|
مهر تأیید جدید بر برگزاری جامجهانی هر ۲ سال
کنفدراسیون فوتبال آفریقا هم به پیشنهاد برگزاری جامجهانی هر 2 سال مهر تایید زد. کنگره کنفدراسیون فوتبال آفریقا (کاف) با حضور «جانی اینفانتینو» رئیس فیفا برگزار شد تا درباره مهمترین پیشنهاد فوتبالی دنیا تصمیمگیری شود. پیشنهاد برگزاری جامجهانی هر 2 سال در این کنگره به شور گذاشته شد که با آرای اکثریت این پیشنهاد بزرگ در کاف تایید شد. پیش از این کنفدراسیون فوتبال آسیا هم حمایت خود را از این طرح فیفا اعلام کرده بود.
ارسال به دوستان
لیگبرتر فوتبال امروز بیش از هر زمان دیگری محتاج کمکداور ویدئویی است
وار برای عدالت
مهدی طاهرخانی: آنچه میگوییم نه یک راز بزرگ مگوی است و نه آنقدر مشهود و دستمالی شده که هر کسی از چند و چونش باخبر باشد. آنهایی که به واسطه شغل و پیگیریهای تخصصیشان در جریان امور هستند، میدانند حرف از چیست و درباره چه چیزی حرف میزنیم. بگذارید کل داوران و حتی رئیس وقت فدراسیون فوتبال آن را انکار کنند اما آنچه شرحش میرود واقعیتی است که خوشبختانه یا متاسفانه در داوری فوتبال ما رخ داده و شاید کماکان رخ دهد.
چند فصل قبل که مهدی تاج، رئیس فدراسیون بود و اشتباهات داوری صدای همه را درآورده بود، یک توصیه محرمانه و ویژه ابلاغ شد؛ داورهای چهارم و همچنین بعضی افراد نزدیک به کوبل داوری وظیفه داشتند بعد از اعلام ضربه پنالتی یا توپی که مشکوک از روی خط رد شده یا نه، بلافاصله با تلفن همراه صحنه آهسته را ببینند و به گونهای به گوش کمک داور برسانند که تصمیم داور وسط صحیح بوده با خیر؟ نمونه برای مثال هم وجود دارد، پنالتیهایی که گرفته میشد و بعد از جنجال و اعتراض گسترده تیم متضرر، داور به سمت کمکش میرفت و بعد از شور یک دقیقهای و مصلحتی، ناگهان رای برمیگشت؛ از بازی پرسپولیس و داماش در رشت تا چند بازی دیگر که با یک جستوجوی ساده میشود نمونههای آن را یافت. به عقیده رئیس وقت کمیته داوران و همچنین مدیران بالادستی آن روز فدراسیون، این «VAR» ولو غیرقانونی بهتر از تضییع حق یک تیم بود.
مربیان باهوشتر که متوجه این موضوع شده بودند، بعد از وقوع چنین حوادثی علیه تیمشان بلافاصله چند دقیقهای بازی را از جریان میانداختند تا بعضا کمک از بیرون برسد و رای بازگردد. البته هر سوتی برنمیگشت اما موارد اینچنینی کم نداشتیم؛ بهانه هم مشورت با کمک داور عنوان میشد.
نگارنده چنین توصیهای را به هیچ تیمی ندارد، بلکه عقیده دارد باید حتی در صورت غلط بودن سوت و پرچم داور به آن احترام گذاشت و بازی را ادامه داد اما تردید نکنید بعضی مربیان چنین نمیکنند و وقتی متوجه شوند داور اشتباه کرده، آنقدر وقفه ایجاد میکنند تا سرانجام کمک داور بعد از رساندن تقلب خارج از زمین، در یک حرکت نمادین، داور را فرا بخواند و به اصطلاح به او مشورت دهد؛ یک تقلب شیک برای رساندن حق به حقدار. حرفشان هم این است که هدف، وسیله را توجیه میکند. حقیقتا از لحاظ اخلاقی دچار پارادوکس میشویم اما وقتی در اکثر لیگهای معتبر جهانی همه در حال استفاده از «کمکداور ویدئویی» هستند، گویا ما چارهای نداریم جز این کمکداور من درآوردی!
* اشتباهات عجیب در بازی پرسپولیس - نفت
در همین هفته ششم لیگ برتر در بازی پرسپولیس و صنعت نفت آبادان، به واسطه جاگیری بد داور وسط، او نهتنها حق مسلم میزبان در اعطای یک ضربه پنالتی را نادیده گرفت، بلکه کارت زردش را هم به ترابی نشان داد تا بگوید اهل فریب خوردن نیست. چند ثانیه بعد درست در لحظاتی که ترابی بر سر و صورتش میکوبید و از حق خورده فغان سر میداد، بینندگان تلویزیونی اصل ماجرا را دیدند و به این شکل یک پنالتی غیب شد و یک کارت زرد مفت به حساب ترابی رفت. در صحنه دوم باز هم اشتباه محرز داور و کمکش مشهود بود؛ این بار مهدی عبدی ضربه غافلگیرکنندهای را زد که پس از برخورد با تیرک افقی، «همه توپ» به صورت کامل از «همه خط» رد شد. با توجه به سرعت بالای ضربه، کمکداور نتوانست تشخیص صحیح ارائه دهد و در آن سو «گویا» اشتباه پرسپولیسیها این بود که بلافاصله از روی نقطه کرنر بازی را شروع کردند. هنوز کرنر آنها زده نشده بود که یک جامعه از پای جعبه جادویی واقعیت را دید؛ رد شدن همه توپ از همه خط. اما صحنه سوم مربوط به آخرین موقعیت تیم میهمان بود که باز هم تصاویر آهسته تلویزیونی نشان داد مهاجم زردها یک نیم بدن در آفساید است. البته باید اعتراف کرد حقیقتا بدون وار و خطکشی با رایانه، تشخیص آن صحنه بسیار مشکل بود چون این بار بحث سانتیمترها در میان بود که قاعدتا تشخیص آن خارج از توان یک انسان خواهد بود. از این رو فیفا بعد از سالها مقاومت بیمعنا، اکنون درهای این ورزش را به روی تکنولوژی گشوده تا اجازه ندهد حقی از تیمی ضایع شود. اما بازگردیم به همان صحنه آخر بازی. از خوششانسی تیم داوری، حامد لک بعد از یک اشتباه مهلک که میرفت دروازه تیمش را یکتنه باز کند، این بار توپ را مهار کرد تا آن ضربه گل نشود. تصور کنید عکس این اتفاق رخ میداد و پرسپولیس بازی را مساوی میکرد یا میباخت، حالا تکلیف تیم داوری و هجوم گسترده هواداران قرمز با آن چه بود؟ آیا چیزی از این داور جوان برای ادامه راه باقی میماند؟ مقصر کیست؟ کوبل پر اشتباه یا کمیته و دپارتمان داوری که برای این دیدار پخش مستقیم، آن هم با حضور هواداران بعد از مدتها، چنین تیم بیتجربهای را گزینش کرد؟
* وقتی داوری قربانی انتخابات شد
سال قبل، حیدر بهاروند (که پس از استعفای مهدی تاج عملا همه کاره فوتبال ایران و فدراسیون بود) بیش از آنکه حواسش به کیفیت داوران لیگ بیستم باشد در یک تصمیمگیری آیندهنگرانه، بیشترین داور و کمکداور را طی یک نیمفصل برای قضاوت در 15 بازی انتخاب کرد. هر هفته شاهد حضور داوران جوان و بیتجربه فراوانی بودیم، چه به عنوان یکی از داوران اصلی مسابقه و چه در کسوت داور چهارم. به این ترتیب همه استانها که قرار بود اسفندماه همان سال رئیس جدید را انتخاب کنند، به گونهای دمشان دیده شد. این یک اتهام نیست بلکه طبق سند میشود ثابت کرد در نیمفصل اول لیگ بیستم، چند برابر لیگهای معتبر اروپایی داور وارد چرخه مسابقات شد. در نیمفصل نخست لیگ بیستم شاهد حضور 69 داور وسط بودیم که این تعداد ۳ برابر لالیگا در اسپانیا و بوندس لیگا در آلمان است!
همه چیز آن روزها تحت تاثیر انتخابات فدراسیون بود. مدیران تصمیمگیر برای جلب نظر صاحبان رای که روسای هیاتهای فوتبال هستند، داوران زیادی را بدون اینکه شایسته حضور در لیگ برتر باشند به لیگ برتر آوردند؛ بعضی داوران با چند قضاوت در بازیهای ساده و معمولی لیگ یک و لیگ دسته دو به یکباره به لیگ برتر رسیدند. همانطور که گفته شد در نیمفصل اول لیگ قبل فقط 69 داور حضور داشتند! این تعداد داور ۳ برابر داوران حاضر در بوندسلیگای یک 18 تیمی و لالیگای اسپانیاست که 20 تیم در آن حضور دارند. در بوندس لیگای یک فقط 26 داور وسط بازیها را قضاوت میکنند، در لالیگای اسپانیا و حتی سری A، 20 داور وسط بازیها را قضاوت میکنند. با این حال با حضور مثبت و موثر نهادهای امنیتی، حیدر بهاروند صلاحیتش تایید نشد و او سبدش را تمام و کمال به شهاب عزیزیخادم هبه کرد.
* شعارهای قبل از انتخابات خاطرت هست؟
قرار بود قبل از شروع لیگ برتر بیستویکم و حتی در بازی مهم تیم ملی فوتبال ایران مقابل کرهجنوبی در ورزشگاه آزادی، سرانجام از «کمکداور ویدئویی» به صورت کامل در فوتبال ایران رونمایی شود اما به واسطه ضعف مدیریت (که قبل از انتخابات شعارهای آنچنانی را به خورد اعضای مجمع و همچنین میلیونها ایرانی فوتبالدوست میداد) ما هنوز VAR نداریم. هر هفته حق چند تیم براحتی هرچه تمامتر پایمال میشود، بنابراین به نظر میرسد همان فرمول تقلب از بیرون زمین با وجود آماتوریسم و غیرقانونی بودنش، عین عدالت است. چاره چیست وقتی در چنین دو راهیای قرار میگیریم؟ حقیقتا انتخاب سخت است اما مادامی که بعضی تیمها و داوران از این روش (وار موبایلی!!) برای احقاق حقوق تیم متضرر استفاده میکنند باید شما هم خواسته یا ناخواسته وارد این بازی شوید تا از حقوقتان محافظت کنید.
بحث استقلال و پرسپولیس یا یک تیم خاص نیست. عینک رنگی را برداریم و واقعیت فوتبال را به همان رنگی که هست ببینیم. امروز پرسپولیس متضرر شده و شاید فردا سود ببرد. پرسش مهم اما این است: تکلیف ما با «وار» چیست؟
یک بار برای همیشه عزیزیخادم بدون شلوغکاری و کشاندن بحث تکراری و قدیمی تحریمها به جامعه فوتبال، بگوید مشکل کجاست و چگونه میشود ما هم صاحب کمکداور ویدئویی شویم؟ این کف خواسته هواداران بهترین تیم ملی فوتبال آسیا در برهه کنونی است.
قدر این سرمایههای اجتماعی را بیشتر بدانیم؛ آنهایی که در این وضعیت پرنوسان اقتصادی برای دیدن یک بازی در ورزشگاه باید دستکم ۱۵۰ هزار تومان هزینه کنند، قید کار روزانه را بزنند و مهمتر از آن در سرما و گرما با گلوی خود حامی محبوب ابدیشان باشند. حق این هوادار، این اشتباهات واضح در امر داوری نیست. بگذارید تنها دغدغه آنها همان ضعف فنی تیمشان یا بدشانسی بازیکنانشان باشد و بس.
فوتبال جهان حالا با سیستم کمکداور ویدئویی مو را از ماست بیرون میکشد و متاسفانه ما در لیگ به اصطلاح حرفهایمان هنوز شاهد اشتباهات متسلسل و متکثر داوران جوان هستیم. امروز بیش از پیش محتاج VAR هستیم تا علاوه بر اجرای عدالت واقعی در فوتبال، شاهد کم شدن فشارها از روی دوش داوران جوان باشیم.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطنامروز» با رضا پرکاس درباره دیدار استقلال - گلگهر
بازی مدعیان نبود
زهره فلاحزاده: تیم استقلال در هفته ششم لیگ برتر مقابل گلگهر سیرجان به تساوی بدون گل رسید تا شاگردان فرهاد مجیدی به سومین تساوی پیاپی خود دست پیدا کنند و در جدول ردهبندی با یک پله سقوط در رده سوم قرار بگیرند. تنها جذابیت این دیدار که از نظر فنی چنگی به دل نزد، حضور ۲ استقلالی در 2 تیم بود؛ جایی که امیر قلعهنویی، مربی و بازیکن اسبق آبیها رودرروی فرهاد مجیدی قرار گرفته بود. «وطنامروز» درباره این دیدار با رضا پرکاس، مربی فوتبال گفتوگو کرد.
***
* استقلال و گلگهر امتیازات را تقسیم کردند؛ تحلیلتان را درباره این بازی بگویید.
فارغ از نتیجه مسابقه، ما بازی زیبا و دارای استانداردهای جهانی مثل پرسینگ، سرعت، کارهای ترکیبی در جناحین، ارسالها، کرنرها، شوت به دروازه و حتی ضربات ایستگاهی خطرناک ندیدیم. هیچکدام از تیمها وقتی توپ را در اختیار داشتند، برنامهریزی شده خطری روی دروازه حریف ایجاد نکردند. یعنی اگر موقعیتی هم ایجاد شد، تنها روی حادثه و اشتباه حریف بود. در مجموع ما آن بازیای که باید از ۲ تیم مدعی قهرمانی میدیدیم، ندیدیم. شاید تنها موقعیت بازی دقیقه ۶۰ بود که یک پاس از دفاع استقلال برای سلمانی ارسال شد که دروازهبان گلگهر توانست ضربه مدافع استقلال را دفع کند.
* روندی که تیم فرهاد مجیدی طی میکند، امیدوارکننده نیست. در واقع هر چه جلوتر میرویم، عملکرد تیم ضعیفتر میشود؛ فکر میکنید دلیلش چیست؟
اگر از نظر نتیجه که تیم بعد ۳ پیروزی، به ۳ تساوی رسیده نگاه کنیم، بله! نتیجه نزولی محسوب میشود اما اگر بازی به بازی بخواهیم نظر بدهیم، نباید تساوی با گلگهر را نتیجه بدی بدانیم. تیم سیرجانی هم از مدعیان لیگ است که برای قهرمانی بسته شده است، البته هواداران با توجه به یارگیریای که شده بود، انتظار داشتند امتیازات کامل در جیب تیمشان بود. هر چند استقلال در آن ۳ دیدار اول هم برد قاطعی به دست نیاورد. استقلال هنوز نتوانسته از توانایی و پتانسیل بازیکنانش بخوبی استفاده کند. تیم باید از سیستمی استفاده کند که بیشترین بازدهی را داشته باشد. اگر تیم در یک پست چند بازیکن خوب دارد، دلیلی ندارد از همه آنها استفاده کنیم به طوری که برخی را در پست غیرتخصصی قرار دهیم. به نظر من نبود یک بازیساز خوب در استقلال باعث شده از ظرفیت بازیکنان بخوبی استفاده نشود. تیم از خارجیها هم نتوانسته بخوبی در سیستمی که در زمین استفاده میکند، بهرهبرداری کند. مورد بعدی تعویضهاست که اگر درست انجام شود، میتوان به نتیجه مطلوب هم رسید. مثل بازی با فجرسپاسی که تیم یک بر صفر جلو است که نتیجه قابل اطمینانی هم نیست، وقتی نیروهای تهاجمی را بیرون میکشد، هر لحظه امکان دارد تیم حریف با یک حرکت برقآسا به گل مساوی دست پیدا کند. این نکاتی بود که میتوان گفت تأثیر داشته تا استقلال از نظر امتیازگیری روند نزولی داشته باشد.
* کاستیهای کادر فنی در قبال این نتایج چیست؟
به نظر من کادر فنی استقلال در این ۶ دیدار نتوانست بین خطوط هماهنگی و هارمونی ایجاد کند. اینکه شما در یک دیدار تنها یک یا ۲ موقعیت خطرناک داشته باشید، یا در یک بازی از جناحین اصلا ارسال نکنید، یا کرنرهای هدفداری زده نشود، یا در برابر حملات تیمها در 20-10 دقیقه آخر فشار زیادی را تحمل کند، همگی نشان میدهد هنوز کادر فنی نتوانسته سیستم درستی را در زمین پیاده کند. شاید مشکل بازیکن دارند اما کادر فنی باید با توجه به خصوصیات و پتانسیل بازیکنانی که در اختیار دارد، سیستمش را اجرا کند. استقلال با ۳ دفاع بازی میکند اما در این دیدارها نشان داده شده هنوز این خط نتوانسته حاشیه امنی برای دروازهبان ایجاد کند. حفظ توپ و همچنین تاکتیکی که استقلال در زمان حمله استفاده میکند، نیاز دارد بهتر شود.
* خط هافبک استقلال خیلی مورد نقد قرار میگیرد؛ بویژه درباره حضور آرش رضاوند در میانه زمین.
اصولا یک تیم در خط هافبک باید دوندهترین بازیکنان را داشته باشد. بازیکنانی که پاسور بوده و قدرت حمل توپ بالایی داشته باشند. در هر تیمی خط هافبک آن مهمترین است. در استقلال خط هافبک نسبت به فصل گذشته تغییر کرده که باید ببینیم کادر فنی توانسته خلأها را پر کند یا خیر. در رابطه با رضاوند هم او بازیکنی تکنیکی است و قدرت حمل توپ دارد ولی به عنوان توپ پخشکن، پاسور و پلیمیکر نمیتواند گزینه مناسبی باشد. او بازیکنی است که بیشتر متمایل به جناحین بازی میکند. مثلا در سیستم 2-۴-4، هافبکی است که رو به جلو بازی میکند و در سیستم 1-3-2-4، یکی از هافبکهای چپ و راست میشود. این خیلی مهم است که بدانیم کادر فنی از رضاوند و هافبکها چه میخواهد و آنها در تمرین چطور هستند. ضرباهنگ تیم را خط هافبک تیم تعیین میکند و اکثر تیمها از میانه میدان شروع به طراحی حمله میکنند و پس از آن میتوانند به تیم حریف فشار بیاورند.
* با توجه به روند تیم، فکر میکنید استقلال شانسی برای قهرمانی دارد یا مدعیان دیگر باز هم گوی سبقت را میربایند؟
استقلال و پرسپولیس همیشه برای قهرمانی بسته میشوند. شما باید تیم خوبی برای رسیدن به این موفقیت بسته باشید. در هیچ جای دنیا نمیگویند هفتههای اول سخت است و باید هماهنگ شویم. خیلی از تیمهای دنیا مربیشان یک هفته قبل از شروع مسابقات میآید و نمیگوید من تازه آمدهام. اینکه تیم باید جا بیفتد و به هماهنگی برسد، شکی نیست اما ۵ هفته ۱۵ امتیاز است. تیم برای رسیدن به قهرمانی باید حداکثر امتیازات نیمفصل را کسب کند، چرا که در نیمفصل دوم بازیها فشردهتر و گرفتن امتیاز سختتر میشود. به نظر من تیمی که مدعی قهرمانی است باید بسیار قویتر عمل کند؛ چه از نظر امتیازگیری و چه از نظر نحوه بازی. یعنی باید نشان دهد برای قهرمانی به میدان آمده است و حریفان این احساس را کنند که ما مقابل تیم مدعی قهرمانی داریم بازی میکنیم. هر چند استقلال لیگ قهرمانان آسیا و جام حذفی را هم در پیش دارد و هوادارانش گرفتن ۳ جام را میخواهند. نباید نوسانات کوچک باعث از دست دادن امتیازات لیگ برتر شود. کادر فنی باید هر چه زودتر سیستمی را که باعث قدرت و شادابی تیم شود پیدا کند. نباید تنها بازیکنان اسمی در زمین باشند. استقلال امسال بازیکناتی را خریداری کرده که بهترینهای تیم فصل گذشتهشان بودهاند و هماهنگ کردن آنها هنر کادرفنی است. برای تیمی که به فکر قهرمانی است نباید هفته اول با هفته سیام تفاوتی داشته باشد. اگر استقلال به نتایج سینوسوار خود ادامه دهد، قطعا اختلافش با صدر بیشتر میشود که جبران آن در نیمفصل دوم کار سختی خواهد بود.
ارسال به دوستان
اخبار
حضور زیدان در پاریس قطعی شد
یکی از نزدیکان مالک باشگاه پاریسنژرمن حضور زیدان روی نیمکت این تیم را قطعی دانست. نشریه «موندو دپورتیوو» چاپ اسپانیا خبر داد پسرعموی مالک باشگاه پاریسنژرمن به صورت رسمی امضای قرارداد این باشگاه با زیدان را تایید کرد. نشریه «لوپاریزین» فرانسه هم از مذاکرات مثبت پاریسنژرمن با زیدان خبر داد اما به اعتقاد این فرد نزدیک به باشگاه پاریسی کار تمام شده است. خلیفه بن حمد آلثانی، پسرعموی ناصر الخلیفی پیش از این درباره مسی نیز افشاگری کرده بود که در نهایت ابرستاره بارسلونا به پاریسنژرمن منتقل شد. پسرعموی مالک باشگاه پاریسنژرمن درباره این موضوع در توئیترش نوشت: همه چیز بر وفق مراد پیش رفت. بزودی زیدان معارفه میشود. خوش آمدی زیزو. طبق گزارشهای رسیده از فرانسه پوچتینو راهی منچستریونایتد میشود، این در حالی است که در جدیدترین خبر رالف رانگنیک آلمانی به شیاطین سرخ نزدیک شده است.
***
فدراسیون جهانی اعطای «دان ۹» به ترامپ را تکذیب کرد
فدراسیون جهانی تکواندو با انتشار بیانیهای اعطای «دان ۹» به رئیسجمهور سابق آمریکا را تکذیب کرد.
مدتی پیش انتشار عکسهایی از پوشیدن لباس تکواندو بر تن دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا و اعطای دان ۹ به وی سروصدای زیادی به پا کرد. در این بین اهالی تکواندو بیشتر به این موضوع واکنش نشان دادند تا اینکه روز گذشته فدراسیون جهانی با انتشار بیانیهای اعطای دان ۹ به ترامپ را تکذیب کرد. در این بیانه آمده است: «در پی گزارشهای خبری اخیر و پرسوجوهای مردمی خطاب به ما درباره اعطای دان ۹ افتخاری (کمربند سیاه) به دونالد ترامپ، تکواندوی جهانی میخواهد روشن کند که ما هیچ دخالتی در این موضوع نداریم. این گواهی توسط Kukkiwon اعطا شد که سازمانی است که تکواندو را به عنوان یک هنر رزمی تبلیغ و همچنین امور مربوط به «دان» را در سراسر جهان اجرا میکند. همانطور که «کوکی وان» از ستاد جهانی تکواندو استفاده میکند، میتوانیم بفهمیم که این ممکن است با تکواندوی جهانی اشتباه گرفته شود. اگر علاقهمند به کسب اطلاعات بیشتر درباره Kukkiwon هستید یا هر گونه سوالی درباره گزارشهای خبری دارید، لطفا به سایت آنها مراجعه کنید. تکواندوی جهانی تنها فدراسیون بینالمللی است که مسؤولیت اداره ورزش تکواندو در بازیهای المپیک و پاراالمپیک را بر عهده دارد. به این ترتیب، ما بر مأموریت خود برای توسعه و رشد تکواندو به عنوان یک ورزش در سراسر جهان از سطح پایه تا سطح نخبگان و کمک به توسعه انسانی و اجتماعی از طریق تکواندو متمرکز هستیم».
***
رکورد پرتاب دست علیرضا بیرانوند در «گینس» ثبت شد
رکورد پرتاب دست دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران در کتاب رکوردهای دنیا به ثبت رسید. باشگاه بوآویشتای پرتغال خبر داد نام علیرضا بیرانوند به خاطر بلندترین پرتاب دست در یک مسابقه رسمی فوتبال به طور رسمی در کتاب رکوردهای جهانی گینس به ثبت رسید. دروازهبان ایرانی بوآویشتا به خاطر پرتاب دست ۶۱ متر و ۶۶ سانتیمتریاش در بازی بین تیمهای ایران و کرهجنوبی در تاریخ ۱۱ اکتبر ۲۰۱۶ (۲۰ مهر ۱۳۹۵) در مرحله انتخابی جامجهانی ۲۰۱۸ روسیه، گواهینامه مربوط به این رکورد را از مسؤولان گینس دریافت کرد.
***
تمهیدات فدراسیون کشتی برای رونق بخشیدن به جام جهان پهلوان تختی
متولیان فدراسیون کشتی در نظر دارند با برنامهریزی و تمهیدات ویژه در بحث میزبانی پیکارهای بینالمللی جام تختی، سطح کمی و کیفی آن را ارتقا دهند. بیتردید رقابتهای بینالمللی جام تختی در سالهای اخیر با افت کمی و کیفی مشهودی روبهرو شده که در برخی اوقات نام و اعتبار این رویداد باسابقه بینالمللی کشتی ایران را زیر سوال میبرد. به همین دلیل فدراسیون کشتی قصد دارد با اجرای تمهیدات ویژه و فکورانه، افت کمی و کیفی جام تختی را برطرف و برگزاری آن به عنوان یک رویداد بینالمللی را جذاب و کارآمدتر کند. این موضوع تا حدی برای فدراسیون کشتی اهمیت دارد که چندی پیش علیرضا دبیر به عنوان سکاندار مدیریت کشتی ایران هم به آن واکنش نشان داد و گفت: «جام تختی امسال اواخر بهمن و اسفند برگزار خواهد شد تا زمان آن را از تعطیلات کریسمس جدا کنیم اما باز هم خیلی از کشورها میگویند پول بلیت را بدهید تا ما به این جام بیاییم». به گفته دبیر این در حالی است که وقتی ایران قرار است در تورنمنتی شرکت کند، حتی پول ثبتنام را هم پرداخت میکند. رئیس فدراسیون کشتی در این باره اعلام کرد: «حالا من این پول را برای تیم نگهدارم خوب است یا اینکه پول بدهم کشتیگیر خارجی بیاید؟ دلم نمیآید پول بدهم کشتیگیر درجه ۲ و ۳ به ایران بیاید. به همین دلیل برای جام تختی امسال در حال مکاتبه هستیم و به تیمها گفتیم پول غذا و خوابگاه را ما میدهیم و حداقل شما هزینه بلیت خودتان را بدهید».
ارسال به دوستان
کشتیبان را سیاستی دیگر نیامد!
محمدحسین مهدویزادگان: سرانجام مذاکرات بر سر تشکیل دولت ائتلافی در آلمان به سرانجام رسید و ۳ حزب سوسیال- دموکرات، سبزها و دموکراتهای آزاد بزودی دولت جدید این کشور را به صدراعظمی «اولاف شولتس» از حزب سوسیال- دموکرات تشکیل خواهند داد. در این معادله، خبری از حزب متبوع آنگلا مرکل (حزب دموکرات- مسیحی) در معادلات قدرت نیست. مرکل تصور میکرد پس از اعلام کنارهگیری از قدرت، حزب دموکرات- مسیحی در انتخابات پیروز شده و متعاقبا صدراعظم جدید آلمان را نیز شخص او تعیین خواهد کرد اما محاسباتش این بار درست از آب درنیامد!
به این ترتیب ویترین سیاست داخلی و خارجی آلمان نیز بزودی تغییر میکند و سوسیال- دموکراتهایی که خود را طرفدار تنشزدایی در نظام بینالملل میدانند، در رأس معادلات قدرت در برلین و اتحادیه اروپایی قرار خواهند گرفت. شاید در ابتدا تصور شود افرادی مانند اولاف شولتس، اشتاینمایر، اشتاینبروک، زیگمار گابریل و... به مراتب سنخیت بیشتری با واژگان صلح و امنیت در حوزه روابط بینالملل داشته و از این حیث با آنگلا مرکل و همراهانش تفاوت اساسی دارند اما این تصور کاملا خطاست!
سوسیال- دموکراتهای آلمان حدود یک دهه است در دولت ائتلافی مرکل حضور داشتهاند و سکان وزارت خارجه آلمان نیز در طول این سالها در دستان آنها بوده است. بنا بر ارزیابی مؤسسه علوم و سیاست برلین، در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ کشورهای عربستان سعودی، قطر، امارات عربی متحده، الجزایر و مصر خریدار حدود یکسوم کل تجهیزات جنگی صادراتی آلمان به ارزش ۶ میلیارد و ۱۰۰ میلیون یورو بودهاند. نکته جالب توجه اینکه سوسیال- دموکراتها قبل از اینکه تن به ائتلاف با دولت مرکل بدهند، خود را مخالف سرسخت حمایت تسلیحاتی از رژیم سعودی میدانستند اما پس از آن، پرده از چهره واقعی خود برداشتند. سوسیال- دموکراتهای آلمان در پارلمان این کشور (بوندستاگ) ضمن حمایت از جنایات سعودیها و نسلکشی آنها در یمن، زمینه را جهت ارسال مستقیم و حتی غیرمستقیم تسلیحات آلمانی به ریاض فراهم کردند. پس از قتل «جمال خاشقجی» روزنامهنگار منتقد سعودی توسط بنسلمان و عوامل وی، پارلمان آلمان طرح توقف حمایت تسلیحاتی برلین از سعودی را تصویب کرد. با این حال ژرمنها میزان صادرات تسلیحاتی خود را به کشورهای مصر و امارات (۲ شریک سعودیها) افزایش داده و از آنها خواستند سلاحهای ارسالی را در اختیار ریاض قرار دهند.
رفتارهای چندگانه و مزورانه سوسیال- دموکراتهای آلمان در قبال برجام نیز موضوعی نیست که بتوان تحت تاثیر خروج مرکل از قدرت، آن را کتمان کرد. «هایکو ماس» وزیر خارجه سوسیال- دموکرات دولت آلمان، همان فردی بود که پس از خروج دولت ترامپ از توافق هستهای، ماموریت یافت با ترسیم یک ساختار انتزاعی، خیالی و موهوم به نام «اینستکس»، ایران را به صورت یکجانبه در برجام حفظ کند و در مقابل، به تقویت ارکان و مؤلفههای استراتژی فشار حداکثری دولت آمریکا علیه ایران بپردازد. بهتر است جمله معروف «هایکو ماس» درباره اینستکس را بار دیگر مرور کنیم: «برنامه اروپایی اینستکس باید یک تجارت مقاوم در برابر تحریمها را امکانپذیر کند. البته همه طرفها به محدودیتهای این برنامه آگاهند. ما اروپاییان بر این عقیدهایم باید با همه تلاش برای حفظ توافق هستهای با ایران کار کنیم و این تلاشها ارزشش را دارد».
ماس ۳ سال قبل این جملات را بر زبان راند و تا امروز هیچکس نمیداند وی دقیقا از کدام «ساختار تجاری مقاوم» سخن میگوید! در حال حاضر نیز سوسیال- دموکراتهای آلمان معتقدند باید به همراه لندن و پاریس و در همراهی مطلق با سیاستهای دولت جو بایدن، پروژه «بازگشت بیخاصیت به برجام» را مدیریت کنند، به گونهای که در مقابل تعلیق قطرهچکانی، ناقص و بسیار محدود تحریمهای ایران، تهران به تمام تعهدات برجامی خود بازگردد. فراتر از آن، ژرمنها معتقدند در صورت بازگشت ناقص و غیرواقعی آمریکا به برجام، کاخ سفید و تروئیکای اروپایی میتوانند با استناد به تهدیدی به نام «مکانیسم ماشه»، ایران را به سوی پذیرش مذاکرات منطقهای و موشکی سوق دهند!
در این معادله، نباید نقش لابیهای صهیونیستی در حزب سوسیال- دموکرات آلمان را نادیده انگاشت؛ لابیهایی که نه تنها در بوندستاگ (پارلمان آلمان) بلکه در مرکز سیاسی این حزب نیز نفوذ فوقالعاده داشته و سیاستها و تاکتیکهای حزب سوسیال- دموکرات در مواجهه با ایران را تعیین میکنند. در چنین شرایطی نباید اسیر ظواهر جابهجایی قدرت در سرزمین ژرمنها شد. خروج مرکل از قدرت و حضور سوسیال- دموکراتها در برلین، قطعا منجر به پایان بازی آلمان در زمین آمریکا و استقلال این کشور در نظام بینالملل نمیشود. شاید در یک تشبیه قریب به ذهن، بتوان جابهجایی قدرت میان مرکل و شولتس در برلین را مانند خروج ترامپ و حضور بایدن در کاخ سفید دانست.
ارسال به دوستان
میخواهم زنده بمانم
مهدی طاهرخانی: نه سیخ بسوزد نه کباب؛ این شاید نزدیکترین نیتخوانی درباره سازندگان فیلم «اسپنسر» باشد. این فیلم نگاهی است به ۳ روز زندگی پرنسس دایانا در دسامبر 1991 تا ژانویه 1992، البته بر اساس تخیل و زاییده ذهن نویسنده ولی وام گرفته از اتفاقات واقعی که هر کدام مابهازای کاملا حقیقی دارد.
فیلم با گم شدن دایانا در مسیر کاخ ساندرینگهام، همان محلهای که دایانا بچگیاش را در آن سپری کرده، شروع میشود و پایانش فرار از این کاخ با چهرهای خندان است؛ آن هم به همراه پسرانش، ویلیام و هری.
قرار نیست در این فیلم کسی ملکه الیزابت را قضاوت کند اما به نقد کشیدن سنتها چرا. حضور در این کاخ به بهانه ۳ روز کریسمس، برای پرنسس ولز، به مثابه تحمل زندان است. او آنجاست؛ تنها برای پسرانش. کامیونهای نظامی در حال ورود به کاخ هستند با جعبههایی که روی آن نوشته شده است مهمات اما درونش مواد غذایی است که باید صرف خانواده سلطنتی شود. حقیقتا مضحک نیست؟
پرنسس دیرتر از ملکه به کاخ میرسد و این نخستین اعلان جنگ ۲ بانوی اصلی فیلم است؛ اولی ملکه انگلیس که تماما مطیع سنن و آداب خاص سلطنت است و دومی، مادر ۲ شاهزاده که تابوشکن است. هنگام ورود به کاخ از او میخواهند خودش را روی یک ترازو وزن کند؛ کاری که ملکه انجام داده بود و همچنین تاکید داشت دیگران هم باید آن را انجام دهند؟ چرا؟ چون یک شاهزاده بیکار در قرن نوزدهم این کار به زعم خویش مفرح را پایه گذاشت و سنت کرد. هنگام پایان کریسمس همه باید 1300 گرم به وزنشان اضافه شده باشد.
لابد این به معنای خوش گذشتن در خانواده سلطنتی تلقی میشود اما برای دایانا یک کار بیمعناست که او در ابتدا قصد طفره رفتن از آن را دارد اما دست آخر تسلیم میشود. اتاقها سرد است و شاهزادهها از آن گلهمندند ولی طبق قانون، بخاریها نباید از یک دمای خاصی بیشتر شود و برای فرار از سرما باید به پتوی بیشتر پناه برد، چرا؟ چون به زعم آنها مفرح است و دایانا مسلسلوار سنتهای مندرآوردی را به چالش میکشد و با نیشخند میگوید: مفرح است! از سویی در فیلم با زنی مواجه هستیم که به صراحت، روح و روانی آزرده دارد. گویی یک بیمار روانی است که با ارواح حرف میزند. چه با کت قدیمی پدرش که آن را از روی یک مترسک در همان حوالی پیدا کرده باشد، چه با روح «آن بولین» زن کشته شده هنری هشتم.
یک نفر کتاب سرنوشت آن بولین را روی تخت پرنسس گذاشته تا او با خواندن سرنوشت زن هنری هشتم، حواسش را جمع کند اما نکته ریز ماجرا آنجاست که در حقیقت آن بولین نبود که به هنری هشتم خیانت کرد. سر او را زدند به این بهانه اما ماجرای واقعی آن بود که شاه هوسران بریتانیا قصد داشت با نفر دیگری ازدواج کند و از این رو باید آن بولین به جرم زنا با محارم (برادر خود) گردن زده میشد. از اینجای قصه به بعد دایانا و بولین یکی میشوند؛ ۲ قربانی هوسرانی شوهران خود.
دایانای کلافه و آشفته لابد قرار بود چهره دیگری از پرنسس ولز را به مخاطب ارائه دهد اما او درباره خیانت شوهرش پرنس چارلز اشتباه نمیکرد. چارلز مخفیانه با «کامیلا پارکر» ارتباط داشت و این موجب آزار دایانا میشد. تکلیف بیننده با این موضوع کاملا روشن است، چرا که سالها بعد از مرگ مشکوک دایانا، سرانجام چارلز اعتراف کرد با کامیلا ارتباط داشته و جالب اینکه آنها سال 2005 به صورت رسمی ازدواج کردند. پس دایانا دچار بدبینی نشده بود. اگرچه در اکثر فیلم او را زنی درگیر تناقضات روحی و روانی میبینیم اما اکثریت با او همراهی میکنند، نه از سر ترحم، بلکه واقعیتی که جاری و روان است.
در نشان دادن چهره ملکه و خانواده سلطنتی سعی بر آن است که حتیالمقدور چهره بدی از آنها ارائه نشود و حتی در جاهایی طرف آنها نیز گرفته میشود اما هیچ مورد منفی اخلاقی هم علیه دایانا وجود ندارد. او برخلاف چارلز نه مخفیانه خیانت میکند و نه سعی دارد با کشیدن پردهها، از رازهای کثیفش نگهداری کند. دایانا همانی بود که همه میدیدند.
کشتن قرقاول به قصد تفریح دیگر امری مفرح در سده اخیر محسوب نمیشود. پس بیننده به او حق میدهد پسرانش را از این ضیافت کشتار بیرون بکشد. در انتهای قرن بیستم، سنن سلطنتی قطعا باید دچار بازتعریفی دوباره میشدند اما خانواده سلطنتی به پیشقراولی ملکه، کاملا برعکس و محکم، روی همه سنن اصرار داشت. از این رو طغیان عروس خانواده، خواهناخواه بیننده را با خودش همراه میکند. او حتی در یک سکانس در جواب به کهنهسرباز ارتش که اینک سرخدمتکار ملکه شده است، میگوید دوست ندارد کسی به خاطرش کشته شود.
این در پاسخ به جملهای است که آن کهنهسرباز میگوید و مدعی است روزی در بلفاست جنازه دوستش را در دست داشت و با خود پرسید برای چه آنجاییم و کشته میشویم؟ سپس به یاد قسمش و مراقبت از سلطنت افتاد. با این وجود دایانا یک عضو رسمی خانواده سلطنتی و مادر ۲ شاهزاده که شاید روزی یکی از آنها پادشاه بریتانیا شود، میگوید دوست ندارد کسی به خاطر او کشته شود. مردن در راه وطن یک موضوع است اما کشته شدن برای ملکه و پادشاه و کلا یک خانواده خاص، موضوع دیگر.
فیلم اسپنسر، پایانی کاملا روشن و جسورانه دارد. دایانا کت پدر را که در ابتدای فیلم بر تن یک مترسک بود،
بر تن میکند و یکی از لباسهای زیبای خودش را تن آن مترسک تا بگوید میخواهد نامش همان نام خانوادگی پدر یعنی اسپنسر باشد، نه عضوی از خانواده سلطنتی.
برخلاف ابتدای فیلم که او هراسان، گمشده و کلافه است، این بار به همراه ۲ پسرش با آهنگی شاد، از کاخ خارج میشود تا همین خروج سرخوشانه استعارهای باشد برای سرنوشتی که چند سال بعد برای او رخ داد. جدا شدن به واسطه خیانتهای پرنس چارلز و سپس یک مرگ کاملا مشکوک در تصادف خودرو در پاریس.
دایانا مرد و تازه پس از مرگش بود که خانواده سلطنتی متوجه شد چگونه عروس سابقشان حتی بیش از ملکه محبوبیت داشته است. «تونی بلر» نخستوزیر وقت، از اصطلاح «ملکه مردم» برای دایانا استفاده کرد که شاید همین حرف، خنجری بود بر قلب ملکه الیزابت. پرنسس دایانا و آن بولین سرنوشتی مشابه داشتند؛ هر دو قربانی شوهرهای هوسران خود شدند و چه پیامی واضحتر از این برای فیلمی که کوشید نه سیخ را بسوزاند نه کباب.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|