‌های نگران‌کننده‌ای را ثبت کرد. این نظرسنجی‌ها نشان‌دهنده سطوح بی‌سابقه‌ای از «خستگی جنگی» و «فرسودگی» در میان افکار عمومی است. این فرسودگی صرفاً یک احساس عمومی یا عاطفه بی‌اثر جمعی نیست، بلکه یک عامل استراتژیک تعیین‌کننده است. مهم‌تر از همه، داده‌های IDI نشان‌دهنده سقوط شدید حمایت عمومی از یک «جنگ انتخابی» جدید، بویژه علیه ایران است. بر اساس این داده‌ها که در شاخص Voice of Israel  گردآوری شده‌اند، دلیل عمده این خستگی، ۲ سال تمام زندگی در شرایط جنگی است. 
از سوی دیگر، دولت صهیونیستی برای توجیه آغاز جنگ علیه ایران، وعده «پیروزی مطلق» را داده بود. نرسیدن به این هدف و پذیرش واقعیت‌های تلخ میدانی، باعث فروپاشی اعتبار دولت شده و این فروپاشی اعتبار، به شکاف‌های سیاسی داخلی دامن ‌زده و اجماع لازم برای هرگونه عملیات نظامی بزرگ در آینده را نابود کرده است. بنابراین ارتش اسرائیل ممکن است از نظر تئوری توانایی بمباران را داشته باشد اما دولت اسرائیل توانایی سیاسی برای صدور دستور آن را از دست داده است. 
* دست روی ماشه
آیا داده‌های گردآوری‌شده‌ مورد اشاره، می‌تواند تضمینی قطعی برای عدم وقوع درگیری باشد؟ لزوماً خیر! بویژه آنکه نتانیاهو بارها و بارها نشان داده با تصمیمات غافلگیرانه‌ای که وضعیت سیاسی او را تضمین کند، می‌تواند از حدود تصمیمات عقلانی فراتر رود. آنچه بر عهده نیروهای مسلح و دستگاه‌های نظامی و امنیتی کشور است، حفظ مطلق آمادگی رزمی و جنگی تا اطلاع ثانوی است که البته تاکنون نیز چنین بوده است. نکته مهم آن است که میان وظایف رسانه و نیروهای مسلح باید یک تفکیک اصولی شکل گیرد. رسانه وظیفه دارد بر اساس داده‌های معتبر نشان دهد چرا وقوع دور جدید جنگ نامتحمل می‌نماید اما نیروهای نظامی کشور اتفاقاً باید تحلیلی در نقطه مقابل داشته باشند. داده‌ها تا به این نقطه و بدون تغییر چشم‌گیر در وزن متغیرها نشان می‌دهد اسرائیل به این آسانی دوباره نمی‌تواند کاری شبیه آنچه 23 خرداد انجام داد را انجام دهد اما باید هوشیار بود و کمترین تغییرات در میدان را به بدترین شکل تفسیر کرد.

ارسال نظر
پربیننده