آزاده لرستانی: رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند «مذاکره با آمریکا زیان مطلق است»، واقعیت تاریخی هم همین را فریاد میزند؛ از بدعهدیهای برجام تا جنگ ۱۲ روزه! حال پرسش این است: چرا هنوز برخی در سیاست خارجی، به تکرار خطا اصرار دارند؟
«هیچ ملت باشرفی، مذاکره همراه با تهدید را قبول نمیکند و هیچ سیاستمدار خردمندی آن را تصدیق نمیکند». این جملات یکی از کلیدیترین بخشهای بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در بیانات شامگاه روز سهشنبه اول مهرماه جاری ایشان بود. در واقع همین جملات کوتاه یکی از مهمترین محورهایی بود که معظمله بارها به طرق مختلف بر آن تأکید داشتند و در فحوای سخن «مساله نفی حل مشکلات کشور از طریق مذاکره با آمریکا» را مطرح کردند. چرایی این تأکید بر پایه تجربههای عینی در تاریخ معاصر جمهوری اسلامی قابل لمس است؛ تجربهای که بارها فراروی بخشی از مسؤولان بوده است؛ آنهایی که به امید به گشایش اقتصادی یا کاستن از فشارها، پای میز مذاکره با غرب نشستند، منتها نتیجه چیزی جز خسارت، دریافت امتیاز و افزایش فشارها بر ایران اسلامی نبوده است. با این حال، هنوز هم در میان برخی مدیران و سیاستگذاران کشور، نوعی سادهاندیشی و خوشبینی مفرط به وعدههای غرب به چشم میخورد؛ خوشبینیای که در ادبیات رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان «اشتباه محاسباتی» یاد شده است، زیرا همانطور که گفته شد، بررسی تجربههای گذشته نشان میدهد اتکای صرف به مذاکره، بیش از آنکه راهحل باشد، دامی برای گرفتار شدن در وابستگی و ضعف ملی است.
* استمرار یک موضع ثابت در رهبری
با تورق در تاریخ میبینیم از ابتدای دهه ۷۰ تا امروز، رهبر انقلاب همواره بر یک اصل پای فشردهاند: «آمریکا قابل اعتماد نیست». این موضع معظمله استوار بر پایه رفتار عملی ایالات متحده است. چرایی آن را باید از کودتای ۲۸ مرداد تا تحریمهای گسترده، از حمایت از صدام در جنگ تحمیلی تا ترور دانشمندان هستهای و از بدعهدیهای مکرر در برجام تا حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران جستوجو کرد. در واقع کارنامه آمریکا پر از دشمنیهای آشکار و پنهان است. در این راستا رهبر انقلاب بارها تصریح کردهاند مذاکره با دشمنی که اساساً در پی تغییر ماهیت جمهوری اسلامی است، به معنای سپردن سرنوشت کشور به دست گرگ است. این نگاه بار دیگر در بیانات اخیر ایشان درباره «زیان مطلق مذاکره با آمریکا» به روشنی تبیین شد.
* سادهلوحی در مواجهه با غرب
حال باید پرسید با وجود این همه نشانه و تجربه تلخ، چرا باز هم برخی مسؤولان بر طبل مذاکره میکوبند؟ پاسخ در نوعی سادهاندیشی سیاسی قابل جستوجو است که دستکم 3 جلوه آشکار دارد.
خوشبینی به وعدههای غرب: برخی مسؤولان گمان میکنند اگر در موضوعی کوتاه بیاییم یا امتیازی بدهیم، غرب نیز در مقابل گشایشی ایجاد میکند، در حالی که نتیجه برجام نشان داد هر امتیازی، مقدمهای برای مطالبه بیشتر است.
غفلت از تجربه تاریخی: فراموش میکنند دشمن، بارها و بارها بدعهدی کرده و هر بار هزینهای سنگین بر کشور تحمیل کرده است.
نادیده گرفتن ظرفیتهای داخلی: مذاکرهگرایان غالباً توانمندیهای ملی در حوزههای علمی، فناوری، انرژی و جوانان را نادیده میگیرند و گمان میکنند بدون پیوستن به مدار غرب، امکان پیشرفت وجود ندارد. در این اثنا رهبر معظم انقلاب این نوع نگاه را اشتباه محاسباتی میدانند؛ اشتباهی که نهتنها گرهی باز نمیکند، بلکه دشمن را به فشار بیشتر تشویق میکند. معظمله در بخشی از بیاناتشان تصریح کردند: «البته من همان زمان به مسؤولان گفتم ۱۰ سال، طولانی و به اندازه یک عمر است، چرا آن را قبول میکنید؟ قرار شد قبول نکنند اما قبول کردند ولی به هر حال امروز که آن ۱۰ سال تمام شده نهتنها پرونده هستهای ما عادی نشد، بلکه مشکلات آن در شورای امنیت و آژانس بیشتر هم شد».
* پیامدهای اتکا به مذاکره
واقعیت آن است مذاکره با آمریکا در بهترین حالت، ابزاری برای وقتکشی و تحمیل خواستههای یکطرفه بوده است. تجربه برجام گواهی روشن بر این حقیقت است. در حالی که ایران همه تعهدات خود را بهطور کامل اجرا کرد، طرف مقابل نهتنها به وعدههایش عمل نکرد، بلکه تحریمها را افزایش داد و حتی به ترور سردار شهید سپهبد سلیمانی دست زد و امسال هم به تأسیسات هستهای کشور حمله کرد. به هر حال این تجربه نشان داد مذاکره با دشمنی که هدف نهاییاش براندازی نظام است، هیچگاه نمیتواند به حل مشکلات بینجامد، بلکه برعکس، وابستگی، تضعیف موضع ملی و افزایش فشار اقتصادی از نتایج مستقیم چنین روندی است.
* راه جایگزین؛ اقتدار ملی و مقاومت فعال
رهبر انقلاب در بیانات شامگاه سهشنبه بخوبی از راه جایگزین سخن به میان آوردند: «راه علاج مشکلات کشور، قوی شدن است.» البته این قوی شدن، هم بعد علمی و فناورانه دارد، هم بعد اقتصادی و هم بعد سیاسی و امنیتی. اتکا به توان داخلی، میدان دادن به جوانان، تقویت بنیه علمی و صنعتی، توسعه همکاری با کشورهای مستقل و بیاعتمادی به آمریکا و غرب، مسیر اصلی عبور از مشکلات است. البته قوی شدن به معنای انزوا نیست، بلکه به معنای تعامل فعال با جهان از موضع قدرت است. در این زمینه رهبر انقلاب به صراحت فرمودند ما مخالف تعامل نیستیم اما هرگونه تعامل باید بر پایه عزت، حکمت و مصلحت باشد.
بنابراین امروز بیش از هر زمان دیگر نیاز است مسؤولان کشور به این حقیقت توجه کنند که مشکلات ایران در تهران حل میشود و دل بستن به لبخندهای دیپلماتیک آمریکا، چیزی جز تکرار خطاهای گذشته نیست. به همین خاطر حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای با صداقت و صراحت راه صحیح را اینگونه ترسیم کردند: هر گونه سادهاندیشی و اعتماد به دشمن، نهتنها کمکی به حل مشکلات نمیکند، بلکه آینده کشور را در معرض مخاطرات جدی قرار میدهد. بنابراین عقلانیت ایجاب میکند بر ظرفیتهای داخلی تکیه و به جوانان اعتماد کنیم و مسیر اقتدار ملی را ادامه دهیم و بدانیم مذاکره با دشمن عهدشکن، نه راهحل، بلکه بنبست است. در نتیجه انتظار میرود مسؤولان از تجربههای تلخ گذشته درس بگیرند و با قاطعیت، نقشه راهی را که رهبر انقلاب ترسیم کردند، دنبال کنند.
وقتی امید به غرب هزینهساز میشود
سادهلوحی سیاسی یا عبرت تاریخی؟
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها