جباری: قهرمان شدیم ولی کسی ما را ندید
در سکوتی که بیشتر از همیشه صدا داشت، استقلال جام را بالای سر برد. یک برد یکگله، در آخرین دقیقه بازی، با چاشنی یک حسرت عمیق که نه روی سکوها بود، نه کنار نیمکت، بلکه در صدای آرام و جملات تلخ مجتبی جباری پیچیده بود.
جباری، این بار نه با پاسهای عمقی مینیاتوریاش، که با کلماتش نوک تیز پیکان را به سمت همانهایی گرفت که «نبودنشان» از همه چیز بیشتر حس میشد.
سرمربی استقلال که تیمش پس از یک فصل پر از تردید، بیامید و بیحامی قهرمان جام حذفی شد، در نشست خبری نه لبخند زد، نه ادعا کرد. فقط روایت کرد. از دیده نشدن، از سکوت رسانهها، از بیعدالتی. گفت: «ما کار کردیم ولی کسی ما را ندید. رسانهها حتی اسم چراغپور را نمینوشتند. من تماس میگرفتم، میگفتم این مرد، فوتبال ایران است، فوتبال ما فقط یک جلال چراغپور دارد اما تیتر میزدند: دستیار جباری به تمرین آمد!»
او ادامه داد: «ما اهل تماس گرفتن و تیتر خریدن نبودیم. اهل داد و بیداد هم نه. فقط ایمان داشتیم، به خدا، به توانایی خودمان. ما برای خودمان کار نمیکردیم؛ مسؤول لبخند و اشک میلیونها نفر بودیم».
جباری در حالی که هنوز شادی برد مقابل ملوان کامل تهنشین نشده بود، گفت: «ملوان تیم خوبی بود. داوری هم متعادل. ما سیستم تغییر دادیم، با ۱-۱-۴-۴ شروع کردیم، بعد شد 1-3-2-4، آخرش ۳-۳-۴ اما فراتر از تاکتیک، قلب بود که بازی را برد. بازیکنان ما باور داشتند باید این فصل را شیرین تمام کنند، حتی وقتی منتظر ضربات پنالتی بودند».
از آیندهاش نپرسیدند؟ پرسیدند و او جواب داد: «نه! این آمادگی را در خودم نمیبینم. امروز زمان صحبت درباره آینده نیست. نه درباره سیدورف، نه تیم امید. امروز فقط درباره تیمی حرف میزنم که نادیده گرفته شد».
با زبانی بیپرده، درباره فضای باشگاه گفت: «دلخورم؛ خیلی هم دلخورم. ما با تمام وجود در خدمت تیم بودیم ولی باشگاه جایی برای ما نداشت. مثل پروژهای بودیم که کسی جدیاش نگرفته اما تا فینال آمد و قهرمان شد».
درباره انضباط؟ جباری بر اصولش ماند: «اندونگ را کنار گذاشتیم اما برگشت. حرفهای رفتار کرد، مثل آزادی که با روحیه ماند. خیلیها میرفتند و قهر میکردند. او نرفت. تیم را وارد حاشیه نکرد».
در پایان، از اراک گفت. از زمینی که خوب بود، از اسکان و برگزارکنندگان تشکر کرد. فقط یک حسرت در صدایش ماند: «ظرفیت استادیوم کم بود. انگار این قهرمانی هم قرار نبود زیاد دیده شود».
مجتبی جباری قهرمان شد، بیلبخند، بیتبریک، با دستهایی پر از جام و دلی پُر از سکوت. قهرمانیای برای تاریخ، نه برای ویترین.