05/آذر/1404
|
00:23
در حاشیه به‌روزرسانی جدید ایکس از موقعیت مکانی کاربران

جنگ لوکیشن‌ها

عباس سیاح‌طاهری: ماجرایی که ایلان ماسک با افشای لوکیشن کاربران راه انداخت، شاید در ظاهر یک بحث فنی به نظر برسد اما اگر کمی عقب‌تر بایستیم، شبیه آن لحظه است که پرده تئاتر هنوز کامل بالا نرفته و صداهایی به گوش می‌رسد و آدم از عمق دلش می‌گوید «واقعا پشت صحنه چه خبر است؟»
این اتفاق یک‌باره نبود، بیشتر شبیه جرقه‌ای بود که صحنه‌ای از یک جنگ اطلاعاتی کنترل‌شده را روشن کرد؛ جنگی که سال‌ها در سکوت جریان داشته و پلتفرم‌ها نقش فرماندهان سایه‌ آن را بازی کرده‌اند. در ایران، آن «خط‌های سفید» که مثل مسیر مورچه‌ها روی نقشه ظاهر شد، نخستین تلنگر جدی بود اما این فقط نوک یک کوه یخ است؛ همان‌طور که در آمریکا، دعوای اکانت‌های طرفدار یا مخالف ترامپ (آن هم حساب‌هایی که عمدتاً بیرون از مرزهای آمریکا می‌چرخند) نشان داد دیگر مرزها چیزی نیست که شبکه‌های اجتماعی به آن اعتنا کنند. در هند هم اکانت‌های پاکستانی سال‌هاست زیر پست‌های داخلی هند رژه می‌روند و فضای سیاسی را به مسیری هول می‌دهند که شاید هیچ روزنامه و هیچ حزب رسمی توانش را نداشته باشد. این الگو منحصر به چند کشور نیست. در اروپای شرقی، سال‌هاست حساب‌هایی فعالند که معلوم نیست از کجا تغذیه می‌شوند؛ یک روز درباره گاز روسیه حرف می‌زنند، روز دیگر درباره فساد یک مقام محلی و فردا ناگهان سر از بحث‌های فرهنگی درمی‌آورند. در آمریکای لاتین، جنگ سایبری بین گروه‌های نزدیک به دولت ونزوئلا و مخالفان برزیلی گاهی آنقدر داغ می‌شود که زیر یک پست فوتبالی هم می‌شود رد سیاست را دید. در شرق آسیا هم شبکه‌هایی که میان چین و تایوان و کره‌جنوبی سرگردانند، نوعی التهاب دائمی تولید می‌کنند؛ التهاب نرم اما عمیق. می‌شود گفت شبکه‌های اجتماعی «اجتماعی» شروع شدند اما همین حالا خیلی جاها ضداجتماعی‌تر از هر رسانه‌ای عمل می‌کنند. مساله فقط این نیست که داده لو رفته، مشکل آنجاست که این ساده‌ترین داده‌ای است که یک سکو از کاربران دارد. ماسک در بهترین حالت فقط یک پیش‌نمایش از پرده اول این نمایش را نشان داد، بقیه‌اش آن پشت مانده و احتمالاً از آن بخش‌ها هیچ‌وقت رونمایی رسمی نخواهد شد. همه اینها ما را می‌برد سر یک سؤال قدیمی که همیشه در حد زمزمه مانده: نخبگان باید از چه چیزی بیشتر نگران باشند؛ دسترسی سرویس‌های بیگانه به داده‌های‌شان یا اشراف روزافزون سکوهای داخلی؟
راستش معلوم نیست، چون هر ۲ طرف از یک جنس قدرت استفاده می‌کنند اما با انگیزه‌های متفاوت. یکی دنبال امنیت ملی است، دیگری دنبال مدل‌سازی رفتاری. نتیجه‌اش برای شهروند معمولی اما تقریباً یکسان است: او تبدیل می‌شود به واحدی در یک جدول نامرئی. من همیشه وقتی این بحث‌ها پیش می‌آید یاد حرف‌های کاستلز می‌افتم. او می‌گفت ساختار قدرت در عصر شبکه‌ای، نه دولت‌محور است، نه بازارمحور؛ شبکه‌محور است. یعنی هر کس گره‌ها را در دست داشته باشد، قدرت را می‌گیرد. امروز گره‌ها همان داده‌هاست؛ همان کلیک‌ها، همان جابه‌جایی‌های کوچک، همان مکث‌های چندثانیه‌ای روی یک ویدئو.
یا حتی نظر بعضی جامعه‌شناسان دیجیتال که می‌گویند ما وارد دوران حکمرانی رفتاری  شده‌ایم؛ حکمرانی‌ای که نه از طریق قانون، بلکه از طریق تنظیم رفتارها اتفاق می‌افتد. پلتفرم‌ها دقیقاً همین کار را می‌کنند: جهت‌ دادن رفتار جمعی بدون اینکه الزاماً قانونی تصویب شده باشد.
افشای ماسک را می‌شود نخستین لرزش یک زلزله بزرگ‌تر دانست؛ نخستین مرحله از چیزی که شاید بعدها از آن با عنوان «شفافیت سکویی» یاد شود؛ شفافیتی که می‌تواند سرنوشت سیاست‌گذاری فضای دیجیتال را عوض کند، چون وقتی یک‌بار پرده بالا رود، توقع سیاست‌گذاران و حتی شهروندان از سکوها تغییر می‌کند؛ آنها دیگر با توضیح‌های کلی قانع نمی‌شوند. 
همین‌جاست که یک نکته مهم را نباید فراموش کنیم: خیلی از داده‌هایی که ما فکر می‌کنیم بی‌اهمیتند، دقیقاً همان‌هایی هستند که بیشترین ارزش را دارند. یک الگو از زمان فعالیت، ترکیب چند مکان، چند لایک پراکنده یا تعامل‌های کوچک... همین‌ها اگر درست کنار هم قرار گیرند، می‌توانند هویت واقعی، ترجیحات سیاسی و حتی روابط اجتماعی یک فرد را بازسازی کنند. داده، کوچک ندارد. داده شاید بی‌صدا باشد اما مثل قطرات بارانی است که اگر هزار بار روی یک سنگ بیفتد، بالاخره آن را می‌تراشد. و حالا که ماسک فقط یک گوشه کار را نشان داده، آدم بهتر می‌فهمد قدرت در عصر دیجیتال نه در دستگاه‌های امنیتی است، نه در رسانه‌های سنتی، نه حتی در اقتصادهای بزرگ، بلکه دست کسانی است که می‌دانند ما کجا بودیم، با چه کسی حرف زدیم، چه چیزی برای‌مان جذاب بود و چه چیزی ما را عصبی کرد. اینها شاید در ظاهر داده‌های روزمره باشد اما در عمل همان ابزارهایی‌اند که آینده سیاست، اقتصاد و فرهنگ روی آنها ساخته خواهد شد.

ارسال نظر
پربیننده