09/ارديبهشت/1404
|
02:10
۲۲:۳۲
۱۴۰۴/۰۲/۰۸
مجتبی جباری و مأموریت نجات استقلال

در کمین شکار جام

علیرضا دارابی: فوتبال، سرزمین دوباره‌هاست؛ جایی که هر سقوطی، بذر پرواز تازه‌ای می‌شود. حالا استقلال، زخمی و خسته از روزهای درهم‌شکسته، در لبه‌ پرتگاه ایستاده و تنها یک جام، تنها یک افتخار، می‌تواند زخم‌های کهنه را بخیه بزند.
در میانه‌ این کارزار خاکستری، مردی برخاسته؛ مجتبی جباری، همان مغز متفکر زمین‌های سبز، که این‌ بار نه با کفش فوتبال، که با رخت سرمربیگری، به جنگ سرنوشت آمده است.
در سال‌های دور، خرداد ماهی بود که استقلال زخم‌خورده بر بالای جام حذفی ایستاد؛ با مربی‌ای که تنها چند گام فرصت داشت و با تیمی که امید را جایی میان شکست‌ها گم کرده بود. آن روزها، مجتبی جباری، غریب و بی‌خبر از مرگ پدر، دل به زمین زد، گل زد، پاس داد و آبی‌ها را از قعر ناکامی بیرون کشید. آن شماره 8 لاغراندام، تاریخ نوشت.
امروز، چرخ روزگار همان شماره 8 را بر صندلی تصمیم نشانده است؛ در هیبتی دیگر اما با همان روح بی‌قرار. استقلال ۱۴۰۴، شبیه سال‌های شکست است؛ شبیه تیمی که نیازمند قهرمانی است، نه فقط برای کاپ و مدال، که برای آبروی خویش، برای دلخوشی آن میلیون‌ها نفسی که هنوز هم دل در گرو این پیراهن آبی دارند.
لیگ دیگر چیزی برای جنگیدن ندارد. تنها جام حذفی، این جام شرف، باقی مانده؛ جامی که می‌تواند فصل خاکستری را طلایی کند. جباری، شمشیر را از نیام کشیده، بی‌هیاهو، بی‌ادعا، همان‌طور که در زمین بازی کرده بود؛ دقیق، حساب‌شده و بی‌بازگشت.
او اهل قمار نیست؛ جباری با عقل می‌جنگد، با نقشه، با ایمان اما فوتبال، حساب و کتاب ساده ندارد. گاهی باید دل به موج سپرد، شمشیر به دست گرفت و بی‌باک به قلب دشمن زد. جباری حالا در قلب معرکه است؛ در سرزمینی که تنها عشق، تنها باور، تنها ایستادگی حرف آخر را
می‌زند.
او فرزند اصیل استقلال است؛ بزرگ‌شده‌ همان رختکن‌های باران‌خورده، همان سکوهای خیس از اشک و شادی. کسی که درد این باشگاه را می‌شناسد و می‌داند استقلال، نامی است که با غرور، با خون، با افتخار عجین شده.
این قمار، قمار سرنوشت است. یا فتحی غرورآمیز یا زخمی که تا سال‌ها بر تن باشگاه خواهد ماند اما فرقی نمی‌کند نتیجه چه باشد؛ هوادار، آن میلیون‌ها آبی‌دل، خوب می‌دانند جباری، برای خودنمایی نیامده؛ او آمده است تا آتش زیر خاکستر را دوباره شعله‌ور کند.
در این راه، اشک خواهد ریخت، عرق خواهد ریخت، شاید خون هم. اما این فوتبال است؛ زمین جنگ باورها و چه کسی بهتر از شماره هشتی که روزی از میان داغ‌ها برخاست تا بار دیگر رویای قهرمانی را در دل استقلال زنده کند؟
شماره 8 برگشته؛ نه برای تاریخ، که برای ساختن آینده‌ای که آبی‌تر از همیشه باشد.
او آمده که افسانه‌ استقلال را از دل خاکستر بیرون بکشد و نشان دهد در فوتبال، همیشه جایی برای برخاستن دوباره هست؛ اگر دل داشته باشی، اگر ایمان داشته باشی، اگر استقلالی باشی.

***
ضرغام، میخ اعتماد را محکم کوبید!
تکل زرین جوان استقلال

جباری در شبی که کمبود بازیکن همچون سایه‌ای سنگین بر سرش افتاده بود، دست به قماری بزرگ زد؛ قمار بر سر دل و غیرت یک مدافع جوان. شبی که محرومیت‌ها و مصدومیت‌ها مجتبی جباری را وادار کرد قاعده‌ بازی را به سود شجاعت عوض کند، نامی بر تابلوی ترکیب اصلی نشست که شاید کمتر کسی آن را جدی می‌گرفت: ضرغام سعداوی.
پسر ۱۹ ساله‌ای که ابتدای فصل از فولاد به پایتخت آمد، با دلی پرآتش و چشمانی پر از آرزو به زمین آمد؛ زمینی که این بار قرار نبود شاهد بی‌تجربگی او باشد، بلکه باید صحنه‌ قدرتنمایی‌اش می‌شد.
از همان دقایق نخست، چیزی در بازی سعداوی به چشم می‌آمد؛ جسارتی خام اما اصیل. نه می‌ترسید و نه در برابر نام حریف یا بزرگی رقابت وا می‌داد. در نبردهای هوایی همانند عقابی بود که برای طعمه‌اش شیرجه می‌زد و در درگیری‌های تن به تن، همانند صخره‌ای بود که موج‌ها را پس می‌زد.
اما نقطه‌ اوج شب ضرغام، جایی حوالی دقیقه ۲۹ رقم خورد؛ زمانی که پیکان پس از چند حمله‌ ناقص، صاحب فرصتی ناب شد. پاس عرضی زیبا از علی‌اکبر رنجبر به رضا رضایی رسید و مهاجم پیکان در موقعیتی طلایی، استقلال را تا یک قدمی فروپاشی کشاند. همه چیز به ضرر استقلال چیده شده بود؛ زمانی برای تردید نبود.
در همان لحظه، ضرغام همچون شلیک تیری از چله‌ کمان، خودش را میان توپ و دروازه پرتاب کرد؛ تکلی جانانه، به‌موقع و دقیق که توپ را از برابر پای رضایی دزدید و استقلال را از سقوط نجات داد.
آن تکل، فقط یک نجات ساده نبود؛ تلنگری بود به کادرفنی استقلال و هوادارانی که هنوز باور نداشتند در دل این نوجوان، روح یک مدافع بزرگ می‌تپد.
بعد از آن لحظه حیاتی، سعداوی همچون سربازی جان بر کف، با هر هجوم پیکان سینه سپر می‌کرد. با هر توپ بلند، بی‌محابا اوج می‌گرفت و با هر نبرد تن به تن، با صلابتی مثال‌زدنی عمل می‌کرد. او آن شب ثابت کرد که برای پوشیدن پیراهن سنگین استقلال، چیزی بیش از استعداد لازم است؛ باید جگر شیر داشت و او این جگر را در میدان به رخ
کشید.
عملکرد درخشان ضرغام از چشمان تیزبین مجتبی جباری و دستیارانش دور نماند. در شبی که استقلالی‌ها انتظار داشتند خط دفاع‌شان لرزان و شکننده باشد، سعداوی نه‌تنها لرزشی نشان نداد، بلکه به یکی از ارکان پیروزی تبدیل شد. این جوان ۱۹ ساله با عملکردی فراتر از انتظار، ثابت کرد آینده‌ خط دفاع استقلال می‌تواند روشن باشد، به شرط آنکه فرصت و اعتماد را به او هدیه کنند.
ضرغام سعداوی در نخستین حضور رسمی‌اش در ترکیب اصلی استقلال، کاری کرد که کمتر بازیکنی در این سن و سال می‌تواند انجام دهد؛ در لحظه‌ای که همه چیز می‌توانست فرو بریزد، او علم ایستادگی برافراشت.
تکل طلایی ضرغام تنها یک توپ را از دروازه دور نکرد؛ آینده‌اش را ساخت، دل مربیانش را مطمئن کرد و دل هواداران را قرص. استقلال این بازی را برد اما برد بزرگ‌تر شاید کشف مدافعی بود که می‌تواند سال‌ها دیوار مستحکمی برای این تیم باشد.
ضرغام، در شبی که می‌توانست فراموش شود، خودش را در دل شب فریاد کشید و نامش را بر لوح خاطره‌ها کوبید؛ محکم‌تر از همیشه.

ارسال نظر
پربیننده