26/آذر/1404
|
23:49

یلدای آخر

به سرم می‌زند امشب به شما سر بزنم
شاید از غصه آجیل گران، پر بزنم
​دو سه شب مانده به احیای شب یلدامان
کارگر نیست اگر این‌ور و آن‌ور بزنم؟
​نه انار و نه کدویی و نه شیرینی‌ای
تخمه از باغچه آورده برادر، بزنم؟
​پول در جیب کسان و من بی‌پول نشان
عکس یک بوقلمون را بده از بر بزنم
​گوش مسؤول پس از جنس گران گشته گران
کاش می‌شد به گرانی چک افسر بزنم
این گرانی چو اجل، چوب به چرخم زده ست
سر سفره چه کنم، چرخ شناور بزنم 
​شب یلدای من امروز نزار است و مزار
باید از آخر و اول به شما سر بزنم

ارسال نظر
پربیننده