مهدی تقوی: هوا همیشه برای برخی آدمها کمی سنگینتر است؛ انگار نفس کشیدن در جایگاه تصمیمگیر، چیزی میخواهد فراتر از دانش و سابقه. قصه حضور وحید هاشمیان در پرسپولیس هم همین بود؛ حضوری کوتاه، موجدار، پر از سکوت، پر از تردید و البته همراه با وقار. او آمد تا امتحان شود و برود؛ نه دعوایی کرد، نه فریادی کشید و نه حتی کوشید به هر قیمتی خودش را نگه دارد. دوره او بیش از آنکه روایت پیروزی یا شکست باشد، حکایت مواجهه انسانی است که وارد دنیایی شد که با خلقوخویش بیگانه بود.
وحید با تیمی روبهرو شد که قبل از ورودش بسته شده بود. او توپ را در زمینی تحویل گرفت که چیدمانش حاصل تصمیمهای مدیرانی بود که برای فرار از بحران، خریدهای متعدد و ناهمگون انجام داده بودند. هاشمیان نه فریاد کشید که این ساختار ایراد دارد و نه پشت تریبون رفت تا فریاد اعتراض سر دهد. ترجیح داد کار کند و شاید امیدوار بود نظم درونی و تمرینهای او، خودش ترکیب و هماهنگی را خواهد ساخت اما فوتبال، عرصه امیدهای بیفریاد نیست. وقت کم بود، نیاز به تصمیمهای سریع و قاطع بود و تیمش هنوز شکل نگرفته بود.
در جریان بازیها، نمای پرسپولیس چیزی کم داشت؛ همان چیزی که گاهی یک تیم ضعیف را خطرناک میکند: جسارت. سرخپوشان به جای آنکه از دقیقه نخست گل را بجویند و بازی را قاپ بزنند، بیشتر نظارهگر بودند و واکنشدهنده. وقتی برای جبران دیر شده بود تازه دست به حمله میزدند؛ انگار تیم منتظر اجازهنامهای نانوشته برای یورش بود. شاید این از جنس شخصیت وحید بود؛ وقار، ادب، احتیاط، فکر کردن و چیدن قدمها پیش از حمله اما پرسپولیس شهری است که از سرمربی جسارت میطلبد، نه بیخطری.
وحید در ارتباطسازی نیز توفیق نیافت. او نه با سکوها رابطه ساخت، نه با رسانهها. لحنش آرام بود، کلماتش حسابشده اما همین آرامش در فضایی که هیجان و هیاهو حاکم است، به حساب فاصله گرفتن عمدی و بیاعتنایی گذاشته شد. او وارد جایی شده بود که هر جمله باید نهفقط دقیق، بلکه نمایشی هم باشد؛ جایی که سرمربی، هم مربی است و هم سخنگو، هم رهبر است و هم چهره نمادین. وحید اما مثل همیشه خودش بود؛ کمحرف، مودب در لحن و بیمیل به نمایش.
در کنار اینها، او انتقادی جدی از ساختار مدیریتی موجود نکرد. مدیریت باشگاه در روزهای تیره، تصمیمهای عجیب و بعضا شتابزده گرفت اما هاشمیان این تصمیمها را با سکوت همراهی کرد. او دیر لب به گلایه گشود؛ زمانی که دیگر گوشها پر شده بود و صدا مرده بود. سکوت طولانی او، برای هوادار معنایی تلخ یافت: پذیرفتن شرایط و این چیزی است که هیچ جایگاهی در فرهنگ مطالبهگر پرسپولیس ندارد.
اما میان تمام این فرازونشیبها، یک اتفاق مهم رخ داد: درخشش دوباره علی علیپور. مهاجمی که زیر فشار بازگشت به پرسپولیس و انتظار گلزنی، میتوانست فروبپاشد اما شکفت. وحید بلد بود مهاجم شدن را یاد بدهد؛ خودش سالها در اروپا آموخته بود حرکت بدون توپ چقدر ارزشمند است، ضربه آخر چقدر نیازمند آرامش است و مهاجم چطور باید در ازدحام دفاع حریف، فرصت را شکار کند. علیپور گل زد، تاثیرگذار بود و دوباره نامش سر زبانها افتاد و حتی به تیمملی رسید. شاید اگر هیچ چیز دیگری در دوره وحید رنگ موفقیت نداشت، همین یک نکته برای ثبت باقی میماند: انتقال آرامش و اعتماد به یک مهاجم که آماده احیا بود.
از سوی دیگر، رفتار حرفهای او در کنار زمین قابل چشمپوشی نیست. در سالهایی که نیمکت تیمها تبدیل شده به نمایشگاه اعتراض، فریاد، جنجال و بازیهای روانی، او آرام نشست و تصمیم گرفت فقط سرمربی باشد. نه داور را زیر سوال برد، نه برای فشار روی حریف نمایش اجرا کرد، نه رسانه را ابزار ساخت. این ویژگی او، در ظاهر امتیاز است اما در فوتبال امروز ایران متاسفانه ضعف تلقی میشود. جامعه هواداری انتظار دارد سرمربی، علاوه بر تاکتیک، جنگ روانی را هم بلد باشد و وحید این بخش را تعمداً کنار گذاشت.
۸ هفته زمان زیادی نیست تا درباره آینده یک مربی حکم صادر شود. او تازه آمده بود، تازه داشت دستش میآمد که هر بازیکن در این فضا چطور نفس میکشد اما پرسپولیس جایی برای آزمون ندارد. زمان کوتاه است و توقعات بلند. اگر کسی قرار است یاد بگیرد، باید قبل از رسیدن به این نیمکت یاد گرفته باشد. اینجا تنها جای اثبات است، نه آغاز یادگیری.
شاید اگر وحید در تیمی کمحاشیهتر، در دورهای آرامتر، یا پس از چند تجربه کاملتر روی نیمکت سرخپوشان مینشست، امروز قصه طور دیگری نوشته میشد. شاید هلیکوپتر فوتبال ایران فرصت پرواز در اوج را مییافت اما فوتبال همیشه هم منصف نیست. زمان اشتباه، مکان اشتباه و فضایی که با روح فرد هماهنگ نیست، میتواند هر پروژهای را به پایان زودهنگام بکشاند.
وحید از پرسپولیس رفت؛ بیفریاد، بینزاع، بدون برجا گذاشتن تلخی. او همانطور که ساکت آمد، بیصدا رفت.
و شاید همین، مهمترین تفاوتش با بسیاری دیگر بود. این پایان شاید شکست نبود؛ شاید فقط یک توقف بود در مسیری که هنوز ادامه دارد. زمان قضاوت خواهد کرد که این خروج، مقدمه بازگشت است یا پایان یک فصل نیمهتمام.
بررسی کارنامه کوتاه وحید هاشمیان در پرسپولیس
برف که هیچ، باران تهران را هم ندید
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها