24/اسفند/1403
|
03:08
۲۳:۰۱
۱۴۰۳/۱۲/۲۲
فصل هنوز برای استقلال تمام نشده و آنها باید در جام حذفی و گرفتن سهمیه تلاش کنند

برخاستن برای هوادار

بهراد رشوند: هیچ چیز برای آنها تمام نشده. میلیون‌ها هوادار چشم‌شان به آینده است و قرار نیست کسی بعد این شکست ناامید شود.
استقلال زخم خورده؛ زخمی‌ کاری اما این تیم هر گاه به زانو افتاده و خونش روی زمین خشکیده، برخاسته و خودش را از خاکستر بیرون کشیده و از نو ساخته است.
با این وجود امسال قصه‌اش طور دیگری بود؛ ماجرایی پر از درد و خون دل خوردن‌ها، پر از کابوس‌ها و حسرت‌ها. حالا که در لیگ نخبگان، رویاهای استقلال در صحرای سعودی زیر پای النصر از بین رفته و با شکست سه‌گله به انتهای راه رسیده، این تیم به دنبال غرور گمشده می‌گردد. استقلال نیاز دارد بار دیگر خودش را در آینه پیدا کند؛ همان تیمی  که نامش حریفان را پیش از شروع بازی زمینگیر می‌کرد.
جام حذفی، آخرین فرصت برای نجات از روزهای تلخ و تاریک است. قرعه‌ای مثل یک تکه طلا که می‌تواند آنها را به سوی خوشبختی هدایت کند. پیکان لیگ یکی مقابل‌شان قرار می‌گیرد  و پس از آن نیز صنعت نفت آبادان یا شهرداری نوشهر منتظرند؛ تیم‌هایی که استقلال در روزهای خوشش حتی به آنها فکر هم نمی‌کرد. اما استقلالِ امروز دیگر آن تیم پرغرور گذشته نیست. حالا هر گام کوچک نیز برای‌شان تبدیل به نبردی برای زندگی شده. آن سوی جدول جام حذفی اما سپاهان و گل‌گهر و نساجی و ملوان صف بسته‌اند؛ تیم‌هایی با عطش بیشتر و انگیزه‌های متفاوت‌تر.
استقلال دیگر در لیگ برتر شانس و رمقی برای عنوان قهرمانی ندارد. قهرمانی را نه به‌خاطر قدرت رقبا، بلکه به خاطر لغزش‌های خودش از دست داده است. حالا دیگر برای استقلال، فقط ایستادن در یک جایگاه محترمانه باقی مانده؛ جایی نه خیلی بالا و نه خیلی پایین، جایی در میانه که حداقل حیثیت نام بزرگ استقلال حفظ شود. خطر اما از پایین جدول کمین کرده و فاصله 7 امتیازی با سقوط، استقلال را نگران کرده. هواداران این تیم که با روزهای شیرین و تلخ زیادی زندگی کرده‌اند، طاقت ندارند روزهایی را ببینند که تیم‌شان تا این اندازه به سقوط نزدیک شود. شوخی‌اش هم زننده است.
* انقلاب
حالا استقلال نیاز به یک انقلاب دارد؛ نه یک جابه‌جایی ساده بازیکنان، بلکه یک پوست‌اندازی بزرگ و عمیق. استقلالی که همیشه ستاره‌ها را به دامن کشیده، اکنون درگیر بازیکنانی شده که شاید بار سنگین این پیراهن را تاب نمی‌آورند. بازیکنانی که در استقلال بودن را هنوز خوب یاد نگرفته‌اند. بازیکنان این چند هفته فرصت دارند بار دیگر خودشان را به تاریخ این باشگاه بزرگ تحمیل کنند و بگویند برای پوشیدن این پیراهن شایستگی دارند.
اما در این میان، سرمربی استقلال هم زیر بار سنگینی از تردیدها قرار دارد؛ مرد مونته‌نگرویی که روزی فکر می‌کرد به شهر خوشبختی وارد شده حالا در برهوت بلاتکلیفی قدم می‌زند. میودراگ بوژوویچ در آغاز راه چشمانش را به افق دوخته بود و رویاهایی شیرین داشت اما اکنون رویایی جز فرار از این کابوس ندارد. استقلال برایش یک فرصت طلایی است؛ فرصتی که شاید دیگر در هیچ جای دنیای فوتبال برایش پیدا نشود. هر بازی از حالا به بعد برای او حکم مرگ و زندگی دارد؛ او باید در زمین بجنگد تا در قلب هواداران جا باز کند.
این تیم بیش از هر چیز به بازیکنان و مربیانی احتیاج دارد که عظمت این تیم را بفهمند، درک کنند و برایش بجنگند. استقلال زخم‌های زیادی خورده، بارها از نفس افتاده و بارها نفسش را تازه کرده. هوادارانش شاید خسته باشند، شاید حتی عصبانی و دل‌آزرده باشند، ولی این تیم را در تنهایی‌ها و غربتش رها نمی‌کنند. استقلال، همیشه روی شانه‌های همین هواداران بلند شده که حتی در سیاه‌ترین روزها دست از حمایت برنداشتند.
این روزهای دشوار، آزمونی بزرگ است؛ برای بازیکنان که چه کسی خواهد ماند و چه کسی خواهد رفت؛ برای بوژوویچ که می‌تواند تاریخ خودش را در استقلال ثبت کند یا در حاشیه آن محو شود. استقلال در این روزهای ابری و گرفته، نیازمند تلاشی است که فراتر از معمول باشد؛ تلاشی برای فرار از کابوس‌ها، برای رسیدن دوباره به یک غرور فراموش‌شده.
تیم زنده است. هنوز نفس می‌کشد. هنوز می‌تواند در روزهای سرد زمستانی‌اش شعله‌ای از امید باشد. هنوز می‌تواند به حیاتش معنا بدهد و جامی دیگر را در ویترین افتخاراتش بگذارد. سرنوشت، هنوز برای استقلال به آخر نرسیده؛ هنوز فرصت هست برای برخاستن و جبران تمام آنچه از دست داده است. باید باور کنند و بدوند؛ فقط همین! تاریخ استقلال همیشه همین بوده است؛ برخاستن از دل دردها و ترس‌ها و باز هم، رسیدن به روزهای روشن‌تر.

***
یک پرسش مهم از مدیریت استقلال درباره عدم انتخاب ژوزه مورایس
بدسلیقگی تا کجا؟

1- در هیاهوی تهران، در میان چشم‌های نگرانِ آبی‌ها، حالا مردی نشسته است که اسمش برای تلفظ دشوار است و کارنامه‌اش برای تحلیل دشوارتر؛ «میودراگ بوژوویچ». در این روزهای کدر و سرد که باد مخالف از هر سوی زمین و زمان می‌وزد، او آمده است تا شاید درمانی برای زخم‌ استقلال باشد؛ زخمی عمیق که چند صباحی است هر چه به آن مرهم می‌زنند خوب نمی‌شود که نمی‌شود. اما سؤال اصلی همچنان روی سینه‌ها سنگینی می‌کند: چرا بوژوویچ آری، ژوزه مورایس نه؟
2- استقلال در شب تلخی از تاریخ، با شکست سنگین و تلخ‌تر مقابل النصر، با لیگ نخبگان آسیا وداع کرد. اما تلخ‌تر از وداع برای استقلال، بی‌برنامگی‌ها و تصمیم‌های عجیب مدیریتی است که از ابتدای فصل تا اینجا، ۵ بار مرد اول نیمکت‌ را عوض کرده‌اند. استقلال را سرگردان رها کردند در کوچه‌های سردرگمی و سر آخر به دامانی چنگ زدند که معلوم نیست گرمی‌ را داشته باشد یا نه.
3- بوژوویچ در همان لحظاتی که داشت برای خداحافظی از استقلال خوزستان راهی فرودگاه می‌شد، تلفنش زنگ خورد و مسیرش تغییر کرد. حالا به جای جنوب داغ، به تهران سرد رسید و بر نیمکت داغ استقلال نشست؛ نیمکتی که اخیراً بیشتر از روی خوش، روی عبوس نشان می‌دهد. ۳ بازی سخت و یک تساوی و ۲ شکست، کافی نیست برای قضاوت این مرد مونته‌نگرویی ولی کافی هست برای قضاوت آن مدیرانی که سرمست رؤیای والتر ماتزاری، چند هفته فرصت طلایی را به باد دادند و سر آخر دست‌شان خالی‌تر از همیشه ماند.
4- در همان روزهایی که استقلال سر به بیابان ماتزاری گذاشته بود، مردی دیگر گوشه‌ای از جهان فوتبال آزادانه نفس می‌کشید؛ ژوزه مورایس پرتغالی. مردی با پیشینه‌ای روشن، آشنایی عمیق با فوتبال ایران و آسیا و ذهنی که مثل دفتر مشق، پر بود از آنالیز بازیکنان و تیم‌های لیگ. مردی که سپاهان را تا آستانه قهرمانی لیگ برد و جام حذفی را هم به اصفهان آورد. مردی که در تلاطم‌های عجیب سکوها، کوله‌بارش را بست و رفت تا در بودروم، تیمی که کمتر کسی حتی اسمش را شنیده، معجزه‌ خلق کند.
5- حالا چند هفته گذشته و بودروم زیر دست ژوزه، شبیه ققنوسی است که از خاکستر برخاسته؛ ۴ برد و ۲ تساوی بدون حتی یک گل خورده. آن سو استقلال اما هنوز به دنبال پاسخ است: بوژوویچ چه دارد که مورایس نداشت؟ چه شد که مدیران، ژوزه را ندیدند و بوژو را پسندیدند؟ پاسخ هر چه باشد، این روزها فقط یک چیز روشن است؛ استقلال به انتخاب‌های عجیبی که می‌کند، عادت کرده و شاید این تلخ‌ترین بخش داستان باشد.

***
پایان لیگ نخبگان برای فوتبال ایران 
امان از اشتباهات فردی

با شکست ۳ بر صفر استقلال برابر النصر عربستان در مرحله یک‌هشتم پایانی، لیگ نخبگان آسیا در فصل جاری برای فوتبال ما تمام شد و زین پس، تیم‌های ما فقط می‌توانند شاهد ادامه رقابت سایر تیم‌های حاضر در این تورنمنت باشند.
از الزامات تقابل با النصر پرستاره در کشور عربستان، تمرکز و پرهیز از اشتباه بود، ۲ مولفه‌ای که دست بر قضا کمبودشان نزد بازیکنان استقلال، باعث این شکست شد. ۲ عنصری که رعایت نکردنش، منجر به گل زودهنگام یاران رونالدو و به هم ریختن بازی استقلال و نقشه‌های آن شد.
روی هر ۳ گل النصر، اشتباهات بازیکنان استقلال نقش اصلی را ایفا کرد و این وقتی عجیب تر می‌نماید که می‌دانستیم «عدم اشتباه» از لازمه‌ها و ابزارهای اساسی مقابله با چنین تیم پرمهره‌ای در زمین خودش است و عجیب‌تر اینکه بهترین بازیکن بازی رفت، مهلک ترین اشتباه این بازی را دقیقه ۹ مرتکب شد! اصلا بازیکنانی که در بازی گذشته جزو بهترین‌های استقلال بودند، در این بازی، از ضعیف‌ترین‌ها بودند!
کادر فنی استقلال در طول هفته گذشته برای تقابل با یاران رونالدو در بازی برگشت، می‌بایست با آنالیز درست حریف، تیم را به لحاظ روحی، روانی و فنی و با اولویت مسائل انگیزشی آماده این بازی می‌کرد، اما روند بازی استقلال نشان از چنین باید و اولویتی نداشت و اتفاقا این استفانو پیولی، سرمربی تحت فشار النصری‌ها بود که استقلال را بخوبی آنالیز و تیمش را بر اساس آن آماده بازی کرده بود.
ایرادات استقلال در بازی رفت که پس از آن بازی و در همین صفحه به آنها اشاره کرده بودیم در این بازی هم به قوت خود باقی بود که از مهم‌ترین آن باید به فضای بین هافبک‌های میانی و خط دفاعی استقلال اشاره کرد که باز هم منجر به پاسکاری‌های تکضرب و فرصت‌سازی حریف از همان نقطه می‌شد و هیچ تدبیری هم در قبالش اندیشیده نشده بود!
استقلال در این دیدار برخلاف بازی رفت، نتوانست خطر اساسی و موقعیت گل چشمگیری خلق کند، امید گل این تیم در این بازی بسیار پایین بود که شاید از دلایل عمده‌اش،
کم تعداد بودن در جلوی زمین بود. باید اشاره کرد در ابتدای بازی ۲ حرکت خوب از جناح راست استقلال شکل گرفت که در اولی به علت کم تعداد بودن،  رضاییان نتوانست در محاصره مدافعان حریف کاری از پیش ببرد و در دومین نفوذ از این جناح و در حالی که می‌توانست به فرصت خوبی ختم شود، رضاییان ارسال پاس برای مهران احمدی که در موقعیتی بهتر بود را فدای تکروی خود کرد تا این نفوذ خوب ره به جایی نبرد. چه بسا قدر دانستن همین تک فرصت‌ها در بازی‌ای که نمی‌توان امید به فرصت‌های متعدد داشت روند بازی را عوض می‌کرد و مانع گل اول حریف در دقیقه ۹ و بدان شکل هم می‌شد.
در هر ۳ گل حریف، توپ لو دادن‌های خود بازیکنان استقلال مسبب اصلی بود، در ۲ گل اول که توپ را در یک سوم دفاعی خویش لو دادند و روی  گل سوم هم در میانه زمین که منجر به ضدحمله حریف در موقعیت ۴ (مهاجم) به ۲ (مدافع) شد. ۲ گل دقایق ۹ و ۲۵ تا حد زیادی باعث افت روحی آبی‌پوشان و شاید بتوان گفت یاس آنان شد که متاسفانه به نیمکت این تیم نیز سرایت کرد که در صحبت‌های پس از بازی بوژوویچ، سرمربی استقلال، مشخص است!
اعلام خطای پنالتی زبیر نیک‌نفس را می‌توان بسیار سخت‌گیرانه دانست و پا انداختن خود سادیو مانه در صحنه معلوم بود آن هم با توجه به خطای شدیدتر مدافع حریف روی کوشکی در بازی رفت که نه‌تنها پنالتی اعلام نشد، حتی به وار نیز نرفت و همچنین با توجه به هل دادن آشکار رضاییان توسط بروزوویچ در ۱۸ قدم زردپوشان که سرنگونی بازیکن استقلال را در پی داشت ولی داور از آن نیز گذشت!
استقلال در طول بازی بویژه پس از اخراج احمدی، هیچ برنامه و تغییر روشی برای کنترل پرس سنگین حریف، غیر از همان ارسال بلند توپ نداشت. پس از اخراج مهران احمدی در اواخر نیمه اول، شاگردان پیولی در نیمه دوم جناح راست استقلال را با توجه به خلأ احمدی و پیشروی رامین، بیشتر هدف قرار دادند به طوری که فقط در ۸ دقیقه ابتدایی این نیمه از جناح راست استقلال، ۴ حمله واقعا خطرناک تدارک دیدند که در هر ۴ مورد دروازه استقلال را به شدت تهدید کردند که مهارهای حسینی و تیر دروازه مانع گلزنی حریف در این حملات شد.
به هر حال در روزی که اشتباهات بازیکنان استقلال تعیین‌کننده اصلی بود، تمرکز کافی نزد بازیکنان دیده نمی‌شد و کادر فنی هم گویا چاره‌ای در چنته نداشت، تنها نماینده ایران توسط النصر از گردونه رقابت‌های لیگ نخبگان آسیا حذف شد و دامنه حسرت‌های فوتبال ما ادامه‌دار شد!

ارسال نظر
پربیننده