14/اسفند/1403
|
02:29
۲۲:۳۹
۱۴۰۳/۱۲/۱۳
از روحانی تا پزشکیان: تکرار تاریخ یا مسؤولیت‌پذیری؟

تله تکراری برای تضعیف دولت

کد خبر: ۴۰۲۶۵۹

مصطفی نصری: مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور روز یکشنبه در جلسه استیضاح عبدالناصر همتی، وزیر پیشین اقتصاد گفت نظر شخصی‌اش موافق مذاکره با آمریکا بوده اما وقتی رهبر انقلاب اعلام کردند که مذاکره نشود، او نیز پذیرفته و گفته است مذاکره نمی‌کنیم. برخی چهره‌های رسانه‌ای سعی کرده‌اند از این حرف نتیجه‌گیری کنند که دولت پزشکیان فاقد اختیار است و صرفا مجری دستورات بالادستی است. اما آیا این تفسیر منصفانه است؟ آیا چنین برداشتی به نفع نظام، مردم یا حتی خود دولت خواهد بود؟ 
* پزشکیان تعهدش را نشان داد، نه دوگانگی ساختاری
ابتدا باید به زمینه سخنان پزشکیان توجه کنیم. او در شرایطی این حرف را‌ زده که بحث مذاکره با آمریکا بویژه پس از روی کار آمدن دوباره دونالد ترامپ، به موضوعی داغ تبدیل شده است. پزشکیان به ‌عنوان رئیس‌جمهور، طبیعتا در جایگاهی قرار دارد که باید هم نظرات شخصی‌اش را مطرح کند و هم نشان دهد در چارچوب نظام عمل می‌کند. وقتی می‌گوید «نظر من مذاکره بود اما رهبر گفتند خیر و من پذیرفتم»، در واقع دارد ۲ پیام را منتقل می‌کند: اول، شفافیت در بیان دیدگاه شخصی‌اش که نشان‌دهنده صداقت او است و دوم، پایبندی به اصول و ساختار نظام که نشان‌دهنده تعهد او به وحدت و انسجام سیاسی است. این رویکرد، به‌ جای اینکه ضعف دولت را نشان دهد، می‌تواند نشانه‌ای از قدرت یک سیستم باشد که در آن اختلاف‌نظرها مطرح می‌شود اما در نهایت تصمیم‌گیری جمعی و هماهنگ اولویت دارد.
* دلیل: تجربه زلنسکی
حال بیایید به منطق پشت موضع رهبر انقلاب که پزشکیان به آن اشاره کرده نگاه کنیم. رهبر انقلاب اخیرا مذاکره با آمریکا را «نه عاقلانه، نه هوشمندانه و نه شرافتمندانه» توصیف و دلیل آن را تجربه‌های گذشته بویژه خروج آمریکا از برجام در دوره اول ترامپ عنوان کردند. این استدلال از منظر تاریخی و سیاسی قابل دفاع است. ترامپ در سال ۲۰۱۸ به ‌صورت یکجانبه از توافقی خارج شد که ایران به آن پایبند بود، تحریم‌های شدیدی را اعمال کرد و فشار اقتصادی بی‌سابقه‌ای را بر مردم ایران وارد آورد. این تجربه نشان داد مذاکره با دولتی که تعهداتش را زیر پا می‌گذارد، نه‌تنها به نفع ایران نیست، بلکه ممکن است به تسلیم یا تحقیر منجر شود. تازه‌ترین نمونه این رفتار را می‌توان در دیدار اخیر ولودیمیر زلنسکی...
رئیس‌جمهور اوکراین با دونالد ترامپ مشاهده کرد. زلنسکی که کشورش درگیر جنگی ویرانگر با روسیه است، به امید جلب حمایت آمریکا با ترامپ دیدار کرد و توسط رئیس‌جمهور آمریکا و معاونش مورد تحقیر قرار گرفت. این مثال نشان می‌دهد مذاکره با آمریکا بویژه در شرایطی که این کشور از موضع قدرت و قلدری وارد می‌شود، نمی‌تواند «شرافتمندانه» باشد. بنابراین وقتی رهبر انقلاب چنین موضعی می‌گیرند، مبنای آن یک منطق واقع‌بینانه است که پزشکیان نیز بدرستی آن را پذیرفته و از آن پیروی کرده است.
* تئوری دولت بی‌اختیار سرمایه اجتماعی دولت را از بین می‌برد
اما چرا برخی اصرار دارند این موضع پزشکیان را به ‌عنوان نشانه بی‌اختیاری دولت تفسیر کنند؟ بخشی از این واکنش‌ها ریشه در فضای سیاسی قطبی‌شده ایران دارد. اصلاح‌طلبان با بزرگنمایی این جمله سعی دارند این پیام را القا کنند که دولت صرفا یک «تدارکاتچی» است و هیچ قدرت تصمیم‌گیری ندارد. این روایت، اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت به نفع برخی گروه‌های سیاسی باشد اما در درازمدت پیامدهای خطرناکی دارد. وقتی دولتی بی‌اختیار جلوه داده شود، اعتماد مردم به آن کاهش می‌یابد، سرمایه اجتماعی‌اش ریزش می‌کند و انگیزه دستگاه‌های اجرایی برای کارآمدی کم می‌شود. این همان مسیری است که در دوره حسن روحانی طی شد. دولت روحانی در ۸ سال فعالیتش با چالش‌های متعددی روبه‌رو بود، یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌هایی که به آن دولت وارد شد، همین روایت «بی‌اختیاری» بود. اصلاح‌طلبان بارها مدعی شدند او در تصمیم‌گیری‌ها نقشی ندارد و صرفا مجری سیاست‌های تحمیلی است. در مقابل، خود روحانی و حامیانش گاهی با توجیه مشکلات به ‌وسیله محدودیت‌های ساختاری، به ‌نوعی، مسؤولیت‌ناپذیری را ترویج کردند. نتیجه این شد که وقتی دولت در عملکردش ناکام ماند، مردم دیگر نگفتند «دولت اختیار نداشت»، بلکه آن را به ناکارآمدی و بی‌اعتباری متهم کردند. سرمایه اجتماعی دولت ریزش کرد و در نهایت، حتی اصلاح‌طلبانی که حامی روحانی بودند، با او مرزبندی کردند و او را تنها گذاشتند. 
* تجربه درس‌آموز روحانی به پزشکیان
پزشکیان نباید اجازه دهد چنین تله‌ای برایش پهن شود. وقتی او می‌گوید «رهبر گفتند مذاکره نکنیم و من پذیرفتم»، این را نباید به ‌عنوان نشانه ضعف یا بی‌اختیاری تفسیر کرد، بلکه باید آن را به ‌عنوان یک موضع اصولی و منطقی در دفاع از منافع نظام و مردم نشان داد. او با این حرف نشان داده پای وحدت و انسجام نظام ایستاده و حاضر نیست برای جلب نظر برخی گروه‌ها یا فشارهای خارجی، از خط قرمزهای اصلی عبور کند. این رویکرد نه‌تنها قابل تقدیر است، بلکه می‌تواند نقطه قوتی برای دولتش باشد، به شرطی که در عمل هم کارآمدی نشان دهد. اگر پزشکیان بتواند با تکیه بر توان داخلی و روابط با همسایگان، مشکلات اقتصادی را کاهش دهد، این موضعش به ‌عنوان یک تصمیم هوشمندانه و عزتمندانه در ذهن مردم ثبت خواهد شد. اما خطر اصلی در اینجاست که برخی زیرمجموعه‌های دولت یا حتی حامیانش از این حرف سوءاستفاده کنند و ناکارآمدی‌های احتمالی را به «بی‌اختیاری» ربط دهند؛ مسیری که توجیه کم‌کاری را آسان کند و دولت را به سمت مسؤولیت‌ناپذیری سوق دهد. اگر فرداروزی دولت پزشکیان در حل مشکلات مردم ناکام بماند، مردم دیگر بهانه «بی‌اختیاری» را نمی‌پذیرند. آنها قضاوت‌شان را بر اساس نتایج خواهند کرد، نه حرف‌ها. درست مثل زمان روحانی، وقتی نان روی سفره‌شان کم شد، نگفتند «تقصیر ساختار است»، بلکه دولت را مقصر دانستند. پزشکیان باید هوشیار باشد که این دام جلوی پایش ننشیند.
* اصلاح‌طلبان روحانی دوم نسازند
از سوی دیگر، اصلاح‌طلبان هم که امروز حامی پزشکیان هستند، باید مراقب باشند با بزرگنمایی این روایت، خودشان را در موقعیت پارادوکسیکال قرار ندهند. اگر آنها اکنون «بی‌اختیاری» دولت را برجسته کنند، فردا که دولت با چالش مواجه شود، نمی‌توانند براحتی از پزشکیان که با سابقه اصلاح‌طلبی رئیس‌جمهور شده فاصله بگیرند، چون خودشان این روایت را ساخته‌اند. تجربه روحانی نشان داد اصلاح‌طلبان در نهایت با او مرزبندی کردند اما این کار نه‌تنها اعتبارشان را حفظ نکرد، بلکه آنها را هم در ناکامی شریک کرد. پزشکیان و حامیانش باید از این تاریخ درس بگیرند و نگذارند چنین سناریویی تکرار شود. موضع رهبر انقلاب مبنای منطقی و تجربه‌محوری دارد که نمونه‌هایش را در رفتار آمریکا با ایران و دیگران دیده‌ایم؛ ثانیا، پزشکیان با پذیرش این موضع، نشان داده به منفعت نظام و مردم پایبند است و این یک نقطه قوت است، نه ضعف اما همه باید هوشیار باشیم این حرف‌ها نباید بهانه‌ای برای کم‌کاری یا فرار از مسؤولیت شود. پزشکیان باید با عملکرد قوی و تمرکز بر راه‌حل‌های داخلی، ثابت کند دولتش نه‌تنها اختیار دارد، بلکه قادر است در چارچوب همین محدودیت‌ها، زندگی مردم را بهتر کند. اگر این اتفاق بیفتد، نه‌تنها سرمایه اجتماعی دولت حفظ می‌شود، بلکه اعتماد مردم به نظام هم تقویت خواهد شد اما اگر به دام مسؤولیت‌ناپذیری بیفتد، تاریخ دوباره تکرار می‌شود و باز هم مردم هستند که ضررش را می‌بینند.

ارسال نظر
پربیننده