18/آبان/1404
|
00:31
آشکار‌تر شدن واقعیت‌ها و صف‌کشی‌های جنگ تحمیلی 12 روزه با اعتراف اخیر ترامپ

طرف مقابل ما آمریکا بود

مهدی حسنی: ترامپ روز پنجشنبه بالاخره آن اعترافی را کرد که حتی برخی در ایران هم ساده‌لوحانه بعد از جنگ تلاش داشتند آن را کتمان کنند. او در حضور خبرنگاران در رابطه با تجاوز اسرائیل به خاک ایران صحبت کرد و رسما مسؤولیت آن حمله را به عنوان رئیس‌جمهوری ایالات متحده بر عهده گرفت و گفت: «اسرائیل ابتدا حمله کرد. این حمله بسیار بسیار قدرتمند بود. من مسؤول آن بودم». ترامپ گفت کنترل کامل جنگ را در اختیار داشت. آنچه او بر زبان آورد، نه هذیانی از سر تفنن یا میل ناتمام او به گنده‌گویی‌هایی در رابطه با نقشش در پدیده‌ها، بلکه دقیقاً همان اعترافی است که میدان و زمینه رویدادها به آن شهادت داده است اما هنوز هم برای تفهیم این حقیقت آشکار در کشور باید کوشید. از این رو این گزارش تلاش می‌کند نشان دهد اتفاقاً جنگ 12 روزه، بیش از آنکه یک نبرد با اسرائیل باشد، به دلیل سطح مشارکت آمریکا در آن، عملاً یک نبرد تمام‌عیار با آمریکا بود؛ نبردی که خود آغاز کرد، خود در آن جنگید و پشتیبانی کرد. 
* تعهدات بی‌پایان
پیش از مرور فکت‌های میدانی باید دانست یک رژیم سخت و استوار حقوقی و اقتصادی حمایت میان اسرائیل و آمریکا برقرار است که به چندین نوع توافق و سند دولتی میان ۲ رژیم مستند شده. به این معنا که آمریکا حتی در وضعیت غیرجنگی هم تقریباً به ‌دلیل میزان و نوع حمایت‌هایی که از نظر قانونی بر خود بار کرده است، عملاً با اسرائیل یکی دانسته می‌شود. اسرائیل تقریباً نقش یک انبار بزرگ تسلیحات آمریکایی در منطقه را هم دارد. برای آنکه به مدعای اصلی این گزارش، یعنی تهاجم مستقیم آمریکا به جمهوری اسلامی ایران بپردازیم، باید ۲ سطح مساله را از یکدیگر تفکیک کنیم؛ دسته اول مسائل، هماهنگی‌های پیش از حمله، صدور دستور و برنامه‌ریزی مشترک میدانی برای حمله و در بخش دیگر، مساله پشتیبانی مستمر آمریکا از نیروی نیابتی تهاجمی خود، اسرائیل.
* دستور مخفیانه
اول به بخش نخست، یعنی مشارکت علنی آمریکا در این حمله می‌پردازیم. بر اساس گزارش مفصلی که مرکز یهودی برای سیاست آمریکا یا JINSA منتشر کرده است، آمریکا عملاً آغازگر تهاجم علیه کشورمان محسوب می‌شود. این گزارش تصریح می‌کند ترامپ «به طور غیرعلنی به اسرائیل دستور داد» حمله اولیه را انجام دهد و او «شروط خود را از ابتدا تا انتها» نوشت: «این گزاره بسیار پرتکرار است، به صورتی که در رسانه‌های دیگری هم بازتاب یافته است. گزارش رسانه «روداو» هم که پس از جنگ منتشر شد، به صراحت اعلام می‌کند «ترامپ کسی بود که به طور غیرعلنی به اسرائیل دستور داد حمله به ایران را انجام دهد». در حقیقت شواهد میدان نشان می‌دهد حمله اولیه اسرائیل، فاز اول واگذار شده از یک عملیات گسترده‌تر به رهبری ایالات متحده بود. حمله، بامداد ۲۳ خرداد انجام شد؛ یعنی بامداد روزی که بازه زمانی ۶۰ روزه ترامپ برای توافق به پایان رسیده بود.
* مشارکت فعال
بخش دیگری که نشان می‌دهد آمریکایی‌ها نه‌تنها در جریان حمله به ایران بودند و در آن مشارکت داشتند، بلکه عملاً حضور موثری به صورت متجاوز داشتند، آغاز جنگ علیه ایران سحرگاه 23 خرداد بود که بر اساس گزارش‌ها، جت‌های اسرائیلی که توسط ایالات متحده سوخت‌گیری شدند، اهدافی را در سراسر ایران بمباران کردند. این دقیقاً یافته‌ای است که توسط موسسه ISS منتشر شده و نشان می‌دهد بدون این حضور موثر میدانی، احتمال عملیات اسرائیل به صورت چشم‌گیری کاهش پیدا می‌کرد و این عملیات آمریکا را مشارکت‌کننده فعال به عنوان یک طرف درگیری در آغاز جنگ می‌داند. علاوه بر این هم، گزارش‌های متعدد بین‌المللی، از جمله تحلیل موسسه مطالعات امنیتی اتحادیه اروپایی (ISS) تأیید می‌کند جت‌های جنگنده اسرائیلی که اهداف را در عمق خاک ایران بمباران می‌کردند، در طول مأموریت خود توسط هواپیماهای تانکر ایالات متحده «سوخت‌گیری» می‌شدند. این به معنای «مشارکت مستقیم» آمریکا در هر سورتی پرواز تهاجمی علیه ایران است. بدون این سوخت‌گیری، بسیاری از این حملات دوربرد عملاً غیرممکن بود. از سوی دیگر نقش خدمات اطلاعاتی آمریکا به رژیم صهیونیستی برای هدف قرار دادن افراد و اماکن در ایران نیز مشهود بود. به عبارتی غیر از لجستیک و تامین تسلیحات، آمریکا اطلاعات نظامی لازم را به طور کامل در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده بود. در واقع همه ارکان جنگ را آمریکا فراهم کرده بود.
* تقسیم‌ کار کثیف
شاید بتوان به صورت دقیق‌تر اینطور بیان کرد که اسرائیل بیش از آنکه خود نیروی آغازگر جنگ علیه ایران باشد، در حقیقت تنها یک هم‌رزم در کنار آمریکا بود. نقش آمریکا تنها در صادر کردن دستور غیررسمی آغاز جنگ علیه ایران یا سوخت‌گیری هوایی و برنامه‌ریزی پیش از آغاز جنگ خلاصه نمی‌شود، بلکه آمریکا عملاً با حمایت‌های پس از دستور آغاز، جنگ را برای اسرائیل بدل به یک تفنن و ولخرجی از جیب پدر کرد. ناگفته پیداست بمباران سایت‌های فردو هم خود نشان بیّنی از یک تقسیم ‌کار میان آمریکا و اسرائیل بود، به این معنا که اسرائیل با آغاز جنگ به دستور آمریکا، عملاً تا سقف توانمندی‌های خود را به نمایش گذاشت و پس از آن آمریکا هم برای ضربه وارد میدان شد. این تقسیم کار نشان می‌دهد اسرائیل به تنهایی قادر به دستیابی به هدف اصلی جنگ نبود. اسرائیل نقش نیروی آغازگر و تضعیف‌کننده را ایفا کرد، در حالی که ایالات متحده نقش «تمام‌کننده» و مجری عملیات حیاتی را بر عهده گرفت. چنین عملیات یکپارچه‌ای، نیازمند ماه‌ها برنامه‌ریزی مشترک، هماهنگی اطلاعاتی دقیق و یک فرماندهی واحد استراتژیک بود که بر اساس اعتراف بعدی ترامپ، آن فرماندهی در واشنگتن قرار داشت و آمر تمام آن فرآیند هم آمریکا بود.  
* جیب ددی!
آمریکا برای نیروی نیابتی خود در آغاز و تمام طول جنگ، از هیچ کمکی فروگذار نکرد. در حقیقت آمریکا نه برای اسرائیل که چون خود آغازگر جنگ بود، به یک معنا برای خود ولخرجی می‌کرد. آمریکا انبار بزرگی از تسلیحات نظامی برای استفاده در سراسر منطقه خاورمیانه در اسرائیل تدارک دیده است که ذیل نامگذاری «WRSA-I» به اسرائیل اجازه می‌دهد تسلیحات مورد نیاز این رژیم، به راحتی، با تأیید آمریکا، در زمان نیاز به اسرائیل منتقل شود. این رابطه به صورت مستمر در ایام جنگ 12 روزه برقرار بود. در کنار تمام این کمک‌های تسلیحاتی البته گزارش‌های متعددی نشان می‌دهد در تمام ۲ سال اخیری که اسرائیل در حال قتل‌عام مردم غزه و لبنان بود، دولت آمریکا عددی بالغ بر 25 میلیارد دلار به اسرائیل پرداخت کرد که عموم این پول بر اساس گزارش‌های متعدد منابع مختلف، صرف نیازهای پدافندی اسرائیل برای رهگیری موشک‌های ایران و راکت‌های نیروهای محور مقاومت شد. این رابطه، یعنی پرداخت هزینه‌های رهگیری پدافند اسرائیل، در رابطه میان ۲ دولت، «Burn Rate» نام دارد. به این معنا که اسرائیل یک رهگیر شلیک می‌کند و ایالات متحده هزینه جایگزینی آن را می‌پردازد. این امر وزارت خزانه‌داری ایالات متحده را به یک شرکت‌کننده فعال در بودجه عملیاتی - دفاعی اسرائیل تبدیل می‌کند. یعنی به ‌ازای هر یک موشکی که ایران در جنگ 12 روزه شلیک کرد، فاکتور برای دولت آمریکا ارسال می‌شد. از سوی دیگر، نقش ایالات متحده در این درگیری را نمی‌توان صرفاً به عنوان «حمایت» صرف تعریف کرد، زیرا ایالات متحده، در کنار رژیم صهیونی و علیه ایران، یک طرف متخاصم بود. یکی از اصلی‌ترین نقش‌های آمریکا در این نبرد، مدیریت میدانی دارایی‌ها بود. به این معنا که آمریکا برای دفاع مستمر از رژیم صهیونی و البته منافع خود، ۲ باتری سامانه تاد و حدود 100 پرسنل نظامی خود را در خاک اراضی اشغالی مستقر کرد. گزارش JINSA تأکید می‌کند با کاهش ذخایر رهگیرهای اسرائیل، این رژیم «بشدت به پدافند هوایی ایالات متحده وابسته بود». ایالات متحده تجهیزات حیاتی‌ای را فراهم کرد. 
* آمریکا، عامل و آمر جنایت
بر اساس برآورد JINSA، ایالات متحده «بیش از ۱۵۰ رهگیر تاد (Talon) و ۸۰ رهگیر SM-3» » شلیک کرد که این میزان حدود ۷۰ درصد کل رهگیرهای مورد استفاده در طول جنگ و «۲۵ درصد ذخایر ایالات متحده» را تشکیل می‌داد. این به آن معناست که مدیر جنگ یعنی ایالات متحده، بیش از ۷۰ درصد توان دفاعی نیروی نیابتی خود را تأمین کرد. بدون این پشتیبانی گسترده تجهیزات، رگبار موشکی ایران، پدافند اسرائیل را در هم می‌شکست و منجر به خسارات فاجعه‌بار برای صهیونیست‌ها می‌شد. ایالات متحده جنگ را عملاً با تبدیل اسرائیل به یک سپر، مدیریت کرد تا عملیات تهاجمی خود را ادامه دهد. در نهایت، باید توجه داشت داده‌های بین‌المللی به طور قطعی ثابت می‌کند نقش ایالات متحده در جنگ ۱۲ روزه ژوئن ۲۰۲۵، به هیچ‌وجه به «پشتیبانی» محدود نبود. ایالات متحده از طریق برنامه‌ریزی استراتژیک، فرماندهی مستقیم حمله اولیه، اجرای انحصاری عملیات‌های تهاجمی کلیدی و مدیریت آغاز و پایان جنگ، به وضوح به عنوان «معمار» و «آمر» این جنگ عمل کرد. به عبارت دیگر، شواهد به طور قاطع نشان می‌دهد ایالات متحده «حامی» جنگ ۱۲ روزه اسرائیل نبود، بلکه «مدیر کامل» آن بود. آمریکا در خصومت خود با ملت ایران البته چنان راسخ بود که به نقش آمریت هم بسنده نکرد، بلکه ترجیح داد عملاً خود هم در میدان حاضر شود و بخش مهمی از مدیریت میدان را برعهده گیرد. از سخت‌ترینش که بمباران فردو بود، تا سوخت‌گیری برای هواپیماهای نیروی نیابتی‌اش.

ارسال نظر
پربیننده