ترس دانمارک در مقابل ترامپ، نتیجه معکوس خواهد داد
سلمان مالکی: موسسه سیاست راهبردی استرالیا (ASPI)، معروف به استراتژیست، به عنوان یکی از اندیشکدههای فعال در حوزه امنیت و دفاع، اخیرا در گزارشی به تحلیل رویکرد دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در قبال اروپا پرداخته است. این تحلیل نشان میدهد ترامپ نه در چارچوب سنتی «آتلانتیکگرایی» جا میگیرد و نه در قالب «انزواطلبی». در عوض، او با تلفیقی از ملیگرایی و امپریالیسم، رویکردی نوین را در پیش گرفته که ریشه در تاریخ گسترشطلبی و استعمار آمریکا دارد. این اندیشکده استرالیایی با تمرکز بر رویکرد امپریالیستی ترامپ و نقد آن، به بررسی پیامدهای این سیاست برای اروپا و نظام بینالملل میپردازد.
* آتلانتیکگرایی؛ اتحادی فراسوی اقیانوس
آتلانتیکگرایی به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی، بر ضرورت اتحاد نزدیک میان کشورهای شمال آمریکا (ایالات متحده و کانادا) و اروپا (به استثنای روسیه) در حوزههای امنیتی، اقتصادی و دفاعی تأکید دارد. این اتحاد که ریشه در همسایگی جغرافیایی ۲ سوی اقیانوس اطلس شمالی دارد، با هدف حفظ امنیت جمعی، ترویج دموکراسی لیبرال و تقویت همکاری در برابر تهدیدات مشترک شکل گرفته است. از زمان جنگ سرد، ناتو به نماد عینی این ایدئولوژی تبدیل شد و تاکنون به عنوان ستون اصلی روابط فراآتلانتیک عمل کرده است.
با این حال، ترامپ با زیر سوال بردن نقش سنتی آمریکا به عنوان «حامی بیچون و چرای اروپا»، اساس این اتحاد را به چالش کشید. او بارها اعلام کرده اروپاییها از مزایای امنیتی ناتو بهره میبرند، بدون آنکه هزینه متناسبی بپردازند. این انتقاد اگرچه جدید نیست و شواهد تاریخی نشان میدهد نارضایتی آمریکا از سهم مالی اروپا در ناتو به دهه ۱۹۵۰ بازمیگردد اما ترامپ آن را به سطحی بیسابقه رساند. او نه تنها خواستار افزایش سهم کشورهای اروپایی شد، بلکه صراحتا تهدید کرد در صورت عدم توافق، آمریکا از تعهدات خود شانه خالی خواهد کرد.
* ترامپ؛ نه آتلانتیکگرا، نه انزواطلب
اروپاییها همواره سیاست خارجی آمریکا را در ۲ قالب «آتلانتیکگرا» یا «انزواطلب» تفسیر کردهاند اما ترامپ در هیچیک از این ۲ گروه نمیگنجد. ترامپ معتقد است هزینههای نظامی و اقتصادی آمریکا برای حفاظت از اروپا، بازدهی کافی ندارد.
از دید او، اروپا «سواری مجانی» گرفته و از قدرت نرم آمریکا برای پیشبرد منافع خود استفاده میکند. برخلاف تصور برخی تحلیلگران، ترامپ انزواطلب و خواهان قطع ارتباط با جهان نیست، بلکه او در پی بهرهگیری حداکثری از مزایای هژمونی آمریکا، بدون پذیرش هزینههای متعارف آن است.
* ملیگرایی امپریالیستی؛ بازگشت به قرن نوزدهم
ترامپ را میتوان نمایندهای از «ملیگرایی امپریالیستی» دانست که در قرن نوزدهم در آمریکا رایج بود. این ایدئولوژی چند محور اصلی دارد:
تعرفهها به عنوان ابزار قدرت: ترامپ با تأسیس «سرویس درآمد خارجی» جدید، مدیریت تعرفهها را سیاسیتر کرد. هدف او نه حمایت از اقتصاد داخلی که تحمیل فشار بر کشورهای وابسته به بازار آمریکا (مانند مکزیک، کانادا و اروپا) است. نمونه بارز این استراتژی، تعرفههای سنگین بر فولاد و آلومینیوم اتحادیه اروپایی در سال ۲۰۱۸ بود.
آرزوهای سرزمینی: ترامپ در راستای گسترش قلمرویی، خواهان الحاق گرینلند (سرزمین خودمختار دانمارک) و حتی تبدیل کانادا به «ایالت ۵۱» آمریکا شد. این دیدگاه، یادآور دکترین «سرنوشت مشهود» در قرن نوزدهم است که بر گسترش قلمرو آمریکا از اقیانوس اطلس تا آرام تأکید داشت.
تهدید حاکمیت ملی کشورها: رویکرد ترامپ به گسترش سرزمینی و استفاده از ابزارهای اقتصادی برای تحمیل اراده خود، تهدیدی جدی برای حاکمیت ملی کشورها محسوب میشود. درخواست او برای خرید گرینلند و ادعاهایش درباره کانادا و طرح استعماری وی برای غزه، نه تنها نادیده گرفتن حقوق بینالملل است، بلکه نشاندهنده نگاهی استعماری به کشورهای دیگر است.
تضعیف نهادهای بینالمللی: ترامپ با زیر سوال بردن ناتو و دیگر نهادهای بینالمللی، به تضعیف نظام چندجانبهگرایی دامن زد. این رویکرد که با شعار «اول آمریکا» همراه بود، نه تنها همکاریهای بینالمللی را مختل خواهد کرد، بلکه زمینه را برای افزایش تنشهای ژئوپلیتیکی فراهم خواهد کرد.
آسیب به اقتصاد جهانی: تعرفههای یکجانبه ترامپ که با هدف فشار بر کشورهای رقیب یا متحد وضع شد و در آینده نیز وضع خواهد شد، به اختلال در زنجیرههای تأمین جهانی و افزایش بیثباتی اقتصادی خواهد انجامید. این سیاستها که بیشتر مبتنی بر منافع کوتاهمدت است، در میانمدت و بلندمدت به جای تقویت اقتصاد آمریکا، به کاهش بیش از پیش اعتماد به این کشور در عرصه بینالمللی منجر خواهد شد.
* واکنش اروپا؛ بین ترس و انفعال، ترس دانمارک، آمریکا را جریتر میکند!
اروپا که برای دههها به ثبات آتلانتیکگرایی عادت کرده بود، از رویکرد ترامپ درباره گرینلند، کانادا و جنگ اوکراین و روسیه بشدت غافلگیر شد. تحلیل اندیشکده استرالیایی در فراز مهمی اذعان میکند دانمارک در ماجرای گرینلند، با وجود برتری نظامی آمریکا، به اشتباه راه تسلیم را پیش گرفت. ترس دانمارک نه تنها از فشارهای ترامپ نکاست، بلکه او را به اقدامات تهاجمیتر تشویق کرد. این تحلیل و اعتراف اندیشکده استرالیایی را نباید از نظر دور داشت و درباره رویکرد ترامپ به ایران نیز باید آن را در نظر گرفت.اتحادیه اروپایی در مواجهه با ترامپ، رویکردی منفعلانه در پیش گرفت. کایا کالاس، نماینده عالی اتحادیه اروپایی در امور خارجه ترجیح داد در نخستین اظهاراتش به جای پرداختن به تهدیدات ترامپ، با تاکید انحصاری بر روسیه، بر «حفظ همبستگی فراآتلانتیک علیه روسیه در اوکراین» پافشاری کند.در بخش پایانی، اندیشکده استرالیایی استراتژیست غفلت از ابزارهای بازدارنده در برابر ترامپ را یک خطای راهبردی اروپا توصیف و تصریح میکند: «هیچ مقام اروپایی به استفاده از ابزار ضداجبار اتحادیه اروپایی اشاره نکرده است؛ ابزاری که اجازه میدهد تعرفههای تلافیجویانه علیه هر کشوری که از محدودیتهای تجاری برای مقاصد ژئوپلیتیکی استفاده کند، اعمال شود. اگر ترامپ تصمیم بگیرد فشار خود را بر دانمارک از طریق تعرفههای بالا افزایش دهد، اتحادیه اروپایی چارهای جز فعالسازی این مکانیزم نخواهد داشت».موسسه سیاست راهبردی استرالیا در پایان تحلیل خود هشدار میدهد رویکرد کنونی اروپا ترکیبی از ترس، انفعال و امید به تغییر رفتار آمریکا نه تنها کارساز نیست، بلکه زمینه را برای تشدید تهاجم ژئوپلیتیکی ترامپ فراهم میکند. به گفته این اندیشکده، زمان آن رسیده اروپا با درس گرفتن از اشتباهات گذشته (مانند واکنش دانمارک در قبال گرینلند)، استراتژیهای جسورانهتر و یکپارچهتری را در پیش گیرد.
بر اساس تحلیل اندیشکده استرالیایی و جمعبندی سخنان و تحلیلهای دیگری که در مراکز فکری و شخصیتهای اروپایی شنیده میشود، گزارههای زیر به عنوان درسهایی برای آینده تجویز میشود:
۱- لزوم بازتعریف روابط فراآتلانتیک: اروپا باید بپذیرد دوران همکاری بیقیدوشرط با آمریکا به پایان رسیده است. ایجاد نهادهای امنیتی مستقل از ناتو و تقویت همکاریهای دروناروپایی ضروری است.
۲- مقابله هوشمند با ملیگرایی امپریالیستی: اتحادیه اروپایی باید با استفاده از ابزارهای اقتصادی (مانند مکانیسم ضداجبار) و دیپلماتیک، از تبدیل شدن ترس به عاملی تشویقکننده برای رهبرانی مانند ترامپ جلوگیری کند.
۳- تأکید بر وحدت عمل: هرگونه تفرقه در واکنش اروپاییها (مانند تمایل برخی کشورها به مذاکره دوجانبه با آمریکا)، تنها موضع ترامپ را تقویت خواهد کرد.