15/مهر/1404
|
01:12
پیروزی در دل فاجعه؛ بررسی ۳ میدانی که مقاومت فلسطین در آنها تاریخ‌ساز شد

از ویرانی تا امید

نقشه‌ جدید مقاومت فلسطین در میدان هویت، افکار عمومی و دیپلماسی

ثمانه اکوان: جنگ غزه پس از رخداد ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را نباید تنها از دریچه فجایع انسانی و جنایات و نسل‌کشی انجام شده توسط صهیونیست‌ها مشاهده کرد. اگرچه این فجایع پس از جنگ دوم جهانی بی‌نظیر بوده و در طول 2 سال گذشته باعث ایجاد فضایی پر از التهاب، نگرانی و ناامیدی و ناراحتی برای مردم سراسر جهان شده است اما در دل این نبرد ناعادلانه و فجیع، دنیایی از همراهی، همدلی، امید و شور مقاومت وجود دارد که تا زمانی که جنگ ادامه دارد، فرصت اندیشیدن و بررسی آنها کمتر به وجود می‌آید.
در بررسی پیامدهای جنگ غزه، به ‌احتمال زیاد گزارش‌ها و تحلیل‌های زیادی درباره حجم ویرانی‌ها، میزان شهدا و آثار و تبعات این جنگ برای مردم در غزه و سایر کشورهای منطقه منتشر شده و خواهد شد. در این مطلب اما به پیامدهایی پرداخته شده که چهره‌ای چندوجهی از جنگ را به نمایش می‌گذارد و نشان می‌دهد در دل آشفته‌ترین روزهای منطقه غرب آسیا می‌توان فرصت‌هایی برای بازسازی هویت، مقاومت فرهنگی و تحولات دیپلماتیک نیز در نظر گرفت. نکته حائز اهمیت در این شرایط البته این است که در نظر داشته‌ باشیم نمی‌توان تنها به ‌صورت تحلیل خطی به بررسی پیامدهای حادثه 7 اکتبر پرداخت و حادثه‌ای چنان پیچیده، با پیامدهای پیچیده نیز روبه‌رو بوده و بیشتر پدیده‌ای شبکه‌ای متأثر از روابط داخلی، منطقه‌ای و جهانی است. در واقع این جنگ، جدا از مسائل نظامی و تغییر در الگوهای قدرت منطقه‌ای در نقطه تلاقی ۳ میدان قرار گرفته است: میدان هویت و مقاومت داخلی، میدان افکار عمومی جهانی و میدان دیپلماسی.
۱- مقاومت و بازتعریف هویت ملی
جنگ غزه به ‌عنوان یک تجربه جمعی، بیش از هر چیز به بازسازی هویت فلسطینی کمک کرد. این جنگ یادآور شد مقاومت تنها در معنای نظامی خلاصه نمی‌شود، بلکه در ماندگاری، بازسازی زندگی روزمره و حفظ پیوند با سرزمین جلوه پیدا می‌کند. خانواده‌هایی که در دل ویرانی خانه‌های خود را دوباره ساختند یا کسانی که با وجود بی‌خانمانی همچنان در غزه ماندند، چهره‌ای تازه از مقاومت را به نمایش گذاشتند.
پیش از ۷ اکتبر، مسأله فلسطین در بسیاری از محافل منطقه‌ای به ‌صورت نسبی حاشیه‌ای تلقی می‌شد. آنطور که بسیاری از تحلیلگران می‌گفتند، بحث فلسطین، بحثی مخصوص روشنفکران در غرب و یا حتی منطقه غرب آسیا بود و بسیاری با تحلیل نظریات پیرامون استعمار و فلسطین به ‌عنوان آخرین پروژه استعماری غرب در دنیا تلاش می‌کردند گفتمان مقاومت یا حتی تحلیل شرایط موجود را با محوریت این موضوع مورد بررسی قرار دهند. مسأله فلسطین از نظر رسانه‌ها و سیاستمداران آمریکایی به ‌کلی تغییر هویت داده بود. آنها به‌ جای پرداختن به ریشه‌های مقاومت در حالی سعی داشتند مسأله تجاوز و اشغال را به تاریخ بسپارند که حادثه 7 اکتبر نشان داد نمی‌توان به این سادگی از کنار آن گذشت. رسانه‌ها و سیاستمداران غربی زمانی که از مسأله فلسطین صحبت می‌کردند، بیشتر درگیر معادلات کشورهای عربی، توافقات عادی‌سازی و اولویت‌های امنیتی منطقه‌ای بودند و تنها چیزی که در این میان مورد غفلت واقع می‌شد، تاریخچه ظلم، تجاوز، اشغال، وحشیگری و نسل‌کشی‌ای بود که صهیونیست‌ها در منطقه بویژه در سرزمین‌ اشغالی انجام داده بودند. با این حال وقوع حمله و سپس واکنش اسرائیل، به ‌سرعت توجه جهانی را به غزه و مسأله «اشغال» بازگرداند و جمله‌ای را به صدر تحلیل‌های بین‌المللی در این باره رساند: «ماجرای فلسطین و اسرائیل، از 7 اکتبر 2023 شروع نشد، از 1948 شروع شد». بدین ترتیب رسانه‌های بین‌المللی، شبکه‌های اجتماعی، کنفرانس‌های بین‌المللی و نهادهای حقوق بشری بار دیگر فلسطین را در صدر گفتمان جهانی قرار دادند. این بازگشت توجه بین‌المللی، بستر جدیدی برای فلسطینیان خلق کرد که بتوانند نه صرفاً یک قربانی بلکه فاعل گفتمان جدید باشند. این تغییر، در سطح نمادین هم اهمیت یافت: «غزه» به نمادی برای عدالت و مقاومت و کانون تشخیص انسانیت از غیر انسانیت بدل شد. جنگ غزه در عین ‌حال باعث شد مفهوم مقاومت از قالب نظامی صرف فاصله بگیرد و به گفتمانی چندبعدی تبدیل شود. این گفتمان پیش‌ از این نیز با ابعاد اقتصادی و فرهنگی و هویتی همراه بود اما در رسانه‌های جهان کمتر به آن توجه می‌شد اما حالا مقاومت به مقاومت اقتصادی، فرهنگی، مدنی و حتی مقاومت در زبان و روایت تبدیل شده است. در این گفتمان جدید، «مقاومت» به معنای ماندن در خاک، بازسازی زندگی، حفظ حضور و استمرار در بحران است، نه‌فقط حمله به دشمن.
مطالعه‌ای که اخیراً منتشر شده نشان می‌دهد جنگ ۲۰۲۳ تاثیری عمیق بر نحوه فهم فلسطینیان از هویت اجتماعی و جمعی گذاشته و آنان را به بازاندیشی نسبت به خود و جایگاه خود در تاریخ و جهان واداشته است.۱ این تحقیق که با مشارکت ۳۱ دانشجوی دانشگاه «النجاح» انجام شده، نشان می‌دهد نسل جوان فلسطینی توانسته از دل بحران، ظرفیت‌های تازه‌ای برای معنابخشی و هویت‌یابی پیدا کند.
یافته‌ها حاکی از آن است بسیاری از دانشجویان جنگ را نه ‌فقط به ‌عنوان تجربه‌ای تلخ و مخرب، بلکه به ‌عنوان فرصتی برای پررنگ‌تر کردن هویت ملی، فرهنگی و دینی خود تفسیر کرده‌اند. برای آنان، مقاومت و تعلق به سرزمین از سطح یک شعار فراتر رفته و به محور معنا در زندگی روزمره تبدیل شده است. این جنبه مثبت پژوهش نشان می‌دهد فشارهای بیرونی می‌تواند به تحکیم درونی و تقویت حس جمعی منجر شود. از دیگر یافته‌های قابل ‌توجه، نقش دانشگاه و محیط آموزشی در این روند است. فضای آکادمیک و استادان به ‌عنوان منابع حمایتی عمل و به دانشجویان کمک کرده‌اند امید و معنا را در میان شرایط دشوار بازسازی کنند. این بعد مثبت بیانگر آن است که نهادهای آموزشی می‌توانند فراتر از آموزش، کانونی برای ایجاد همبستگی اجتماعی و روانی باشند.
همچنین شبکه‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه فلسطینی نقش مهمی در افزایش تاب‌آوری ایفا کرده‌اند. دانشجویان از این پیوندها به ‌عنوان منبع قدرت و معنا یاد کرده‌اند؛ نشانه‌ای از اینکه ارزش‌های جمعی می‌توانند به ستون‌های اصلی روانی و هویتی بدل شوند. به گفته نویسندگان مقاله، یافته‌ها تأکید می‌کند جنگ غزه نه‌تنها منجر به آسیب روانی نشده، بلکه نسل جوان را به بازاندیشی در معنای زندگی و بازسازی هویت جمعی سوق داده است. این نتیجه‌گیری بر اهمیت ظرفیت‌های مثبت بحران‌ها تأکید دارد و نشان می‌دهد تاب‌آوری در چنین جوامعی مفهومی جمعی و فرهنگی دارد، نه صرفاً فردی.
این مطالعه تصویری روشن از توانایی نسل جوان فلسطینی در تبدیل بحران به فرصت ارائه می‌دهد؛ نسلی که در میانه ویرانی‌ها، موفق می‌شود هویت خود را تقویت کند، روحیه جمعی را ارتقا دهد و معنایی تازه برای ادامه زندگی بیابد. در بسیاری گزارش‌ها نیز تأکید شده است جوانان غزه «نسل مقاومت» نامیده می‌شوند؛ نسلی که زیر حمله، ظرفیت ابتکار، خلاقیت و پیشتازی دارد. این گفتمان نو مقاومت، علاوه بر بار نمادینی، در سطح عمل نیز خود را نشان داده است؛ در شکل‌گیری مجدد نهادهای مدنی در غزه، در سازمان‌دهی محلی کمک‌رسانی، در فعالیت‌های فرهنگ‌سازی و رسانه‌ای که نه انفعال که «نمایش مقاومت» را هدف دارند.
یکی دیگر از تغییرات ظریف اما مهم جنگ غزه این است که جوانان و زنان فلسطینی نقش برجسته‌تری در روایت مقاومت ایفا کرده‌اند. آنها نه‌تنها مخاطب، بلکه کنشگر روایتند؛ در شبکه‌های اجتماعی، در رسانه‌های محلی، در هنر و ادبیات و در مستندسازی؛ همه به کنشگر و راوی این فاجعه تبدیل شده‌اند. برخی گزارش‌ها از سازمان‌های بین‌المللی و محلی نشان داده‌ نسل جوان غزه -کسانی که در بحران به دنیا آمده‌اند- اکنون با زیست روزمره شهری، بحران، آوارگی و تحمل محدودیت‌ها رشد کرده‌اند و در دل همان تجربه، هویت تازه‌ای می‌سازند.۲
در بسیاری از نقاط غزه، زنان به‌تنهایی یا در قالب گروه‌های محلی سازمان یافته‌اند تا کمک‌رسانی کرده و فضاهای آموزشی اضطراری ایجاد و صداهای محلی را به افکار عمومی بین‌المللی منتقل کنند. این مشارکت فعال زنان در حالی رخ می‌دهد که شرایط سخت جنگ، بار سنگینی بر دوش آنان گذاشته است و همین کنشگری نشانه‌ای از تغییر در نقش اجتماعی زنان فلسطینی است.
در عین ‌حال، نمادها (شعارها، تصاویری که در تظاهرات به کار می‌رود، هنر خیابانی، دیوارنگاری، آهنگ، شعر و روایت‌سازی‌های مردمی) بعد از ۷ اکتبر تغییر چشم‌گیری یافته‌ است. «غزه»، «مقاومت»، «حق بازسازی»، «آواره» و «بازگشت» بیشتر از گذشته محور روایت فلسطینی شده‌ است. در رسانه‌های محلی و بین‌المللی، این نمادها بار معنا می‌یابد و در جهت تثبیت هویت ملی کار می‌کند. در همین راستا، تلاش رسانه‌های فلسطینی و نهادهای فرهنگی بر این بوده است روایت جنگ را نه صرفاً روایت فاجعه، بلکه روایت تلاش، تاب‌آوری و امید بازنمایی کنند. این روایت‌سازی هم به داخل جامعه فلسطینی قدرت داده و هم در سطح جهانی به مقابله با انفعال و تصویری که در رسانه‌ها از فلسطینیان غالباً به‌ عنوان قربانی مطلق ارائه می‌شود، پاسخ می‌دهد.
در مقاله، «از سکوت تا مقاومت» به این نکته اشاره شده است که سرکوب روایت فلسطینی، بُغض و خاموشی را پدید آورده و در واکنش، مقاومت روایت‌مند به جلو آمده است. این مقاله به نسل دوم فلسطینیانی که در آلمان زندگی می‌کنند و روایت آنها از مقاومت مردم در غزه اشاره و تصریح می‌کند این بازخوانی روایت، بخشی از بازسازی هویت جمعی است که در شرایط جنگ شکل می‌گیرد.
۲- جنگ غزه و افکار عمومی جهانی
جنگ غزه پس از ۷ اکتبر تحولی ساختاری در بازتاب جهانی پرونده فلسطین ایجاد کرد؛ بازتابی که هم در سطح افکار عمومی و هم در سطح روایت رسانه‌ای و کنش دانشجویی و مدنی قابل ‌مشاهده است. درد انسانی و گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی درباره شدت آسیب‌دیدگی غیرنظامیان بستر شکل‌گیری این موج را فراهم کرد و با وجود همه سرکوب‌ها در کشورهای غربی، بتدریج سیاست‌گذاری دولت‌ها و رفتار نهادهای مدنی را تحت‌ تأثیر قرار داد. شواهد پیمایشی و پژوهشی در سال‌های ۲۰۲۴ و ۲۰۲5 تغییرات روشنی در نگرش‌های عمومی و نحوه روایت جنگ نشان می‌دهد. 
نظرسنجی‌های معتبر در ایالات ‌متحده نشان می‌دهد اگرچه در هفته‌ها و ماه‌های نخست جنگ ۲۰۲۳ حمایت عمومی از اقدام نظامی اسرائیل در برخی جوامع افزایش یافت اما با گسترش گزارش‌ها درباره تلفات غیرنظامی و بحران انسانی، شیفت معناداری در جهت حساسیت نسبت به پیامدهای انسانی رخ داد. داده‌های مؤسسات بزرگی نظیر پیو و گالوپ حاکی از کاهش میزان حمایت عمومی آمریکاییان از دولت نتانیاهو و رژیم صهیونیستی و افت نسبی نمره مثبت نگاه به اسرائیل در طول سال‌های ۲۰۲۴و ۲۰۲۵ است؛ مطابق این نتایج، سهم کسانی که دیدگاهی مثبت نسبت به رژیم صهیونیستی دارند، کاهش یافته و تقسیم‌بندی‌های حزبی نیز عمیق‌تر شده است. بر این اساس، ۵۹ درصد آمریکایی‌ها اکنون دید نامطلوبی نسبت به دولت اسرائیل دارند که نسبت به سال‌های قبل رشد چشمگیری نشان می‌دهد. ۳۹ درصد می‌گویند رژیم صهیونیستی در عملیات نظامی علیه حماس «بیش از حد پیش می‌رود»؛ این رقم سال گذشته ۳۱ درصد و پایان سال ۲۰۲۳ معادل ۲۷ درصد بود. در اروپا نیز پیمایش‌ها حاکی از فشار افکار عمومی بر دولت‌ها برای محدودیت تجارت تسلیحاتی و اعمال تحریم‌های هدفمند در برابر مسؤولان مرتبط با عملیات نظامی است؛ مجموعه‌ای از نظرسنجی‌های ملی در ۲5–۲۰۲4 نشان می‌دهد دست‌کم نیمی از رأی‌دهندگان در برخی کشورها خواستار توقف تجارت تسلیحاتی با اسرائیل یا اعمال فشار دیپلماتیک شده‌اند. این تغییر نگرش‌های عمومی، بویژه در میان جوان‌ترها و رأی‌دهندگان چپ - میانه، زمینه‌ساز کنشگری سیاسی و رسانه‌ای شده است. 
دانشگاه‌ها در سراسر جهان بویژه کشورهای غربی اما صحنه نبرد دیگری را رقم زدند؛ نبرد برای احقاق حق مردم در جوامع غربی درباره آزادی بیان. اشغال فضاهای دانشگاهی، برپایی کمپ‌های همبستگی و درخواست برای قطع سرمایه‌گذاری‌ها از اسرائیل به‌سرعت به یک جنبش فراگیر تبدیل شد. نمونه‌ای از این موج، اعتراضات و اشغال‌های دانشگاهی در مؤسساتی مانند کلمبیا، هاروارد و برکلی بود که نه ‌فقط بازتاب ملی، بلکه واکنش‌های سیاسی و قضایی را نیز موجب شد؛ در برخی موارد دخالت پلیس، تعلیق دانشجویان و فشار سیاسی بر دانشگاه‌ها ثبت شد. درست است که دولت ترامپ و سایر دولت‌های اروپایی به‌سرعت وارد میدان شدند تا آزادی بیان به سبک غربی را به نمایش گذاشته و سرکوب جدی این جنبش را رقم بزنند اما این کار تنها به عصبانیت و انگیزه مردم در این جوامع برای افزایش دادخواهی درباره مسأله غزه و فلسطین منجر شد و برای نخستین‌بار حرکاتی برای محکومیت رژیم صهیونیستی یا لابی صهیونیستی را در جوامع رسانه‌ای و روشنفکری و دانشگاهی به نمایش گذاشت. با رسانه‌ای شدن فعالیت همین جنبش‌های دانشجویی و تلاش دولت‌های بایدن و ترامپ برای سرکوب آنها حرکت‌های همبستگی در شبکه جهانی فعال شد؛ از تظاهرات خیابانی در شهرهای اروپایی و آمریکایی تا کمپین‌های حقوق بشری که روایت‌سازی و فشار بر نهادهای سیاسی را سازمان‌دهی کردند. جنبش‌هایی مانند BDS با پذیرش گسترده‌تری در برخی محافل دانشگاهی و مدنی مواجه شدند و تلاش کردند فضای حقوقی و اقتصادی را علیه سیاست‌های اسرائیل سوق دهند. در کنار این، نهادهای حقوق بشری بین‌المللی با انتشار گزارش‌های تحقیقی و حقوقی، مسائل مرتبط با عملیات نظامی را برجسته کردند که این گزارش‌ها نقش مهمی در تقویت مشروعیت مطالبات مدنی و حساسیت افکار عمومی داشت. 
۳- میدان دیپلماسی و سیاست‌گذاری
تغییرات افکار عمومی و فعالیت‌های مدنی آثار عملی بر سیاست‌گذاران داشت؛ فشارهای خیابانی و دانشگاهی، همراه با گزارش‌های حقوق بشری، دولت‌ها را واداشت در مواضع دیپلماتیک خود را بازنگری کنند یا حداقل درباره نوع حمایت‌های نظامی و فروش سلاح تجدیدنظر کنند. کشور مستقل فلسطینی توسط تعدادی از همپیمانان ایالات ‌متحده به رسمیت شناخته شد و افزون بر این، پرونده‌های قضایی و قطعنامه‌های بین‌المللی که توسط نهادهای حقوق بشری تسهیل شد، مباحث حقوقی و اخلاقی را وارد دستور کار سیاست خارجی برخی دولت‌ها کرد. این همگرایی رسانه، جامعه مدنی و حقوق بین‌الملل، ساختار جدیدی از پاسخ‌دهی بین‌المللی نسبت به جنگ غزه پدید آورد. 
برای سال‌ها، فرآیند صلح خاورمیانه راکد و پرونده فلسطین در نهادهای بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، عمدتاً به دلیل وتوهای مکرر ایالات‌متحده، با بن‌بست مواجه بود. جنگ اخیر این روند را معکوس کرده است. شورای امنیت شاهد برگزاری جلسات متعدد و فوری بود و در نهایت، با قطعنامه‌هایی که خواستار آتش‌بس فوری شدند، موافقت کرد. اگرچه اجرای این قطعنامه‌ها به دلیل ماهیت پیچیده درگیری با چالش مواجه است اما خود این اقدام نشان‌دهنده تغییر فضای سیاسی است.
در همین حال جنبش فلسطین به‌ طور فزاینده‌ای در چارچوب گفتمان گسترده‌تر «عدالت اجتماعی جهانی» قرار گرفت. این مقایسه، بویژه با جنگ ویتنام در دهه ۱۹۶۰ صورت می‌گیرد. در آن دوره، جنبش ضد جنگ به یک پدیده جهانی تبدیل شد و نماد مبارزه با استعمار نو و امپریالیسم شد. امروز پرچم فلسطین در تظاهرات‌هایی که از لندن تا نیویورک و ژوهانسبورگ برگزار می‌شود، به نمادی مشابه برای نسل جدیدی از فعالان تبدیل شده که آن را نماد مبارزه با آپارتاید، اشغال نظامی و نقض سیستماتیک حقوق بشر می‌دانند.
«عمر برغوثی» فعال و پژوهشگر فلسطینی استدلال می‌کند مبارزه فلسطین به «کانون اخلاقی» جنبش‌های عدالت‌خواهانه جهانی تبدیل شده است؛ همان نقشی که ویتنام در گذشته ایفا می‌کرد. این همبستگی فراملی، تنها محدود به خیابان‌ها نیست، بلکه در محافل آکادمیک، اتحادیه‌های کارگری و حتی در بین هنرمندان و چهره‌های فرهنگی نیز نفوذ کرده و یک گفتمان ضد - هژمونیک قدرتمند را شکل داده است.
شاید یکی از غیرمنتظره‌ترین تحولات، تغییر تدریجی در مواضع برخی از نزدیک‌ترین متحدان غربی اسرائیل باشد. اگرچه حمایت نظامی و دیپلماتیک ایالات‌متحده همچنان پابرجاست اما شکاف‌های آشکاری در سطح رهبران سیاسی و افکار عمومی پدیدار شده است. 
در اروپا این فشار مشهودتر است. کشورهایی مانند اسپانیا، ایرلند و نروژ به طور رسمی دولت فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند. حتی متحدان سنتی مانند فرانسه و آلمان، زبان دیپلماتیک خود را تشدید کرده و بر ضرورت رعایت قوانین بین‌المللی بشردوستانه از سوی رژیم صهیونیستی تأکید کرده‌اند. این تغییر مواضع اگرچه هنوز به تغییرات سیاست عملی منجر نشده اما نشان می‌دهد هزینه دیپلماتیک ادامه وضعیت موجود برای اسرائیل و حامیانش در حال افزایش است.
دیپلماسی بین‌المللی شاهد تغییرات ملموس بود اما مهم‌تر از آن پیگرد قانونی رهبران صهیونیست در دادگاه‌ لاهه و به رسمیت‌شناسی دولت فلسطین از سوی کشورهای اروپایی، همگی نشان‌دهنده افزایش سنگین هزینه‌های ادامه اشغال و سرکوب است. اگرچه پشتیبانی نظامی برخی قدرت‌ها ادامه دارد اما دیوار حمایت بی‌قیدوشرط آنان ترک‌ خورده است.
در نهایت اگرچه بهای این جنگ، خون غیرنظامیان بی‌گناه بوده است اما پیامدهای آن، ترازوی قدرت نمادین و ژئوپلیتیک را به نفع مردم فلسطین سنگین‌تر کرده است. این رویداد ثابت کرد اراده یک ملت برای مقاومت و بازتعریف هویت خویش، حتی در تاریک‌ترین لحظات، می‌تواند چهره جهان را دگرگون کند و افق‌های تازه‌ای از امید و مبارزه را بگشاید.

پی‌نوشت
1-Reclaiming identity: The Gaza War’s role in shaping Palestinian university students’ resilience and life’s meaning
2- From Cultural Erasure to Cultural Resistance: How Gaza’s Youth Reclaim Identity Under Siege – Just International

ارسال نظر
پربیننده