17/آبان/1404
|
03:03
نگاه

رمزگشایی اعتراف ترامپ

حنیف غفاری: اعتراف دیروز رئیس‌جمهور ایالات متحده، مبنی بر پذیرش مستقیم مسؤولیت مدیریت و فرماندهی جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران، فراتر از یک اظهارنظر ساده است؛ این اذعان، سندی تاریخی در باب ماهیت تجاوزکارانه سیاست خارجی آمریکا و خباثت بی‌نظیر شخص ترامپ و گواهی بر عمق توطئه‌هایی است که ملت ایران همواره در برابر آن هوشیار بوده است. 
۱- عبور از انکار اولیه به پذیرش کامل مسؤولیت 
مسیر اظهارات ترامپ در قبال جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران، از انکار اولیه، عبور تدریجی به تأیید تلویحی و نهایتاً تبدیل به اعتراف صریح به رهبری جنگ علیه ایران حکایت دارد. سیر تحول در پذیرش و اعلام رسمی اداره جنگ علیه کشورمان از سوی دیوانه نیویورک نشان‌دهنده تغییر محاسبات وی یا شاید تلاش برای کسب وجهه در میان بخشی از افکار عمومی آمریکا و صهیونیست‌هاست؛ با این حال، حقیقت عریان این است که ترامپ اکنون صراحتاً پذیرفته شهادت ۱۰۰۰ تن از شریف‌ترین شهروندان ایرانی، شامل فرماندهان برجسته نظامی، دانشمندان هسته‌ای، خبرگان هوش مصنوعی و تعداد زیادی از غیرنظامیان بی‌گناه و کودکان و زنان مظلوم ایرانی، مستقیماً زیر سایه فرماندهی او رخ داده است. این اعتراف، صرفاً پذیرش یک جنایت بزرگ یا یک اقدام حماقت‌آمیز نیست؛ این پذیرفتن رسمی مسؤولیت مستقیم و نه حتی (غیرمستقیم) ریخته شدن خون‌های پاک شهدای ایرانی جنگ 12 روزه است. در منظومه حقوق بین‌الملل و اصول برخورد دولت‌ها، چنین اظهاراتی که حاکی از مداخله مستقیم در امور دفاعی و امنیتی یک کشور مستقل است، نمی‌تواند بدون پاسخ بماند. این وقاحت آشکار در عرصه جهانی، دامن‌زننده به تنش‌هاست و ترامپ و حلقه‌ یارانش باید عواقب این خودزنی سیاسی و اعلام جنگ را در مواجهه با قدرت بازدارنده تهران پیش‌بینی کنند. قواعد دنیای امروز مبتنی بر واکنش متقابل است و این اعتراف، دست ایران را برای اقدامات متقابل مشروع در عرصه راهبردی و حتی میدانی باز می‌گذارد.
۲- مذاکره برای فریب، تدارک برای حمله
نکته دیگر، معطوف به یک تعارض مدیریت‌شده و عامدانه در قاموس سیاست خارجی آمریکاست. بزرگ‌ترین تناقض رفتاری که از این اعتراف استخراج می‌شود، همزمانی پارادوکسیکال تلاش‌های ظاهری با اقدامات پشت پرده است. 
ترامپ در حالی مشغول نمایش‌های سیاسی برای فریب دادن افراد ساده‌لوح غرب‌گرا در داخل ایران از طریق مذاکرات نمایشی هسته‌ای با نمایندگانی نظیر ویتکاف بود که در پشت صحنه، مشغول فراهم‌سازی کامل‌ترین پشتیبانی‌های لجستیکی و میدانی برای انجام حمله مشترک نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به خاک ایران بود. این تضاد، نمایشی از ماهیت دوگانه سیاست خارجی آمریکاست: ظاهر فریبنده دیپلماسی و باطن خشن نظامی‌گری. این تعارض، یک خطای تاکتیکی نیست، بلکه تجلی ذات منفور و غیرقابل اصلاح واشنگتن در قبال ملت‌های مستقل است. این رفتار اثبات می‌کند هرگونه امید به تعامل سازنده با این جریان سیاسی خاص در آمریکا، توهمی بیش نیست؛ آنها زبان مذاکره را تنها ابزاری برای خرید زمان جهت تدارک عملیات‌های بزرگ‌تر می‌دانند. سیاسیون مصر به مذاکره با درک این دوگانگی، باید هر گونه پیشنهاد مذاکره‌ای را با دیده‌ شک و تردید بنگرند.
۳- تثبیت غیرقابل نفوذ خطوط قرمز در برابر توهم مذاکره مجدد
نکته سوم آنکه ترامپ، با این مقدمه وقیحانه، باز هم ادعا می‌کند هدفش تلاش برای دستیابی به یک توافق جدید با ایران است! این موضع‌گیری نشان می‌دهد به‌رغم وقوع یک جنگ مستقیم تحت رهبری او، ترامپ تروریست همچنان در توهم توانایی تحت فشار قرار دادن ایران برای پذیرش شروط تحمیلی خود است. باید به صراحت اعلام کرد حتی در روزهای پیش از این اعتراف رسمی، خطوط قرمزی در ساختار تصمیم‌گیری ایران تعریف شده بود که عبور از آنها ناممکن است. این خطوط عبارتند از:
الف- حق ملی غنی‌سازی اورانیوم در داخل مرزهای سرزمینی ایران، به عنوان نماد استقلال فنی و علمی
ب- مذاکره‌ناپذیری کامل توانمندی‌های دفاعی و موشکی که ستون فقرات قدرت بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی محسوب می‌شود؛ موضوعی که حتی طرحش نیز ناشی از حماقت شدید و ناباورانه رئیس‌جمهور آمریکاست. وی از ایرانیان می‌خواهد عاملی را که موجب شکست همزمان ارتش‌های ایالات متحده و صهیونیستی از ایران و تقاضای آتش‌بس از تهران شد، کنار گذاشته و عملا خود را خلع‌ سلاح کنند!
پ- الزام به لغو و رفع واقعی و تضمین‌شده تمام تحریم‌های غیرقانونی ضدایرانی، نه صرفاً تعلیق‌های موقت.
در حال حاضر، با توجه به اذعان ترامپ به فرماندهی عملیات نظامی علیه ملت ایران، این خطوط قرمز نه‌تنها از بین نرفته‌، بلکه از نظر حقوقی و راهبردی بسیار پررنگ‌تر و مستحکم‌تر هم شده‌ است. هرگونه برآورد اشتباه از سوی واشنگتن مبنی بر اینکه این اعتراف می‌تواند اهرم فشاری برای عقب‌نشینی ایران در میز مذاکره باشد، یک خطای محاسباتی فاجعه‌بار (برای کاخ سفید) خواهد بود. تجربه تاریخی نشان داده ملت ایران در مواجهه با تجاوز مستقیم، تنها به استحکام مواضع خود می‌افزاید.
ترامپ دیر یا زود متوجه خواهد شد نتیجه‌ نهایی جنگ با ملت ایران، هرگز پذیرش «صلح بدتر از جنگ» و «سازش اجباری» نخواهد بود. این حقیقت مطلق استراتژیک، زمانی بدرستی در محاسبات واشنگتن نهادینه می‌شود که دیگر برای تغییر مسیر و تاکتیک‌های خصمانه آنها، بسیار دیر خواهد بود. ایران بر اساس تجربه عمل می‌کند، نه فریب و ادعاهای متناقض.

ارسال نظر
پربیننده