مهدی حسنی: یکی از برجستهترین و شاید مهمترین روندها در رسانهها و اندیشکدههای آمریکایی در ماههای اخیر، بویژه بعد از ترور چارلی کرک، دلنگرانی از مساله روند فزاینده خشونت در آمریکا بوده است. این مساله به چنان دلمشغولی بزرگی تبدیل شده که موسسه معتبر استیمسون، در مقاله مهمی، مساله خشونت سیاسی در آمریکا را شبیه روند منتهی به یک انقلاب اجتماعی میداند. این خشونتها در کنار اعتراضات اخیر، ترور کرک و افزایش استفاده ناموجه ترامپ از نیروی ارتش برای سرکوب فضای عمومی، نگرانی از تشدید غیر قابل مهار خشونت را افزایش داده است. متن موسسه استیمسون از نظر افق درگیریها در آمریکا، یک جهش تئوریک محسوب میشود و از همین نظر شایسته بررسی دقیقتر است.
* انقلاب دوم
موسسه استیمسون در ابتدای مقاله خود ابتدا یک تصویر واضح از وضعیت سیاسی و اجتماعی آمریکای دوران ترامپ به دست میدهد: «ترور منجر به قتل چارلی کرک، فعال محافظهکار در ۱۰ سپتامبر ترسها را از افزایش خشونتهای سیاسی در آمریکا تشدید کرده است. تهدیدات فزاینده علیه مقامات، افزایش حملات افراطی که عمدتاً از سوی جریانهای راستگرا صورت میگیرد و نظامیسازی بیشتر در دوران دوم ریاستجمهوری ترامپ، تمایلات رو به رشد استبداد در جامعه آمریکا را نشان میدهد. افزایش نابرابری اقتصادی، تنشهای نژادی و از بین رفتن اعتماد به نهادهای دموکراتیک، بیثباتی اجتماعی را تشدید کرده. احساس بیجایگاهی فرهنگی و اقتصادی در میان محافظهکاران سفیدپوست، همراه با نبود تحرک اجتماعی، شرایطی را تداعی میکند که پیشتر دورههای بیثباتی اجتماعی را به دنبال داشته است. وضعیت سیاسی کنونی که در آن انسداد و بیحرکتی وجود دارد، خطر فروپاشی دموکراتیک را افزایش میدهد. لفاظیها و اقدامات ترامپ همچنان مرزهای عمل قانونی را مبهم میسازد. با فرسایش مشروعیت نهادها، وقوع یک انقلاب دوم در آمریکا دیگر غیرقابل تصور نیست، بلکه به طور فزایندهای محتمل به نظر میرسد».
* راستگرایی خشن
نکته مهم آن است که بر اساس برآورد موسسه استیمسون، بخش مهمی از این خشونتها توسط جریانهای راستگرا انجام میشود و این روند به صورت تصاعدی در حال تشدید است، به گونهای که: «در 5 سال بین ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴، هفت ترور رخ داد که از بالاترین میزان ثبتشده در دهه ۱۹۶۰ بیشتر بود، هرچند تنها نصف تعداد ترورهای دهه ۱۸۶۰ به حساب میآید. تهدیدات خشونتآمیز علیه قانونگذاران در سال گذشته به بالاترین حد خود رسید؛ برای دومین سال پیاپی. از زمان انتخابات ۲۰۲۰، مقامات انتخاباتی ایالتی و محلی هدف تهدیدات و آزارهای خشونتآمیز قرار گرفتهاند، همانطور که قضات فدرال، دادستانها و سایر مقامات قضایی نیز در معرض این تهدیدات بودهاند. تا آوریل امسال بیش از ۱۷۰ حادثه تهدید و آزار علیه مقامات محلی در ۴۰ ایالت ثبت شده است».
خشونت عریان چنان دامنه یافته که کار تهدیدات به مقامات فدرال و نمایندگان کنگره هم کشیده است: «نیروی حفاظتی کنگره، سال ۲۰۲۴ بیش از ۹۰۰۰ تهدید علیه اعضای کنگره را بررسی کرد که افزایش قابل توجهی را نسبت به سالهای قبل نشان میدهد. وزارت امنیت داخلی گزارش داده تهدیدات و آزارهای مربوط به کارکنان انتخاباتی در طول دوره انتخابات ۲۰۲۴ نیز افزایش یافته بود. با گسترش نگرانیها از شیوع این تهدیدات، رهبران مجلس نمایندگان پس از قتل کرک اعلام کردند به اعضای کنگره «۱۰,۰۰۰ دلار در ماه برای پوشش هزینههای امنیت شخصی» تعلق خواهد گرفت که 2 برابر مبلغ فعلی ۵,۰۰۰ دلار است. کاخ سفید همچنین اخیراً درخواست کرده «۵۸ میلیون دلار اضافه برای تأمین بودجه امنیتی برای شاخههای اجرایی و قضایی» اختصاص یابد».
بر اساس این گزارش و همانگونه که پیشتر ذکر شد، فعالان راستگرا از پیشتازان بالا بردن آمار خشونت سیاسی در آمریکا هستند: «تحقیقات دولتی و آکادمیک نشان داده بیش از دوسوم خشونتهای افراطی از سال ۲۰۰۱ تا سال اخیر به افراطگرایان راستگرا مرتبط بوده است. مرکز افراطگرایی اتحادیه ضدافترا در گزارش خود در سال ۲۰۲۴ اشاره کرد: «تمام قتلهای مرتبط با افراطگرایی در سال ۲۰۲۴ توسط افراطگرایان راستگرا از انواع مختلف انجام شده است». بر اساس گزارش موسسه استیمسون: «بیشتر مهاجمان، چه چپگرا یا راستگرا، «گرگهای تنها» بودهاند». منظور از گرگ تنها، افرادی هستند که به طور مستقل و بدون وابستگی به گروههای سازمانیافته، اقدامات خشونتآمیز یا افراطی انجام میدهند. این افراد معمولاً خودشان را از نظر ایدئولوژیک به یک گروه خاص میچسبانند (مثلاً افراطگرایان راستگرا یا چپگرا) ولی هیچ ارتباط رسمی یا ساختاری با گروههای مشابه ندارند. آنها از طریق منابع آنلاین، شبکههای اجتماعی یا اطلاعات شخصی خود، به افکار و فعالیتهای خشونتآمیز میپردازند و حملات خود را بهصورت فردی و غیرمتمرکز انجام میدهند. بر اساس برآورد استیمسون: «گرگهای تنها از طریق فعالیت آنلاین به رادیکالیسم میرسند و به گروه خاصی نمیپیوندند. ایدههای برتری سفیدپوستان، مدهای شبهنظامیگری و نظریههای توطئه از طریق سایتهای بازی، کانالهای یوتیوب و وبلاگها گسترش مییابد و ایدئولوژیها و فعالیتهای رادیکال را عادی میسازد».
اوضاع این خشونتها در آمریکا به اندازهای رقتانگیز شده است که حتی برگزاری انتخابات در این کشور بدل به منبع نااطمینانی روانی شده، به صورتی که « نظرسنجی انجمن روانشناسی آمریکا نشان داد انتخابات ۲۰۲۴ یکی از منابع مهم استرس در زندگی آمریکاییها بود.
بیش از ۷ نفر از ۱۰ بزرگسال (۷۲ درصد) نگران بودند نتایج انتخابات به خشونت منجر شود».
* باختن قدرت
به باور این گزارش، دلایل متعددی وجود دارد که توضیح میدهد چرا تا این میزان خشونت در میان راستگرایان و جامعه آمریکا در حال اوجگیری است اما شاید مهمترین دلیل، احساس از دست دادن قدرت و در اقلیتبودگی باشد: «افراطگرایان راستگرا به واسطه باور به اینکه به عنوان مردان سفیدپوست مسیحی، در حال از دست دادن قدرت فرهنگی و جایگاه خود به سایر گروهها، از جمله زنان، اقلیتهای قومی و جوامع سیاهپوست هستند، متحد شدهاند.
ترس از دست دادن موقعیت اقتصادی نیز بخشی از همین خصومت است و این ترسها بیپایه و اساس هم نیستند. نابرابری در ایالات متحده بیش از سایر کشورها در حال رشد است.
بهرغم برخی پیشرفتها در میان اقلیتها، همچنان فاصله گستردهای میان ثروت سفیدپوستان و اقلیتهای نژادی و قومی (به جز آسیاییها) وجود دارد. کودکان متولدشده در خانوادههای سفیدپوست کمدرآمد نهتنها از همتایان سفیدپوست خود در درآمد بالاتر عقب میافتند، بلکه از همتایان سیاهپوست خود نیز عقبتر هستند. تعداد کمتری ازدواج کردهاند، تعداد کمتری از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند، تعداد بیشتری در زندان هستند و بسیاری از آنها امید به زندگی کمتری نسبت به کسانی که ثروتمندتر و تحصیلکردهتر هستند، دارند.
* در آستانه انقلاب
گزارش موسسه استیمسون با یک برآورد بسیار عجیب به سمت پایان میرود. این گزارش بر آن است هیچ الگوی مشخصی برای شروع یک انقلاب وجود ندارد، با این حال بسیاری از انقلابها به دلیل آنکه شرایطی شبیه یک کودتا در آن کشورها حاکم بوده است، رخ دادند و این شرایط امروز در آمریکا فراهم است: «خودسوزی یک سبزیفروش در تونس جرقهای بود که قیامهای بهار عربی را آغاز کرد و رژیمهای بنعلی و مبارک در تونس و مصر سرنگون شدند اما در دهه گذشته، خاورمیانه همچنان به نظر میرسد از دموکراسی فاصله دارد.
انقلابها نیازی به شورشهای گسترده ندارند. آلمان و ایتالیا از طریق دستکاری انتخاباتی و ارعاب سیاسی به فاشیسم و دیکتاتوری کشیده شدند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عمدتاً مسالمتآمیز بود و ناشی از یک اقتصاد ایستا، شکست اصلاحات گورباچف و تفرقه بین جمهوریهای شوروی بود. کودتاها احتمالاً محتملترین راه شروع انقلابهای خشونتآمیز هستند. نمونههایی از این نوع کودتاها عبارتند از تسخیر قدرت توسط بلشویکها در اکتبر ۱۹۱۷ و جنگ فرانکو علیه جمهوری دوم اسپانیا در سال ۱۹۳۶. گاهی یک انتخابات متنازعانه پیشدرآمد انقلاب است، همانطور که در میانمار اتفاق افتاد. موفقیت یا شکست یک کودتا بستگی به حضور بسیج غیرخشونتآمیز مردمی دارد. طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، شاهد کاهش تدریجی کودتاها بودهایم، بدین معنا که در گذشته کودتاهای بیشتری در کشورهای مختلف اتفاق میافتاد اما تعداد آنها بتدریج کمتر شده است اما بسیاری از عوامل اصلی که موجب کودتا میشوند، در ایالات متحده نیز وجود دارند، مانند قطببندی سیاسی و رشد شکافهای طبقاتی».
گزارش این موسسه در پایان، دلایلی را که به عنوان شاهد برای وقوع یک انقلاب در آمریکا محتمل میداند برمیشمرد و به نظرسنجیهایی در این رابطه نیز استناد میکند: «طبق گزارش مرکز پژوهش پیو، اعتماد به نهادهای آمریکا هیچگاه پایینتر از این نبوده است. تنها ۲۲ درصد بزرگسالان آمریکایی گفتهاند به دولت فدرال اعتماد دارند درحالی که این رقم از ۷۷ درصد در 60 سال پیش، بسیار کاهش یافته است. این فقط مربوط به دولت فدرال نیست؛ گزارش گالوپ نشان میدهد تنها ۳۲ درصد مردم به کلیساها و دینهای سازمانیافته اعتماد دارند، که این رقم از ۶۵ درصد اوایل دهه 1970 به نصف کاهش یافته است؛ در همین مدت زمان، اعتماد به سیستم پزشکی از ۸۰ درصد به ۳۶ درصد کاهش یافته. انقلاب زمانی آغاز میشود که نظم قدیم، خود به بخشی از مشکل تبدیل شود. استقرار بیسابقه نیروهای نظامی برای مقابله با جرم و جنایت در شهرهای آمریکا به دستور ترامپ، اقدامی است که این خطر را دارد که موقعیت نظامیان را به عنوان یک بازیگر بیطرف تضعیف کند.
در نشست اخیر نظامیان، ترامپ به مقامات نظامی گفت باید آماده باشند تا با «دشمن داخلی» مقابله کنند؛ عبارتی ترسناک با تاریخچهای پر از تنش. علاوه بر این، عفو ترامپ برای معترضانی که به ساختمان کنگره حمله کردند، سیگنالی خطرناک ارسال میکند که میتواند به عنوان تایید یک کودتای نافرجام تفسیر شود. نادیده گرفتن علایم هشداردهنده شاید بزرگترین درس باشد: دلیل نهایی وقوع کودتاها و انقلابها».
افزایش خشونتهای سیاسی، تمایلات رو به رشد استبداد و خطر فروپاشی اجتماعی، دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ را برای ایالات متحده ترسناک کرده است
یک انقلاب آمریکایی؟
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها