04/اسفند/1403
|
17:17
۲۱:۵۸
۱۴۰۳/۱۲/۰۳
بررسی سویه‌های فلسفی تشییع شهید سید‌حسن نصرالله؛ چرا باید تشییع نصرالله را تاریخی فهمید/

تشییع به مثابه بیعت

کد خبر: ۴۰۱۸۱۳

تشییع به مثابه بیعت

مراسم تشییع سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین که روز یکشنبه ۵ اسفند برگزار خواهد شد، از منظر فلسفی و جامعه‌شناختی قابل تحلیل است. تشییع بزرگان و شهدا در سنت شیعی، فراتر از یک آیین عزاداری صرف است؛ رخدادی است که در آن، سوگ به کنش اجتماعی و خاکسپاری به تجدید عهد بدل می‌شود. این پدیده را می‌توان در چارچوب فلسفه تاریخ شیعی و جامعه‌شناسی دین بررسی کرد.
* تشییع: از آیین به نماد
در سنت‌های دینی، آیین‌های مرگ همواره با عناصر نمادین همراه بوده‌اند اما در تشیع، تشییع بزرگان و شهدا ماهیتی دوگانه دارد: از سویی، تکرار مویه و سوگ و از سوی دیگر، استمرار مسیر تاریخی مقاومت است. در فلسفه تاریخ شیعی، که متأثر از واقعه عاشورا و الگوی شهادت است، پیکر شهید نه صرفا جسدی برای تدفین، بلکه میراثی است که حامل پیام و مسیری برای امتداد مبارزه می‌شود. در این چارچوب، تشییع از یک مراسم فردی به کنشی جمعی بدل می‌شود که حامل بار سیاسی، اجتماعی و دینی است. از منظر جامعه‌شناسی دین، تشییع شهدا و زعمای دینی بازنمایی‌ای از یک جماعت مؤمن و متعهد است که با حضور خود، نه فقط به فرد از دست رفته ادای احترام می‌کنند، بلکه همبستگی اجتماعی و آرمان مشترک خود را تثبیت می‌کنند. حضور انبوه خلق در تشییع، نه صرفا یک رفتار عاطفی، که بیانگر قدرت اجتماعی و اراده تاریخی است. این حضور تن‌های مقاومی را شکل می‌دهد که در امتداد تاریخ، حامل گفتمان مقاومت و پایداری بوده‌اند. در جامعه‌شناسی دورکیمی، آیین‌های جمعی، بازتولید وجدان جمعی است اما در تشیع، این وجدان جمعی به ‌واسطه مفهوم شهادت، دارای بعدی انقلابی و استمرار تاریخی است. اگر در سنت‌های دیگر، خاک‌سپاری پایان یک مسیر است، در سنت شیعی تشییع، آغازی دوباره برای جامعه‌ای است که با حضور خود، استمرار راه شهید را تضمین می‌کند. مراسم تشییع زعما و شهدای شیعه را می‌توان نوعی «مناسک تجدید عهد» دانست که در آن، سوگ به شکل‌گیری اراده‌ای جمعی برای استمرار مبارزه منتهی می‌شود. بنابراین تشییع سیدحسن نصرالله و هاشم صفی‌الدین تنها وداع با ۲ چهره بزرگ نیست، بلکه تجدید میثاقی است که در بستر تاریخ شیعی، بارها تکرار شده و به امتداد مسیر مقاومت مشروعیت بخشیده است. در تحلیل بیشتر این پدیده، می‌توان به چند نکته مهم اشاره کرد که هم از منظر فلسفی و هم جامعه‌شناختی قابل توجه است. نخستین نکته، اهمیت نمادین شخصیت‌های سیاسی و مذهبی در تحولات اجتماعی است. شخصیت‌های برجسته‌ای مانند سید حسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین نه‌تنها به عنوان رهبران مذهبی، بلکه به عنوان نمادهایی از یک جریان مقاومتی و سیاسی در سطح منطقه شناخته می‌شوند. مرگ این شخصیت‌ها، نقطه عطفی در تاریخ مقاومت است که برای پیروان آنها در سراسر جهان به منزله پایان یک دوره و آغاز دوره‌ای جدید از مبارزات محسوب می‌شود. در سنت‌های شیعی، شهادت نه فقط به معنای مرگ فیزیکی است، بلکه به ‌عنوان یک تغییر وضعیت و گذار از یک مرحله به مرحله‌ای جدید تفسیر می‌شود. بر این اساس، تشییع این شخصیت‌ها نه‌تنها به عنوان پایان یک زندگی و یک مبارزه تلقی می‌شود، بلکه به نوعی ادامه‌‌دهنده آرمان‌ها و اهداف آنها در سطحی جمعی است. این دیدگاه فلسفی به تشییع، یک نوع «بازسازی» هویتی برای جامعه است که با حضور جمعی خود، هویت و مسیر تاریخی جدیدی را شکل می‌دهند. از منظر جامعه‌شناختی، تشییع  این شخصیت‌ها به‌ عنوان یک مناسک جمعی، می‌تواند به ‌عنوان عامل انسجام اجتماعی عمل کند. وقتی مردم در یک مراسم عمومی مانند تشییع شرکت می‌کنند، نوعی از پیوند اجتماعی میان آنها شکل می‌گیرد که بر اساس ارزش‌های مشترک است. این پیوند اجتماعی نه فقط بر اساس احساسات و عواطف مشترک، بلکه بر اساس یک نظم معنوی و سیاسی مشترک است که در طول تاریخ از نسل‌های مختلف به نسل‌های جدید منتقل شده است. حضور گسترده مردم در چنین مراسم‌هایی، به نوعی نشان‌دهنده قدرت و توانایی جامعه برای ادامه مبارزه و مقاومت است. در واقع، این نوع تشییع‌ها به عنوان یک مراسم نمادین، بازنمایی‌ای از انتقال قدرت اجتماعی از فرد به جمع است. در این مراسم‌ها، فرد دیگر به عنوان یک موجود جدا از جامعه دیده نمی‌شود، بلکه او بخشی از کل جامعه است که در آن با تجدید عهدی جدید، آرمان‌ها و اهداف او همچنان زنده و در حال تحقق است. در این روند، تشییع نه‌تنها فرصتی برای ابراز احترام به فرد از دست رفته است، بلکه فرصتی برای ارزیابی و تجدید نظر در مسیر تاریخی و اجتماعی جامعه نیز محسوب می‌شود. مردم در این لحظات می‌توانند با مرور تاریخ و تجدید بیعت با آرمان‌های شهدا و رهبران دینی، نه فقط یاد شهدای گذشته را گرامی دارند، بلکه آنها را به عنوان راهنمایان آینده خود در مسیر مقاومت و مبارزه ببینند. چنین مراسم‌هایی همچنین به ‌عنوان فرصتی برای بازتعریف و تقویت هویت جمعی عمل می‌کنند. در جامعه‌های شیعی، مراسم تشییع به نوعی بازنمایی از تعلقات دینی، اجتماعی و سیاسی است که به فرد و جامعه‌ او معنای خاصی می‌بخشد. در این موقعیت‌ها، افراد با حضور خود در مراسم، همبستگی و پیوند خود با یکدیگر و با اهداف عالی‌تر را به نمایش می‌گذارند. این امر باعث می‌شود درک عمومی از مبارزه و مقاومت به ‌عنوان یک هویت فرهنگی و اجتماعی تثبیت شود. در این چارچوب، تشییع سیدحسن نصرالله و هاشم صفی‌الدین، علاوه بر جنبه‌های فردی، جنبه‌ای جمعی و تاریخی نیز دارد که اهمیت آن را در سطح منطقه‌ای و جهانی برجسته می‌کند. حضور گسترده مردم در چنین مراسم‌هایی، نه‌تنها در داخل کشور، بلکه در سطح بین‌المللی نیز پیام‌هایی از استحکام و قدرت حرکت‌های مقاومتی منتقل می‌کند. این پیام‌ها می‌توانند به ‌عنوان الهام‌بخش برای دیگر جوامع و گروه‌های مقاوم در سراسر جهان عمل کنند. در نهایت مراسم تشییع این بزرگان به ‌عنوان یک نقطه‌چین در تاریخ مقاومت و مبارزه، همچنان ادامه‌دهنده‌ مسیر تاریخ‌سازانی است که نه‌تنها در دوران حیات خود، بلکه پس از مرگ نیز نقش خود را در حرکت‌های اجتماعی و سیاسی ایفا می‌کنند. این مراسم‌ها نه فقط به ‌عنوان یک فعالیت اجتماعی، بلکه به ‌عنوان یک فرآیند تاریخی - فرهنگی، همواره به ‌عنوان کاتالیزورهایی برای تجدید بیعت‌ها و بازتولید فرهنگ مبارزه و مقاومت در جامعه‌ها عمل کرده‌اند. در ادامه‌ تحلیل فلسفی تشییع سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین و بر اساس فلسفه تاریخ شیعی، می‌توان به بعد مهم‌تری از این مراسم‌ها اشاره کرد که در چارچوب مقاومت در برابر استکبار و استعمار قرار می‌گیرد. فلسفه تاریخ شیعی نه‌تنها در تقابل با ستم‌های داخلی و محلی، بلکه در مبارزه با استعمار جهانی نیز پیوندی عمیق دارد. این مبارزه که به شکل تاریخی در مسیر انقلاب عاشورا و حرکت‌های پس از آن در تاریخ شیعه ترسیم شده است، در تشییع شخصیت‌هایی چون نصرالله و صفی‌الدین به‌طور برجسته‌تری نمایان می‌شود.
* فلسفه تاریخ شیعی: مقابله با استکبار
فلسفه تاریخ شیعی، بویژه در بعد اجتماعی و سیاسی خود، همواره با مفهومی از تاریخ درگیر بوده است که از یک سو به مبارزه با ستم و فساد اشاره دارد و از سوی دیگر، در تکامل آن، با مقاومت در برابر استعمار و امپریالیسم جهانی پیوند دارد. از منظر شیعه، تاریخ نه یک دایره بی‌پایان، بلکه مسیری رو به جلو است که در آن، هر مرحله، به معنای تلاش برای تحقق عدالت و حقیقت است. در این فرآیند، تشییع و بزرگداشت شخصیت‌های مقاوم، در واقع به ‌عنوان ابزاری برای تجدید عهد با آن آرمان‌ها و اهداف تاریخ‌ساز عمل می‌کند. این بازسازی تاریخی در مراسم تشییع شهدا و رهبران شیعه، نه‌تنها به ‌عنوان یک واکنش عاطفی، بلکه به ‌عنوان یک روند فلسفی است که برای مقابله با استکبار جهانی شکل می‌گیرد. در فلسفه تاریخ شیعی، تاریخ نه‌تنها با تلاش‌های فردی شخصیت‌های خاص، بلکه با ظهور جریانات و نهضت‌هایی که به نام حقیقت و عدالت بر پایه‌ ارزش‌های اسلامی استوار هستند، تحولی عظیم و پیوسته را تجربه می‌کند. این مسیر که در سیره اهل بیت و بویژه در رویداد عاشورا متمایز می‌شود، از مقاومت در برابر ظلم داخلی به مبارزه با سلطه‌گری جهانی و استکبار می‌انجامد. مراسم تشییع سیدحسن نصرالله و هاشم صفی‌الدین، به ‌عنوان نمادی از مقاومت شیعی، به طور خاص پیوندی جدی با مبارزه با استعمار دارد. در تاریخ شیعه، استعمار همیشه نه‌تنها به معنای استیلای فیزیکی بر سرزمین‌ها، بلکه به معنای سلطه‌گری فرهنگی، ایدئولوژیک و اقتصادی نیز بوده است. در این راستا، هر تشییع جنازه‌ یک شخصیت مقاوم، تجدید عهدی است که نه‌تنها از لحاظ معنوی، بلکه از جنبه‌ عملی، جرقه‌ای است برای مقابله با سلطه‌گری‌های جهانی. در فلسفه تاریخ شیعی، استعمار به ‌عنوان یک پدیده‌ تاریخی همیشه در مقابله با ارزش‌های انسانی، عدالت و آزادی قرار دارد. مبارزات علیه استعمار، بویژه در قرون اخیر، همواره در قالب نهضت‌های اسلامی و بویژه شیعی تجلی پیدا کرده است. این مبارزات نه‌تنها در سطح ملی، بلکه در سطح منطقه‌ای و جهانی، در قالب‌های مختلف، از جمله تشییع شهدا و رهبران سیاسی - دینی، به ‌عنوان نمادهایی از مقاومت علیه امپریالیسم و سلطه‌گری‌های جهانی نمود یافته‌اند. در چنین مراسم‌هایی، حضور مردم نه‌تنها ابراز غم و اندوه است، بلکه بیانگر یک پیام است: «ما در برابر استعمار و استکبار ایستاده‌ایم». این پیام درونمایه‌ای تاریخی دارد و در سنت‌های شیعی با تأکید بر عدالت‌خواهی و مبارزه با ظلم، همواره با مبارزه علیه سلطه‌گری جهانی درآمیخته است. تشییع سیدحسن نصرالله و هاشم صفی‌الدین، در این چارچوب، به ‌عنوان یک نشانه‌ مقاومت در برابر استکبار جهانی، می‌تواند ابزاری برای ترویج گفتمان ضداستعمار در سطح جهانی باشد.
* تجدید آرمان‌های تاریخی
در فلسفه تاریخ شیعی، هر نسل به ‌واسطه‌ تجدید آرمان‌های تاریخ‌ساز خود، به مبارزه‌ علیه سلطه‌گران ادامه می‌دهد. تشییع شهدا و شخصیت‌های مقاوم، بویژه در روزهایی که بحران‌های جهانی شکل گرفته‌اند، به ‌عنوان فرصتی برای تجدید عهد با گذشته و تبیین یک خط‌مشی انقلابی است. در این روزگار، که سلطه‌گری‌های جدید در قالب سیاست‌های اقتصادی، نظامی و فرهنگی در سطح جهانی نمایان می‌شود، این مراسم‌ها به ‌عنوان نمادهایی از ایستادگی در برابر قدرت‌های استعماری و امپریالیستی مطرح می‌شوند. از دیدگاه فلسفه تاریخ شیعی، نهضت‌های مقاومتی چون انقلاب اسلامی ایران و دیگر جریانات شیعی، ادامه‌ مسیر تاریخی امام حسین(ع) در نهضت عاشورا هستند که همواره در برابر استعمار و ظلم ایستاده‌اند. این نهضت‌ها نه فقط در سطح دینی و مذهبی، بلکه در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی نیز به ‌عنوان جریانات مقاومتی عمل کرده‌اند که هدف آنها در هر دوره‌ای، تضعیف پایه‌های قدرت‌های استعماری و سلطه‌گر بوده است. مراسم تشییع شهدا و رهبران دینی مانند سیدحسن نصرالله و هاشم صفی‌الدین، در این راستا، همان‌طور که اشاره شد، نماد و تأکید مجدد بر این مسیر تاریخی و ادامه‌ آن است. مراسم تشییع و عزاداری بویژه در جوامع شیعی، به ‌عنوان یک فرآیند فلسفی و اجتماعی، نه‌تنها به یاد شهدا، بلکه برای به‌کارگیری ایده‌های آنها در مواجهه با چالش‌های امروز است. بویژه در دوران جهانی‌شدن و سلطه‌گری‌های نوین، این مراسم‌ها می‌توانند به ‌عنوان ابزاری برای بسیج و سازماندهی مردمی برای مقاومت علیه استعمار نوین و استکبار جهانی عمل کنند. در این شرایط، فلسفه تاریخ شیعی که همواره بر مبنای مقاومت و مبارزه با ظلم بنا شده است، همچنان راهگشای ملت‌ها در برابر تهدیدهای جهانی و استعماری خواهد بود.

ارسال نظر
پربیننده