26/آذر/1404
|
02:50
یادداشت

رمزگشایی از ایده جنجالی تام باراک جهت ادغام لبنان در سوریه

ابوالفضل ولایتی: دهم آگوست ۱۹۲۰ را می‌توان یکی از نقاط سرنوشت‌ساز جوامع اسلامی قلمداد کرد؛ مقطعی که در آن آخرین بازماندگان امپراتوری عثمانی در معاهده‌ای یک‌سویه به نام سور، خاتمه امپراتوری عثمانی را اعلام کردند و عمده ممالک تحت سیطره این امپراتوری، تحت قیمومت قدرت‌های فائق در جنگ اول بین‌الملل (فرانسه، روسیه و بریتانیا) درآمدند.
۲۶ سال پس از انعقاد معاهده سور و تحت تحولات ناشی از جنگ دوم بین‌الملل، دولت‌های سوریه و لبنان، مشترکا در آوریل ۱۹۴۶ با خروج آخرین نظامیان فرانسوی استقلال خود را به دست آوردند.
موقعیت منحصربه‌‌فرد لبنان در طول ادوار مختلف و تکثر قومی - مذهبی حاکم بر این کشور موجب شده با وجود گذشت قریب به 8 دهه از خروج نظامیان فرانسوی، همچنان بیروت به‌رغم پذیرفته شدن به عنوان دولتی مستقل در جامعه جهانی، در عمل از استقلال سیاسی لازم محروم بماند.
ریشه تنش‌های تاریخی سوریه و لبنان به شکست استقلال‌طلبان سوری‌ از نظامیان فرانسوی در ژوئن ۱۹۲۰ در جنگ موسوم به میسلون و استیلای ۲۶ ساله استعمارگران بر این منطقه بازمی‌گردد. ژنرال «هانری گورو» فرمانده وقت فرانسوی‌ها، سوریه را سال ۱۹۲۰ بر اساس طایفه و دین به 6 دولت مستقل تقسیم کرد: دولت‌های دمشق، حلب، العلویین، لبنان بزرگ، جبل الدورزی و سنجاق اسکندرون.
دولت لبنان بزرگ بعدتر از سوریه جدا و به لبنان امروز مبدل شد، امری که هيچ‌گاه مورد پذیرش قلبی سوری‌ها قرار نگرفت اما به دلیل جمعیت اکثرا مسیحی وقت لبنان بزرگ، موفق شد با حمایت فرانسوی‌ها استقلال خود را به دست آورد. سنجاق اسکندرون نیز در همان مقطع به اشغال دولت ترکیه درآمد.
کشور کوچک و 7 میلیون نفری لبنان، به دلیل حضور اقوام و مذاهب متعدد همچون مسیحیان مارونی، شیعیان، سنی‌ها، علویان، ارمنی‌ها، دروزی‌ها، مسیحیان کاتولیک، اسماعیلی‌ها، ارتدکس‌های یونانی و کردها بارها آبستن بحران‌های گوناگون بوده است؛ بحران‌هایی که گاه ریشه در تنش‌های داخلی داشته و گاه ناشی از تحولات پیرامونی بوده است. از جنگ داخلی خونین 15 ساله این کشور به عنوان یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های داخلی جهان نام برده می‌شود؛ مقطعی که در آن لبنان صحنه منازعه وسیع قومی - مذهبی بوده و جمع وسیعی از چریک‌های بین‌المللی از جمله شبه‌نظامیان الفتح فلسطین، حزب کارگران کردستان (پ‌ک‌ک)، چریک‌های ایرانی ضد رژیم شاه و... دره بقاع این کشور را به عنوان مأمنی امن برای آموزش جنگ های چریکی برمی‌گزیدند.
همجواری این منطقه با سرزمین‌ اشغالی، حضور گسترده شبه‌نظامیان فلسطینی رانده‌شده از سرزمین مادری و توسعه‌طلبی ارضی صهیونیست‌ها، بارها لبنان را وارد نزاع‌های خونین کرده و مناطق وسیعی از این کشور را به اشغال رژیم صهیونیستی درآورده است. ارتش صهیونیستی حتی در مقطعی موفق شد دولت و ارتش دست‌نشانده به رهبری «آنتوان لحد» را در لبنان به قدرت رساند.
در میانه جنگ داخلی، «الیاس سرکیس» رئیس‌جمهور وقت لبنان که مورد حمایت سوریه بود، جهت کاهش تنش‌ها در کشور زمینه ورود نظامیان سوری را به لبنان فراهم آورد؛ نظامیانی که برای ۲۹ سال در سوریه حضور مستقیم داشته و نقشی بسزا در سیاست‌های داخلی این کشور ایفا کردند.
فارغ از رژیم صهیونیستی و سوریه، غلبه تعلقات مذهبی، زمینه نزدیکی جناح‌هایی از لبنانی‌ها را به سعودی، ایران، ترکیه، مصر، عراق، امارات، فرانسه و قطر را در طول دهه‌های متمادی فراهم آورده است.
مراد از طرح مقدمه‌ بالا، اظهارات بحث‌برانگیز اخیر «تام باراک» نماینده ویژه ترامپ در منطقه درباره لبنان است؛ مواضعی که خشم تمام لبنانی‌ها از نیروهای نزدیک به مقاومت تا نیروهای غرب‌گرا را فراهم آورده است. باراک در نشست اخیرش در دوحه، با به چالش کشیدن جایگاه حقوقی لبنان در جامعه بین‌المللی، ایده ادغام این کشور در سوریه را مطرح کرده است. باراک صراحتا اظهار داشته:  «لازم است لبنان و سوریه را به یکدیگر نزدیک و این دو تمدن باستانی و زیبا را همسو کنیم. ایالات‌ متحده می‌خواهد راه‌حل‌هایی برای بحران‌های لبنان و سوریه پیدا کند، با در نظر گرفتن اینکه دولت - ملت‌ها تنها در آغاز قرن بیستم ایجاد شدند، در حالی که تمدن‌های منطقه بر پایه مدل «قبیله‌ای - خانوادگی» استوارند. ما باید سوریه و لبنان را متحد کنیم، زیرا آنها تمدنی باشکوه را نمایندگی می‌کنند».
جایگاه کلیدی باراک در دولت آمریکا، موجب شده ناظران منطقه‌ای با موشکافی عمیق به تجزیه و تحلیل چرایی طرح چنین مساله حساسیت‌برانگیزی از سوی باراک، آن هم در نخستین سالگرد سقوط حکومت اسد و تفوق تحریرالشام بر دمشق بپردازند.
کارنامه حکمرانی ترامپ چه در دوره اول ریاستش بر کاخ‌سفید و چه در یک سال اخیر مملو از سیاست‌هایی است که در آن دولت در مواجهه با چالش‌های بین‌المللی از سازوکارهای اداری و کارویژه‌های مختص به هر یک از این دستگاه‌ها عدول کرده و جهت حصول نتیجه مدنظر به اشخاص مورد اعتماد شخص رئیس‌جمهور متوسل شده است.
نقش ویژه «جرد کوشنر» داماد ترامپ در طراحی نقشه معامله قرن و تحرکات وی در فرآیند آتش‌بس در نوار غزه و جایگاه ویژه «استیو ویتکاف» در پرونده‌های اوکراین، ایران و بحران‌های منطقه‌ نمونه‌های مناسبی در این زمینه محسوب می‌شود‌.
از تام باراک، سفیر آمریکا در ترکیه و نماینده تام‌الاختیار ترامپ در امور سوریه، لبنان و عراق به عنوان یکی از ذی‌نفوذترین افراد اطراف ترامپ نام برده می‌شود. این سیاستمدار لبنانی‌تبار مانند دیگر حلقه نزدیکان به رئیس‌جمهور، در دایره دوستان شخصی ترامپ به حساب آمده‌ و پیش از ورود به سیاست، دهه‌ها سابقه فعالیت در حوزه املاک و مستغلات خصوصی در آمریکا را در کارنامه دارد. از همین‌رو موضع باراک درباره ادغام لبنان در سوریه توجه ناظران منطقه‌ای را به خود جلب کرده است. در باب اهداف ایالات ‌متحده از پیشبرد چنین سیاستی می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف- به حاشیه راندن جامعه‌ پویای شیعی لبنان و منفعل کردن آنان
به رغم تکثر قومی - مذهبی لبنان، از جامعه شیعیان این کشور به عنوان بزرگ‌ترین اقلیت لبنانی نام برده می‌شود. مقامات لبنانی (عمدتا مسیحیان) در طول دهه‌های متمادی از اجرای برنامه سرشماری جدید در این کشور امتناع ورزیده‌اند، چرا که به زعم برخی نظرسنجی‌ها و مشاهدات میدانی، بخش اعظم جامعه مسیحی لبنان کشور را ترک کرده و به موازات آن، میزان جمعیت شیعیان به نحو چشمگیری فزونی یافته؛ امری که می‌تواند زمینه اعتراض در جامعه شیعی درباره شیوه تقسیم قدرت و اعطای مناصب کلیدی به مسیحیان و اهل سنت لبنان را به همراه داشته باشد.
ارتباط مستحکم شیعیان لبنان با ایران محدود به دوره جمهوری اسلامی نیست، بلکه دست‌کم قدمتی 500 ساله دارد و به کوچ برخی علمای شیعی از جبل عامل و بعلبک به ایران در دوره صفوی بازمی‌گردد.
جامعه شیعی لبنان در طول 2 دهه اخیر به منسجم‌ترین اقلیت بزرگ لبنان تبدیل شده و نقش بسزایی در تعیین سیاست‌های کلان این کشور ایفا کرده است. نسبت جمعیتی وسیع سوریه (دست‌کم 30 میلیون نفر با تفوق ۶۵ درصدی اعراب سنی در این کشور) به لبنان 7 میلیونی با جمعیت 2.5 میلیونی شیعیان این کشور، موجب شده باراک با طرح ایده ادغام لبنان در سوریه، ضمن پیشبرد سیاست هضم و به حاشیه‌راندن شیعیان لبنان در کشور بزرگ احتمالی، عملا ارتباط منسجم جمهوری اسلامی با این اقلیت سرنوشت‌ساز را در آینده منقطع کند.
ب- پیشبرد پروژه خلع‌سلاح حزب‌الله
با وجود گذشت یک سال از زمان انعقاد توافق آتش‌بس میان رژیم صهیونیستی و حزب‌الله، ایالات‌متحده با حمایت ویژه از رژیم تل‌آویو و تهدید و تطمیع دولت لبنان بر ضرورت خلع‌سلاح مقاومت پای فشرده و با اعطای آزادی عمل به ارتش صهیونیستی و جوخه‌های ترور موساد، در مسیر ايزوله کردن حزب‌الله و واداشتن آن به پذیرش خلع ‌سلاح گام برداشته است.
نظر به نگرش افراطی حاکم بر هیات تحریرالشام و ضدیت بنیادین عقیدتی سلفی‌ها با شیعیان و پیشینه رویارویی این جریان به عنوان شاخه رسمی القاعده با حزب‌الله در جریان جنگ داخلی سوریه، کاخ‌سفید مشتاق است با ادغام لبنان در سوریه، سیاست خلع‌سلاح مقاومت را به تروریست‌های هیات تحریرالشام واگذار کند.
به زعم ایده‌پردازان آمریکایی، تفوق جمعیتی هواداران تحریرالشام بر شیعیان جنوب لبنان و سیاست‌های سختگیرانه تحریرالشام، ناگزیر جریان‌های مقاومت شیعی را به سوی خلع ‌سلاح هدایت خواهد کرد.
تام باراک در اظهارات اخیر خود صراحتا به تمجید از سیاست‌های الشرع در مهار مقاومت پرداخته و مدعی شده سوریه هر روز در حال حذف دارایی‌های داعش و سپاه پاسداران است. 
وی بی‌پرده اهمیت خلع‌سلاح حزب‌الله را اینگونه توصیف کرده: «ما ارتش ‎لبنان را برای جنگ با ‎اسرائیل مسلح نمی‌کنیم؛ ما آن را برای جنگ با مردم خودش - یعنی حزب‌الله - مسلح می‌کنیم. ‎ایران و ‎حزب‌الله دشمنان ما هستند؛ سر مار باید قطع شود».
ج- زمینه‌سازی برای تحقق ایده فدرالیسم در سوریه بزرگ
با آنکه اکثریت جامعه سوریه را اعراب سنی تشکیل می‌دهند (۶۵ درصد)، حضور اقوام و مذاهب متعدد چون مارونی‌ها، علویان، دروزیان، کُردها، آشوریان، ارمنی‌ها و سریانی‌ها، جامعه متنوع و رنگارنگی را در سوریه رقم‌ زده است.
رژیم صهیونیستی از زمان وقوع جنگ داخلی در سوریه با اتکا به سیاست دیرینه خود (تقسیم و ادغام)، در مسیر همسویی با اقلیت‌های سوری برآمده تا زمینه تضعیف حکومت مرکزی این کشور و نهایتا تجزیه سوریه را رقم زند. برآيند یک سال حکمرانی احمد الشرع در دمشق نشان می‌دهد نتانیاهو با حمایت تمام قد از شبه‌نظامیان دروزی و کُرد، در مسیر تحقق آمال خود نظیر راه‌اندازی کریدور داوود، ایجاد منطقه عاری از سلاح و انضمام بخش‌هایی از خاک سوریه به سرزمین‌ اشغالی گام برداشته است.
الحاق لبنان به سوریه، بافت متنوع و متکثر کشور جدیدالتاسیس را ده‌چندان کرده و عملا حکومت مرکزی سوریه را بیش از پیش متزلزل خواهد کرد.
سیاست کلان ایالات‌ متحده در سوریه بر ایجاد نظام فدرالیسم استوار است. الحاق لبنان به سوریه می‌تواند بازگشت نقشه سوریه به دوران قیمومت این کشور تحت استعمار فرانسه باشد؛ مقطعی که در آن جامعه سوریه منطبق با اقلیت‌های موجود، به حکومت‌های نیمه خودمختار مبدل شده بود.
د- مهار و سرکوب نیروهای فلسطینی
از زمان اشغال سرزمین‌ فلسطین در ۱۹۴۸، جمع وسیعی از جامعه آواره فلسطینی، سوریه و لبنان را به عنوان مقصد سکونت موقت خویش برگزیده‌اند. در طول دهه‌های متمادی جنوب لبنان و دره بقاع به محل تحرکات نظامی و آموزشی گروه‌های متعدد فلسطینی الفتح، جهاد اسلامی، حماس و جبهه خلق برای آزادی فلسطین مبدل شده است؛ امری که به حملات متعدد ارتش صهیونیستی به لبنان در طول سال‌های مختلف منتهی شده است.
به زعم مقامات آمریکایی و صهیونیستی، با سقوط حکومت چپ‌گرا و ضد اسرائیلی اسد در سوریه و روی کار آمدن حکومت الشرع، فرصت مناسبی برای مهار گروه‌های جهادی فلسطینی در سوریه و لبنان فراهم آمده است‌. ادغام لبنان در سوریه در مقطع کنونی، عملا مسیر را برای ایزوله کردن گروه‌های مبارز فلسطینی از سوی دولت تحریرالشام و در راستای منافع و مطالبات کاخ‌سفید و دشمن صهیونیستی هموار خواهد کرد.
ی- تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و ایجاد منطقه حائل و عاری از سلاح در مناطق همجوار با سرزمین‌ اشغالی 
عمده سیاست‌های ایالات‌ متحده در منطقه، معطوف به تأمین امنیت رژیم صهیونیستی بوده است. الحاق لبنان به سوریه، بدون تردید بر دامنه تنش‌های فرقه‌ای و قومی-مذهبی افزوده و حاکمیت مرکزی دمشق را متزلزل خواهد کرد. نگرش افراطی‌گرایانه تحریرالشام در مقطع کنونی نیز با نگرانی فزاینده اقلیت‌های سوری همراه بوده و با الحاق لبنان به این کشور بر دامنه این نگرانی‌ها و تنش‌ها به شکل مضاعفی افزوده خواهد شد.
بروز بحران در سوریه و حرکت به سمت فدرالیسم، ضمن تبدیل کردها، دروزیان و مسیحیان به متحدان اسرائیل (جهت مواجهه با سیاست‌های رادیکال دمشق)، بخش وسیعی از سوریه را به منطقه تحت نفوذ رژیم صهیونیستی مبدل و مطالبات حداکثری نتانیاهو مبنی بر ایجاد منطقه حائل و منطقه عاری از سلاح را محقق می‌کند و ضمن تثبیت حاکمیت تل‌آویو بر بلندی‌های جولان، زمینه تداوم استقرار ارتش صهیونیستی در ارتفاعات جبل الشیخ را رقم‌ زده و دولت صهیونیستی را به ژاندارم منطقه تبدیل خواهد کرد.
در چنین بستری سیاست متداول و تاریخی دولت‌های استعمارگر مبنی بر حمایت نسبی از دولت‌های متزلزل و خودکامه و فاقد پایگاه اجتماعی بار دیگر تکرار شده و ضمن تبدیل بخش اعظم سوریه به حیاط خلوت آمریکا و رژیم صهیونیستی، دولت الشرع در دمشق را به تابعی از سیاست‌های آمریکا تبدیل کرده و با تقویت نفوذ واشنگتن - تل‌آویو در شامات، زمینه همجواری رژیم‌های مذکور با عراق و ترکیه را فراهم می‌کند؛ امری که کارت حمایت از گروه‌های جدایی‌طلب در کشورهای یاد شده را به عنوان اهرم فشاری در اختیار تل‌آویو قرار خواهد داد.

ارسال نظر
پربیننده