20/آبان/1404
|
01:31
رمزگشایی از اظهارات ترامپ درباره میزان خسارت روز نخست جنگ ۱۲ روزه علیه ایران

فاکتور غافلگیری

مریم قناعتی: مهم‌ترین مؤلفه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران، «غافلگیری» بود. اگرچه بخش زیادی از این غافلگیری، بلافاصله پس از انتصاب فرماندهان جدید و شروع عملیات «وعده صادق ۳» از بین رفت اما واقعیت این است که عنصر غافلگیری، تا پایان جنگ، بر مجموعه اقدامات ایران، چه در حوزه نظامی و چه در حوزه سیاسی تاثیر گذاشت. اینکه عمده کارشناسان نظامی می‌گویند در جنگ ۱۲ روزه، ایران قدرت واقعی خود را نشان نداد، قطعا بخشی از دلیل آن، به واسطه همین غافلگیری بود. ضمن اینکه اگر اکنون عده‌ای از کارشناسان نظامی معتقدند رژیم صهیونیستی دیگر حمله نظامی مجدد به ایران را در دستور کار ندارد، به واسطه این است که این کارشناسان معتقدند دیگر عنصر غافلگیری مطرح نیست و ایران کاملا هوشیار شده است. آنها بر این باورند آمریکا و رژیم صهیونیستی تنها یک بار شانس استفاده از فرصت غافلگیر کردن ایران را داشتند و در جنگ ۱۲ روزه از این فرصت استفاده کردند، لذا از آنجا که دیگر امکان غافلگیر کردن ایران را ندارند، موضوع حمله مجدد نظامی به ایران منتفی است. در واقع این عده از کارشناسان معتقدند عنصر غافلگیری مهم‌ترین امتیاز آمریکا و رژیم صهیونیستی در مواجهه نظامی با ایران بوده است.
درباره غافلگیری در جنگ ۱۲ روزه به اندازه کافی صحبت شده اما آنچه کمتر به آن پرداخته شده، دلیل، منشأ و ماهیت این غافلگیری بوده است. در واقع به این سوال کمتر پرداخته شده: چرا ایران بامداد ۲۳ خرداد غافلگیر شد؟ چرا ایران این سطح از درگیری نظامی با رژیم صهیونیستی را انتظار نداشت؟
منشأ و ماهیت غافلگیری رخ داده، به صورت مستقیم به تصمیم و رفتار آمریکا درباره هر نوع حمله رژیم صهیونیستی به ایران مرتبط است. در واقع غافلگیری رخ داده، ناشی از رفتار و سیاست آمریکا در قبال حمله رژیم صهیونیستی به ایران بود.
فرماندهان نظامی ایران یک برآورد دقیق و واقع‌بینانه از توان و ظرفیت نظامی ارتش رژیم صهیونیستی داشته و دارند، لذا آنچه فرماندهان نظامی ایران درباره محدود بودن حمله رژیم صهیونیستی به تاسیسات هسته‌ای و برخی مراکز موشکی پیش‌بینی کرده بودند، منطبق بر واقعیات مربوط به توانمندی نظامی ارتش رژیم صهیونیستی بود ولی آنچه این پیش‌بینی و معادله مذکور را تغییر داد، مداخله آمریکا در این جنگ بود.
دولت آمریکا در حال مذاکره با دولت ایران درباره برنامه هسته‌ای تهران بود. ۵ دور مذاکره غیرمستقیم میان ایران و آمریکا انجام شده بود و قرار بود دور ششم این مذاکرات، یکشنبه ۲۵ خرداد برگزار شود. رفتار استیو ویتکاف، نماینده آمریکا در این مذاکرات نیز بسیار جدی بود. آمریکایی‌ها به گونه‌ای رفتار می‌کردند و موضع می‌گرفتند که نشان می‌داد آنها نسبت به این مذاکرات بسیار جدی هستند. تاکید دولت آمریکا بر توقف غنی‌سازی اورانیوم در ایران، در ظاهر نشان می‌داد آنها روی مذاکرات تمرکز کرده و به شیوه‌های مختلف دنبال متقاعد کردن تهران به توقف غنی‌سازی هستند. از این رو این تصور که دولت آمریکا در آن مقطع زمانی، روی مذاکره تمرکز کرده و فعلا قصدی برای استفاده از گزینه نظامی ندارد، کاملا واقع‌بینانه بود. ویتکاف نیز در چند نوبت به عراقچی اطمینان خاطر داده بود تا زمانی که مذاکرات هسته‌ای میان ۲ کشور در جریان است، رژیم صهیونیستی نمی‌تواند به ایران حمله کند. در واقع او مدعی بود رژیم صهیونیستی برای حمله به ایران، نیازمند گرفتن مجوز آمریکاست و به همین خاطر، چون دولت آمریکا مذاکره با ایران را در دستور کار دارد، لذا به رژیم صهیونیستی اجازه لازم برای حمله به ایران را نخواهد داد. بنابراین در چنین شراطی، تصور نمی‌شد ترامپ مخفیانه در حال انجام آخرین هماهنگی‌ها با نتانیاهو برای حمله به ایران باشد. همین تصور، مبنای پیش‌بینی‌ها درباره مختصات حمله احتمالی رژیم صهیونیستی به ایران شده بود. در واقع، از آنجا که دولت آمریکا در حال مذاکره با ایران بود، تصور نمی‌شد این کشور با حمله احتمالی رژیم صهیونیستی به ایران همراهی کند. به همین خاطر پیش‌بینی‌ها درباره نحوه و سطح حمله رژیم صهیونیستی به ایران، بر اساس عدم مشارکت مستقیم دولت آمریکا انجام شد.
اما بامداد ۲۳ خرداد مشخص شد ترامپ همزمان با مذاکرات هسته‌ای با ایران، آخرین هماهنگی‌ها را با نتانیاهو درباره نحوه حمله به ایران انجام داده بود. بنابراین غافلگیری رخ داده، درباره میزان دخالت آمریکا در این حمله بود. اگر بامداد ۲۳ خرداد ایران غافلگیر شد، به خاطر این بود که برآوردهای سیاسی و نظامی در ایران این بود که دولت آمریکا به واسطه حضور در مذاکرات هسته‌ای با ایران، در هر نوع حمله احتمالی رژیم صهیونیستی به ایران مشارکت جدی و مستقیم نخواهد داشت و ترامپ اعتبار سیاسی خود را بر باد نخواهد داد.
با وجود این پیش‌بینی اما در جنگ ۱۲ روزه مشخص شد دولت آمریکا نه‌تنها از رژیم صهیونیستی حمایت همه‌جانبه نظامی و سیاسی کرد، بلکه حالا فاش شده اساسا این جنگ، با مدیریت ترامپ انجام شده و به نوعی، این جنگ، جنگ آمریکا علیه ایران بود که رژیم صهیونیستی به عنوان نیروی نیابتی آمریکا در آن حضور مستقیم داشت.
اظهارات پنجشنبه هفته گذشته ترامپ مبنی بر اینکه او کنترل کامل جنگ را بر عهده داشته، موید همین امر است. ترامپ با این اظهارات اعلام کرد جنگ ۱۲ روزه در واقع اقدام نظامی دولت آمریکا علیه ایران بوده است.
در این بین، یک نکته بسیار مهم نیز وجود دارد؛ ترامپ در نشست خبری پنجشنبه هفته گذشته گفت خسارتی که رژیم صهیونیستی در روز اول جنگ به ایران وارد کرد، به اندازه کل خسارتی بود که این رژیم در ۱۱ روز دیگر جنگ به ایران وارد کرد! معنای این ادعای ترامپ  چیست؟ 
ترامپ با این اظهار نظر، در واقع خواسته به نقش و تاثیر غافلگیری در جنگ ۱۲ روزه اشاره کند. او با این اظهارنظر در واقع به صورت غیرمستقیم گفت این دولت آمریکا بود که عامل و منشأ غافلگیری رخ داده در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بود و خسارتی که این فریب دولت آمریکا به ایران وارد کرد، بزرگ و قابل تامل بود.
به نظر می‌رسد ترامپ با این اظهار نظر، در واقع به دنبال پرزنت کردن یا به عبارت عامیانه‌تر، فاکتور کردن نقش خود در جنگ ۱۲ روزه بوده است اما اینکه مخاطب این ادعای ترامپ چه کسی یا چه کسانی هستند، اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر این گمانند ترامپ به واسطه ناکامی‌های مستمر در حوزه سیاست خارجی آمریکا، در حال اقناع افکار عمومی این کشور برای تایید توفیقاتش در عرصه سیاست خارجی، خاصه موضوع هسته‌ای ایران است. 
در این بین اما یک ایده دیگر نیز وجود دارد و آن اینکه مخاطب این اظهارات ترامپ، لابی صهیونیستی و یهودیان ثروتمند و متنفذ آمریکا هستند. اکنون در آمریکا کارشناسان زیادی وجود دارند که معتقدند دلیل اصلی همراهی عجیب ترامپ با رژیم صهیونیستی، زد و بندهای مالی پشت پرده بین ترامپ و میلیاردرهای صهیونیست نیویورک است. از همین رو، اظهارات ترامپ مبنی بر تاثیر غافلگیری در جنگ علیه ایران می‌تواند در راستای گزارش کار و پرزنت نقش خود در جنگ ۱۲ روزه برای لابی صهیونیستی باشد.

موضع دولت آمریکا درباره جنگ جدید علیه ایران چیست؟
پرونده بسته یا...

فاطمه حسینی: «الیوت آبرامز» از نزدیکان ترامپ و نماینده او در امور ایران در سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ و همین‌طور «دنیس راس» دیپلمات مشهور آمریکایی اخیراً در گفت‌وگو با شبکه ضد ایرانی اینترنشنال، اظهاراتی درباره جنگ ۱۲ روزه و همین‌طور احتمال حمله مجدد رژیم صهیونیستی به ایران مطرح کردند.
اگرچه اینترنشنال به‌ واسطه سیاست‌های دیکته‌شده موساد، تلاش داشت از این مصاحبه یک روایت مورد پسند رژیم صهیونیستی را ارائه دهد اما در لابه‌لای اظهارات آبرامز و راس، نکات قابل تاملی مطرح شد.
به ‌عنوان مثال، هر ۲ کارشناس، احتمال حمله مجدد رژیم صهیونیستی به ایران را بسیار پایین و در واقع منتفی دانستند. بویژه آبرامز در این مصاحبه، به وضعیت ارتش صهیونیستی اشاره و بر ضرورت بازسازی ارتش رژیم پس از ۲ سال جنگ مستمر با جبهه مقاومت تأکید کرد. 
البته الیوت آبرامز و دنیس راس مدعی شدند تا زمانی که ایران به ‌سمت بازسازی تأسیسات هسته‌ای خود نرود و فرآیند غنی‌سازی اورانیوم را از سر نگیرد، آمریکا و رژیم صهیونیستی برنامه‌ای برای درگیری نظامی مجدد با ایران نخواهند داشت. به‌ عبارتی، این ۲ کارشناس آمریکایی که در دولت‌های آمریکا سمت‌های مهمی داشته‌اند، تلاش کردند دلیل عدم حمله مجدد به ایران را خسارات ناشی از حمله آمریکا و رژیم صهیونیستی به تأسیسات هسته‌ای ایران القا کنند. البته آبرامز درباره در دستور کار نبودن حمله مجدد نظامی به ایران، به وضعیت ارتش صهیونیستی و لزوم بازسازی توان ارتش رژیم نیز اشاره کرد. در واقع او ناخواسته اقرار کرد رژیم صهیونیستی با توجه به تجارب جنگ ۱۲ روزه با ایران و همین‌طور ۲ سال درگیری نظامی مستمر با حماس، حزب‌الله و انصارالله، اکنون توان یک رویارویی نظامی با ایران را ندارد.
با این وجود همان‌گونه که گفته شد، ۲ کارشناس بر یک موضوع متفق‌القول بودند و آن اینکه رژیم صهیونیستی و آمریکا دست‌کم تا ماه‌های آینده، به ‌دنبال یک جنگ جدید با ایران نیستند. این موضع از آن جهت قابل اعتناست که رژیم صهیونیستی پس از توقف جنگ ۱۲ روزه، همواره کوشیده‌ است سایه جنگ و حمله نظامی مجدد به ایران را به عنوان یک گزاره محتمل حفظ کند. این سیاست رژیم صهیونیستی، در راستای ایجاد التهاب اجتماعی و همین‌طور جلوگیری از عادی ‌شدن فعالیت‌های اقتصادی، بویژه روند سرمایه‌گذاری در ایران دنبال شده‌ است. اهمیت این سیاست یعنی حفظ سایه جنگ در قبال ایران، برای رژیم صهیونیستی به قدری است که تقریباً هیچ‌کدام از مقامات یا رسانه‌های وابسته به رژیم صهیونیستی مطلقاً از عدم حمله نظامی مجدد به ایران سخنی بر زبان نمی‌آورند. همین موضوع نشان‌می‌دهد مقامات رژیم صهیونیستی، پس از توقف جنگ ۱۲ روزه، حفظ سایه جنگ علیه ایران را به عنوان مهم‌ترین سیاست خود در قبال ایران تعریف کرده‌اند. با این حال اما با گذشت زمان و آشکار شدن واقعیات، هم در حوزه سیاسی و هم در حوزه نظامی، سایه جنگ به‌ مرور از بین می‌رود.
* ترامپ چه می‌گوید؟
ارزیابی مواضع و اظهارات ترامپ درباره جنگ ۱۲ روزه نشان‌می‌دهد دست کم در ظاهر، او پرونده درگیری نظامی با ایران را بسته‌شده تلقی می‌کند. ۱۴۳ روز از زمان توقف جنگ تحمیلی علیه ایران گذشته‌ است. در این مدت، مواضع و اظهارات ترامپ درباره احتمال حمله نظامی مجدد به ایران را می‌توان به ۲ بخش تقسیم کرد. در هفته‌های ابتدایی پس از توقف جنگ، ترامپ بعضاً به این موضوع اشاره می‌کرد که در صورت اقدام ایران برای از سرگیری غنی‌سازی اورانیوم و بازسازی تأسیسات هسته‌ای مورد هدف قرار گرفته، ممکن است یک ‌بار دیگر به ایران حمله نظامی شود. در واقع ترامپ به ‌گونه‌ای سخت می‌گفت که موضوع حمله نظامی مجدد به ایران به عنوان یک موضوع محتمل انگاشته شود. با این حال به ‌مرور و در ماه‌های بعد، اظهارات ترامپ به‌ گونه‌ای بوده است که به نظر می‌رسد وی پرونده درگیری نظامی با ایران را بسته‌شده تلقی می‌کند. به ‌اعتقاد کارشناسان یکی از دلایلی که ترامپ به‌ صورت مکرر ادعا می‌کند برنامه هسته‌ای ایران را از بین برده‌ است، همین تلقی پایان پرونده درگیری نظامی با ایران است. به ‌عبارتی ترامپ با ادعای از بین بردن برنامه هسته‌ای ایران، می‌خواهد القا کند مأموریت خود درباره برنامه هسته‌ای ایران را انجام داده است و بنابراین دیگر این پرونده را بسته‌شده می‌داند.
از این رو اظهارات آبرامز و دنیس راس را می‌توان تا حدود زیادی منطبق بر سیاست ترامپ درباره یک درگیری نظامی دیگر با ایران ارزیابی کرد. 
اما چرا موضع ترامپ درباره یک درگیری نظامی دیگر با ایران دارای اهمیت است؟ ترامپ پنجشنبه هفته گذشته در نشست خبری در کاخ سفید گفت کنترل کامل جنگ ۱۲ روزه علیه ایران در اختیار او بوده است. این اظهار نظر ترامپ به ‌معنای این است که او مسؤولیت جنگ علیه ایران را پذیرفته، البته نقش آمریکا در جنگ ۱۲ روزه، در جریان این جنگ آشکار شده بود.
آمریکا هم در حوزه تأمین تجهیزات نظامی و تسلیحات پیشرفته، هم در حوزه اطلاعاتی و هم در حوزه‌های سیاسی و دیپلماتیک، حضور مستقیمی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه داشت. بامداد اول تیر نیز آمریکا به ‌صورت مستقیم وارد جنگ با ایران شد و تأسیسات هسته‌ای ایران را بمباران کرد. بنابراین کاملاً پیداست جنگ ۱۲ روزه با هماهنگی آمریکا بود. کما اینکه حمله نیز فردای اتمام بازه ۶۰ روزه ترامپ برای حصول توافق با ایران انجام شد؛ اقدامی که ترامپ می‌خواست از طریق آن نشان دهد تهدیدات او علیه کشورها کاملاً معتبر است. به هر حال، در جنگ ۱۲ روزه، این آمریکا بود که طرف اصلی مقابل ایران بود و رژیم صهیونیستی به عنوان نیروی نیابتی، در این جنگ حضور داشت. اظهارات ترامپ و اذعان او به اینکه جنگ تحت کنترل کامل او بوده نیز به‌ معنای تایید رسمی همین موضوع است.
بر همین اساس، حالا که مشخص شده در جنگ ۱۲ روزه، آمریکا طرف اصلی مقابل ایران بوده است، درباره احتمال یک درگیری نظامی جدید میان طرفین نیز باید ابتدا موضع آمریکا را ارزیابی کرد.
در مجموع، اظهارات دنیس راس و الیوت آبرامز درباره احتمال حمله نظامی مجدد رژیم صهیونیستی به ایران را می‌توان در راستای سیاست اعلامی ترامپ درباره این موضوع ارزیابی کرد. به همین خاطر، دست‌کم در مواضع اعلامی، آمریکایی‌ها حمله نظامی مجدد به ایران را محتمل نمی‌دانند.
* دلیل واقعی عدم جنگ
مقامات و کارشناسان سیاسی آمریکایی مدعی‌اند عدم حمله نظامی مجدد به ایران، به ‌خاطر خسارات وارد شده به تأسیسات هسته‌ای ایران است و تا زمانی که ایران به ‌سمت بازسازی این تأسیسات و از سرگیری غنی‌سازی نرود، حمله دیگری رخ نخواهد داد.
این ادعا البته در حالی است که اگر فرض را بر درستی عدم حمله نظامی مجدد به ایران در نظر بگیریم، می‌توان دلایل واقعی برای آن برشمرد. مهم‌ترین دلیل، محاسبات اشتباه رژیم صهیونیستی و آمریکا درباره قدرت دفاعی ایران، همچنین واکنش مردم ایران به جنگ بود. در بیش از ۴ ماهی که از توقف جنگ می‌گذرد، حجم زیادی از اخبار و اطلاعات منتشر شده که نشان ‌می‌دهد رژیم صهیونیستی در همان روزهای نخست جنگ ۱۲ روزه، متوجه شده برآوردهایش درباره قدرت موشکی ایران اشتباه بوده است. از جمله شبکه ۱۳ رژیم صهیونیستی فاش کرد روز چهارم جنگ، میان کارشناسان امنیتی و نتانیاهو بر سر ادامه جنگ درگیری رخ داد. این کارشناسان خواستار توقف فوری جنگ شدند. آنها معتقد بودند بر خلاف محاسبات ارتش اسرائیل، موشک‌های ایران هم در حوزه عبور از سپر دفاع موشکی و هم در حوزه دقت، عملکرد موفقی داشتند و این موضوع برخلاف پیش‌بینی‌های مقامات ارتش بوده است. بر همین اساس، موضوع توقف جنگ، از همان روزهای ابتدایی جنگ مطرح شد. بنابراین قدرت موشکی ایران یک اهرم مؤثر در توقف جنگ و به‌ تبع آن، عدم تمایل طرف مقابل به شروع یک درگیری جدید است. از سوی دیگر، ایران طی ماه‌های پس از جنگ، توانسته اقدامات مهمی هم در حوزه آفندی و هم در حوزه پدافندی انجام دهد؛ اقداماتی که باعث شده اکنون تقریباً همه کارشناسان مطرح، به رژیم صهیونیستی هشدار دهند وقوع یک درگیری نظامی جدید با ایران، باعث می‌شود این رژیم خسارات بسیار بیشتری نسبت به جنگ ۱۲ روزه متحمل شود.

ارسال نظر
پربیننده