سلطان وعده!
مهدی مرسلی: علی نظریجویباری، مردی که سالها در حوالی باشگاه استقلال پرسه میزد، حالا ۵۲ روز است سکاندار این کشتی توفانزده شده است. اما نه فقط سکان را محکم در دست ندارد، بلکه به نظر میرسد حتی نمیداند این کشتی به کدام سو باید برود. او نه نقشهای دارد، نه قطبنما و نه حتی قایق نجاتی برای روزهای سخت!
جویباری در این ۲ ماه، با اظهارات متناقض و تصمیمات عجیبش، اثبات کرده چیزی از مدیریت فوتبال نمیداند. در واقع، او بیشتر از اینکه مدیر باشد، به یک هوادار دوآتشه شبیه است که ناگهان پشت میز مدیریت نشسته! و هر جا کار خراب میشود، مثل خیلی از آدمهای فوتبالی، سرش را بالا میگیرد و میگوید: «فوتباله دیگه!» اما نه! این فقط فوتبال نیست، این مدیریت یک باشگاه بزرگ است!
* قصه سر کاری؛ از توافق ۹۵ درصدی تا هیچ!
اولین شاهکار مدیریتی نظریجویباری، ماجرای مذاکره با ماتزاری بود. بعد از برد استقلال مقابل نساجی، او سرخوشانه به خبرنگاران گفت: «توافق ۹۵ درصدی با ماتزاری انجام شده، فقط چند بند حقوقی باقی مانده!» اما در نهایت، ماتزاری نهتنها سر از تهران درنیاورد، بلکه وقت زیادی از باشگاه گرفت و استقلال را در یک برزخ فرو برد.
و وقتی همه چیز لو رفت و مشخص شد آمدن ماتزاری هیچ وقت جدی نبوده، جویباری به سادگی تمام گفت: «فوتباله دیگه...» همین! انگار نه انگار یک باشگاه بزرگ با میلیونها هوادار منتظر تصمیمات اوست. این جمله بیمسؤولیت، عصاره مدیریتی است که فقط آمده تا در باشگاه باشد، نه اینکه باشگاه را بسازد!
* داربی مهمتر از قهرمانی است؟!
مدیری که باید یک تیم را برای قهرمانی در لیگ و آسیا آماده کند، چند روز قبل از داربی، کری خواند و گفت: «استقلال بازنده این بازی نیست!» و بعد از شکست در داربی، به جای آرام کردن جو و برگرداندن تمرکز به بازی حساس مقابل النصر، دوباره روی موج پوپولیستی سوار شد و گفت: «بردن در داربی مهمتر از قهرمانی است!»
این جمله، اگر از زبان یک هوادار عادی شنیده شود، شاید چندان عجیب نباشد اما وقتی مدیرعامل یک باشگاه بزرگ این را میگوید، یعنی رسماً هدف اصلی را گم کرده است. یعنی در ذهنش، موفقیت یک تیم در طول یک فصل، با یک بازی سنجیده میشود! این طرز تفکر، دقیقاً همان چیزی است که باعث شده استقلال در این سالها درجا بزند.
* بوژوویچ، برانکوی دوم یا قربانی بعدی؟
انتخاب میودراگ بوژوویچ مونتهنگرویی به عنوان سرمربی استقلال، یکی از شگفتیهای این فصل بود. کسی که تا چند روز قبل در ایران نبود، ناگهان سر از سعادتآباد درآورد و در جایگاه سرمربی استقلال نشست.
اما جالبتر، نوع برخورد نظریجویباری با این انتخاب بود. از یک طرف، او هنوز هم از ماتزاری به عنوان یکی از گزینههای اصلی هدایت استقلال در فصل آینده نام میبرد و از طرف دیگر میگوید: «بوژوویچ میتواند برانکوی دوم فوتبال ایران شود!»
خب! بالاخره کدام؟ اگر قرار است بوژوویچ برانکوی بعدی شود، چرا هنوز به ماتزاری فکر میکنید؟ و اگر واقعاً به بوژوویچ ایمان دارید، چرا به او اطمینان خاطر نمیدهید و در نخستین مصاحبه، از مربیهای دیگر حرف میزنید؟ این تناقضهای مدیریتی، فقط یک پیام دارد: کسی که باشگاه را اداره میکند، خودش نمیداند دقیقاً چه میخواهد!
* سخنور نیست، مدیریت هم نمیداند
یکی از مشکلات بزرگ جویباری، ضعف در بیان و ارتباطات است. او نهتنها سخنور قابلی نیست، بلکه حرفهایش آنقدر ضدونقیض و مبهم است که حتی مخاطب هم نمیفهمد باید چه چیزی را باور کند. یک مدیر در این سطح، باید بتواند با مصاحبههایش تیم را آرام کند، به هواداران امید بدهد و چهرهای قاطع از خود نشان دهد اما جویباری، دقیقاً برعکس عمل میکند.
او در هر موقعیتی، میکروفن را میگیرد و صحبت میکند اما هیچکدام از حرفهایش کمکی به استقلال نمیکند. به جای اینکه روی بحرانهای باشگاه تمرکز کند، دائم در مراسمهای مختلف حاضر میشود و مصاحبه میکند. از ختمها گرفته تا استادیوم و حتی جلسات فدراسیون فوتبال، نظریجویباری همیشه آماده مصاحبه است!
اما واقعیت این است که استقلال در این روزها، بیشتر از مصاحبه نیاز به ثبات دارد. این تیم، مدیریت و برنامهریزی میخواهد. کسی که به جای دویدن دنبال دوربینها، روی حل بحرانهای باشگاه تمرکز کند.
* سرنوشت استقلال در دست مردی که مدیریت بلد نیست!
استقلال این روزها، در سختترین مقطع خود قرار دارد. درگیر یک رقابت آسیایی، گرفتار مشکلات داخلی و در حال از دست دادن مسیرش. در چنین شرایطی، مدیرعاملی که باید تیم را آرام کند، خودش بزرگترین منبع آشفتگی و تناقض است.
آیا جویباری میتواند خلاف تمام نشانهها، استقلال را از این بحران نجات دهد؟ یا اینکه این ۵۲ روز، فقط مقدمهای برای بحرانی بزرگتر است؟
هواداران استقلال، سالهاست به ثبات مدیریتی نیاز دارند اما با نظریجویباری و «فوتباله دیگه»هایش، آیا این ثبات در راه است؟