20/آبان/1404
|
02:56
بهره‌برداری از برندهای ماندگار صداوسیما با تکیه بر ۵ اصل نوین سریال‌سازی

جعبه جادو و رازهای ماندگاری

آراز مطلب‌زاده: در شرایطی که رسانه ملی به عنوان یکی از ارکان اصلی حفظ و تقویت هویت فرهنگی جامعه شناخته می‌شود، تصمیم اخیر مرکز سیمافیلم برای احیای حجم گسترده‌ای از سریال‌های ماندگار تاریخ صداوسیما، اقدامی راهبردی، هوشمندانه و ستودنی است که نویدبخش بازگشت به روزهای پرشکوه دهه‌های ۷۰ و ۸۰ شمسی را می‌دهد. مهدی نقویان، رئیس سیمافیلم، در مصاحبه‌ای قابل‌توجه در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۴، از برنامه‌ریزی دقیق برای تولید فصل‌های جدید سریال‌های پرمخاطب خبر داد: فصل سوم «مرد هزار چهره» با عنوان «مرد سه هزار چهره» به کارگردانی مهران مدیری؛ مذاکرات جدی با مهران غفوریان برای احیای فصل چهارم «زیر آسمان شهر»؛ قطعی شدن تولید فصل هشتم «پایتخت»؛ زمزمه‌های مبارک تعامل با رضا عطاران برای بازگشت به تلویزیون و همچنین تولید سریال ماورایی جدید سیروس مقدم که یادآور آثار ماندگار او همچون «اغما» و «روز حسرت» است. این فهرست، با افزودن پروژه‌های الف ویژه یعنی«سلمان فارسی» (سیدداوود میرباقری) و «موسی کلیم‌الله» (ابراهیم حاتمی‌کیا) و اخبار تولیدات سیدرضا میرکریمی و کمال تبریزی، نشان‌دهنده یک حرکت منسجم، هدفمند و مخاطب‌محور است که هدف آن، بازگرداندن تلویزیون به جایگاه اصلی خود به عنوان کانون گردهمایی خانواده‌های ایرانی و تقویت پیوندهای اجتماعی در مهم‌ترین روزهای تاریخ معاصر است. این تصمیم، فراتر از یک برنامه تولیدی، پاسخی قاطع و هوشمندانه به خلأ فرهنگی ایجادشده در دهه‌های اخیر است. ناگفته پیداست در دورانی که پلتفرم‌های دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی با حجم انبوهی از محتوای غیرقابل‌تماشا در صحنه حضور دارند، صداوسیما با احیای برندهایی که روزگاری خیابان‌ها را خلوت می‌کردند و خانواده‌ها را دور یک صفحه تلویزیون جمع می‌کرد،  بدون تردید هوشمندی به خرج داده است. این رویکرد، نه یک بازگشت ساده به گذشته، بلکه یک بازآفرینی خلاقانه و هوشمندانه از میراث فرهنگی است. محقق ساختن این امر مهم اما واجد فهم ظرافت‌ها و مواردی است که اشاره به آنها خالی از لطف نیست و می‌تواند این رویکرد نوین را غنی‌تر کند و برآیندش را موفق‌تر سازد. واقعیت امر این است که سریال‌سازی جهانی از دهه ۲۰۱۰ به بعد، دستخوش دگرگونی‌های بنیادین شده است: کاهش چشمگیر تعداد قسمت‌ها از ۲4–۲2 به 13–8 قسمت در هر فصل، کوتاه شدن مدت هر قسمت از ۴۲ دقیقه ثابت به بازه انعطاف‌پذیر ۳۰ تا ۶۰ دقیقه، افزایش سرعت قصه‌گویی، حذف سکانس‌های غیرضروری، تمرکز بر روایت‌های پیوسته و تأثیرگذار و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین برای ارتقای کیفیت بصری، مواردی چند از این تحولات هستند. این تحولات مستقیماً ناشی از تغییر عادات تماشاگران است؛ مخاطب امروزی، با دسترسی به اینترنت پرسرعت، امکان تماشای مجدد و کنترل کامل بر زمان تماشا، دیگر حاضر به انتظار هفتگی نیست و ترجیح می‌دهد داستان را در یک بازه زمانی فشرده و منسجم تجربه کند. احیای سریال‌هایی چون «مرد هزار چهره»، «زیر آسمان شهر» و «پایتخت» فرصتی بی‌نظیر است تا ضمن حفظ طنز اصیل، گرم، خانواده‌دوست و اخلاق‌محور دهه ۸۰، با پارادایم نوین سریال‌سازی همگام شویم و آثاری تولید کنیم در چارچوب ساختاری سریال‌سازی نوین تا بتواند صداوسیما را به روزهای اوج خود بازگرداند و رضایت مخاطب را هم جلب کند.
در این نوشتار بر آن هستیم تا با ستودن این تصمیم راهبردی و آینده‌نگرانه، 5 اصل کلیدی را برای موفقیت این رویکرد پیشنهاد کنیم: افزایش سرعت قصه‌گویی از طریق کاهش تعداد و مدت قسمت‌ها، توجه به کاهش دامنه توجه مخاطب در روند روایت، بهره‌گیری هوشمندانه از امکان تماشای مجدد در فضای دیجیتال، محوریت قرار دادن پرونده‌های واقعی و مسائل روز جامعه در داستان‌پردازی و تقویت جهان‌سازی برای ایجاد فرنچایزهای پایدار و چندرسانه‌ای. این اصول، با نگاهی تطبیقی به الگوهای موفق جهانی و با تأکید بر بومی‌سازی در چارچوب فرهنگ اسلامی، راه را برای یک بازگشت باشکوه و ماندگار هموار خواهند ساخت.
* احیای میراث گذشته؛ وقتی خاطرات زنده می‌شوند
دهه‌های ۷۰ و ۸۰ شمسی بی‌تردید دوران طلایی سریال‌سازی در تاریخ صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بود؛ دورانی که تلویزیون ملی نه‌تنها به عنوان یک رسانه سرگرمی، بلکه به عنوان یک نهاد فرهنگی، آموزشی و هویت‌ساز، در قلب زندگی میلیون‌ها ایرانی جای گرفت و توانست با تولیداتی غنی، اصیل و ارزشمند، پیوندی عمیق و پایدار با مخاطبان چند نسله برقرار کند. در این دوره، سریال‌ها با ساختاری منظم، محتوایی پرمغز و روایتی گرم و صمیمی، توانستند خانواده‌ها را در یک زمان مشخص دور هم جمع کنند، خیابان‌ها را خلوت سازند و گفت‌وگوهای اجتماعی را شکل دهند. مطابق با آمار موجود، در اوج پخش سریال‌هایی چون «مرد هزار چهره» (۱۳87)، «زیر آسمان شهر» (۱۳80) و مجموعه «پایتخت» (۱۳۹۰ تا 1397)، بخش قابل توجهی از خانوارهای ایرانی حداقل یک قسمت را تماشا می‌کردند؛ آماری که نشان‌دهنده عمق نفوذ فرهنگی و قدرت همبستگی‌آفرینی این آثار است. از همین رو بسیار بعید به نظر می‌رسد کسی ایرانی باشد و یاد و خاطره‌ای از سریال‌های «مرد هزار چهره» «زیر آسمان شهر»، «پایتخت»، «اغما» و «روز حسرت»، «خانه به دوش» و «متهم گریخت»، «شب‌های برره»، «میوه ممنوعه» و «در چشم باد»، «یوسف پیامبر»، «مرگ تدریجی یک رویا»، «راه بی‌پایان»، «اولین شب آرامش» و... در حافظه نداشته باشد. «مرد هزار چهره»، به کارگردانی مهران مدیری، یکی از درخشان‌ترین نمونه‌های آن دوران بود. این سریال، در 2 فصل ۱۳ قسمتی (۱۳۸7 و ۱۳۸۸)، شخصیت «مسعود شصت‌چی» را به نمادی از انطباق‌پذیری، تلاش و طنز ایرانی در برابر چالش‌های مدرن تبدیل کرد. سریال با استفاده از دیالوگ‌های تیز، موقعیت‌های کمدی واقع‌گرایانه و بازی‌های درخشان، توانست بدون عدول از چارچوب‌های اخلاقی و فرهنگی، نقدی نرم و هوشمندانه بر بروکراسی، هویت اجتماعی و تغییرات فرهنگی ارائه دهد. پخش این سریال در نوروز 1387 و 1388، نه‌تنها رکورد مخاطب را شکست، بلکه الگویی برای طنز تلویزیونی شد که همچنان در حافظه جمعی ملت باقی است. «زیر آسمان شهر»، ساخته مهران غفوریان در اوایل دهه 80، زندگی طبقه متوسط شهری تهران را با نگاهی گرم و انسانی به تصویر کشید. شخصیت‌هایی چون «خشایار مستوفی» (حمید لولایی)، «فولاد» (یوسف تیموری) و «بهروز» (مهران غفوریان) به بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ عامه ایرانی تبدیل شدند. این سریال با تمرکز بر روابط خانوادگی، همسایگی، دوستی و چالش‌های روزمره، توانست در دورانی که هنوز شبکه‌های اجتماعی و اینترنت پرسرعت وجود نداشتند، حس تعلق به جامعه، همدلی و همبستگی را تقویت کند. پخش آن در ساعت ۲۱، خیابان‌ها را خلوت می‌کرد و خانواده‌ها را دور سفره شام جمع می‌کرد؛ پدیده‌ای که امروز به‌ندرت دیده می‌شود. «پایتخت»، از سال ۱۳۹۰ به بعد، این میراث را به سطحی بالاتر برد. سیروس مقدم و محسن تنابنده با 7 فصل موفق، خانواده «نقی معمولی» را به نمادی از صمیمت، طنز و هویت ایرانی - مازندرانی تبدیل کردند. این سریال با روایتی گرم از مسائل مهاجرت، مشکلات مالی، روابط خانوادگی و چالش‌های شهری - روستایی، توانست میلیون‌ها بیننده را جذب کند. موفقیت سریال در نوروز 1390، فضایی برای گسترش شخصیت‌های فرعی و روایت بیشتر قصه فراهم کرد، چنانکه سریال بیش از یک دهه ادامه یافت و در حافظه جامعه ایرانی ماندگار شد. علاوه بر این آثار، سریال‌های ماورایی سیروس مقدم همچون «اغما» و «روز حسرت»، با ترکیب درام و معنویت، ایمان و معرفت را به زبان هنر بیان کردند و آثار رضا عطاران چون «خانه به دوش» و «متهم گریخت»، زندگی روزمره ایرانی‌ها را با زبانی طنز و دلنشین ثبت کردند. چنانکه همچنان اسامی سیروس مقدم و رضا عطاران تداعی‌کننده سفره‌های افطار دهه 80 است اما از دهه ۹۰، با ورود نمایش خانگی، پلتفرم‌های VOD و شبکه‌های اجتماعی، این یکپارچگی تضعیف شد. رقابت دیجیتال، بودجه محدود و تغییر عادات تماشا، تولیدات تلویزیونی را تحت فشار قرار داد. با این حال، تصمیم سیمافیلم برای احیای این برندها، نه‌تنها پاسخی به این خلأ است، بلکه فرصتی طلایی برای بازآفرینی این میراث در چارچوب تحولات نوین با تکیه بر استعدادهای بومی است. این دوران باشکوه، میراثی است که باید با افتخار حفظ و با هوشمندی به‌روز شود تا بار دیگر، تلویزیون ملی کانون فرهنگ و هویت جامعه اسلامی شود. برای حفظ این میراث و تقویت رویکرد نوین صداوسیما در سریال‌سازی لاجرم باید به چند اصل نیز توجه کرد. 
اصل اول؛ افزایش سرعت قصه‌گویی از طریق کاهش تعداد و مدت قسمت‌ها
یکی از بارزترین و تأثیرگذارترین تحولات در سریال‌سازی جهانی طی 2 دهه اخیر، افزایش چشمگیر سرعت قصه‌گویی از طریق کاهش تعداد قسمت‌ها و مدت زمان هر قسمت است. در مدل سنتی دهه‌های ۷۰ و ۸۰، سریال‌های تلویزیونی ایرانی از ساختاری اپیزودیک استفاده می‌کردند که امکان گنجاندن سکانس‌های تنفسی، روابط فرعی و لحظات زندگی‌روزمره را فراهم می‌آورد اما در پارادایم نوین، این ساختار جای خود را به روایت‌های فشرده، پیوسته و هدفمند داده است. در سطح جهانی، تعداد قسمت‌ها از ۲4–۲2 به 13–8 کاهش یافته و مدت هر قسمت از ۴۲ دقیقه ثابت به بازه انعطاف‌پذیر ۳۰ تا ۶۰ دقیقه تغییر کرده است. این تحول، مستقیماً ناشی از تغییر رفتار مخاطب است: تماشاگر امروزی، با دسترسی به محتوای نامحدود، صبر کمتری برای انتظار هفتگی دارد و ترجیح می‌دهد داستان را همچون یک فیلم بلند در یک بازه زمانی کوتاه تجربه کند. سریال «برکینگ بد» (۲۰13–۲۰08) الگویی بی‌نظیر از این تحول است. این سریال آمریکایی، با ۱۳ قسمت در هر فصل (به جز فصل آخر با ۱۶ قسمت)، توانست داستانی پیچیده و عمیق از تحول یک معلم شیمی به قاچاقچی مواد را روایت کند. هر قسمت، دقیقاً مانند یک فصل کوچک از یک رمان، با یک نقطه عطف آغاز و پایان می‌یابد و هیچ لحظه مرده‌ای ندارد. به همین ترتیب، «چیزهای عجیب» نتفلیکس، با 9–8 قسمت در هر فصل و مدت زمان 75–45 دقیقه، داستانی سینمایی و پرتعلیق ارائه می‌دهد که تماشاگر را در یک آخر هفته کاملاً درگیر می‌کند. این فشردگی، نه‌تنها هزینه تولید را کاهش می‌دهد، بلکه تأثیر دراماتیک را چندین برابر می‌کند، زیرا هر سکانس باید هدفمند باشد و داستان را به پیش ببرد. در ایران، فصل‌های جدید برندهای ماندگار باید این اصل را به عنوان یک الزام ساختاری بپذیرند. برای مثال، «مرد سه هزار چهره» می‌تواند به جای ۱۳ قسمت ۵۰ دقیقه‌ای، ساختاری فشرده‌تر داشته باشد. این کاهش، نه‌تنها با بودجه محدود تلویزیون سازگار است، بلکه اجازه می‌دهد طنز مدیری با ریتمی تندتر و موقعیت‌های کمدی پیاپی، مخاطب را از همان دقیقه اول درگیر کند. این رویکرد، هم هزینه را مدیریت می‌کند و هم با عادات تماشای نسل جدید همخوان است. سریال ماورایی سیروس مقدم نیز به جای کش دادن تنش در ۲۰ قسمت، می‌تواند در ۸ قسمت، یک تجربه معنوی فشرده و تأثیرگذار ارائه دهد. این اصل با حفظ عمق فرهنگی و اخلاقی آثار دهه ۸۰، آنها را با استانداردهای روز هماهنگ می‌سازد و تضمین می‌کند که تلویزیون ملی در رقابت با پلتفرم‌های دیجیتال عقب نماند.
اصل دوم؛ توجه به کاهش دامنه توجه مخاطب در روند روایت
مطالعات روان‌شناختی و گزارش‌های مؤسسات معتبر جهانی همچون مایکروسافت و گلدمن ساکس نشان می‌دهد دامنه توجه متوسط مخاطب دیجیتال از ۱۲ ثانیه در سال ۲۰۰۰ به ۸ ثانیه در سال ۲۰۲۳ کاهش یافته است. این کاهش، ناشی از حجم انبوه اطلاعات در شبکه‌های اجتماعی، تبلیغات دیجیتال و تماشای چندرسانه‌ای است. در نتیجه، قصه‌گویی باید با این واقعیت سازگار شود: گره‌افکنی باید در 10– 5 دقیقه اول رخ دهد، هر سکانس باید اطلاعات جدید یا تنشی تازه ارائه کند و دیالوگ‌های طولانی جای خود را به تصاویر پویا و ریتم سریع بدهد. در دهه ۸۰، سریال‌های ایرانی چون «زیر آسمان شهر» می‌توانستند یک موقعیت کمدی را در ۵ دقیقه بسط دهند اما امروز، همان موقعیت باید در ۲ دقیقه به اوج برسد و به صحنه بعدی متصل شود. در سطح جهانی، «اسکویید گیم» (۲۰۲۱) کره جنوبی، الگویی بی‌نظیر است. این سریال در ۵ دقیقه اول قسمت اول، جهان داستان، شخصیت اصلی و بحران مالی او را معرفی می‌کند و بلافاصله تماشاگر را با یک بازی مرگبار درگیر می‌کند. به همین ترتیب، «پسران» (201۹– تا اکنون) آمازون، هر قسمت را با یک سکانس شوک‌آور یا اکشن آغاز می‌کند تا توجه مخاطب را فوراً جلب کند. حتی سریال‌های دراماتیک چون «وراثت» نیز با دیالوگ‌های تند و برش‌های سریع، ریتمی سینمایی ایجاد می‌کنند. این رویکرد نه‌تنها توجه را حفظ می‌کند، بلکه اعتیاد به تماشای پیاپی را نیز تقویت می‌کند. توجه بر این اصل نافی حفاظت از طنز اصیل ایرانی نیست و آن را با ریتم مدرن هماهنگ می‌سازد و تضمین می‌کند که حتی نسل جدید، که عادت به کلیپ‌های ۱۵ ثانیه‌ای تیک‌تاک دارد، تا انتها همراه بماند. با این روش، تلویزیون می‌تواند در رقابت با محتوای کوتاه دیجیتال، برتری خود را در روایت‌های عمیق و اخلاق‌محور ثابت کند.
اصل سوم؛ بهره‌گیری از امکان تماشای مجدد در فضای دیجیتال
در دهه ۸۰، تماشای یک قسمت سریال تنها یک بار و در زمان پخش ممکن بود اما امروز با پلتفرم‌هایی چون تلوبیون، آپارات و وب‌سایت صداوسیما، هر قسمت بارها قابل تماشا است. این امکان، پارادایم روایت را دگرگون کرده است: سریال‌ها می‌توانند لایه‌های پنهان، اشاره‌های ظریف  فلش‌بک‌های هوشمند و جزئیات بصری داشته باشند که در تماشای دوم یا سوم کشف شوند. این ویژگی، نه‌تنها عمر اثر را طولانی می‌کند، بلکه تعامل دیجیتال با مخاطب را افزایش می‌دهد و بحث‌های آنلاین را برمی‌انگیزد.
سریال «وست‌ورلد» (2022–۲۰۱۶) اچ‌بی‌او، با پیچیدگی‌های روایی و جزئیات پنهان، مخصوص تماشای مجدد طراحی شد. تماشاگران بارها سریال را دیدند تا خطوط زمانی را درک کنند.  همچنین «دارک» نتفلیکس نیز با شبکه پیچیده روابط خانوادگی و سفر در زمان، مخاطب را به بازبینی ترغیب کرد. این رویکرد، جامعه‌ای از طرفداران فعال ایجاد می‌کند که می‌تواند به مراتب مخاطب را درگیرتر کند. 
اصل چهارم؛ محوریت پرونده‌های واقعی در داستان‌پردازی
محوریت قرار دادن پرونده‌های واقعی و مسائل مستند در داستان‌پردازی، یکی از اصول کلیدی موفقیت سریال‌های معاصر جهانی است که اعتبار، عمق آموزشی و تأثیر اجتماعی آثار را چندین برابر می‌کند، زیرا مخاطب با روایتی روبه‌رو می‌شود که نه‌تنها سرگرم‌کننده، بلکه مبتنی بر واقعیت‌های تاریخی، اجتماعی یا علمی است و این امر، حس اعتماد، تأمل و بحث عمومی را برمی‌انگیزد؛ برای نمونه، مینی‌سریال «چرنوبیل» (۲۰۱۹) تولید شبکه اچ‌بی‌او، با تکیه بر اسناد محرمانه شوروی سابق، گزارش‌های کمیسیون بین‌المللی انرژی اتمی، خاطرات بازماندگان و تحقیقات روزنامه‌نگاران، فاجعه هسته‌ای ۱۹۸۶ را با دقتی خیره‌کننده بازسازی کرد - از جزئیات فنی انفجار رآکتور شماره ۴ تا تصمیم‌گیری‌های سیاسی پوشالی - و نه‌تنها جایزه امی بهترین مینی‌سریال را برد، بلکه بحث‌های جهانی درباره ایمنی هسته‌ای، دروغ‌گویی دولتی و فداکاری آتش‌نشانان را برانگیخت؛ به همین ترتیب «تاج» (۲۰23–۲۰16) نتفلیکس، با بهره‌گیری از آرشیوهای سلطنتی بریتانیا، مصاحبه‌های درباری، اسناد منتشرشده پارلمان و کتاب‌های معتبر تاریخی همچون بیوگرافی ملکه الیزابت دوم نوشته سالی بیدل اسمیت، هر فصل را به بازنمایی دقیق یک دوره از سلطنت ساخت - از بحران سوئز تا مرگ دایانا - و با وجود برخی دراماتیزه‌سازی‌های هنری، چنان مستند و معتبر بود که میلیون‌ها بیننده را به مطالعه تاریخ واقعی ترغیب کرد و حتی در دانشگاه‌های بریتانیا به عنوان منبع آموزشی مورد بحث قرار گرفت؛ همچنین «شکارچی ذهن» (۲۰۱9–۲۰۱7) نتفلیکس، مستقیماً از کتاب «شکارچی ذهن» نوشته جان داگلاس (مأمور ارشد پلیس فدرال آمریکا) و مصاحبه‌های واقعی با قاتلان زنجیره‌ای همچون ادموند کمپر و چارلز منسون الهام گرفت و با بازسازی جلسات روان‌شناختی واقعی، علم پروفایلینگ جنایی را به زبان درام ترجمه کرد؛ این رویکرد، فراتر از سرگرمی، سریال را به ابزاری برای آگاهی‌بخشی عمومی تبدیل می‌کند، زیرا مخاطب احساس می‌کند بخشی از یک رویداد واقعی است و این حس، بحث‌های اجتماعی، رسانه‌ای و حتی سیاسی را در سطح جهانی به راه می‌اندازد - همان‌طور که «چرنوبیل» باعث شد پارلمان اوکراین تحقیقات جدیدی آغاز کند یا «تاج» واکنش خاندان سلطنتی را برانگیخت - و در نهایت، سریال‌هایی که بر پایه واقعیت ساخته می‌شوند، نه‌تنها ماندگارترند، بلکه به عنوان اسنادی هنری در حافظه جمعی ثبت می‌شوند و تأثیر فرهنگی عمیقی فراتر از مرزهای جغرافیایی ایجاد می‌کنند.
اصل پنجم؛ ادغام فناوری‌های نوین در تولید و توزیع
ادغام هوشمندانه فناوری‌های نوین در مراحل تولید، جلوه‌های بصری، صداگذاری و توزیع، یکی از اصول حیاتی سریال‌سازی معاصر است که کیفیت سینمایی، تجربه تماشاگر و دسترسی جهانی را به سطحی بی‌سابقه ارتقا می‌دهد و آثار را از محدودیت‌های سنتی رها می‌سازد؛ برای نمونه، سریال «ماندالورین» (۲۰۱۹ - تا اکنون) دیزنی‌پلاس، با بهره‌گیری از فناوری صحنه‌سازی - یک استودیوی مجازی با دیوارهای نورافشان غول‌پیکر که محیط‌های سه‌بعدی را در لحظه رندر می‌کنند - توانست صحراهای تاتوئین، جنگل‌های ناشناخته و سفینه‌های فضایی را بدون سفر به لوکیشن‌های واقعی خلق کند، هزینه‌های تولید را تا ۳۰ درصد کاهش دهد و بازیگران را در محیطی واقعی‌تر قرار دهد تا بازی‌های طبیعی‌تری ارائه کنند، در حالی که جلوه‌های بصری آن در زمان واقعی اعمال می‌شد و نیاز به پس‌تولید طولانی را حذف کرد؛ به همین ترتیب، «خاندان اژدها» (۲۰۲۲– تا اکنون) اچ‌بی‌او، با استفاده از حجم (نسخه پیشرفته صحنه‌سازی)، اژدهایان عظیم، قلعه‌های سنگی و نبردهای هوایی را با جزئیات خیره‌کننده تولید کرد و با ترکیب هوش مصنوعی برای طراحی موجودات و پیش‌بینی نورپردازی، زمان رندر را از هفته‌ها به ساعت‌ها کاهش داد؛ سریال «آرکین» (۲۰۲۱– تا اکنون) نتفلیکس، با انیمیشن ترکیبی دوبعدی - سه‌بعدی و استفاده از موتور بازی‌سازی غیرواقعی ۵، جهانی بخارپانک با شهرهای پیلتوور و زاون را خلق کرد که هر فریم آن مانند یک نقاشی متحرک بود و جایزه امی بهترین انیمیشن را برد، در حالی که فناوری ردیابی پرتو واقعی نور و سایه را شبیه‌سازی کرد؛ همچنین «لوکی» (۲۰۲3–۲۰۲1) مارول، با بهره‌گیری از تولید مجازی و ضبط حرکت پیشرفته، خطوط زمانی موازی و موجودات فرازمینی را بدون نیاز به پرده سبز سنتی ساخت و با توزیع همزمان در دیزنی‌پلاس و فناوری چهار کا با دامنه دینامیکی بالا ۱۰+، تجربه بصری سینمایی را به خانه‌ها برد؛ سریال «بنیاد» (۲۰۲۱ – تا اکنون) اپل تی‌وی‌پلاس نیز با شبیه‌سازی کهکشان‌ها و سیاره‌های بی‌شمار از طریق الگوریتم‌های هوش مصنوعی و ابررایانش، مقیاس حماسی رمان آیزاک آسیموف را به تصویر کشید و با اپلیکیشن تعاملی که نقشه کهکشان را در دسترس مخاطب قرار می‌دهد، مرزهای توزیع را شکست؛ این اصل، فراتر از زیبایی‌شناسی، کارایی تولید را افزایش می‌دهد، خلاقیت را آزاد می‌سازد و با پلتفرم‌های پخش جهانی، سریال را به مخاطبانی فراتر از کشور می‌رساند و در نهایت، فناوری را نه به عنوان ابزار جانبی، بلکه به عنوان شریک خلاقه در روایت تبدیل می‌کند تا آثار ماندگاری در عصر دیجیتال خلق شوند.
* احیای هوشمندانه میراث فرهنگی در پرتو اصول نوین سریال‌سازی
تصمیم راهبردی سیمافیلم برای احیای برندهای ماندگار تلویزیون ملی، نه‌تنها نویدبخش بازگشت به شکوه دهه‌های پیشین است، بلکه با تکیه بر تحولات ساختاری سریال‌سازی جهانی، فرصتی بی‌نظیر برای بازآفرینی میراث فرهنگی در چارچوب نیازهای معاصر جامعه اسلامی فراهم می‌آورد؛ این رویکرد با تمرکز بر کاهش تعداد و مدت قسمت‌ها برای افزایش سرعت قصه‌گویی، توجه به دامنه توجه کوتاه‌شده مخاطب از طریق گره‌افکنی سریع و روایت هدفمند، بهره‌گیری هوشمندانه از امکان تماشای مجدد در فضای دیجیتال با لایه‌های پنهان و اشاره‌های ظریف، محوریت پرونده‌های واقعی و مسائل روز برای اعتبار و عمق آموزشی و ادغام فناوری‌های نوین در تولید و توزیع برای ارتقای کیفیت بصری و دسترسی جهانی، تضمین می‌کند که آثار جدید نه‌تنها نوستالژیک، بلکه نوآورانه، تأثیرگذار و همگام با استانداردهای عصر دیجیتال باشند؛ این اصول، الهام‌گرفته از الگوهای موفق جهانی اما بومی‌سازی‌شده در چارچوب ارزش‌های ملی، طنز اصیل، روابط خانوادگی و پیام‌های اخلاقی را حفظ می‌کنند و همزمان، با ریتم تند، روایت فشرده و تجربه سینمایی، نسل جوان را جذب می‌کنند. تلویزیون ملی به عنوان رسانه‌ای عمومی و هویت‌ساز، با این حرکت هوشمندانه بار دیگر نقش خود را در تقویت پیوندهای اجتماعی، ترویج فرهنگ ایرانی - اسلامی و گرد هم‌ آوردن خانواده‌ها ایفا و در رقابت با پلتفرم‌های دیجیتال، برتری خود را اثبات می‌کند. این احیا، فراتر از تولید سریال، یک تحول پویای فرهنگی است که خاطرات جمعی را زنده می‌سازد، امید به آینده می‌آفریند و میراثی پایدار برای نسل‌های آینده به ارمغان می‌آورد؛ رسانه‌ای که نه‌تنها سرگرم می‌کند، بلکه آموزش می‌دهد، اتحاد ملی می‌سازد و به سوی کمال هدایت می‌کند.

ارسال نظر
پربیننده