میانجیگری در سایه اعتماد
زهرا متقیفر: در جهان پس از ۲۰۱۸ بویژه با بازگشت تحریمهای ثانویه آمریکا علیه ایران، پرونده مذاکرات میان تهران و واشنگتن بار دیگر به یکی از منازعات ژئوپلیتیک و محوری در غرب آسیا تبدیل شد. هرچند این ۲ کشور از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون درگیر تضادهای دامنهدار و عمیق سیاسی، امنیتی و ایدئولوژیک بودهاند اما طی ۴ دهه گذشته، همواره کانالهایی برای ارتباط، مذاکره یا تبادل پیام بین آنها وجود داشته و کشورهایی با مختصات خاص، نقش میانجیگر و واسط را ایفا کردهاند. تجربههای تاریخی از جمله بدعهدیهای مکرر آمریکا، فشارهای تحمیلی و دشمنی آشکار این کشور، ایران را وادار کرده است در انتخاب میانجیگر، نه صرفا به ظاهر تسهیلکننده گفتوگو، بلکه به عنوان عنصری قابل اعتماد از منظر بررسی واقعیتهای منطقهای، دقت مضاعف اعمال کند. در این راستا انتخاب عمان به عنوان کانال اصلی گفتوگو میان ایران و آمریکا، نتیجه یک تحلیل عمیق و بررسی چندجانبه از بازیگران منطقهای است. این انتخاب، برخلاف ادعاهای رسمی درباره «بیطرفی» یا «فعالیت میانجیانه» قطر و حتی امارات در نقش نامهرسان، بازتابدهنده آن است که تصمیم ایران مبتنی بر لزوم استفاده از یک میانجیگر که از نظر ژئوپلیتیک و دیپلماتیک، مستقل و ثابتقدم باشد، است. در سایه تاریخچه اعتمادسازی و تجربههای موفق گذشته، عمان به عنوان کشوری که در حفظ سکوت دیپلماتیک و مدیریت بحرانها خوب عمل کرده است، در نگاه ایران جایگاه ویژهای دارد؛ در حالی که قطر به دلیل رویکرد نفاقمأبانه و امارات به دلیل همراستایی ساختاری با پروژههای ضدایرانی و وابستگی به واشنگتن، بدرستی از دایره گزینههای قابل اعتماد خارج میشوند.
* تاریخچه روابط ایران و عمان؛ اعتماد در سایه عقلانیت
روابط جمهوری اسلامی ایران و سلطنت عمان، از معدود مناسبات دوجانبه در منطقه خلیجفارس است که در ۴ دهه گذشته، نهتنها از نوسانات ساختاری سیاست منطقهای آسیب جدی ندیده، بلکه در بسیاری موارد به عنوان الگویی از ثبات، عقلانیت و احترام متقابل قابل ارجاع بوده است.
عمان یکی از معدود کشورهای عربی بود که نهتنها در جریان جنگ ایران و عراق روابط خود با تهران را قطع نکرد، بلکه در مقاطعی، تلاشهایی غیررسمی برای کاهش تنش میان ایران و کشورهای عربی انجام داد. در دهههای بعد، رویکرد دیپلماتیک مسقط بر پایه «میانجیگری آرام» و «سیاست موازنهگر بیسروصدا» از سوی جمهوری اسلامی ایران با احترام نگریسته شد. عمان نه در بازیهای محوربندی منطقهای مشارکت فعال داشت، نه در ائتلافهای ضدایرانی نقشآفرین بود. این کشور حتی در مواردی که مناسبات ایران با شورای همکاری خلیجفارس به پایینترین سطح خود رسید (در دوره جنگ یمن یا بحران دیپلماتیک با عربستان)، از اتخاذ مواضع خصمانه علیه تهران خودداری کرد.
تجربههای متعددی از همکاریهای امنیتی، بشردوستانه و اقتصادی میان ۲ کشور نیز به تقویت این روابط کمک کرده است. انتقال برخی زندانیان، تبادل اطلاعات درباره دریاهای آزاد و حتی نقش عمان در برخی مکانیسمهای بانکی محدود در دوران تحریمها، همگی نشانههایی از سطح بالای اعتماد متقابل است اما شاید مهمترین دلیل جایگاه ویژه عمان در سیاست خارجی ایران، رویکرد مستقل و متمایز مسقط در قبال پروندههای منطقهای باشد. عمان بر خلاف بسیاری از کشورهای عربی حوزه خلیجفارس، در بحرانهایی مانند سوریه، یمن یا لبنان، از ورود مستقیم نظامی یا ائتلافسازی پرهیاهو پرهیز کرده است. همین بیطرفی عملی و پایدار، این کشور را به گزینهای قابل اعتماد برای ایفای نقش در پروندههای حساسی چون میانجیگری میان ایران و آمریکا تبدیل کرده است؛ آن هم در منطقهای که بیاعتمادی، تنش و مداخله خارجی اغلب بر منطق گفتوگو غلبه دارد.
* نقش تسهیلگر عمان در گفتوگوهای عاری از اعتماد!
نقش عمان در میانجیگری میان ایران و آمریکا، برآمده از موقعیتی خاص در معماری قدرت منطقهای، نیز سابقهای از تسهیلگری بیطرف در دورههایی از بحران بوده است اما این نقش، نه به معنای تضمین نتیجهبخشی مذاکرات و نه نشانهای از اعتماد کامل ایران به فرآیندهای دیپلماتیک با غرب، بویژه ایالات متحده است. نخستین نمونه بارز از میانجیگری مسقط، به مذاکرات محرمانهای بازمیگردد که از سال ۲۰۱۱ میان مقامات ایرانی و آمریکایی، به میزبانی و تسهیل عمانیها آغاز شد. این گفتوگوها در نهایت به توافق موقت ژنو در سال ۲۰۱۳ انجامید و مسیر مذاکرات رسمی برجام را هموار کرد!
با این حال حتی شکلگیری توافقی با پشتوانه بینالمللی و قطعنامه شورای امنیت نیز نتوانست مانع از نقض تعهدات یکجانبه آمریکا و بازگشت چرخه فشار و تحریم شود. از این منظر، میانجیگری عمان نه به عنوان دستاوردی موفق، بلکه صرفا به عنوان گشودن یک مسیر بالقوه برای تنشزدایی مورد ارزیابی قرار میگیرد.
در سالهای بعد از خروج آمریکا از برجام (۲۰۱۸)، عمان بار دیگر تلاش کرد کانالهای ارتباطی غیررسمی میان تهران و واشنگتن را باز نگه دارد. در برهههایی که تنش نظامی در خلیجفارس به نقطه اوج آن نزدیک شده بود (پس از هدف قرار گرفتن پهپاد آمریکایی در سال ۲۰۱۹)، پیامرسانیهای فوری میان ۲ طرف از طریق عمان انجام شد. این نقش، هرچند مانع از وقوع درگیری مستقیم شد اما تغییری در رفتار ساختاری ایالات متحده مبنی بر استفاده ابزاری از مذاکره و اعمال فشار موازی ایجاد نکرد.
* قطر، امارات و میانجیگریهای آلوده
قطر، با وجود سابقه فعال در میانجیگریهای منطقهای و سرمایهگذاری قابل توجه در دیپلماسی چندجانبه، در نگاه ایران همچنان گزینهای نهچندان قابل اعتماد برای تسهیل گفتوگو با واشنگتن باقی مانده است. دلیل این بیاعتمادی، صرفا وابستگی نظامی قطر به آمریکا (میزبانی پایگاه العدید) نیست، بلکه ناظر بر رفتار متناقض این کشور در پروندههای کلیدی مانند سوریه، یمن و فلسطین است.
قطر در موارد متعددی، یا به طور مستقیم از جریانهای تروریست ضدایرانی حمایت کرده یا به نحوی رفتار کرده که توازن قدرت منطقهای را علیه ایران تقویت کرده است. نزدیکی مستمر این کشور به ساختار امنیتی غرب و تعاملات پشتپرده با رژیم صهیونیستی، بر این بیاعتمادی افزوده است. ایران در شرایطی که میانجیگری به معنی در اختیار گذاشتن بخشی از سازوکار تنشزدایی است، نمیتواند این ابزار را به کشوری بسپارد که بخشی از فشار منطقهای علیه او محسوب میشود. درباره امارات نیز وضعیت از قطر روشنتر است.
این کشور نه تنها در اکثر پروندههای منطقهای، از یمن تا لبنان، در اردوگاه ضدایرانی جا گرفته، بلکه همسو با رژیم صهیونیستی و آمریکا، بخشی از ساختار فشار چندلایه علیه ایران را شکل داده است. در بهترین حالت، امارات صرفا در جایگاه یک پیک دیپلماتیک ظاهر شده، نه بازیگری بیطرف یا قابل اعتماد.
بنابراین ایران ترجیح میدهد برای تسهیل مذاکرات، از کشورهایی مثل عمان که در سیاست خارجی خود بیطرف و مستقل باقی ماندهاند، استفاده کند تا از تنشهای جانبی و فشارهای منطقهای ناشی از حضور قطر یا امارات اجتناب کند. در نهایت، در ارزیابی راهبردی ایران، هیچ مذاکرهای با آمریکا خالی از پیشفرضهای تهدید نیست. ۴ دهه تجربه نشان داده است واشنگتن نهتنها نمیتواند قابل اعتماد باشد، بلکه همواره از مذاکره به عنوان ابزاری برای کنترل، تأخیر در واکنش طرف مقابل یا مقدمهچینی برای فشارهای جدید استفاده کرده است.
از ماجرای مکفارلین تا خروج یکجانبه از برجام و اعمال شدیدترین تحریمهای تاریخ، کارنامه آمریکا مملو از بدعهدی و استفاده ابزاری از دیپلماسی است.
در چنین شرایطی، هدف از گفتوگو نه ایجاد اعتماد، بلکه مدیریت تهدید و جلوگیری از تشدید بحران است؛ آن هم با کمترین میزان هزینه سیاسی و امنیتی. اینجاست که نقش میانجیگر اهمیت مییابد. نه برای تسهیل توافقی پایدار، بلکه برای ایجاد کانالی کمهزینه، بیریسک و موثر در شرایط بحران. در این چارچوب، انتخاب عمان به عنوان میانجیگر، نه به دلیل توانایی در تضمین نتایج، بلکه به سبب بیطرفی ساختاری، پیشینه اعتمادساز و دوری از بازیهای نیابتی منطقهای صورت گرفته است.
از همینرو، قطر و امارات با وجود ادعاهای پررنگ درباره توان دیپلماتیک، از نگاه ایران بازیگرانی نامطمئن و مشکوکند، چون یا خود جزئی از زنجیره فشار آمریکاییاند یا در گذشته نشان دادهاند میانجیگریشان صرفا پوششی برای پیشبرد اهداف سیاسی و ژئواستراتژیکشان بوده است.