06/خرداد/1404
|
23:09
۲۳:۱۸
۱۴۰۴/۰۳/۰۵
یادداشت

نیاز استراتژیک ایران

رضا رحمتی: در هفته‌های اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده دستور افزایش غنی‌سازی اورانیوم در داخل آمریکا برای تقویت توان تولید انرژی را صادر کرد اما همزمان ایران را به ‌صراحت از هرگونه غنی‌سازی (Even At Minimal Levels) بازداشته و تهدید به تبعاتی کرده است. این دوگانه متناقض بار دیگر پرسشی قدیمی اما حیاتی را احیا کرده است: آیا ایران با توجه به شرایط زیست‌محیطی، جمعیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیک نیم‌قرن آینده، واقعاً به انرژی هسته‌ای نیاز دارد؟ در پاسخ به این پرسش، باید فراتر از دوقطبی‌های رایج در گفتمان سیاسی ایران (موافقان یا مخالفان برنامه هسته‌ای) حرکت کرد و به تحلیل راهبردی نیاز کشور به انرژی هسته‌ای در بستر روندهای جهانی و ملی پرداخت.
۱- چشم‌انداز انرژی جهانی و موقعیت ایران
در سطح جهانی، روند مصرف انرژی بویژه در کشورهای در حال توسعه بشدت در حال افزایش است. در حالی ‌که سوخت‌های فسیلی همچنان سهم عمده‌ای از انرژی مصرفی جهان را تشکیل می‌دهند، اجماع جهانی بر گذار به منابع انرژی پاک‌تر و پایدارتر شکل گرفته است. انرژی هسته‌ای، به ‌رغم مخاطرات فنی و ایمنی، همچنان یکی از منابع اصلی تولید برق بدون ایجاد آسیب‌های زیست‌محیطی شبیه گسترش تکثیر مستقیم دی‌اکسید کربن محسوب می‌شود. درباره ایران، تخمین ‌زده می‌شود تا سال ۲۰۷۵ جمعیت ایران از مرز ۱۰۰ میلیون نفر عبور خواهد کرد و با الگوی مصرفی رو به رشد، نیازمند تنوع‌بخشی به سبد انرژی خود است. انرژی‌های تجدیدپذیر مانند خورشیدی و بادی، اگرچه ظرفیت قابل‌توجهی دارند اما فعلاً پاسخگوی تولید برق نیستند و نیاز به زیرساخت‌های مکمل دارند. در شرایط کنونی نیز به دلیل تغییرات اقلیمی، کشور با بحران عمده‌ای در تولید برق مواجه است. عمده نیروگاه‌های تولید برق کشور، آب‌پایه است و بارش اندک باران و برف سبب شده است الگوی تکیه به آب برای تولید برق تامل‌برانگیز شود. در چنین شرایطی، انرژی هسته‌ای می‌تواند به ‌عنوان یکی از گزینه‌های مهم برای تولید برق پایدار، در کنار انرژی‌های تجدیدپذیر و کاهش وابستگی به منابع فسیلی، ایفای نقش کند. این موضوع تا حدی از اهمیت برخوردار است که بسیاری از کشورهای جهان بار پایه تولید برق خود را بر انرژی هسته‌ای گذاشته‌اند و حتی کشورهایی که سالیان سال، رآکتورهای هسته‌ای خود را تعطیل کرده بودند، به دنبال بازگشایی آنها هستند. 
۲- فرسایش منابع فسیلی و بحران اقلیمی
طبق آمار رسمی، ایران دارای یکی از بزرگ‌ترین ذخایر گاز طبیعی و نفت جهان است اما تجربه جهانی نشان داده است اتکای بیش‌ از حد به سوخت‌های فسیلی نه‌تنها آسیب‌پذیری اقتصادی کشورها را افزایش می‌دهد، بلکه به تخریب محیط‌ زیست، آلودگی گسترده هوا و تسریع تغییرات اقلیمی نیز منجر می‌شود. ایران، امروز با بحران‌های شدید زیست‌محیطی همچون خشکسالی، کاهش منابع آب، فرونشست زمین و آلودگی کلانشهرها دست‌وپنجه نرم می‌کند. علاوه بر این به دلیل عدم سرمایه‌گذاری مطلوب در زیرساخت‌های انرژی شبیه صنعت نفت و گاز، ایران از تمام ظرفیت خود برای استفاده از ذخایر طبیعی نیز نمی‌تواند استفاده کند. در این بستر، جایگزینی تدریجی نیروگاه‌های فسیلی با انرژی‌های کم‌کربن، از جمله هسته‌ای، نه یک انتخاب سیاسی، بلکه ضرورتی زیست‌محیطی است. در غیر این ‌صورت، ایران در دهه‌های آینده با بحران‌های شدید زیستی و مهاجرت‌های اقلیمی مواجه خواهد شد.
۳- امنیت انرژی و استقلال راهبردی
یکی از ابعاد کمتر دیده‌شده نیاز به انرژی هسته‌ای، مساله «امنیت انرژی» است. وابستگی صرف به نفت و گاز بویژه در مواقع بحرانی، تحریم‌های خارجی یا جنگ، می‌تواند امنیت انرژی ملی را تهدید کند. تجربه دهه‌های اخیر نشان داده ایران همواره در معرض فشارهای ژئوپلیتیک و محدودسازی فناوری‌های حیاتی از سوی قدرت‌های غربی بوده است. در چنین شرایطی، دستیابی به چرخه کامل سوخت هسته‌ای (از استخراج اورانیوم تا تولید برق) نوعی تضمین استقلال و امنیت انرژی در بلندمدت محسوب می‌شود. تجربه تاریخی نیز نشان‌دهنده همین کامل بودن چرخه سوخت و انکار ضرورت راهبردی این چرخه، به معنای نادیده گرفتن تجربه‌های تاریخی است.
۴- عدالت بین‌نسلی و آینده‌پژوهی انرژی
سیاست‌گذاری انرژی در هر کشور باید با نگاه بین‌نسلی همراه باشد. نسل‌های آینده حق دارند از منابع پایدار، محیط ‌زیست سالم و زیرساخت‌های فناورانه بهره‌مند باشند. انکار و تأخیر در سرمایه‌گذاری بر زیرساخت‌های پیچیده و زمانبر مانند نیروگاه‌های هسته‌ای به معنای تحمیل هزینه‌های هنگفت بر آیندگان است. کشورهایی که امروز در انرژی هسته‌ای پیشتازند، این موقعیت را با نگاه آینده‌نگرانه و در سایه سرمایه‌گذاری‌های دهه‌های گذشته به دست آورده‌اند. ایران نیز اگر بخواهد در سال‌های ۲۰۵۰ به بعد از جایگاه معقولی در بازار انرژی جهانی برخوردار باشد، باید از اکنون برای توسعه فناوری هسته‌ای برنامه‌ریزی کند.
۵- دوگانگی در استانداردهای بین‌المللی
رویکرد دوگانه آمریکا در قبال انرژی هسته‌ای (توسعه آن در داخل و منع آن برای دیگر کشورها مانند ایران) نشان‌دهنده نوعی بی‌ثباتی در نظم بین‌الملل و استانداردهای دوگانه در زمینه حقوق انرژی است. ترامپ و متحدانش با توجیه «پیشگیری از تسلیحاتی شدن»، در واقع مانع توسعه فناوری صلح‌آمیز در کشورهای مستقل می‌شوند، حال آنکه خود به‌ دنبال بهره‌برداری راهبردی از همین فناوری هستند. این رویکرد نه‌تنها مغایر اصول آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و معاهده NPT  است، بلکه می‌تواند مشروعیت بین‌المللی سیاست‌های محدودکننده را زیر سوال ببرد. ایران، مادامی که در چارچوب مقررات بین‌المللی حرکت می‌کند، حق دارد از فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای بهره‌مند شود، چنانکه کشورهای دیگر نیز چنین کرده‌اند. ایران در نیم‌قرن آینده به‌ طور فزاینده‌ای با فشارهای جمعیتی، زیست‌محیطی، اقتصادی و ژئوپلیتیک روبه‌رو خواهد بود. در چنین شرایطی، کنار گذاشتن انرژی هسته‌ای نه‌تنها خلاف منطق توسعه پایدار، بلکه نوعی مخاطره‌پذیری در برابر تحولات آینده است. آنچه اهمیت دارد، نه صرف داشتن یا نداشتن فناوری هسته‌ای، بلکه نحوه بهره‌گیری هوشمندانه، صلح‌آمیز و آینده‌نگرانه از آن است. رفتار دوگانه قدرت‌هایی مانند آمریکا نباید مسیر تصمیم‌گیری استراتژیک ایران را تعیین کند، بلکه باید با اتکا به منافع ملی بلندمدت، عقلانیت فنی و درک عمیق از تحولات جهانی، سیاست انرژی هسته‌ای کشور بازتعریف و بازآرایی شود. در نیم‌قرن اخیر، ایالات متحده بارها نشان داده در قبال فناوری هسته‌ای رویکردی دوگانه دارد. آمریکا با داشتن بیش از ۹۰ رآکتور فعال هسته‌ای که حدود ۱۸ درصد برق این کشور را تأمین می‌کند (طبق داده‌های U.S. Energy Information Administration)  نه‌تنها به توسعه بیشتر این فناوری ادامه می‌دهد، بلکه طبق دستور دونالد ترامپ در دوره ریاست‌جمهوری‌اش، سیاست خود را بر تقویت چرخه سوخت داخلی و حتی صادرات اورانیوم متمرکز کرده است. این در حالی‌ است که همین دولت و متحدانش، ایران را از غنی‌سازی حتی در سطح 3.67 درصد (مطابق برجام) نیز برحذر می‌دارند و هرگونه فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای در ایران را تهدیدی امنیتی قلمداد می‌کنند. در چنین وضعیتی، تکیه صرف بر رفتار قدرت‌های خارجی در سیاست‌گذاری انرژی، به معنای واگذاری استقلال استراتژیک است. ایران با داشتن منابع اورانیوم تخمینی بالغ بر ۱۵۰۰ تن قابل استخراج و نیاز فزاینده به ۲۰۰ هزار مگاوات ظرفیت برق در افق ۱۴۲۰ (بر پایه اسناد بالادستی)، باید سیاست هسته‌ای خود را بر اساس منافع ملی، ظرفیت علمی داخلی و روندهای جهانی در گذار انرژی بازتعریف کند، نه بر مبنای فشارهای سیاسی خارجی.

ارسال نظر
پربیننده