علی کاکادزفولی*: در شرایطی که کشور با مسالههای واقعی و اولویتهای روشن روبهرو است، تمایزگذاری دقیق میان آنچه واقعا مساله است و آنچه مساله نمایانده میشود، هم برای مردم و هم برای مسؤولان، بسیار ضروری است. جامعهای که میخواهد از چرخه بحران فاصله بگیرد و مشکلات خود را حل کند، باید توان تمرکز خود را حفظ کند. تمرکز نیز زمانی ممکن میشود که روایتهای رهزن را بشناسیم و به آنها میدان ندهیم. روایت رهزن مجموعهای از گزارهها و قابهای خبری - تحلیلی است که مخاطب را از مسائل اصلی به حاشیهها میکشاند؛ گاه از سر ناآگاهی و گاه با حسابگری و طرح پیشینی؛ تفاوتی نمیکند، زیرا حاصل در هر ۲ حالت یکی است؛ اتلاف توجه، فرسایش سرمایه اجتماعی و عقب افتادن از حل مسالههایی که سرنوشت زندگی مردم را رقم میزنند.
* روایت رهزن چیست و چه مختصاتی دارد؟
روایت رهزن به جای استدلال، هیجان مینشاند. به جای داده و تجربه و تحلیل، با تحریک خشم یا تحقیر یا تحسین افراطی واکنش سریع و سطحی میسازد. وقتی قیمت یا سیاستی تازه اعلام میشود، به جای سنجش عددی و بررسی پیامدها، موجی از توهین و تحقیر به راه میافتد تا مجال گفتوگوی عقلانی از میان برود. روایت رهزن دوگانههای کاذب میسازد تا راه میانه و راهحلهای ترکیبی دیده نشود. یا میگوید همه چیز خوب است یا هیچ چیز قابل اصلاح نیست؛ نتیجه آن است که سیاستگذار یا به انکار میافتد یا به تسلیم.
این روایت همچنین از قیاسهای ناعادلانه استفاده میکند. بهترین نمونه خارجی در بهترین زمان را کنار بدترین مقطع داخلی میگذارد و حکم کلی صادر میکند که پیشرفت ممکن نیست. چند نقص واقعی در یک محصول داخلی را برجسته میکند و سپس صنعت ملی را بیحاصل میخواند. روایت رهزن، شخصیسازی میکند؛ مسالهای ساختاری مانند بودجهریزی یا نظام بانکی را به نام یک چهره تقلیل میدهد تا ریشهها پنهان بماند؛ نسبت هزینه/ فایده را وارونه میبیند؛ از خطای یک کارمند فیلمی میسازد و آن را به بحران ملی بدل میکند اما در برابر اختلال مهم در زنجیره تأمین یا نظام تأمین مالی تولید سکوت میکند. این سنخ روایت، بیتاریخ است. روندها و زمینهها را حذف میکند تا قضاوت لحظهای و ناپایدار شکل بگیرد. اگر نرخ تورم اندکی کاهش یافت، آن را به کلی نادیده میگیرد یا با وضعیتی بسیار دور میسنجد و اگر شاخصی بد شد، از فروپاشی سخن میگوید.
* چرا روایتهای رهزن تکثیر میشوند؟
پاسخ نخست در اقتصاد توجه است. در محیطی که پلتفرمها به محتوای جنجالی، پاداش بیشتری میدهند، تولیدکننده انگیزه دارد مسالهای کوچک را بزرگ کند یا برای واقعیتی پیچیده عنوانی ساده و تحریککننده بسازد. خبر کاذب یا نیمهدرست سریعتر پخش میشود، چون هیجان میآفریند. پاسخ دوم در رقابت سیاسی و جنگ شناختی است. مخالفان بیرونی علاقهمندند میدان ذهنی جامعه درگیر حاشیه شود تا توان رسیدگی به پروندههای کلان کاهش یابد. در داخل نیز برخی از روی عجله یا شهرتطلبی و برخی با محاسبه جناحی همین چرخه را بازتولید میکنند. به همین دلیل مسؤولیت نخبگان و رسانههای حرفهای سنگینتر میشود. آنها باید سطح بحث عمومی را بالا ببرند، استاندارد گفتوگو را از شعار به تحلیل مبتنی بر داده ارتقا دهند و زنجیره خبر تا تحلیل و تا راهکار را کامل کنند؛ البته به شرطی که جامعه حوصله شنیدن این تحلیلها را داشته باشد.
* مسأله اصلی کجاست؟ چگونه آن را شناسایی کنیم؟
متن، مسائل اصلی کشور است و حاشیه، هر چیزی که دور از آنها باشد؛ متن در اقتصاد مقاوم، عدالت اجتماعی، ثبات مالی و پولی، رفع موانع تولید و سرمایهگذاری، ارتقای حکمرانی داده و شفافیت، توسعه علم و فناوریهای پیشران، سیاست خارجی متوازن و امنسازی محیط منطقهای، اصلاح نظام رفاه و خدمات عمومی و سلامت اداری و کارآمدی دستگاههاست. متن یعنی هدفگذاری با شاخص. وقتی میگوییم ثبات مالی، باید از نسبت کسری بودجه به تولید ناخالص و از کیفیت تأمین مالی سخن بگوییم. وقتی از تولید حرف میزنیم، باید زمان صدور مجوز، هزینه دسترسی به تسهیلات، سهم تحقیق و توسعه از فروش و بهرهوری نیروی کار را رصد کنیم. وقتی شفافیت را مطالبه میکنیم، باید روند پروژهها، گزارش منظم پیشرفت و عقبماندگی و سازوکار پاسخگویی روشن را ببینیم. هر چه گفتوگو از این دایره دور شود، هزینه/ فرصت میپردازیم.
مصادیق روایت رهزن در عرصه داخلی
1- تقلیل همه مشکلات به یک فرد یا یک نهاد
در این روایت، کل پیچیدگی اقتصاد و اجتماع به نام یک مدیر یا یک سازمان فروکاسته میشود. نتیجه آن است که اصلاح نهادی و سیاستی نادیده میماند و جامعه در انتظار جابهجایی افراد مینشیند. تجربه بارها نشان داده بدون کار بر قواعد بودجه، نظام بانکی و محیط کسب و کار، تعویض افراد معجزه نمیکند. روایت رهزن از این جنس با تیتر تند آغاز میشود که اگر فلان شخص برود، همه چیز درست میشود و پایان آن ناامیدی تازه است.
2- بزرگنمایی حاشیههای بیاهمیت
در روزهایی که بودجه یا برنامهای مهم در دستور کار است یا اتفاق مثبت و امیدآفرینی رخ میدهد، ناگهان بحث لباس یا رفتار یک چهره مشهور یا هر حاشیه غیرمهم دیگری به مساله نخست بدل میشود. این مدل محتوا، ماشین حواسپرتی است. انرژی عمومی را میبلعد اما هیچ مسالهای از مسکن و آموزش و تولید را حل نمیکند. روایت رهزن در اینجا سعی میکند القا کند در حال انجام وظیفه شهروندی خود به عنوان یک شهروند مسؤولیتپذیر است؛ تعریف رهزنان از کار خود این است که حتی به ریزترین مسائل کشور توجه دارند اما واقعیت آن است که آنها بر شمار بسیاری از مسائل مهم کشور به دلایل مختلف چشم بستهاند و تنها این موارد ریز و بیاهمیت را منعکس میکنند.
3-تحقیر نظام علمی و صنعتی داخلی با قیاس ناعادلانه
نقصهای واقعی در یک فناوری داخلی تبدیل میشود به برچسب ناکارآمدی ذاتی. انگیزه پژوهشگر و کارآفرین فرسوده میشود و مسیر یادگیری جمعی از بین میرود. نقد دقیق، لازم اما تحقیر سیستماتیک، رهزن است. روایت رهزن با گزینش چند تصویر از شکست، کل مسیر موفقیتهای خاموش را میپوشاند؛ از رشد شرکتهای دانشبنیان تا ارتقای زنجیره تأمین در صنایع مادر.
4- روایت ناامیدی مطلق و ویرانشهر
این روایت، رهزنی است که از یک طرح آگاهانه پیشینی نشأت میگیرد اما بسیاری از افراد ناآگاه و احتمالا ناراضی را هم با خود همراه میکند. این روایت میگوید هیچ اصلاحی ممکن نیست و هر تلاشی محکوم به شکست است. ناامیدی، کنش جمعی را میخشکاند، سرمایه اجتماعی را میکاهد و میدان را به سوداگری کوتاهمدت میدهد. نشانه آن بیاعتنایی به هر عدد و روند مثبت و تبدیل هر پیشرفت به شوخی تلخ است. چنین نگاهی نه منتقد، بلکه فلجکننده است.
5- دوگانهسازیهای کاذب میان هویت و اقتصاد
مثلا انتخاب بین نان یا هویت؛ گویی اگر از فرهنگ و هویت ملی سخن بگوییم، از اقتصاد غافلیم یا برعکس. در واقع اقتصاد و فرهنگ همافزا هستند. جامعهای که انسجام هویتی ندارد، توان اجرای برنامههای سخت اقتصادی را پیدا نمیکند. روایت رهزن برای تضعیف سرمایه اجتماعی، این دوگانه را مرتب بازتولید میکند تا همکاری عمومی ناممکن شود.
6- بحرانسازی از تنوعات فرهنگی و اختلافات طبیعی
برای نمونه گاه با برشهای گزینشی از یک درگیری محلی یا فکری میان ۲ شهروند، تعارضی فراگیر تصویر میشود. این روایت خود را با برچسب مبارزه برای عدالت یا آزادی میآراید اما هدفش شکستن انسجام و تصویر یکپارچگی ملی است. علاج آن شفافیت اطلاعاتی، عدالت منطقهای و رسانههای محلی توانمند است که روایتهای افراطی را خنثی کنند.
7- امنیت به عنوان مقولهای ضدتوسعه، هزینهزا و بیدستاورد
برخی نگاهها، امنیت را صرفاً به معنای نبود ناآرامیهای فیزیکی تقلیل میدهند و از ابعاد عمیقتر آن غافل میشوند. این رویکرد، توسعه را تنها در پیشرفتهای عمرانی، اقتصادی و اجتماعی میبیند؛ بدون اینکه به بستر حیاتی و بنیادین امنیت پایدار توجه کند. این گروه، با تمرکز صرف بر شاخصهای مادی توسعه، نادانسته بر این باور غلط دامن میزند که میتوان بدون توجه به تهدیدات امنیتی، به توسعه واقعی دست یافت و از این طریق، ذهنها را از ضرورت حفظ ثبات که پیششرط هر گونه پیشرفت پایدار است، منحرف میکند. آنها گمان میکنند با صرف منابع مالی و انسانی در پروژههای عمرانی، میتوان به توسعه رسید؛ غافل از اینکه هر گونه بیثباتی امنیتی، میتواند تمام این دستاوردها را در یک چشم به هم زدن بر باد دهد.
این روایت رهزن با کوچک شمردن مخاطرات و تهدیدات امنیتی، زمینهساز تصمیمهای پرریسک در سیاستگذاریهای کلان میشود. تجربه تلخ کشورهای منطقه به وضوح نشان میدهد بدون امنیت پایدار و جامع، هیچ برنامه اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی بلندمدتی دوام نخواهد آورد. سرمایهگذاریها از بین میرود، نیروی انسانی متخصص مهاجرت میکند و زیرساختها تخریب میشود. این گروه با نادیده گرفتن اهمیت امنیت ملی، خواسته یا ناخواسته راه را برای نفوذ عوامل بیثباتکننده هموار میکند و با تحلیلهای سطحی خود، جامعه را به سمت انتخابهای پرخطری سوق میدهد که نتیجه آن، فدا کردن ثبات و امنیت به پای توهم توسعهای ناپایدار است. این رویکرد، در نهایت جز عقبماندگی و سرخوردگی چیزی به ارمغان نخواهد آورد.
8- تحریف تاریخ کشور با هدف معرفی آن به عنوان مانعی برای توسعه
این گروه از راهزنان، با القای این تفکر که هر گونه ارجاع به گذشته به معنای ایستایی و درجا زدن است، تلاش میکند حافظه تاریخی جامعه را نفی کند. حال آنکه تاریخ، بویژه دوران پرفراز و نشیب ایران پس از انقلاب، سرشار از تجربیات ارزشمند و چراغ راه آینده است. شناخت دقیق خطاها و اشتباهات پرهزینهای که در گذشته رخ داده، میتواند به طور چشمگیری از تکرار آنها و صرف هزینههای گزاف در آزمون و خطاهای امروز جلوگیری کند. قطع پیوند با حافظه جمعی و فراموشی دستاوردها و چالشهای گذشته، منجر به اتخاذ تصمیمهایی بیریشه و بدون پشتوانه میشود که نهتنها به پیشرفت واقعی منجر نمیشود، بلکه میتواند کشور را در چرخهای از تکرار تجربیات شکستخورده گرفتار کند. بنابراین توجه به تاریخ نهتنها مانع پیشرفت نیست، بلکه بنیان مستحکمی برای حرکت به جلو و درسآموزی از گذشته برای ساختن آیندهای روشنتر فراهم میآورد.
9- تعمیم خطای فردی به کل حاکمیت
افشا و مبارزه با فساد و خطاهای فردی در هر سطحی ضروری و حیاتی است اما تبدیل هر مورد به سندی علیه کلیت نظام و ساختار حاکمیت، رویکردی مخرب و زیانبار است که دستاورد چندانی هم ندارد، چون هم فرصتهای ارزشمند اصلاح و بهبود سازوکارهای معیوب را از بین میبرد و هم با ایجاد بیاعتمادی فراگیر و سلب امید، مانع مشارکت فعال مردم در روند توسعه میشود. روایت رهزن با کلیسازی و برچسب زدن به تمامیت نظام، نهتنها به پاسخگویی مؤثر و واقعی کمک نمیکند، بلکه آن را ناممکن کرده و فضایی مملو از بدبینی و انفعال ایجاد میکند که در نهایت به ضرر منافع ملی و پیشرفت کشور خواهد بود.
* چگونه با روایتهای رهزن مواجه شویم
نوستالژیاندیشی و بازگشت به گذشته ارتجاعگرایانه، یکی دیگر از روایتهای رهزنی است که با ایجاد مانع ذهنی، مسیر پیشرفت را مسدود میکند. این دیدگاه، با ایدهآلسازی مفرط گذشته و ارائه تصویری غیرواقعی و گلخانهای از دورانهای پیشین، تلاش میکند جامعه را به عقب بازگرداند و هر گونه تغییر و تحول رو به جلو را به مثابه انحراف از مسیر صحیح معرفی کند. در این روایت، نوستالژی به ابزاری برای نفی واقعیتهای موجود و انکار ضرورتهای امروز تبدیل میشود. این نگاه ارتجاعگرایانه، با تأکید بر جنبههای خاص و محدود گذشته، از درک پویاییهای زمان و نیازهای جدید غافل میشود و عملاً با ایجاد حسرت نسبت به یک عصر طلایی موهوم، انرژی جامعه را به جای صرف در ساختن آینده بهتر، در حسرت خوردن بر گذشتهای از دست رفته هدر میدهد. نتیجه این رویکرد، توقف در زمان، ناتوانی در مواجهه با چالشهای عصر حاضر و در نهایت، عقبماندگی از کاروان توسعه جهانی است، زیرا پیشرفت تنها با نگاه به آینده و درسآموزی از گذشته برای ساختن فردا ممکن خواهد بود.
* با روایتهای رهزن چه کنیم؟
الف- وقتی بدانیم ۴-۳ مساله امروز در صدرند، هر پیام و خبر را با این فهرست میسنجیم: آیا این بحث به تولید و اشتغال و عدالت و حکمرانی بهتر کمک میکند یا فقط احساسات را تحریک میکند؟
ب- مخاطب باید بداند تیتر جذاب لزوما محتوای دقیق ندارد. شناخت سازوکار الگوریتمها، تشخیص منابع معتبر و پرهیز از بازنشر عجولانه، سپری مؤثر است. میتوان قواعد سادهای را پذیرفت؛ مکث چند دقیقه پیش از بازنشر، جستوجوی منبع دوم مستقل، توجه به تاریخ انتشار، نگاه به دادههای خام و نه فقط نمودارهای بدون متن. روایت رهزن از سنجش عددی و تحلیل روشمند میگریزد. باید استاندارد گفتوگو تکیه بر آمار و پژوهش باشد و رسانهها میدان را برای تحلیلگران مسؤولیتشناس باز کنند.
پ- بدبینی پیشینی لازم نیست اما هر تولیدکننده محتوا ذینفع است. دانستن منافع و وابستگیها به فهم روایت کمک میکند. گام بعدی پیامدسنجی است. باید پرسید اگر این روایت غالب شود، نتیجه عملی برای زندگی مردم چیست. اگر پاسخ افزایش تنش، ناامیدی یا تعلیق کار ضروری است، باید ترمز را کشید.
ت- بهترین پادزهر روایتهای رهزن، ارائه صادقانه تصویر مسائل و پیشرفتهاست. وقتی دولت و نهادها درباره بودجه، پروژهها و نتایج سیاستها گزارش دورهای و قابل راستیآزمایی ارائه کنند، میدان سوءاستفاده روایی تنگ میشود.
ث- برای عبور از چالشهای فعلی به تمرکز و آرامش فعال نیاز داریم. آرامش فعال یعنی پرهیز از هیاهو و در عین حال پیگیری پایدار اصلاحات و پروژهها. روایتهای رهزن، این آرامش را بر هم میزنند و تمرکز را میربایند. شناخت نشانههای آنها، اولویت دادن به مسالههای واقعی، تقویت شفافیت و گفتوگوی کارشناسی و اتکا به امید واقعبینانه، میتواند میدان بازی را تغییر دهد. «توجه» سرمایهای محدود است. آن را برای آینده ایران صرف کنیم، نه برای روایتهایی که برق میزنند اما راه نمیبرند.
* جامعهشناس سیاسی