20/آبان/1404
|
01:30
ترامپ با ترک تشریفات دیپلماتیک جولانی را به صورت غیر‌رسمی وارد کاخ سفید کرد

القاعده از در پشتی

درآمدی بر سفر جولانی به واشنگتن و بازتعریف سیاست‌های غرب در قبال سوریه

حنیف غفاری: سفر اخیر ابومحمد جولانی، سرکرده گروهک تروریست تحریر شام به واشنگتن و دیدارش با ترامپ و دیگر مقامات آمریکایی، بیش از آنکه یک رویداد خبری عادی باشد، نقطه آشکارساز پارادایم بنیادین سیاست‌های منطقه‌ای غرب، بویژه آمریکاست. عنوان «تزئین چهره جلاد در اتاق بیضی» استعاره‌ای است از تلاش سیستماتیک برای مشروعیت‌بخشی به یک بازیگر تروریست که سوابق او در کشتار و افراط‌گری، پیش از این توسط همین دولت‌ها به عنوان بزرگ‌ترین تهدید معرفی شده بود. انعکاس ابعاد گوناگون این سفر در سکوت نسبی رسانه‌ای و با احتیاط فراوان انجام شد که خود نشان از حساسیت موضوع و ماهیت پنهان این تبادلات دارد. جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای جسد جولانی که تا هفته پیش پابرجا بود، بخشی از یک «نمایش فریبنده» برای انحراف افکار عمومی جهان محسوب می‌شود. آنچه در بطن این تحولات مسجل است، وجود ارتباطات سیستماتیک، تشکیلاتی و بلندمدت میان جولانی و بازیگران غرب است که نیازمند تحلیلی عمیق است.
۱ -پیوند ساختاری با بازیگران غربی و مهندسی میدانی سوریه
ارتباط میان جولانی و غرب نه یک اتفاق تصادفی و کوتاه‌مدت، بلکه حاصل یک «پروژه مهندسی‌شده» و بلندمدت است که هدف آن کنترل و مدیریت بحران سوریه برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک غرب بوده است. نقطه عطف این پروژه، فرآیند تبدیل «جبهه النصره» به «هیات تحریر شام» (HTS) بود. این تغییر نام و ساختار، نه نشانه‌ای از «توبه ایدئولوژیک» یا فاصله گرفتن از افراط‌گرایی، بلکه یک «بازآرایی تاکتیکی» ضروری برای تسهیل جذب حمایت‌های بین‌المللی و «پاک کردن سوابق» گروهکی تروریست برای ورود به فاز جدیدی از تعاملات سیاسی - نظامی بود. مصدر هدایت و مدیریت این روند را باید در اتاق‌های فکر غرب (بویژه سنتکام و پنتاگون) جست‌وجو کرد. 
۲- مهندسی ساختاری و دستورالعمل‌های عملیاتی
نقش شخص جولانی در این بازآرایی، غیرقابل انکار است. او مجری اصلی «دستورالعمل‌سازی» برای عملیات‌های نظامی کلیدی در جبهه‌های استراتژیک سوریه بود. تحلیل اسناد و شواهد میدانی نشان می‌دهد عملیات‌های تحریر شام در درعا، ادلب، حمص، حماه، حومه حلب و حتی در نزدیکی دمشق، از یک الگوی هماهنگ تاکتیکی پیروی می‌کرد که فراتر از توانایی‌های فرمانده یک گروه شورشی محلی بود. این هماهنگی - که به طور مداوم منجر به تضعیف حکومت بشار اسد و ایجاد «مناطق خاکستری» و تحت نفوذ مورد نظر غرب شد - شاهدی قاطع بر این ادعاست که جولانی صرفاً یک تروریست میدانی نیست، بلکه مجری یک طرح پیچیده اطلاعاتی - نظامی است که از پشتیبانی‌های لجستیک، اطلاعاتی و سیاسی غرب بهره‌مند است. جایزه ۱۰ میلیون دلاری برای جسد جولانی، در این چارچوب، ابزاری برای حفظ «ظاهر تقابل» با تروریسم بود، در حالی که در سطح عملیاتی، همکاری‌ها در سطوح بالای اطلاعاتی و استراتژیک در جریان بود. به عنوان مثال، اطلاعات دقیقی که تحریر شام برای حمله به مواضع کلیدی ارتش سوریه در اختیار داشت، اغلب نشان‌دهنده دسترسی به سامانه‌های اطلاعاتی پیشرفته‌تر از حد معمول گروه‌های مشابه بود. این «همکاری ساختاری» به تحریر شام به عنوان گروه تحت فرماندهی جولانی امکان داد به عنوان یک نیروی نیابتی کارآمد، اهداف استراتژیک غرب را در زمین اجرا کند، بدون آنکه مستقیماً نام آمریکا یا غرب بر پیشانی عملیات‌ها نقش بندد.
۳- خیـــانت به آرمان‌های ظاهری در مسیر مـنافع رژیم صهیونیستی
مهم‌ترین شاخصی که ماهیت ابزاری جولانی و تحریر شام را نمایان می‌کند، مواضع‌ متناقض آن در قبال رژیم صهیونیستی است. به ‌رغم تحقیرهای مکرر و آشکار مقامات جدید سوریه از سوی صهیونیست از جمله اظهارات نتانیاهو و اقدامات اطلاعاتی و نظامی مستقیم موساد و ارتش صهیونی (مانند اشغال رسمی و غیررسمی بخش‌هایی از قنیطره و تحرکات نظامی مستمر در جولان اشغالی، حملات گسترده به شورشیان وابسته به جولانی در استان سویدا و حتی حمله هوایی به کاخ ریاست جمهوری سوریه در دمشق)، جولانی اکنون به سمت انعقاد یک «پیمان امنیتی» با رژیم صهیونیستی حرکت می‌کند. اتفاقا یکی از دستورالعمل‌های سفر جولانی به واشنگتن، بررسی چگونگی اجرایی‌سازی پیوستن جولانی به روند آبراهام و اعلام این توافق حقیرانه یکطرفه است.
۴- پروژه سوریه چندپاره و منافع صهیونیست‌ها
این چرخش استراتژیک، کاملاً در راستای دستورات دریافتی از واشنگتن و هدف کلان غرب مبنی بر «تثبیت و تقویت پروژه سوریه تجزیه‌شده» قرار دارد. هدف از این پیمان امنیتی که تحت پوشش ایجاد یک «منطقه حائل» یا «مناطق امن» مطرح می‌شود، دفاع از منافع مردم سوریه یا فلسطین نیست، بلکه ایجاد کریدورهای مطلوب و غیرقابل نفوذ صهیونیست‌ها در حوزه شامات است. این کریدورها باید به عنوان مانعی در برابر هرگونه قدرت مرکزی منطقه‌ای که ممکن است نفوذ غرب را به چالش بکشد، عمل کند. این امر نشان می‌دهد وفاداری اصلی جولانی نه به آرمان‌های منطقه‌ای (حتی آرمان‌هایی که پیش‌تر به صورت شعاری مطرح می‌کرد؛ چون آزادی فلسطین) بلکه به دستوراتی است که از سوی حامیان اصلی‌اش در غرب صادر می‌شود. تناقض اینجاست که گروهی که خود را مدعی «مقاومت» علیه «اشغالگر» می‌داند، اکنون آماده است در ازای بقای حداقلی در قدرت حتی نه در تمام سوریه، عملاً در کسوت یک لایه امنیتی برای حفظ منافع آن «اشغالگر» عمل کند! این تناقض، سنگ بنای نقد اخلاقی و استراتژیک عملکرد جولانی و همراهانش است.
۵- اعتماد غرب
تحولات اخیر، از جمله تلاش غرب برای لغو تحریم‌های سازمان ملل و ایالات متحده علیه سوریه و به طور مشخص علیه رهبران و ساختارهای هیات تحریر شام، نشانگر اوج‌گیری سطح اطمینان غرب به این مهره است. این اطمینان نتیجه سرمایه‌گذاری چندساله غرب در «پرورش» این گروه در دامنه‌های ایدئولوژیک و عملیاتی خود، با یک هدف مشخص بوده است: تثبیت ساختار تجزیه‌طلبانه و کنترل‌شده در سوریه. غرب معتقد است تحریر شام، با وجود پتانسیل‌های رادیکال باقیمانده، تنها نیرویی است که توانایی حفظ وضع موجود و ایستادگی فعالانه در برابر هرگونه تلاش گروه‌های جدیدالتاسیس مقاومت اسلامگرا و ملی‌گرای سوری برای بازپس‌گیری کامل حاکمیت بر مناطق تحت نفوذ و حفظ وحدت سرزمینی سوریه را دارد. در واقع، تحریر شام در این معادله حکم عامل تسریع‌کننده اهداف کلان و خاص غرب و رژیم صهیونیستی در منطقه را دارد. شعارهای ظاهری جولانی و تحریر شام  درباره «آزادی فلسطین»، صرفاً ابزارهایی برای فریب توده‌های ناآگاه، جذب نیروهای تکفیری ناراضی و توجیه ادامه حضور میدانی بود. این شعارها به طور سیستماتیک برای پنهان کردن تعلق ذاتی و اکتسابی این جریان‌ تکفیری به استراتژی‌های غرب در مهندسی ژئوپلیتیک منطقه طراحی شده‌ بود. مشروعیت‌بخشی به جولانی در واشنگتن، در واقع، اعلان رسمی حمایت از «تجزیه و تداوم بی‌ثباتی مدیریت‌شده» در سوریه است. این امر نشان می‌دهد استراتژی غرب در قبال سوریه، بر اساس حفظ یک «منازعه دائمی کنترل‌شده» بنا شده است.
۶- ریاکاری غربی‌ها در معیار سنجش تروریسم؛ رویکرد دوگانه
سفر جولانی به واشنگتن، در نهایت، پرده از عمق ریاکاری سیاست خارجی غرب در برخورد با پدیده تروریسم برداشت. معیار سنجش تروریسم برای غرب، نه «قبح ذاتی» ایدئولوژی‌های افراطی، بلکه «کارآمدی تاکتیکی» یک گروه در پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک کوتاه‌مدت و میان‌مدت غربی‌ها در منطقه غرب آسیاست. این رویکرد دوگانه، تعارض حیرت‌انگیزی را در سیاست خارجی آمریکا نشان می‌دهد. تروریسم در این چارچوب می‌تواند در یک لحظه «دشمن قسم‌خورده» تلقی شود و در لحظه‌ای دیگر، «شریک راهبردی»؛ صرفاً به این دلیل که اهداف کلان غرب در مهار دولت‌های مستقل یا تغییر مرزهای منطقه‌ را محقق می‌کند. آنچه سرنوشت جولانی را تغییر داد، نه تغییر ایدئولوژی او، بلکه تغییر «موقعیت استراتژیک» او در معادله قدرت منطقه‌ای بود. هنگامی که یک گروه تروریست با سابقه قتل‌ها و ترورهای فجیع تبدیل به ابزاری کارآمد برای حذف دولت‌های رقیب غرب می‌شود، تحریم‌هایش به سرعت تحت بازبینی قرار گرفته و رهبر آن می‌تواند در «اتاق بیضی» پذیرفته و متعاقبا با ابزارهای رسانه‌ای غرب تطهیر شود! این رفتار دوگانه که در آن «حسن اکتسابی تاکتیکی» بر «قبح ذاتی ایدئولوژیک» ارجحیت دارد، تنها به تضعیف اعتبار جهانی غرب و مشروعیت‌زدایی کامل از مبارزه با تروریسم در افکار عمومی جهان اسلام منجر شده است. جولانی با پذیرش این نقش، عملاً تبدیل به چهره‌ای شده که غرب برای توجیه سیاست‌های منطقه‌ای خود، آن را «تزئین» کرده و تلاش دارد چهره‌ای مقبول و قابل مذاکره از یک بازیگر خون‌ریز ارائه کند. این تزئین، تلاش برای پوشاندن ماهیت واقعی عملیات‌های پشت پرده است.
۷- مهره سرباز شطرنج خونین غرب و صهیونیست‌ها
وفق آنچه ذکر شد، سفر ابومحمد جولانی - تروریستی با سابقه عضویت در گروهک‌های تکفیری - تروریستی خون‌آشام و بدنام چون القاعده، داعش و جبهه النصره و فرماندهی تحریر شام - به واشنگتن، صرفاً یک رخداد خبری حاشیه‌ای نیست، بلکه شاهدی عینی یک استراتژی کلان و ادامه‌دار است که در آن، رهبران گروه‌هایی که پیش‌تر (به صورت ظاهری) به عنوان تهدیدی وجودی معرفی شده بودند، برای اهداف آتی غرب در سوریه و منطقه، آماده پذیرش در ساختارهای سیاسی - امنیتی می‌شوند. پیوندهای جولانی با غرب عمیق‌تر از آن است که بتوان آن را با صرفاً باقی ماندن جایزه ۱۰ میلیون دلاری یا شعارهای پوچ و کلیشه‌ای پرده‌پوشی کرد. او اکنون در حال گذار از مرحله «ابزار تروریسم میدانی» به مرحله «مهره مذاکره سیاسی تحت مدیریت آمریکا» است. این گذار از منظر غرب، برای تضمین عدم بازسازی قدرت مرکزی سوریه و حفظ ساختار شکننده منطقه‌ای مورد نظر آنها حیاتی است. بهای واقعی این بازی پیچیده، ذبح امنیت و ثبات واقعی در سوریه و منطقه است: تجزیه ادامه‌دار، تداوم بی‌ثباتی کنترل‌شده و استمرار نفوذ قدرت‌های خارجی. تزئین چهره جلاد در اتاق بیضی، تلاشی برای پنهان کردن حقیقتی عریان است: غرب نه با تروریسم، بلکه با «دولت‌های مستقل» می‌جنگد و برای رسیدن به این هدف، حاضر است هر ابزار ایدئولوژیک و نظامی را مصرف کرده و سپس دور اندازد یا آن را ریبرندینگ و بازآفرینی کند. جولانی، امروز، محصول این استراتژی مصرف‌گرایانه است.

صفحه ۷ را بخوانید

ارسال نظر
پربیننده