استقلال روزبه
بهراد رشوند: یک سال صبر کرد، حرف نزد، گل نزد اما درست وقتی همه چیز به پایان رسیده بود، انگار تقدیر منتظر دقیقه ۱۲۰ مانده باشد، توپ به روزبه چشمی رسید. یک ضربه، یک لمس دقیق و بعد... فریاد قهرمانی.
* دقیقهای برای همیشه
فینال جام حذفی میان استقلال و ملوان، پر بود از استرس، دوئل، اخطار، از دسترفتهها و نبرد تاکتیکی اما هیچکدام به اندازه لحظهای که «چشمی» با گامهایی آرام وارد محوطه شد، خطرناک نبود. همان جا، در دقیقهای که عرق روی پیشانی هوادار و بازیکن یکی شده بود، «دیدیه اندونگ» توپ را کاتبک کرد و چشمی انگار فقط برای چنین لحظهای در زمین مانده بود؛ با ضربهای خشک و مطمئن، قفل دروازه ملوان را شکست، قفل جام را شکست، قفل سکوت گل نزدنهای یک فصل را شکست.
او در این فصل، ۳۳ بار پیراهن استقلال را به تن کرد. نه به قصد گلزنی، نه برای دیده شدن در قاب دوربینها. مرد شماره ۴، وظیفهاش چیز دیگری بود؛ نظم دادن، جمع کردن، ساختن اما وقتی کار به پایان میرسد و همه منتظر یک معجزهاند، گاهی مدافعها هم تبدیل میشوند به مهاجم.
* گلگهر تا ملوان؛ چرخهای دقیق از تکگلها
شاید کمتر کسی این تقارن عجیب را به یاد داشته باشد اما آخرین باری که چشمی برای استقلال گل زده بود، دقیقاً در همین روز، در همین تاریخ، ۸ خرداد. آن هم مقابل گلگهر، با نتیجهای مشابه: یک بر صفر بود و حالا، ۳۶۵ روز بعد، او باز هم همین کار را تکرار کرد؛ گل زد، تیمش برد و استقلال را قهرمان کرد.
جالبتر اینکه 3 گل آخر چشمی در لباس استقلال، همگی با نتیجه یک - هیچ همراه بودهاند؛ گلهایی کمتعداد اما سرنوشتساز. سپاهان، گلگهر، ملوان. تیمهایی که حالا میدانند وقتی چشمی گل میزند، یعنی قرار است هیچ چیز عادی تمام نشود.
* فینال، بالاخره برای روزبه هم آمد
پیش از این بازی، چشمی در ۲۹ مسابقه جام حذفی، حتی یک گل هم نزده بود. برای بازیکنی با نقش دفاعی، البته عجیب نیست اما چه چیزی شاعرانهتر از اینکه نخستین گل او در این تورنمنت، درست در فینال و آن هم در آخرین دقیقه بازی رقم بخورد؟ فوتبال همیشه راهی برای جبران صبوری پیدا میکند و حالا نوبت چشمی بود که پاداش انتظارش را بگیرد.
با این گل، روزبه حالا ۱۰ گله شده است. یک عدد دورقمی ساده که اگر نام گلزنان استقلال را مرور کنید، شاید چندان هم بزرگ نباشد اما برای بازیکنی که نه پشت مهاجمان، بلکه جلوی دروازه خودی بازی میکند، این عدد با طلا نوشته میشود. از ذوبآهن تا پرسپولیس، از فولاد تا حالا ۲ بار مقابل ملوان، چشمی هم گل زده، هم قهرمان کرده.
و هنوز گلش به ولز در جامجهانی قطر را فراموش نکردهایم؛ گلی که اشک درآورد، که بغض شکست، که لحظهای ملت را در آغوش گرفت. حالا باید به آن گل، این فینال را هم اضافه کرد.
* مردی برای روزهای خاص
گل زدن در بازیهای معمولی، برای خیلیها اتفاق میافتد. اما گل زدن در روزهایی که هیچکس جز تو باور ندارد، کار هر کسی نیست. روزبه چشمی، متخصص چنین لحظاتی است. در روزی که استقلال یک گل میخواست، یک جام میخواست و یک قهرمانی، او از راه رسید.
تقدیر شاید برای هر کسی یک دقیقه طلایی در نظر بگیرد. برای روزبه چشمی، آن دقیقه آمد. در پایان فصل، در لحظات پایانی فینال، در پایان یک سال انتظار. دقیقه ۱۲۰!