
محمد سلحشور: دولت و ملت در نسبت با یکدیگر موجودیت بیرونی پیدا میکنند، آنچنان که در چارچوب نظامهای سیاسی جدید برای هیچکدام سوای دیگری نمیتوان موجودیتی قائل بود. در این میان هر قدر سیمای مستقیمی از نهاد دولت در فضای عمومی قابل رویت است، یافتن چهره ملت از اسرار و رموزی است که دولتها برای آن کوشش میکنند. سر برآوردن پروسههایی همچون انتخابات و مشارکت سیاسی به شیوههای مختلف را میتوان تلاشی از این منظر دانست. به عبارت دیگر، هر قدر بافت قدرت نسبت به افرادی که در آن تعریف میشوند اصالت و اولویت دارد، در مناسبات اجتماعی ابتدا با طیف انبوهی انسان متمایز مواجه هستیم که بسته به تعاریف و مفاهیم در دستههایی قراردادی تعریف و تفکیک میشوند. از همین منظر تعریف جامعه به عنوان جمعیتهای مختلفی که در برخی موارد ارزشها، منافع و اهداف مشترکی دارند باعث میشود از طیفهای متعدد جمعیتی که در نهایت در قالب کلان، «مردم» تعریف میشوند سخن بگوییم. بر این اساس وظیفه عمومی دولتها در تعامل با مردم را نمیتوان به یک مختصات و نرمافزار مفهومی خاص تقلیل داد، آنچنان که دولتها، احزاب و گروههای فعال سیاسی همواره سعی میکنند برای ارتباطگیری و همسو کردن طیفهای مختلف مردم از زبانهای متفاوتی استفاده کنند. این مساله زمانی برای گروههای مرجع دشوار میشود که در مواجهه با دستههای مختلفی از مردم که تضاد منافع آشکار دارند باب تعامل را باز کنند. در این میان، حمایت از مطالبه بخشی از مردم به معنی نفی مطالبات طیف دیگر است. آنچنان که بسیاری از اوقات و در جریان اختلافات جغرافیایی میان مردم ۲ بخش از کشور، نهادهای رسمی سعی میکنند از موضعگیری روشن و صریح در مورد مذکور اجتناب کنند.
با مجموعه این تعاریف، دولتداری در عصر جدید و زمانه گسترش و تکثر جریانات اجتماعی نیازمند «چندزبانی» دولتها و توانایی تعامل با گروهها و طبقات مختلف است. از همین رو هر قدر دایره مخاطبان دولت گستردهتر باشد دولت از ظرفیت زبانی بیشتری برای تعامل با جامعه خود باید بهره ببرد.
* دولت سیزدهم و مختصات جامعه ایران
قریب به یک سال از تشکیل کابینه سیزدهم و آغاز به کار رسمی دولت حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی میگذرد؛ دولتی که از جهات مختلف در موقعیتی متفاوت نسبت به ادوار پیشین دولتهای جمهوری اسلامی فعالیت خود را آغاز کرد. تجربه 8 ساله ریاستجمهوری حسن روحانی و انباشت نارضایتی و سرخوردگی آحاد مردم شکاف میان دولت و ملت را به کمنظیرترین سطح ممکن رسانده بود. از همین رو بخش بزرگی از جامعه اساسا نسبت به امکان تغییر شرایط تردید جدی داشت. کاهش مشارکت انتخاباتی به 48 درصد واجدان حق رای شاهدمثالی از این امر بود.
در چنین فضایی آغاز به کار دولت رئیسی با ماموریت دشوار بهبود تعامل دولت و ملت و بازگشت اعتماد و امید اجتماعی همراه بود؛ مسالهای که در نخستین دیدار رهبر حکیم انقلاب با هیات دولت سیزدهم در شهریور سال گذشته نیز مورد تاکید ویژه قرار گرفت و ایشان این امر را یکی از وظایف اصلی دولت جدید خواندند و فرمودند: «مساله احیای اعتماد مردم و امید مردم بسیار چیز مهمی است؛ چون اعتماد مردم بزرگترین سرمایه دولت است. مردم وقتی به شما اعتماد کردند و امید به شما داشتند، با شما راه میآیند و کمکتان میکنند؛ این بزرگترین سرمایه است برای دولت که بتواند اعتماد مردم را جلب کند که البته این متأسفانه یک مقداری آسیب دیده و باید ترمیم کنید این را و راهکارش هم این است که حرف و عمل مسؤولان یکی باشد؛ وعدهای اگر به مردم دادید، طبق آن وعده اگر عمل کردید، مردم به شما اعتماد پیدا میکنند؛ اگر شما وعده کردید و عمل نشد یا گفتید فلان کار شده، مردم در واقعیت دیدند نشده، اعتماد مردم سلب میشود».
بر این اساس چشمانداز احیای اعتماد و امید مردم علاوه بر حوزه عمل و اجرا مستلزم تعامل صحیح با ملت و همزبانی میان دولت و ملت است. در چنین فضایی فرض اینکه با یک ادبیات و زبان خاص امکان ارتباطگیری با لایههای مختلف اجتماع وجود داشته باشد فرضی غلط و دردسرساز برای دولت جدید خواهد بود.
* چالش چندزبانی در مواجهه با آحاد مردم
بخش بزرگی از تلاشهای دولت سیزدهم در یک سال گذشته را در چارچوب تغییر کلیشه ذهنی مردم درباره نهاد دولت و شخص رئیسجمهور میتوان به حساب آورد. رئیسی و دولتمردانش در این مدت تلاش کردهاند تا حد امکان تصویری که در سالهای گذشته از دولت شکل گرفته بود ترک بردارد. حضور میدانی رئیسجمهور به مناسبتهای مختلف و سفرهای استانی دولت به سراسر کشور در یک سال گذشته تا حد زیادی یک گام عملی برای تغییر این باور عمومی بود که دولت سرنوشت خود را متفاوت از ملت میبیند. به همین علت دولت تلاش داشته با تضعیف عمومیت این روایت در فضای ذهنی جامعه، به انحای مختلفی فاصله خود را با مردم کمتر کند. به موازات این وجه تصویری از حضور فعال رئیسجمهور اما کماکان دولت در تعامل با عموم جامعه نسبت به تکثر طیفهای اجتماعی، زبانی و مطالبههایشان ایرادات جدی دارد.
همانگونه که پیش از این گفته شد تفکیکهای اجتماعی پیش از هر چیز تفکیکهایی قراردادی برای سهولت فهم افراد مختلف حاضر در جامعه است، با این حال اگر با رایجترین مقیاسهای تفکیک نیز به اقشار مختلف جامعه نظر بیندازیم آنچه مشهود است فقدان رویکرد «چندزبانی» دولت در تعامل با مردم است. به گونهای که زبان عملی و گفتاری دولت در قانع کردن طبقه متوسط (به عنوان مهمترین پایگاه حامیان دولت سابق) موفق نبوده و این بیگانگی میان زبان دولت با زبان این طبقه باعث شده در موضوعاتی که طبقه متوسط در دهههای اخیر داعیهدار آن بوده است روایتهای جریانهای معارض با دولت جلوه بیشتری پیدا کند.
زبان هر طبقه و قشری از جامعه برآمده از نظام معنایی و منافع طبقه و قشر مذکور است. تا زمانی که دولت در این زمینه موضع خود را درباره منافع هر طبقه و مطالباتش روشن نکند توانایی بالفعلی در برقراری تعامل زبانی نیز پیدا نخواهد کرد. از همین رو دولت سیزدهم در ادامه مسیر خود باید رویکرد «چندزبانی» را به عنوان مولفهای قوامبخش به زیست سیاسی خود بیشتر لحاظ کرده و مدنظر قرار دهد.