21/اسفند/1403
|
01:40
۲۲:۱۳
۱۴۰۳/۱۲/۲۰
گفت‌وگوی «وطن امروز» با حجت‌الاسلام حسین آزادی درباره ۵۰ سال تلمذ در محضر آیت‌الله جوادی‌آملی

پیوند حکیمانه عرفان و فقه

ولایت فقیه اساس انقلاب بود. این بحث را آیت‌الله جوادی‌آملی در بعضی تدریس‌هایی که داشتند، مطرح کردند و بعد البته غنی‌سازی شد و روی آن کار شد و اخیراً باز چاپ جدیدش با یک نگارش و ویرایش جدید منتشر شده است. ایشان نگاه‌شان به فقه، نگاه حکومتی بود نه اینکه آن را مساله‌ای فردی بدانند و طبیعتاً باید در مسائل اسلام سیاسی پاسخگو باشند
کد خبر: ۴۰۳۱۹۱

میلاد جلیل‌زاده: از دهه ۵۰ شمسی به این سو نسلی از شاگردان امام و علامه در حوزه مکتب قم ظهور کردند که هر کدام را می‌شد نابغه‌ای دوران‌ساز دانست؛ افرادی که عمدتاً با وجود فقیه بودن‌شان سمت مرجعیت نرفتند و همت خودشان را مصروف مسائل حکمی و عقلی و حتی عرفانی کردند. بدون اینها تشکیل حکومت دینی ممکن نبود یا سخت می‌نمود. ورود به وادی حکومت‌داری و مسائل عرفی آن، خیلی‌ها را بر آن داشت که از عرفی شدن دین در سپهر سیاست سخن بگویند اما این نسل از علمای حوزه به دنبال دینی شدن عرف بودند. آیت‌الله‌العظمی عبدالله جوادی‌آملی یکی از ستارگان این نسل است. یکی از شاگردان امام خمینی و علامه طباطبایی که به ساحت فلسفه و حکمت و عرفان هم ورود کرد و اینها را در ظرف تفسیر قرآن ریخت تا جامع‌ترین تفسیر کلام‌الله مجید را با عنوان «تسنیم» در یک دوره ۴۰ ساله تقریر کند و به کمک شاگردان عالمش به رشته تحریر دربیاورد. حضرت آیت‌الله را تمام مردم ایران می‌شناسند. او شمایل نمادین و جاافتاده یک مرد حکیم و دانشمند در میان ایرانیان است که بیان ادبی بلیغ و دقیقی دارد و حتی عباراتش در خطاب به مفاهیم و اشخاص بزرگ را خیلی‌ها ازبر شده‌اند؛ ذات اقدس‌ اله می‌فرمایند وجود مبارک امیرالمومنین علیه‌السلام فرموده‌اند... خیلی از مردم ایران در سیمای ملی پای صحبت‌های آیت‌الله جوادی‌آملی نشسته‌اند و حتی با اینکه ممکن بود از عمق علمی خیلی از مباحث سر درنیاورند، شیفته این بلاغت و روحانیت شده‌اند. از این رو می‌توان لقب حکیم دوست‌داشتنی را بحق شایسته شخصیتی مثل آیت‌الله جوادی‌آملی دانست؛ مردی متین و آرام و باهوش و دقیق و اصولمند. 
با حجت‌الاسلام‌والمسلمین حسین آزادی که ۵۰ سال است - از دوره نوجوانی - محضر آیت‌الله جوادی را درک کرده‌اند و اکنون نیز به عنوان یکی از عالمان فعال در موسسه اسراء به تدوین و تنظیم آثار ایشان مشغول به کار هستند، گفت‌وگویی کرده‌ایم درباره زندگی علمی حضرت آیت‌الله و جایگاه ایشان در حوزه علمیه. استاد آزادی در باب ویژگی‌های فردی شخصیت علامه جوادی آملی هم نکات جالبی برای گفتن داشت. حجت‌الاسلام‌والمسلمین حسین آزادی مسؤول تدوین تقریراتی هستند که آیت‌الله جوادی آملی بر دروس اساتید خودشان از جمله مرحوم محقق داماد، آیت‌الله میرزا هاشم آملی و حضرت امام (ره) داشته‌اند. به‌علاوه ایشان از فلسفه تا فقه، از چند دهه پیش تا به حال درس آیت‌الله جوادی‌آملی را هم درک کرده‌اند.
* * *
*  شما از چه زمانی با آیت‌الله‌العظمی جوادی‌آملی آشنا شدید و همکاری‌تان آغاز شد؟
من سال 1353 از تهران به قم منتقل و در مدرسه ایشان مستقر شدم؛ مدرسه سعادت که در کوچه تولیت، پشت مدرسه آیت‌الله گلپایگانی واقع شده و حالا هم موجود است. منزل ایشان و آیت‌الله حسن‌زاده هم در کنار مدرسه قرار داشت که حالا تغییر کرده است. یک کوچه تقریباً یک‌ونیم متری وجود داشت که موقع ورود به آن و عبور از جلوی در مدرسه، به منزل آیت‌الله جوادی‌آملی می‌رسیدید و در مقابل هم آیت‌الله حسن‌زاده نشسته بودند. البته مدرسه محل سکونت ما بود؛ یعنی حجره طلبگی. دروس ما خارج از مدرسه برگزار می‌شد و آن زمان که به قم آمدیم، در لمعه و اصول فقه مشغول تحصیل شدیم. در آنجا هم حاج آقا تقریباً هر شب به مدرسه سر می‌زدند و نگاهی به اوضاع بچه‌ها می‌انداختند. ایشان از 3 طبقه بالا می‌رفتند و از وضعیت طلبه‌ها جویا می‌شدند. اگر کسی سوال درسی داشت، معمولاً به دم در مدرسه می‌رفت و وقتی ایشان برمی‌گشتند، همان‌جا سوال خود را مطرح می‌کردند. در سالی که ما به قم آمدیم، برای ورودی به مدرسه، ایشان خودشان امتحان می‌گرفتند و همچنین سالی 2 بار در میان‌سال و پایان سال برای آقایانی که می‌خواستند آنجا ساکن شوند، امتحان برگزار می‌شد. معمولاً خود ایشان و آیت‌الله حسن‌زاده امتحان می‌گرفتند. به سال‌های 1356 و 1357 که رسیدیم و تب انقلاب بالا گرفت، حاج‌آقا در 2 هیات معروف در آمل منبر می‌رفتند و برنامه‌های تبلیغی‌شان در آنجا معروف بود اما در قم منبر نمی‌رفتند و صرفاً تدریس داشتند. البته ممکن بود در جلسات درس و در انتهای وقت، موضوعاتی از مسائل سیاسی مطرح شود. 
* حاج‌آقا تا سال‌ها رساله‌ای منتشر نکردند؛ چرا این اتفاق این‌قدر دیر افتاد؟
حالا که اخیراً رساله‌ای منتشر شده، این هم کار خود ایشان نبوده و به اصرار دیگران در این موقعیت قرار گرفتند. مدت‌ها پس از برپایی موسسه اسرا، برخی دوستان مرجعیت ایشان را مطرح کردند و برنامه‌ای تحت عنوان پاسخ به استفتائات و امثال آن راه‌اندازی کردند که خود ایشان به اشکال مختلف از آن ابا داشتند. ایشان کارهای مهم‌تری نسبت به این برنامه داشتند و خودشان به دنبال مرجعیت نبودند.
* آیا اینکه گفته می‌شود به احترام آقای بهجت، ایشان رساله‌ای منتشر نکرده‌اند، درست است؟
نه! من چنین چیزی از خود ایشان نشنیدم. اینها مسائلی است که در بین مردم مطرح می‌شود و ایشان حالا هم رغبتی به مرجعیت ندارند. در واقع این مساله به نوعی تحمیل شد؛ یعنی دوستان اصرار کردند و انتشار رساله هم اقدام دوستان بود که ایشان را به این سمت کشاند. همین حالا هم شما رساله ایشان و پاسخ‌های‌شان را که مشاهده می‌کنید، کامل نیست. رساله‌های دیگر مثل رساله حضرت امام از ابتدا تا انتها تمام مسائل را بیان کرده اما رساله آیت‌الله جوادی‌آملی چنین نیست. دوستان برای این رساله کار و پیگیری کردند و جلساتی را برگزار کردند که پنجشنبه‌ها بود، همچنین مواردی از استفتائات و برخی مسائل دیگر را پیگیری کردند تا این رساله شکل بگیرد.
* آیت‌الله جوادی‌آملی فعالیت علمی در حوزه فقه داشته‌اند؟
بله! از قبل انقلاب تدریس مکاسب داشتند و در کنار آن تدریس اسفار را هم انجام می‌دادند که خود ما هم در آن شرکت می‌کردیم.
* دلیل اینکه ایشان به سمت مرجعیت نمی‌رفتند چه بود؟
ببینید، ایشان بیشتر به عنوان شخصیتی عقلی شناخته شده بودند که در بحث حکمت هم ورود کردند و بحث‌های عرفانی داشتند که در جلسات خصوصی برگزار می‌شد و افراد خاصی در آن شرکت می‌کردند و در مسائل حکمی و امثال آن پاسخگویی می‌کردند. در مساله مرجعیت، شخص عالم، درگیر مراجعات و بسیاری از مسائل دیگر شده و محدود می‌شود و به آن مأموریت‌های دیگر ممکن است نتواند برسد. لذا از آنجا که بحمدالله کسانی برای پاسخگویی در مسائل فقهی در حوزه بودند، ولی در مسائل اعتقادی و حکمی افرادی که بتوانند پاسخگو و پخته باشند مانند آیت‌الله جوادی‌آملی و آیت‌الله مصباح، بویژه در آن زمان کمتر بود. در این فضا کار کمتر شده بود و نیاز بیشتری احساس می‌شد و بعد هم جرقه تدریس تفسیر‌ زده شد و آقای جوادی‌آملی بیشتر در این مباحث بودند؛ چون نیاز حوزه بیشتر به این جنبه بود.
* این جمع‌بندی بین وجوه مختلف چگونه در شخصیت علمی آیت‌الله جوادی‌آملی اتفاق افتاد؟ فلسفه از یک طرف، فقه از یک طرف، تفسیر از یک طرف.
ایشان شاگرد مرحوم حضرت علامه طباطبایی بودند. مانند علامه مصباح و دیگران. به هر حال فقه جزو دروس رسمی حوزه بود و طلبه‌ها به ‌طور عمومی این دروس را داشتند. معمولاً کسانی که می‌خواهند جامع باشند، فقه و اصول و حکمت جزو دروس روال تعلیمات‌شان است. وقتی طلبه‌ها درخواست کردند، آیت‌الله جوادی‌آملی مکاسب هم تدریس کردند و بعد هم خود ایشان تقریرات درس‌های فقهی و اصولی داشتند. مثلاً درس مرحوم آقای داماد که ایشان تشریف می‌بردند، بعداً برای آن تقریر دارند و از ابتدا که ما به عنوان پژوهشگر در خدمت آقای جوادی‌آملی مشغول بودیم، بحث‌های فقهی شروع شد و مبنای آن همان تقریرات مرحوم آقای داماد بود که شامل کتاب‌های خمس، زکات و حج بود. تقریرات اصول هم که بعداً مطرح شد، مربوط به درس‌های حضرت امام بود و به عنوان تحریرالاصول چاپ شد و یک بخش هم تقریرات مرحوم آیت‌الله میرزا هاشم آملی بود که بحث خیارات را شامل می‌شد و اینها چاپ شده است. خود ایشان هم وقتی آقایان درخواست کردند، تدریس فقه را شروع کردند و در این زمینه کار کرده بودند، اما ظهور و بروز ایشان بیشتر در مسائل حکمی، معرفتی و عقاید بود که در آن زمان نیاز حوزه بیشتر در این زمینه‌ها حس می‌شد.
* مخالفتی هم با ایشان به خاطر این فضایی که به سمتش می‌رفتند وجود داشت، بویژه درباره فلسفه.
بالاخره کسانی با دیدگاه‌های حکمی مخالف بودند، ولی اینکه رودررو مخالفتی باشد، من در قم چیزی ندیدم. در مشهد اما مواردی وجود داشت. ایشان تابستان‌ها که تعطیل می‌شدند، به مشهد می‌رفتند و یک بار آنجا بحث‌هایی داشتند که افرادی به خدمت ایشان آمده و یک‌سری سوال‌هایی مطرح کرده بودند و بعد هم یک‌سری چیزهایی از آن مباحث منعکس شد و آنها هم ادعاهایی کردند.
* جمع بین فقه و فلسفه ممکن نیست که احیانا برای بعضی‌ها چالش‌برانگیز باشد؟
خود حضرت امام رحمت‌الله علیه هم فقیه بودند و هم مرجع. البته مرجعیت به حضرت امام هم در واقع تحمیل شد. یعنی با اصراری که صورت گرفت، ایشان به این سمت رفتند. در مسائل غیر از فقه، آیت‌الله جوادی‌آملی اسفار هم تدریس می‌کردند که تقریرات‌شان هم چاپ شده است. افراد زیادی در حوزه جامع بین این 2 بودند، یعنی بعضی بزرگان که آیت‌الله جوادی هم از شاگردان این بزرگواران به حساب می‌آیند. البته برخی نسبت به مسائل حکمی و خصوصاً مباحث عرفانی موضع منفی داشتند که الان هم در حوزه‌ها هستند و این یک مخالفت علمی است. معمولاً بحث‌های کسانی که می‌خواهند نظرها را اثبات یا رد کنند، وجود دارد.
آن نامه‌ای را که حضرت امام رحمت‌الله علیه برای گورباچف نوشتند ببینید که ارجاعی به مباحث حکمی ملاصدرا و مباحث عرفانی مانند محی‌الدین دارند. برخی آقایان که در مکتب خراسان معروفند، حتی در سخنرانی‌ها یک مقدار مقابله کردند. این 2 رویه از قدیم در حوزه وجود داشته و سابقه دارد. در قم هم هست اما شاید مساله مشهد اندکی واضح‌تر و آشکارتر بود، چون در آنجا پیروان مکتب فکری میرزا مهدی اصفهانی با مباحث حکمی و عرفانی مقابله داشتند و این چیز جدیدی نیست. البته واکنش‌ها به این نوع مباحث هم با رویه بزرگواران در اظهار دیدگاه‌ها و عقایدشان نسبت داشت. مثلاً مرحوم آقای حسن‌زاده کمی واضح‌تر و باز به مباحث حکمی و عرفانی ورود پیدا می‌کردند و مخالفت‌ها هم طبیعتاً تندتر بود اما آیت‌الله جوادی‌آملی به شکلی مراقب بودند. منش ایشان بیشتر منش مرحوم علامه طباطبایی بود.
* شما 50 سال است ایشان را از همان زمان که طلبه بودید می‌شناسید و احتمالاً خاطرات زیادی دارید. اگر اسم حاج آقای جوادی‌آملی را بشنوید، نخستین چیزی که به ذهن‌تان می‌رسد و مربوط به شخصیت و ویژگی‌های ایشان می‌شود چیست؟
شخصیت علمی ایشان. آدم دقیقی هستند هم در مباحث فقهی و هم در مباحث حکمی. اهل فکر و منطق و پختگی علمی هستند. دقت نظری که دارند و نظمی که داشتند و دارند، بسیار قابل توجه است. تقید و تعهد به ضوابط شرعی هم در ایشان بالاست. آن چیزهایی که گاهی نسبت داده می‌شود به بعضی از عرفا که اینها گاهی چنین مسائلی را رعایت نمی‌کنند، اصلاً درباره حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی وجود ندارد. ایشان همواره به جنبه‌های حلال و حرام توجه داشتند و به‌شدت پایبند به چارچوب فقه سنتی شرعی هستند.
در مورد اخلاق آقای جوادی می‌توانم بگویم خیلی در تعبیرات‌شان و در نوع برخوردهای‌شان آدم مراقبی هستند. ما برخوردهای غیرمنتظره از ایشان ندیدیم که بخواهند ناگهان تند و عصبانی شوند. معمولاً بزرگوارانه و با بشاشت در مسائل ورود پیدا می‌کنند، ولی در جایی که لازم باشد قاطعیت دارند. عموماً به مواردی که احساس می‌کنند نباید ورود کنند، ورود نمی‌کنند. بسیار خلیق هستند و ما تاکنون اصلاً بی‌حرمتی و جسارتی از ایشان به کسی ندیدیم؛ چه به اساتیدشان و چه به شاگردها.
* شما در حوزه فقهی هم با آیت‌الله جوادی‌آملی کار کرده‌اید. نظریه ولایت فقیه که ایشان از ابتدا بر آن تأکید داشت و اخیراً هم مجدداً آن را مطرح کردند، بر اساس چه ضرورتی باید این‌قدر مورد تأکید قرار می‌گرفت؟
ولایت فقیه اساس انقلاب بود. این را امام رضوان‌الله تعالی علیه مطرح کردند و طبیعتاً در ادامه، هم شبهات این بحث‌های حکومتی باید تبیین می‌شد و هم جنبه‌های فقهی‌اش و هم شبهه‌هایی که از حوزه‌های مختلف خارج و داخل مطرح می‌شدند. فکر می‌کنم این بحث را آیت‌الله جوادی‌آملی در بعضی تدریس‌هایی که داشتند، مطرح کردند و بعد البته غنی‌سازی شد و روی آن کار شد و اخیراً باز چاپ جدیدش با یک نگارش و ویرایش جدید منتشر شده است. ایشان نگاه‌شان به فقه، نگاه حکومتی بود نه اینکه آن را مساله‌ای فردی بدانند و طبیعتاً باید در مسائل اسلام سیاسی پاسخگو باشند. مساله سیاست در متن اسلام است و طبیعی به نظر می‌رسد که انتظار می‌رفت حوزه بتواند شبهه‌ها را پاسخگو باشد بویژه که قبل از این، در این حد مورد بررسی نبوده؛ چون حکومتی دینی که به این شکل جاری و ساری باشد وجود نداشت و چنین مسائلی کمتر مبتلابه بودند. آن چیزی که قبلاً شاید مطرح بوده در حد امور حِسبی بوده و مسائلی که مثلاً شیخ انصاری به آنها پرداخته است. اینها مسائلی بود که مطرح می‌شد و از آنها عبور می‌شد، ولی وقتی حکومت تشکیل شد و هجمه‌ها از هر طرفی وارد شد و شبهه‌ها از هر نظر به وجود آمد، حوزه طبعا باید پاسخگو می‌بود. یکی از بزرگوارانی که در این زمینه قد علم کردند و کمر همت برای تبیین آن بستند، هم در تدریس فقه‌شان و هم در تدریس‌های دیگر، آیت‌الله جوادی‌آملی بود.
* این چیزی است که احتمالاً به ذهن بسیاری از افراد عادی می‌رسد، برای همین از شما می‌پرسم. این ۸۰ جلد تفسیر تسنیم داستانش چیست؟ چه اتفاقی می‌افتد که بعد از ۲۰ جلد تفسیر المیزان علامه طباطبایی، تفسیری که آیت‌الله مکارم دارند و تفسیری که آیت‌الله محسن قرائتی دارند، یک تفسیر ۸۰ جلدی دیگر بیرون می‌آید؟
آیت‌الله جوادی‌آملی زمانی که تدریس تفسیر را آغاز کردند، حدود ۴۰ سال قبل بود و این روند ادامه پیدا کرده و اینها پیاده می‌شد. گروهی از دوستان اینها را تدوین می‌کردند و پس از تدوین، برنامه‌ای به نام غنی‌سازی وجود داشت که دوستان مباحثی را که گاهی دیگران در درس مطرح کرده بودند و شاید در اینجا مطرح نشده بود و نیاز دیده می‌شد مطرح شود، در نظر می‌گرفتند و سپس خدمت خود حضرت استاد ارائه می‌شد. خود حضرت استاد هم کاملاً اینها را با بیست‌وچند تفسیر دیگر تطبیق می‌دادند و از نظر می‌گذراندند که حالا چاپ شده است. آن ۲۰ جلد تفسیر مرحوم علامه طباطبایی هم اگر با سبک و مدلی که این ۸۰ جلد چاپ شده، با این حروف و با این سبک صفحه‌آرایی چاپ می‌شد، احتمالاً بیشتر از ۲۰ جلد می‌شد چون ریز چاپ شده است. خود المیزان محوری داشت که حول آن این مباحث مطرح می‌شد. گاهی نقد می‌شد، گاهی جواب داده می‌شد و حرف‌های دیگران و شبهات مطروحه بررسی می‌شدند و سپس به این صورت درآمده و کتابی مرجع است. در تسنیم، همان المیزان به‌روز شده است. گاهی شبهات جدیدی مطرح شده، گاهی دیگران حرف‌هایی داشتند، مسائلی داشتند، اینها مطرح شده و بررسی شده و به این شکل درآمده است. ترتیب هم مشخص است. اگر آن فهرستی که مقام معظم رهبری تأکید داشتند به شکل کارآمد برای این مجلدات درست شود و به نتیجه برسد، طبعا خودش چند جلد دیگر خواهد شد. مباحث قرآنی متعددی داریم که ممکن است در جاهای مختلف کلام‌الله مجید تکرار شده باشند. آن فهرست اگر تدوین شود، نتیجه‌اش این خواهد بود که هرجا به صورت کوتاه یا مفصل مباحثی مطرح شد، کسی که می‌خواهد مراجعه کند، بتواند کل این مبحث و این مطلب را در جاهای مختلف ببیند و جمع‌بندی کند. این مساله ۸۰ جلد که بین مردم مطرح می‌شود و می‌پرسند چه کسی می‌خواهد اینها را بخواند، از آن جهت است که با کتاب معمولی مقایسه‌اش می‌کنند. یک وقت شما کتابی را از اول می‌خواهید شروع کنید به خواندن و تا آخر می‌روید اما اینجا با یک کتاب مرجع طرفیم.
*  شیوه رجوع به این تفسیر چگونه است؛ به ترتیب آیات خود قرآن مجید؟
این تفسیر در عین اینکه ترتیبی است، تفسیر موضوعی هم هست. گاهی می‌بینید یک بحث فلسفی آنجا مطرح کرده‌اند، بحث علمی مطرح کرده‌اند، بحث کلامی مطرح کرده‌اند و آن جنبه‌های مباحث مختلفی که وجود داشته و مطرح بوده، وقتی تبدیل شد به یک کتاب مرجع، وقتی شما می‌خواهید بروید سراغ هر بحث، می‌بینید مثلاً حضرت استاد کجا چه مباحثی را مطرح کرده‌اند و جمع‌بندی می‌کنید.

ارسال نظر
پربیننده