اسرائیل فرجام تمدن غرب
شریف لکزایی: بنا داریم گوشهای از بحثهای امام موسی صدر را با توجه به تجاوزات رژیم صهیونیستی به لبنان پس از عملیات توفان الاقصی و حمایت حزبالله از مردم غزه بررسی کنیم که ایشان چه مواجههای با پدیدهای مثل اسرائیل داشته است.
اگر اندیشمندی واجد یک منظومه فکری باشد، این منظومه فکری میتواند در قالب یک طرح تمدنی ارائه شود. امام موسی صدر وقتی تمدن را تعریف میکند، ۲ ویژگی را برای تمدن برمیشمارد: یکی مدنیت و دیگری فرهنگ. حالا شاید این را دیگران هم گفتهاند ولی شاید نقطه بارزی که اینجا میتواند وجود داشته باشد، در بحث چالش تمدنی اسرائیل است که میتواند برای ما درسآموز باشد و ما را کمی به جلو راهنمایی کند.
به تعبیر او مدنیت جلوههای بیرونی و مظاهر یک فکر و یک اندیشه است که شما در جامعه آنها را مشاهده میکنید. هر پدیدهای که ملموس باشد و به رویت شما برسد، این میشود مدنیت ولی طبیعتا این مدنیت برخاسته از آن فرهنگی است که وجود دارد. فرهنگ هم به تعبیر امام موسی صدر آن نقطه اندیشه است؛ آن اندیشهها، آن دانشهایی که یک جامعه آنها را تولید کرده تا خود را با آنها پیش ببرد، اداره کند و ارتقا دهد.
مجموع اینها با همدیگر تعاملی هم دارند، یعنی این نیست که ما مثلا فقط یک اندیشهای تولید کنیم ولی این اندیشه صرفا در همین مکتوبات و در اذهان باقی بماند، نه! وقتی که این اندیشه، مدنیت را به وجود آورد، بنابراین میتوانیم بگوییم تمدنی شکل گرفته است. ویژگیهایی که آن اندیشه دارد، در این مظاهر و در مدنیت خودش را نشان میدهد.
یک تعبیر دیگر هم هست که من میخواهم راجع به تمدن داشته باشم، آن هم این است که وقتی راجع به موضوع تمدن در یک جامعه صحبت میکنیم، یعنی نیازهای اساسی جامعه مرتفع شود. هر چقدر نیازهای یک جامعه بیشتر رفع و رجوع شود و مشکلاتش از بین برود، به تمدن نزدیکتر شده و بعد میبینیم تمدنی خلق شده است. چطور یک تمدن خلق میشود؟ اینکه برخی بگویند مثلا آیا ما به عنوان عامل انسانی میتوانیم این تمدن را خلق کنیم، درست است؟ بله! این بر اساس اراده انسانهاست که میتوانند به این سمت و سو حرکت کنند و یک پدیدهای به اسم تمدن بر اثر کنشهای ارادی این جامعه خلق میشود.
پس وقتی نیازهای اساسی جامعهای به وجود میآید، میگوییم تمدنی شکل گرفته است که آن دو ویژگی را به تعبیر امام موسی صدر دارد.
حالا یک سوال پیش میآید: مثلا در جامعه لبنان، همین الان هم عده زیادی محروم هستند - محروم از خیلی چیزها، از حوزه اقتصادی بگیرید تا حوزه فرهنگی و حتی امنیتی - با توجه به این حوادثی که دارد اتفاق میافتد، آیا میتوانیم در جامعهای که سرشار از نیاز است، راجع به تمدن صحبت کنیم؟
باید گفت اتفاقا در چنین جامعهای باید از تمدن سخن بگوییم تا به سمت حل این مشکلات برویم. یعنی نیازهایی که به هر حال وجود دارند، باید مرتفع شوند. اگر ما این طرح تمدنی را داشته باشیم، این نیازها با اولویتی که معمولا ممکن است طرح شود، بهتر، منسجمتر و خردمندانهتر حل و رفع میشود.
اگر بخواهم به طرح تمدنی امام موسی صدر اشاره کنم، هم راجع به مفهوم تمدن سخن گفته و هم راجع به رقیب تمدنی که مد نظرش است، صحبت کرده است. مثلا یک بحث اصلی مباحثی که دارد، چیستی تمدن غرب و ویژگیهای آن و نقد تمدن غرب است. چون اگر متفکری، اندیشه تمدنی و طرح تمدنی داشته باشد، این اندیشمند باید رقیبش را مشخص کند. بالاخره اگر وضعیت فعلی را نمیپسندد و مطلوب نمیداند، آن را نقد میکند تا طرح تمدنی خودش را مطرح کند و بر اساس آن جامعه را پیش ببرد.
امام موسی صدر هم اینگونه است. یعنی به رغم اینکه سفرهای بسیار متعددی به اروپا و کشورهای مختلف در اقصی نقاط دنیا، از جمله آفریقا و آسیا داشت ولی با این حال تمدن غرب را به عنوان رقیب طرح تمدنی و نظریه تمدنی خودش مورد نقادی قرار داد.
از طرفی، نگاه تاریخی هم داشت، یعنی وضعیت گذشته جوامع مسلمان را مورد توجه قرار داد و گفت در گذشته ما چه وضعیتی داشتیم و الان در چه وضعیتی هستیم. این به یک معنا میتواند بازشناسی آنچه ما در گذشته داشتیم تلقی شود. درباره معماری، هنر، آثار تاریخی و بناها و... صحبت میکرد. حتی در یکی از مباحث خود راجع به سیستم آبیاری که در برخی شهرهای سوریه در ۲۰۰۰ سال قبل وجود داشته، صحبت میکند. او این موارد را به عنوان پیشینه تمدنی شرق طرح میکند و یادآور میشود این جامعه و کسانی که در این جامعه زندگی میکنند، در گذشته چه وضعیتی داشتند و امروز در کجا هستند.
به تعبیر امام موسی صدر، ما الان در ذیل تمدن غرب هستیم. یک تعبیر جالب دیگر هم دارد که آینده ما وضعیت فعلی غرب است. یعنی اگر ما بخواهیم همین مشیای را که غرب طی میکند، طی کنیم، آینده ما همین حال فعلی غرب است و ما با یک تأخیری به آنها میرسیم.
بخش دیگر وضعیتی است که ما باید به سمت و سوی آن حرکت کنیم. یعنی الزامات یک حرکت است، الزامات یک تمدن است که در این بخش موارد مختلفی را برمیشمارد. مثلا بحث آزادی، عدالت و امنیت را به عنوان یک سهگانه که میتواند خیلی کمک کند ذکر میکند. از طرفی، بحث میکند اگر بخواهیم یک حرکتی بکنیم در منازعات و دعواهایی که وجود دارد، نمیتوانیم حرکت کنیم. این نیاز است که شما به همدیگر اعتماد کنید، به همدیگر احترام بگذارید و به همدیگر اطمینان کنید. گفتمانهای مختلف اگر بخواهند در کنار هم حضور یابند، این ۳ اصل باید وجود داشته باشد؛ یعنی اصل احترام متقابل، اعتماد متقابل و اطمینان متقابل. حالا اگر این را در کنار آن سهگانه آزادی، عدالت و امنیت قرار دهیم، همدیگر را پوشش میدهد.
امام موسی صدر در جامعهای صحبت میکند که یکسوم آن اهل سنت هستند، یکسوم هم مسیحی هستند و هر کدام هم طوایف مختلفی دارند؛ یعنی ۱۸ طایفه و ۱۸ فرقه. کسی بتواند آموزههای اصیل دینی شیعه را مطرح کند اما اینها در راستای این باشد که همبستگی را در این جامعه ایجاد کند، کار بزرگی است.
حالا بیایید به موضوعی بپردازیم که میتواند مورد توجه امروز ما هم باشد. لبنان به هر حال هممرز فلسطین است و از سال ۱۹۴۸ که این رژیم منحوس شکل گرفته، دائما توسط رژیم صهیونیستی تهدید شده و مورد تجاوز قرار گرفته است. حتی در یک زمانی، صهیونیستها تا بیروت هم آمدند و بیروت را اشغال کردند. حالا الان به صورت زمینی نتوانستند وارد شوند یا به صورت خیلی محدودی وارد شدند.
اما مواجهه امام موسی صدر با اسرائیل چگونه بود؟ با این طرح تمدنی، آیا او اسرائیل را فقط صرفا به عنوان یک دشمن متجاوز، یک دولت متجاوز و یک رژیم متجاوز تلقی میکرد یا نه، در نگاه او اسرائیل چیز دیگری بود؛ مساله با اهمیتتری بود که کل منطقه، کل جهان اسلام و به تعبیر او کل بشریت و انسانیت باید به آن بپردازند و به این توجه کنند که این خطری را که وجود دارد، کنترل و مدیریت کنند.
امام موسی صدر معتقد بود باید با این چالش به گونهای مواجه شد که نه تنها به دفاع از خود بپردازیم، بلکه به دنبال ایجاد یک فهم مشترک و همبستگی در میان جوامع مختلف باشیم. این همبستگی میتواند به عنوان یک نیروی موثر در برابر تهدیدات خارجی عمل کند و در نهایت به تحقق یک تمدن انسانی و اسلامی کمک کند.
ایدهای که از صحبتهای امام موسی صدر میتوان طرح کرد، واقعا جالب و مهم است. او به چالش تمدنی که اسرائیل به وجود آورده، به گونهای عمیق و تحلیلی نگاه میکند. اسرائیل را صرفا به عنوان یک رژیم که توسط یک دین خاص مثل یهود تأسیس شده نمیبیند، بلکه تصریح میکند رژیم اسرائیل یک حکومت دینی نیست، بلکه یک حکومت نژادپرست است که با نام دین، سلطهطلبی خود را پیش میبرد.
چالش تمدنی که مطرح میکند، این است که اسرائیل ادامه تمدن غرب است. به تعبیر او، اسرائیل محصول تمدن غرب و نتیجه آن است. از ابتدای تأسیس، این رژیم مورد حمایت کشورهای غربی بوده و به نوعی در دل کشورهای منطقه ایجاد شده تا در جهت منافع آنها عمل کند. این ایدهای است امام موسی صدر به وضوح مطرح میکند.
اما پاسخ او به این چالش چیست؟ او تأکید میکند این پاسخ باید یک پاسخ تمدنی باشد. به عبارت دیگر، اگر اسرائیل در بخشهای کشاورزی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی قوی است، جوانان مسلمان ما نیز باید از همان سطح دانش، آگاهی و عمل برخوردار باشند. مثال میزند که اگر یک جوان اسرائیلی تحصیلات عالی دارد و با تلاش در حال انجام کار است، جوان مسلمان ما در لبنان، عراق، ایران و دیگر کشورها نیز باید به همین سطح از دانش و آگاهی دست یابد.
این نوع نگاه به چالش تمدنی، نه تنها به نقد وضعیت موجود میپردازد، بلکه به دنبال راهحلهایی برای پیشرفت و ارتقای سطح زندگی و آگاهی در جوامع مسلمان است. این رویکرد میتواند به عنوان یک الگوی مثبت برای ایجاد همبستگی و پیشرفت در برابر تهدیدات خارجی و چالشهای داخلی عمل کند. در واقع، امام موسی صدر بر این نکته تأکید دارد که برای مقابله با قدرت صهیونیستی که مورد حمایت تمدن غرب است، ما باید قدرت خود را در زمینههای مختلف به وجود آوریم. نمیتوانیم در همه زمینهها ضعیف باشیم و انتظار داشته باشیم با چالشهای تمدنی مقابله کنیم. بنابراین پاسخ به این چالش باید یک پاسخ تمدنی باشد.
اما اسرائیل به این تمدن غرب چه ربطی دارد؟ امام موسی صدر به این نکته اشاره میکند که تمدن غرب، یک تمدن دینی مسیحی نیست. به تعبیر او، یهودیان منحرف در ایجاد این تمدن نقش داشته و تأثیر زیادی در شکلگیری آن داشتهاند.
همچنین به خشونتهای ناشی از این تمدن اشاره میکند. جنگهای اول و دوم جهانی که میلیونها انسان را از بین برد، محصول همین تمدن غربی بود. به عبارت دیگر، این خشونتها و بحرانها به نوعی نشاندهنده نقصهای این تمدن است.
آموزههای نظری و فلسفه یهود و خودبرتربینی آنها نیز مهم است. این فلسفه میتواند به نوعی توجیهگر رفتارهای خشونتآمیز و سلطهطلبانه باشد. بنابراین درک این مسائل و تحلیل آنها میتواند به ما کمک کند تا با چالشهای موجود به گونهای موثرتر و عمیقتر مواجه شویم و در نهایت به سمت ایجاد یک تمدن انسانی و اسلامی پیش برویم که بر پایه عدالت، همبستگی و احترام متقابل بنا شده باشد.
در واقع، نوع نگرش رژیم صهیونیستی به فلسطینیها و دیگران به عنوان «انساننما» نشاندهنده یک نوع خودبرتربینی و نژادپرستی است که در این رژیم ریشه دارد. این دیدگاه نه تنها به نوعی توجیهگر رفتارهای خشونتآمیز آنهاست، بلکه به ترویج یک فرهنگ نابرابری و عدم احترام به دیگران منجر میشود.
در یهودیت فرقههای مختلفی وجود دارند که ممکن است این نگاهها را نداشته باشند اما آنچه در اسرائیل و رژیم صهیونیستی حاکم است، به نوعی ترکیبی از این تفکرات و آموزههاست که فضای کنونی را رقم زده است.
ما باید درک کنیم این چالشها تنها به یک کشور یا منطقه محدود نمیشود، بلکه به نوعی به کل تمدن اسلامی و انسانی مربوط میشود. مواجهه با اسرائیل به عنوان محصول تمدن غرب، به ما این امکان را میدهد که نه تنها با یک رژیم خاص، بلکه با یک نظام فکری و فرهنگی که پشت آن است مواجه شویم.
ما باید قوی شویم و برای مواجهه با چالشهای تمدنی آماده باشیم. امام موسی صدر نمونهای از رهبری است که بخوبی درک کرده برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه، باید به تقویت زیرساختها و نیازهای اساسی مردم پرداخت. او با تأسیس نهادها و سازمانهای مختلف، به نیازهای جامعه لبنان پاسخ داد و تلاش کرد امنیت، آموزش، بهداشت و معیشت مردم را بهبود بخشد. این نوع رویکرد عملی و عمیق به مسائل اجتماعی، نشاندهنده تعهد او به خدمت به مردم و ارتقای کیفیت زندگی آنهاست.
به عنوان مثال، تأسیس سازمان «امل» برای تأمین امنیت در جنوب لبنان و ساخت مدارس و بیمارستانها، همچنین ایجاد مدرسه فنی جبل عامل برای آموزش مهارتهای حرفهای به جوانان، همگی نشاندهنده این است که امام موسی صدر به نیازهای واقعی مردم توجه داشت و به دنبال راهحلهای عملی بود. این نوع اقدامات نه تنها به تقویت جامعه شیعه در لبنان کمک کرد، بلکه به ایجاد همبستگی و تعامل مثبت با دیگر گروههای مذهبی و فرهنگی نیز منجر شد.
نکته دیگر توانایی امام موسی صدر در برقراری ارتباط و تعامل با همه اقشار جامعه بود. این ویژگی باعث شد به عنوان یک شخصیت محبوب و مورد احترام در میان شیعیان، اهل سنت و مسیحیان شناخته شود. این نوع تعاملات و حضور فعال در جامعه، به ایجاد اعتماد و همبستگی میان گروههای مختلف کمک کرد و به نوعی به تقویت جامعه لبنان منجر شد.
در نهایت، این رویکرد امام موسی صدر میتواند الگویی برای دیگر رهبران و فعالان اجتماعی در کشورهای مختلف باشد. تأکید بر تقویت زیرساختها، توجه به نیازهای واقعی مردم و ایجاد تعامل مثبت با دیگر گروهها، میتواند به ایجاد جوامع قویتر و پایدارتر کمک کند. این نوع رهبری و عملگرایی، واقعا الهامبخش است و میتواند به ما یادآوری کند که برای ایجاد تغییرات مثبت، باید به نیازهای واقعی مردم پاسخ دهیم و در عمل به دنبال راهحلها باشیم.
بله! امام موسی صدر واقعا به یک رویکرد جامع و فراگیر درباره محرومیت و عدالت اجتماعی اعتقاد داشت. جنبش محرومان که به آن اشاره میکند، نه تنها مختص جامعه شیعه، بلکه شامل همه کسانی بود که به دنبال برطرف کردن محرومیتها و نابرابریها در لبنان بودند. این نوع نگاه، نشاندهنده تعهد او به عدالت اجتماعی و همبستگی میان تمام اقشار جامعه بود.
امام موسی صدر اوایل شهریور 57 ربوده شد ولی در همان زمان یادداشتی از او منتشر شد با عنوان «انقلاب اسلامی ایران، ندای پیامبران». او در آن یادداشت به اهمیت انقلاب اسلامی ایران و نقش آن در ایجاد یک چشمانداز تمدنی اشاره کرده بود. این نشان میدهد به نوعی به دنبال یک تحول عمیق و بنیادین در جامعه بود و به این باور داشت که انقلاب اسلامی میتواند به تحقق خواستههای انسانی و اجتماعی کمک کند.
اینکه چقدر به آن چشمانداز تمدنی نزدیک شدهایم یا دور، موضوعی است که نیاز به تحلیل و بررسی عمیقتری دارد اما به طور کلی، میتوان گفت تلاش برای تحقق عدالت اجتماعی، همبستگی میان اقشار مختلف جامعه و توجه به نیازهای واقعی مردم، همواره باید در اولویت باشد. امام موسی صدر با تأکید بر این نکات، الگویی برای ما فراهم کرد که میتواند در مسیر ایجاد تغییرات مثبت و پایدار در جامعه موثر باشد.